دولتمردان آمریکایی خیز برداشتهاند که یا منطقه آمریکای لاتین را با خود همراه و همسو کنند و یا به هر طریق ممکن ازجمله حمله نظامی، حکومتهای وابسته و دستنشانده خود را به قدرت رسانند.
به گزارش پایداری ملی، روزنامه «حمایت» در یادداشتی نوشت:هنوز
آتش فتنهای که آمریکا در ونزوئلا برافروخته داغ است و هر روز اخباری مبنی
بر دخالت آشکار و پنهان واشنگتن در این کشور نفتخیز منتشر میشود. «خوان
گوایدو» رهبر شورشیان ونزوئلا، روز گذشته از کاخ سفید و جامعه بهاصطلاح
جهانی خواست که برای سرنگونی «نیکلاس مادورو»، رئیسجمهور قانونی این کشور،
همه گزینهها را مورد بررسی قرار دهند. مایک پنس بناست که امروز در کلمبیا
با وی دیدار کند و آمریکا به بهانه ممانعت کاراکاس از ورود کاروان کمکهای
مثلاً بشردوستانه – بخوانید محموله سلاح برای شورشیان ونزوئلا – درصدد
برپایی یک جنگ تمامعیار داخلی در این کشور است. اما اظهارات روز شنبه
«مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه جنگطلب و آشوبگر آمریکا درباره خوابی که
واشنگتن نهفقط برای ونزوئلا بلکه برای کشورهای غیرهمسو با کاخ سفید دیده،
نشان میدهد که یانکیها فعلاً دست روی یک نقطه گذاشتهاند اما بسیار میل
دارند که همزمان، دیگر نقاط این منطقه حساس از جهان را نیز دچار آشوب و
تزلزل کنند. رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا در مصاحبه با شبکه تلویزیونی
Telemundo اعلام کرده بود که واشنگتن مایل است نهفقط حکومت ونزوئلا بلکه
دولتهای نیکاراگوئه و کوبا را تغییر دهد!
ماجرا
از این قرار است که ترامپ از روز اول، بنای ناسازگاری با آمریکای لاتین را
داشت و از اینکه برخی از کشورهای این بلوک ثروتمند، با وی همراه نباشند و
حتی رویه مخالفت را در پیش گیرند، بسیار ناخرسند بود. لذا از زمان به قدرت
رسیدن، کار ویژهای را برای آمریکای لاتین تدارک دید و نه تنها رویکرد سلف
خود (اوباما) در احیای روابط با کشورهای چپگرا را تغییر داد بلکه در مسیر
براندازی نرم دولتهای انقلابی آمریکای لاتین و همسو کردن بیشتر کشورهای
این منطقه با سیاستهای کاخ سفید حرکت کرده است. بهبیاندیگر، از نظر
مستأجر کاخ سفید، آمریکای لاتین دیگر حیاطخلوت محسوب نمیشود و به دلایل
مختلف، دولتمردان آمریکایی خیز برداشتهاند که یا منطقه آمریکای لاتین را
با خود همراه و همسو کنند و یا به هر طریق ممکن ازجمله حمله نظامی،
حکومتهای وابسته و دستنشانده خود را به قدرت رسانند.
یافتن چرایی این
رویکرد چندان دشوار نیست، چراکه آمریکا ترکیبی از اهداف را در ارتباط با
هر کشوری در نظر میگیرد و در رأس آنها مطامع اقتصادی خود را مقدم میکند.
بنابراین، دولت ترامپ انگیزههای فراوانی برای اجرای این راهبرد جدید در
نظر دارد که دستیابی به منابع غنی کشورهای این منطقه، جلوگیری از نفوذ
گسترده چین و روسیه در آمریکای لاتین، ممانعت از امتداد جریانهای مقاومت و
همسانسازی اجباری کشورهای آمریکای لاتین با سیاستهای کاخ سفید ازجمله
امهات آنها به شمار میآیند.
از سوی دیگر، آمریکا از دخالت مستقیم و
بدون پردهپوشی در آمریکای لاتین، سیاست «فرافکنی» را نیز دنبال میکند. به
این مفهوم که شخص ترامپ اکنون بیش از هر رئیسجمهور دیگری در این کشور،
چالشها، شکافهای عمیق اجتماعی و حاکمیتی را موجب شده، بهنحویکه برخی از
موارد آن ازجمله اعلام وضعیت اضطراری ملی و تعطیلی 35 روزه کاخ سفید در
تمام تاریخ آمریکا بیسابقه است و لذا آزاد کردن سوپاپ اطمینانی همچون
حمایت از شورشیان کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا میتواند بخشی از فشارهای
داخلی بر ترامپ را به سمت آمریکای لاتین تخلیه کند.
نکته قابلتوجه
دیگری که درباره سیاستهای مداخلهجویانه واشنگتن در آمریکای لاتین وجود
دارد این است که این سیاستها ناآرامی و بیثباتی بیشتر کشورهای این منطقه
را به همراه دارد و به موج تازهای از مهاجرتها دامن میزند. بهطور حتم،
مقصد بخشی از این مهاجرتها آمریکاست و این نکتهای است که ترامپ در
گرماگرم اختلافش با کنگره بر سر ساخت دیوار مرزی بهشدت به آن احتیاج دارد.
رئیسجمهور آمریکا به دلیل اعلام وضعیت اضطراری ملی با شکایت دادستانهای
16 ایالت روبهروست، افزون بر اینکه اشخاص حقیقی و حقوقی هم در صف شاکیان
کلیددار کاخ سفید قرار گرفتهاند. لذا افزایش سیل مهاجرت به سمت مرزهای
آمریکا، موقعیت بسیار بدیعی برای ترامپ به وجود میآورد تا مشروعیت اصرارش
بر ساخت دیوار مرزی را به رخ همگان بکشد و مخالفین خود را آچمز کند.
علاوه بر این، وی میتواند با ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا هراسی، نفوذ
امنیتی – اطلاعاتی خود را در این منطقه بیفزاید و قراردادهای دلچسبی برای
فروش سلاح به کشورهای این حوزه منعقد کند. این در حالی است که از این طریق
خواهد توانست تهدیدات ناشی از حضور چین و روسیه را کنترل کند، چراکه در
نیمکره غربی، جدیترین ملاحظه مطرحشده در سند «استراتژی امنیت ملی آمریکا»
حضور این دو کشور بهعنوان رقبای واشنگتن در این مناطق برشمرده شده است.
برنامههایی که مسکو و پکن در آمریکای لاتین پیگیری میکنند دولت آمریکا را
به تکاپو واداشته که در قامت یک رقیب به برنامهریزی بهمنظور مقابله با
آنها بپردازد و با برچسب زدن دیکتاتوری به ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه
تلاش میکند که آنها را منقاد و مطیع خود سازد.
در همین راستا،
رئیسجمهور آمریکا بهشدت از نقش سوسیالیسم در ونزوئلا انتقاد کرده، عامل
شرایط نابسامان اقتصادی این کشور را ایدئولوژی سوسیالیستی خوانده و از این
رهگذر به دنبال پیاده کردن نظام سرمایهداری در آمریکای لاتین است. نکته
اینجاست که هر روز به منتقدان نظام کاپیتالیستی در سراسر دنیا افزوده
میشود و از جنبش جلیقه زردهای فرانسه گرفته تا اقصی نقاط اروپا و آمریکا،
پویشهای مردمی بهصورت مجازی و اجتماعی، فعالیتهای وسیعی در راستای
مخالفت با آن دارند.
و بالاخره اینکه واشنگتن در حال روی کار آوردن و
احیای دیکتاتورهایی در سطح و سابقه پینوشه در آمریکای جنوبی و پیادهسازی
سناریوی لیبی و سوریه در این نقطه مهم از جهان است. آمریکا میکوشد از طریق
گروه «لیما» که از برخی کشورهای آمریکای لاتین و همسو با کاخ سفید
تشکیلشده، جنگ نیابتی را افزون بر ونزوئلا در بولیوی، نیکاراگوئه، کوبا،
اروگوئه و برخی کشورهای حوزه کارائیب پیاده کند تا با کمترین هزینه و
بیشترین فایده اهدافش را محقق سازد؛ سیاستی که ناکارآمدی آن بارها به اثبات
رسیده و با حمایت قاطع ایران، روسیه، ترکیه و بسیاری دیگر از متحدین این
کشورها بعید به نظر میرسد که واشنگتن این بار بتواند تجربه دهه 70 و 80
میلادی را در آمریکای لاتین تکرار کند.