۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۴
کد خبر: ۹۹۷۶
هیچ انسان عاقلی، میل به ماجراجوئی در میدانی داشته باشد که عاقبت آن یا کشته شدن است.
داعش مدت هاست که از حالت «پدیده» خارج شده و شکل «جریان» را به خود گرفته است. داعش امروز دیگر گروه کوچکی نیست که از چند وهابی تندرو عربستانی و پاکستانی تشکیل شده باشد و پیروان دیگر مذاهب را قلع و قمع کند، بلکه تبدیل به جریانی شده است که بیش از خاورمیانه و آفریقا و جمهوری های شوروی، از اروپا و آمریکا یارگیری می کند. قاتل انگلیسی جیمز فولی، خبرنگار جهانگرد آمریکائی تنها یکی از از ده ها و صدها نفری است که هر روز از اروپا و آمریکا، با تحمل مشقات فراوان خود را به مرزهای سوریه و عراق می رسانند تا با آموزش در اردوگاه های داعش، آماده مبارزه با «کافران!» شوند. برخلاف دیگر جنگ ها، این تنها مردها نیستند که خود را به میدان نبرد می رسانند، بلکه دختران و زنان فراوانی نیز با تحمل رنج فراوان و ترک خانه و کشور خویش، خود را به سوریه می رسانند تا نوعی جدید از جهاد به نام «جهاد نکاح» را تجربه کنند.

حال سوال این است: کدام انگیزه باعث می شود تا جوانان اروپائی و آمریکائی، زندگی مدرن خویش را رها کرده و در کنار سلفی های تندرو که در پی از بین بردن تمامی مظاهر تمدن هستند، بجنگند؟ ساده انگاری است اگر این عامل انگیزشی را حقوق ماهیانه ۸۰۰ دلاری داعشی ها بدانیم؛ زیرا همین افراد در کشور خود بی آن که نیاز به جنگی و ریختن خونی باشد، همان مقدار یا بیشتر را به عنوان حقوق بیکاری دریافت می کنند. میل به ماجراجوئی نیز اگر به عنوان عاملی برای سفر به جزایر قناری مطرح می شد قابل قبول بود، اما گمان نمی کنم هیچ انسان عاقلی، میل به ماجراجوئی در میدانی داشته باشد که عاقبت آن یا کشته شدن است یا زندگی در لوای حکومت کسانی که نه تنها تفریح و خوشگذرانی، بلکه کوتاه کردن ریش را نیز جرم می دانند! برخی انگیزه دختران غربی از پیوستن به صف جهاد نکاح را ارضای میل جنسی آن ها می دانند، اما به نظر این هم قابل قبول نیست؛ چرا که در غرب به مراتب فرصت های بیشتری برای ارضای این میل وجود دارد، علاوه بر آن که به جای جهاد رایگان برای جنگجویان داعش، می توانند خود را به نزدیک ترین مرکز فحشا به منزلشان معرفی کرده و همین جهاد را به صورت رسمی و همراه با کسب درآمد انجام دهند، بی آن که هر لحظه، خوف کشته شدن در میدان جنگ را داشته باشند.

خب، اگر همه این ها دلیل بر پیوستن جوانان غربی به صف داعش نمی شوند، پس چه عامل انگیزشی قدرتمندی وجود دارد که باعث می شود آن ها زندگی مدرن، خانواده، دوستان، کشور و موقعیت های آینده زندگی خویش را رها کرده و جان خویش را در وسط معرکه سوریه و عراق بگذارند. به نظر این عامل، «خلأ معنویت» است؛ امری که یکی از نقاط ضعف زندگی مدرن و ثروت گرای غربی هاست. جهانی که بر طبق تعالیم «هابز» و با تکیه بر قدرت و ثروت بنا شده باشد، شاید از بیرون زیبا و جذاب به نظر برسد، اما فقدان «معنویت» و «هدف»هایی فراتر از اهداف مادی، پاشنه آشیل این جهان است.

همین است که آمار خودکشی و افسردگی روز به روز در این کشورها افزایش می یابد. میل به ازدواج و بچه دار شدن نیز از آنجا که قدرت و ثروت مضاعفی را به دنبال ندارد و بلکه گاه موجب کاهش ثروت می شود، رو به کاهش می گذارد. دلسوزی، دخالت در امور شخصی دیگران نام می گیرد و صله رحم نیز باعث صرف انرژی و زمان بدون جلب ثروت گشته و کم رنگ می شود.

در چنین دنیایی، اگرچه میل انسان ها به شهوت، قدرت و ثروت به راحتی ارضا می شود، لکن به امیال انسانی و معنوی ایشان، پاسخی داده نمی شود. خوشی های چنین دنیایی به جای اینکه «دائمی» و «درونی» باشد، لحظه ای و بیرونی است. مستی خوردن شراب و لذت هم خوابگی با دختران زیبا ممکن است «لحظه»های خوبی را برای انسان رقم بزند، اما این خوشی از آنجا که درونی نبوده و مخالف با فطرت انسان هاست، «پایدار» نخواهد بود. وقتی معنویت نباشد، انسان ها تنها در جمع احساس خوشی و شادی می کنند، اما خلوت هایشان به افسردگی و پوچی و دست آخر، خودکشی می رسد.

 گمشده امروز دنیای غرب، «آرامش» است. شاید وقتی «هابر» و «فروید» خشت های فلسفی دنیای مدرن غرب را روی هم می گذاشتند، هیچ گاه فکر نمی کردند جوانانی که عمری در پی پاسخ به خواهش های نفسانی شان سپری کرده اند، برای جستجوی آرامش و معنویت، به بیابان های سوریه و عراق پناه ببرند و در آرزوی جان دادن برای «هدف» باشند.

فقدان معنویت در دنیای غرب، می تواند فرصت مناسبی را نیز برای تبلیغ دین اسلام در آن کشورها ایجاد کند. وقتی جوانان غربی، برای فرار از پوچی دنیای مدرن، حاضر به پذیرش بدویت وحشی داعش نیز می شوند، پس خیلی سریع تر و راحت تر با حکمت های نهج البلاغه و دعاهای صحیفه سجادیه ارتباط برقرار خواهند کرد. جوانانی که بین دنیای مدرن بی معنویت و معنویت وحشی، دومی را بر می گزینند، پس هیچ شکی در پذیرش «مدنیت علوی» نخواهند داشت. شاید تعجب کنید اگر بدانید که ۲۰ ملیون از جمعیت ۵۳ میلونی بالکان، از علویون هستند که به «شیعیان گمشده» معروفند؛ شیعیانی که به خاطر نبود مبلغ های دینی، به لحاظ فقهی، حنفی هستند اما هر عاشورا، صدها تکیه و حسینیه برای اقامه عزای حسینی برپا می کنند، و جالب اینکه غذای مخصوصی که در روز عاشورا می خورند نیز «عاشوره» نام دارد. آمار تغییر مذهب جوانان غربی به اسلام هم که هر سال رو به افزایش است.باری، به نظر می رسد گرویدن جوانان غربی به سلفی های داعش، بیش از آن که ناشی از جذابیت آن ها باشد، مدیون خلأ معنویت دنیای غرب و کم کاری مبلغان اسلام ناب است.

 پارس


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر