۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵
کد خبر: ۹۶۴۲
با وجود اینکه یکی از شاخصه های جامعه امریکا از دید برونی، آزادی مذهبی است، اما مذهب در امریکا در طول تاریخ خوداین کشور با تبعیض نیز روبرو بوده است.
تاریخ مذهب در ایالات متحده امریکا در دوره پیش از استعمار زیر سلطه و تفوق مذاهب بومیان امریکا بوده است. این مذاهب نمایانگر تنوع و گوناگونی هستند و اغلب به عنوان جان‌گرایی مشخص می‌شوند. پس از سکنی‌گزینی اروپاییان، تاریخ مذهبی امریکا به بیش از یک قرن قبل از آن باز می‌گردد که مستعمرات بریتانیا تبدیل به ایالات متحده امریکا در سال ۱۷۷۶ شوند. برخی از ساکنان اولیه امریکا، زنان و مردانی بودند که دارای اعتقادات مذهبی عمیقی بودند. اما به مرور زمان شدت مذهبی ساکنان اولیه امریکا تا حدی تقلیل پیدا کرد. ولی موج‌های جدید مهاجرت در قرن هجدهم، التهاب و اشتیاق مذهبی خود را به آن سوی آتلانتیک آوردند. همچنین، نخستین احیای مذهبی در میانه‌های قرن هجدهم، انرژی و نیروی تازه‌ای را به مذهب امریکا تزریق کرد. مهاجرت موج‌گونه گروه‌های قومی از اروپا و همچنین دیگر نقاط جهان موجب شد تا کلیساهای سنتی خود را به امریکا آورند. چندین مستعمره دارای کلیساهای خاص خود بودند. به این معنی که پول مالیات محلی به این کلیساهای خودی اختصاص می‌یافت.

به طور کلی، دولت‌های مستعمره به طور محدود در مذهب دخالت داشتند که در نتیجه آن بسیاری از مذاهب و مسلک‌ها رشد کردند. آزادی مذهب تبدیل به یک اصل بنیادی ایالات متحده امریکا شد و جنبش‌های جدید بیشماری ظهور کردند. ورود گسترده مهاجران در قرن ۱۹ و ۲۰ نیروی تازه‌ای به مذهب در امریکا بخشید. در موارد متعددی، مهاجران به خاطر اینکه از هویت خود حمایت و آن را بیان کنند، از زمانی که در کشور خود بود‌ه‌اند مذهبی‌تر شدند و در حالی که اروپا در حال سکولاریزه شدن بود امریکا در مقابل چنین روندی مقاومت از خود نشان داد و می‌توان گفت که یکی از مذهبی‌ترین کشورهای عمده به حساب می‌آمد. همانطور که بیان شد آزادی مذهب و عدم دخالت دولت در آمریکا

با وجود اینکه یکی از شاخصه های جامعه امریکا از دید بیرونی، آزادی مذهبی است، اما مذهب در امریکا در طول تاریخ این کشور با تبعیض نیز روبرو بوده است.یکی از عواملی بود که موجب گسترش و ظهور فرقه‌های مختلف گردید.

با وجود اینکه یکی از شاخصه های جامعه امریکا از دید بیرونی، آزادی مذهبی است، اما مذهب در امریکا در طول تاریخ این کشور با تبعیض نیز روبرو بوده است. پیش از پرداختن به تاریخ مختصری از این تبعیضات، لازم است اشاره شود که بر خلاف تصوری که ممکن وجود داشته باشد که جامعه امریکا سکولار است (هرچند که در قانون، این موضوع صحت دارد و در قانون اساسی ایالات متحده امریکا هیچ نوع مذهبی به صورت رسمی مورد پذیرش قرار نگرفته است) اما خود مردم امریکا، مردمانی مذهبی به شمار می‌روند و در زندگی شخصی خود پایبند به اصول مذهب خویش می‌باشند. به طور مثال، بر اساس نظر سنجی مؤسسه گالوپ از ۳۲۰ هزار نفر در سال ۲۰۱۲ میلادی، ۶۹ درصد بزرگسالان امریکا بر طبق گزارش خود این افراد، بر اساس اهمیت مذهب در زندگی روزمره و شرکت در مراسم‌های مذهبی، بسیار شدید و یا متوسط مذهبی هستند. که در این میان، ۴۰ درصد بسیار مذهبی هستند به این معنی که آنها به طورمنظم در مراسم مذهبی شرکت می‌کنند و اینکه مذهب در زندگی آنها بسیار بااهمیت است.

چند نکته را در ارتباط با مذهب می‌توان بدان اشاره کرد. بدین صورت که دین‌داری به طور کاملاً نابرابری در میان زیر گروه‌ها و بخش‌های مختلف جمعیت ایالات متحده امریکا پراکنده شده است. دینداری با افزایش سن در میان افراد افزایش می‌یابد. زنان به طور قابل ملاحظه‌ای در مقایسه با مردان مذهبی‌تر هستند. در میان گروه‌های قومی و نژادی نیز سیاهان مذهبی‌تر از بقیه شناخته شده اند. مورمون‌ها از هر نوع گروه مذهبی مشخصی در امریکا مذهبی‌تر هستند و یهودی‌ها در پایین‌ترین جایگاه قرار می‌گیرند. دینداری در ایالات جنوبی مانند می سی سی پی و آلاباما و لویزیانا بیشتر از ایالات شمالی است.(۱)

اما با همه این اینها، جامعه امریکا همواره با پدیده‌ای به نام تبعیض مذهبی مواجه بوده است که در ادامه شمایی از آن را تشریح خواهیم کرد.تبعیض مذهبی نیز بخشی از تاریخ ایالات متحده امریکا بوده است. بیشتر امریکایی‌ها، از زمان مستعمرات اولیه تا اعضای اداره امور سرخ پوستان در قرن ۲۰، به عقاید معنوی بومیان امریکا با چشم خرافه و موهومات نگریسته‌اند.

و یا رفتار با یک فرد یا گروه به شیوه‌های متفاوت به این خاطر که آنها ممکن است به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا معتقد نباشند، است. به خصوص در زمانی که با پیروان مذاهب گوناگون به اشکال نابرابری رفتار ‌شود، گفته می‌شود. تبعیض مذهبی با زجر و آزار مذهبی نیز ارتباط پیدا می‌کند که در آن مردم به خاطر اعتقاداتی که از نظر حاکمان و یا اصحاب کلیساها نوعی کجروی و بدعت به حساب می‌آید اعدام می‌شوند. حتی در جوامعی که آزادی مذهبی به عنوان یک حق قانونی شمرده می‌شود، گاهی پیروان اقلیت مذهبی از اینکه تبعیض مذهبی علیه آنها اعمال شود، ابراز نگرانی می ک‌ند. در ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۷۹ در مذاکرات و مشورت‌هایی که صورت گرفت، کمیسیون حقوق مدنی ایالات متحده، تبعیض نژادی را در ارتباط با حقوق مدنی که توسط الحاقیه چهاردهم به قانون اساسی ایالات متحده امریکا تضمین شده را تعریف کرده است که آزادی‌های مدنی مذهبی از قبیل حق داشتن و یا نداشتن عقاید مذهبی برای آزادی مذهبی ضروری هستند.

این آزادی از طریق اصلاحیه اول قانون اساسی امریکا محفوظ شده است. تبعیض مذهبی زمانی اتفاق می‌افتد که حقوق فردی مانند محافظت و حمایت قانون، برابری پایگاه و خاستگاه اجتماعی تحت لوای قانون، رفتار و برخورد برابر در اجرای عدالت و فرصت و دسترسی برابر به کار و اشتغال، اموزش، مسکن، خدمات و تسهیلات عمومی و سازش عمومی برای اجرا و اعمال حقوقشان در آزادی مذهبی نقض بشود. به هر حال، در مواردی که تبعیض مذهبی روی می‌دهد ممکن است در نتیجه تداخل حدود فعالیت مذهبی با دیگر حوزه‌های عمومی که توسط قانون تنظیم شده است باشد. اگرچه برای مثال در ایالات متحده امریکا، ماده قانونی اصلاحیه اول اظهار می‌دارد که کنگره نباید قانونی را در ارتباط با ایجاد یک مذهب و یا ممنوعیت اعمال آزادانه مربوط به آن وضع نماید. با این وجود، اگرچه تساهل مذهبی یکی از سنگ بناهای جامعه امریکا است، تبعیض مذهبی نیز بخشی از تاریخ ایالات متحده امریکا بوده است. بیشتر امریکایی‌ها، از زمان مستعمرات اولیه تا اعضای اداره امور سرخ پوستان

در اوایل قرن ۲۰، سازمان کو کلاکس کلان (Ku Klux Klan) خواهان یک پروتستان تماماً سفید پوست امریکایی بود. این سازمان یک سازمان طرفدار تفوق نژاد سفید بود که نخستین بار در دهه ۱۸۶۰ شکل یافته بود که مجدداً توسط نژادپرستان به تقلید از فیلم عوام پسند «تولد یک ملت» (The Birth of a Nation) سازمان دهی شد.

در قرن ۲۰، به عقاید معنوی بومیان امریکا با چشم خرافه و موهومات نگریسته‌اند. حتی بسیاری از سیاست‌گذاران امریکایی که دارای حسن‌نیت بوده‌اند، درصدد برآمدند تا عقاید سنتی بومیان را با مسیحیت و از طریق اضمحلال خانواده‌های بومیان، اجبار به استفاده کردن از زبان انگلیسی و آموزش کودکان در مدارس شبانه‌روزی که مختص به مسیحیت و امریکایی‌ها است جایگزین کنند. همچنین مهاجران اروپایی با عدم تساهل مذهبی مواجه بودند. کاتولیک‌های روم از پیش‌داوری گسترده رنج می‌بردند. امریکایی‌ها از اینکه ساختار سلسله مراتبی کلیسای کاتولیک روم با دموکراسی ناسازگار باشد می‌ترسیدند. بسیاری احساس می‌کردند که مدارس وابسته به کلیسا به این معنی است که کاتولیک‌های رومی قصد ندارند تا امریکایی شوند. در مورد کاتولیک‌های ایرلندی این گمان می‌شد که تنبل هستند که اوج آن به جنبش بومی‌گرایان بود که مخالف حضور خارجیان در امریکا، خواهان خاتمه دادن به مهاجرت کاتولیک‌ها به ایالات متحده، عدم اعطای شهروندی به کاتولیک‌های مقیم و پافشاری بر اینکه از دانش اموزان کاتولیک خواسته شود تا انجیل پروتستانی‌ها را در مدارس عمومی بخوانند بودند.

در اوایل قرن ۲۰، سازمان کو کلاکس کلان (Ku Klux Klan) خواهان یک پروتستان تماماً سفید پوست امریکایی بود. این سازمان یک سازمان طرفدار تفوق نژاد سفید بود که نخستین بار در دهه ۱۸۶۰ شکل یافته بود که مجدداً توسط نژادپرستان به تقلید از فیلم عوام پسند «تولد یک ملت» (The Birth of a Nation) سازمان دهی شد.کلانسمن (Klansman) موعظه‌های ضد سیاهان، ضدکاتولیک و ضد یهودی را تبلیغ می کرد و گاهی از خشونت برای اجرای آن بهره می‌گرفت. سوزاندن، کتک زدن، تجاوز و قتل مردم بی‌گناه از تاکتیک‌هایی بود که مورد استفاده قرار می‌گرفت. بسیاری از گروه‌های پروتستان نیز در جنوب و در میانه‌های غرب امریکا از کلان (Klan) حمایت کردند و کلان در ابتدا مزرعه‌داران و ساکنان شهرهای کوچک که از تنوع و گوناگونی شهرهای بزرگ کشور هراس داشتند را جذب کرد. احساسات ضدکاتولیکی دوباره در دوران مبارزات ناموفق انتخابات ریاست جمهوری الفرد اسمیت

همچنین مهاجران اروپایی با عدم تساهل مذهبی مواجه بودند. کاتولیک‌های روم از پیش‌داوری گسترده رنج می‌بردند. امریکایی‌ها از اینکه ساختار سلسله مراتبی کلیسای کاتولیک روم با دموکراسی ناسازگار باشد می‌ترسیدند.

(Alfred Smith) در سال ۱۹۲۸ و در مبارزات انتخاباتی که جان. اف کندی (Kennedy John F) نخستین رئیس جمهور کاتولیک ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۶۰ شد ادامه یافت.

یهودیان نیز مخاطب و هدف حملات ، وضع قوانین و تحرکات ضد یهودی از اواخر ۱۹ تا دهه ۱۹۶۰ میلادی بودند. سازمان کو کلاکس کلان عقاید ضدیهود را ترویج می‌داد و یک نوع فشار ضد سامی در انزواگرایی دهه‌های ۱۹۲۰و ۱۹۳۰ میلادی وجود داشت و خطبه‌های عامه‌پسند پدر چارلز کولین (Father Charles Coughlin)، کشیش کاتولیک روم، ترس از توطئه یهودیان بر علیه مسیحیان را گسترش می‌داد. حتی فرانکلین روزولت (Franklin D. Roosevelt) نیز علی‌رغم اینکه یهودی نبود، رئیس جمهور امریکا هدف حملات ضد سامی قرار گرفت.

با این حال، هم مبارزه بر علیه نژادپرستی در طول جنگ جهانی دوم و هم جنبش حقوق مدنی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به کاهش یافتن جریان ضد سامی در ایالات متحده امریکا کمک کرد. تصمیمات دادگاه‌ها و قوانین حقوق مدنی آخرین بندهای ضد یهود را در پذیرش دانشگاه‌ها از میان برداشتند، تبعیض در استخدام شرکت‌ها پایان پذیرفت و میثاق‌های محدود کننده در خرید املاک و مستغلات ممنوع شد. جنبش‌های راست افراطی در پایان قرن ۲۰، دوباره ترسی غیرعقلانی از توطئه یهودیان را احیا کردند و بیانیه‌های ضد سامی را ترویج نمودند. به هر حال، شبه نظامیان راست‌گرا و سازمان کلان توجه کمتری نسبت به یهودیان امریکا در مقایسه با امریکایی‌های افریقایی تبار، همجنس‌گرایان و توطئه‌هایی که گفته می‌شد توسط دولت فدرال تأمین مالی شده‌اند داشتند.

در دهه ۱۹۹۰، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک امپراطوری شیطانی ( رونالد ریگان در سال ۱۹۸۳ این اصطلاح را بکار برد) خلاء ای را در زندگی سیاسی امریکایی‌ها به همراه آورد که تا حدی با خصومت پراکنده نسبت به بعضی کشورهای مسلمانان پر شد. بحران‌های سیاست خارجی نیز با هجوم مسلمانان به ایالات متحده امریکا و نفرت مردمی از شعارهای ضد سفید مردم مسلمان امریکا مصادف شد. بحران نفتی سال ۱۹۷۰ میلادی که در نتیجه افزایش قیمت نفت به طور نجومی توسط کشورهایدر دهه ۱۹۹۰، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک امپراطوری شیطانی ( رونالد ریگان در سال ۱۹۸۳ این اصطلاح را بکار برد) خلاء ای را در زندگی سیاسی امریکایی‌ها به همراه آورد که تا حدی با خصومت پراکنده نسبت به بعضی کشورهای مسلمانان پر شد.

عرب تولید کننده نفت ایجاد شد، موجب کنایه و فشارهای ضد عربی- ضد اسلامی به مسلمانان در جامعه امریکا گردید. بحران‌های بین‌المللی در طول دهه ۱۹۸۰، این احساسات را تقویت کردند. در طول جنگ خلیج‌فارس یک طغیان احساسات ضد اسلام وجود داشت و بسیاری از مسلمانان نیز تصور داشتند که جنگ، حمله به اسلام است و نه اختلاف و خصومت با دولت عراق. این احساس و تصور که سیاست‌های امریکا در حال حمله و مورد هدف قرار دادن دین اسلام است، عاملی بود که مراکز تجارت جهانی در نیویورک در سال ۱۹۹۳ بمب‌گذاری و در نهایت در سال ۲۰۰۱ تخریب شد. (۲)

در جامعه امروزی امریکا نیز با موارد مختلفی از تبعیض مذهبی مواجه هستیم. اخراج، تحقیر و عدم ارائه فرصت‌های شغلی به کسانی که دارای مذهب متفاوتی هستند نمونه‌هایی از تبعیض مذهبی به شمار می‌روند. به طور مثال، شکایت کارگران مسلمان از کارفرمایان خود به مرکز اسلامی در منهتن نیویورک که در سال ۲۰۰۹، تعداد این شکایات به ۸۰۳ مورد رسید که نسبت به سال قبل از آن ۲۰ درصد و نسبت به سال ۲۰۰۵، ۶۰ درصد رشد را نشان می‌دهد.(۳)

مطالعه تاریخ مذهب در امریکا که در اینجا تنها به صورت مختصر بدان پرداختیم نشان می‌دهد که آرمان‌های امریکایی تساهل دینی و آزادی وجدان همواره در بعضی موارد و در برهه‌هایی از تاریخ امریکا مورد تأیید قرار نگرفته است. علی رغم اینکه یکی از مشخصه‌های جامعه امریکا که همواره بدان شناخته می‌شده، آزادی مذهب بوده است. اما در عمل و در درون جامعه امریکا وضعیت متفاوت‌تر آن چیزی است که از منظر خارجی به آن نگریسته می‌شده است. تبعیض در مورد افرادی که تنها به خاطر اینکه مذهب و اعتقادی متفاوت از دیگران داشته‌اند در طول تاریخ امریکا وجود داشته است. اگرچه هدف آزادی همچنان تم مهم در توسعه ایالات متحده امریکا باقی می‌ماند.

جنگ نرم و عملیات روانی


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر