۳۱ تير ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۴
کد خبر: ۹۲۵۸
اگر خاور میانه را از شرق آن ایران تا غرب آن فلسطین و اندکی از خاک مصر بدانیم، متوجه می شویم که یکی از آشوبناک ترین مناطق جهان است.

ایران کشوری که همچنان در بند تحریم های بین المللی است، عراق و سوریه که در حال جنگ داخلی و فرقه ایست، مصر که در تب وتاب درگیری های سیاسی است و فلسطین که همواره در جنگ نابرابری با اسرائیل است. به راستی چرا این همه جنگ در این منطقه رخ داده است؟

 

وسعت این منطقه تنها اندکی از اروپا بیشتر است، اروپایی که تنها مسئله بزرگش کشمکش های غرب و شرق در اوکراین است. پس چرا منطقه ما اینقدر آشوب زده است. پاسخ را شاید بتوان در بیداری منطقه جست. اگر کمی به عقب بازگردیم و تاریخ را بنگریم به پاسخ خواهیم رسید. یک قرن پیش آلمان ها به رشد صنعتی دست یافتند. رشدی که همواره نیازمند دو چیز است، مواد اولیه ارزان و بازار مصرف. آلمان ها قصد داشتند که بر مناطقی از جهان سلطه یابند اما هر کجا که رفتند یا اسیر دست آنگلیس ها بود یا روس یا فرانسه. لذا با آنان درگیر جنگ شدند.

 

امروز نیز کشورهای بزرگ صنعتی در چنین وضعی هستند. اکثر کشورهای فروشنده نفت و گاز، مانند ایران، روسیه، عراق، برخی کشورهای آفریقایی و آمریکایی و…، سعی می کنند از خام فروشی نفت جلوگیری کنند و آنرا تبدیل به محصولات با ارزش افزوده بالا نمایند. لذا یکی از دو نیازمندی غرب صنعتی به خطر افتاده و این کشورها می بینند که نمی توانند مواد اولیه را ارزان تهیه نمایند. از طرفی اقتصادهای نوظهوری مانند چین نیز اندک اندک در حال تصرف بازارهای مصرف آنان است. لذا دیگر خبر از خیزش­ های بزرگ در صنعتشان نبود و اقتصادشان رو به زوال رفت.

 

در چنین شرایطی کشورهای غربی راه آلمان یک قرن پیش را درپیش گرفتند و به اصطلاح زمین بازی را عوض نمودند. آنان این کار را با خاور میانه شروع نمودند که هر دو ویژگی بازار مصرف و مواد خام را داراست. بی ثباتی در سوریه که محور مقاومت و حلقه اتصال ایران به لبنان و فلسطین است، اولین هدف آنان بود. این بی ثباتی باعث می شد قدرت ایران در خاورمیانه کاسته شود و نیروهای مقاومت انسجام و یکپارچگی خود را از دست داده و چند پاره شود. ایران گرچه سعی کرد در معادلات منطقه نقش ایفا کند اما ویرانی سوریه و نیز عدم قدرت ارتش آن در شکست کامل شورشیان باعث تضعیف قدرت مقاومت شد.

 

دومین هدف عراق بود. پس از تضعیف مقاومت، اکنون نوبت سود بیشتر غرب بود. غرب با چراغ سبزی که به شورشیان داد کمک نمود تا آنان وارد عراق شوند. کشوری که اولا نفت بسیار داشت، ثانیا با ایران، کشور اصلی در محور مقاومت در برابر غرب، هم مرز است. پیدا کردن بهانه هم که بسیار راحت است، ما سنی هستیم و ایرانیان شیعه. این هدف دوم بسیار بزرگتر از هدف اول است. به عنوان نمونه با جستجو در اخبار می توان دریافت که گروه داعش تاکنون حداقل یک تا دو میلیون بشکه نفت را از مناطق تحت اشغال خود صادر نموده است. خریداران این محصولات که عمدتا غربی هستند خود می­ گویند که هر بشکه را بین ده تا دوازده دلار خریده اند. نفتی که اگر در سهمیه اپک فروخته می شد قیمتی حدود ۱۰۰ دلار داشت.

 

خاورمیانه

خاورمیانه

همچنین دولت عراق نیز در شرایط جنگ به دلیل کمبود نقدینگی مجبور است نفت خود را ارزان تر بفروشد. تازه پول حاصل از فروش زیر قیمت نیز، صرف خرید سلاح هایی می­ شود که آنان نیز تولید غرب هستند. حال فرض کنیم که کل عراق در دست داعش باشد و این گروه با همین قیمت سهمیه نفت عراق در اپک (که حدود دو میلیون بشکه در روز است) را بفروشد. این کار روزانه ۱۸۰ میلیون دلار سود نصیب غربی ها می ­کند که در سال بالغ بر ۶۵ میلیارد دلار خواهد شد. بگذریم که پس از جنگ ویرانی های عراق را نیز همین غربی ها آباد می­ کنند (همانطور که ویرانی ها را پس از حمله عراق به آمریکا خود مجدد ساختند!) که خود سالانه میلیاردها دلار سود خواهد داشت.

 

در کنار این هدف دوم، اسرائیل نیز با بهانه ربوده شدن سه شهروند خود جنگ خونینی را با غزه به راه انداخته تا اصطلاحا حمله غرب به مقاومت در سه جبهه سوریه، عراق و فلسطین کامل شود. اگر غرب بتواند در این برهه بر هدف دوم خود نیز فائق آید (که انشا الله پیروز نخواهد شد) تنها دو کشور لبنان و ایران از محور مقاومت می مانند که در زمره هدف سوم و پایانی هستند. لبنانی که همواره دارای جنگ های داخلی است و ایران که مشکلات اقتصادی داشته و بخشی از نیروی خود را نیز صرف مبارزه با غرب در سه کشور یادکرده، نموده است. پس از شکست کشورهای هدف سوم نیز، خاورمیانه کاملا دست غرب افتاده و بازار مصرف، مواد اولیه ارزان، و ویرانی هایش فرصت بزرگی برای اقتصاد و صنعت غرب به وجود می آورد.

 الف


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر