بعضی از بهترین مغزهای خلاق آمریکایی به استخدام شرکتها درآمدهاند تا اطمینان حاصل کنند که مردم آمریکا به جهانبینی این شرکتها ایمان میآورند. آنها مردم را با توهمات فریبآمیزشان اغوا میکنند. توهماتی که برای منحرف کردن ذهنها و ساختدهی به رضایت ما طراحی شدهاند.
مدیریت ادراک
ابرشرکتها فقط تبلیغ کالا نمیکنند بلکه یک شیوه زندگی را تبلیغ میکنند. یک طرز فکر را تبلیغ میکنند و مثلا به ما آزادی میدهند. در حالی که بیش از ۹۰ سال است که دارند به یاد میدهند که چگونه فکر کنیم و به ما یاد میدهند که این ابرشرکتها گریزناپذیر هستند و خودشان مسئول پیشرفت و زندگی خوب ما میدانند.
مدیریت ادراک اساسا یک روششناسی است. وقتی با مشتریهایمان کار میکنیم این روششناسی به ما کمک میکند تا بتوانیم با یک فرآیند خوب به مشتریها کمک کنیم تا تشخیص بدهند که چه منابعی دارند.ابرشرکتها خودشان را میفروشند؛ تسلطشان را میفروشند؛ قواعدشان را میفروشند. ابرشرکتها مقداری از پولهای مالیاتدهندگان و سهامداران را به افراد نامعلوم میدهند در حالی که باید به دست صاحبانش برگردد. و البته با این کار میزان مالیاتی که برای این ابرشرکتها و افراد ثروتمند بسته میشود کاسته میگردد. و به همین شکل، سیاستهای عمومی را شکل میدهند؛ جوری که به نفع خودشان باشد.
چیزی که مردم نمیبینند همین شکلدهی درونی سیاستها است. مردم نمیبینند که چطور پولها به سمت این شرکتها سرازیر میشود. اما ظاهرسازی خوب آنها را میتوان دید. اینگونه است که قوه درک مردم را مدیریت میکنند. وقتی روی تصرف شدن فضاهای عمومی در خیابانها و مترو و بازارها توسط تابلوهای تبلیغاتی تمرکز میکنیم میبینیم که با چیزی بیش از یک تبلیغات ساده روبرو هستیم.محرک برند یک ابرشرکت، خانواده و جادو است. همین دو کلمه. و ابرشرکتها همه اقداماتشان را بر اساس همین دو کلمه تعیین میکنند. محصول شرکت دیزنی مثلا مرتبط با همین دو کلمه است و اگر خواستند مشتری هدف خود را تغییر بدهند پس فقط محصول خود را کمی تغییر میدهند.
میتوان یک روز از زندگی هر انسانی را نشان داد که هدف بازاریابی مخفیانه قرار گرفته. مثلا از خانه بیرون میآیید و میبینید که همسایهتان چند جعبه بزرگ کنار ماشینش گذاشته. شما فکر میکنید که این جعبهها چیست در حالی که این جعبههای خالی فقط برای نشان داده شدن به شما در آنجا قرار گرفتهاند. یا وقتی که در خیابان مکالمه دو نفر را میشنوید که درباره یک موسیقی خوب حرف میزنند خبر ندارید که آنها پول گرفتهاند تا درباره این موضوع در ملا عام حرف بزنند.
ابرشرکتها تا حدی پا را از گلیم خود دراز کردهاند که حتی موجودات زنده را نیز ثبت اختراع میکنند.امروز کار به جایی رسیده است که تعداد معدودی شرکت، تمام ژنومهای انسانی را تحت مالکیت فکری خود درآوردهاند و اگر قرار باشد کسی روی هر یک از آنها کار کند ابتدا باید سهم این شرکتها را بپردازد. در یک اقتصاد جهانی، جایی که اطلاعات توسط ابرشرکتهای رسانهای فیلتر میشود و با ظرافت با منافع صاحبان آن هماهنگ میشود چه کسی به دنبال حق مردم است؟
اکنون بیشتر شیر گاو آمریکا با هورمون رشد گاوی تولید شدهاند. مثلا درمورد مونسانتو که یک شرکت تولید شیر و گوشت گاو است سطح هماهنگیای که باید برای ارائه محصول انجام دهد خیلی عظیم است. مونسانتو باید اساتید دانشگاهها، کارشناسان، خبرنگاران، خود افکار عمومی و حتی سازمان غذا و داروی آمریکا را هم با خود هماهنگ میکرد.
وقتی کشور بولیوی درصدد گرفتن وام برای تامین هزینه خدمات آبرسانی سومین شهر بزرگ خود بود بانک جهانی او را ملزم به خصوصی کردن آبهای کشورش کرد و اینچنین بود که ابرشرکت بکتل در سانفرانسیسکو کنترل تمام آب شهر کوچابامبا را به دست گرفت. حتی آبی که از آسمان میبارید. قوانینی در زمینه آب باران شکل گرفت که اجازه نمیداد حتی مردم آب باران را جمع کنند پس حتی آب باران هم خصوصی شده بود. اگر مردم قبضها را پرداخت نمیکردند این شرکت حق داشت خانههای بدهکاران را توقیف کند.ابرشرکتهای آمریکایی تا حدی به سرمایههای خود اهمیت میدهند که حتی در خلال جنگ جهانی دوم و بزرگ شدن نازیهای آلمانی تمام تلاش خود را برای استفاده از این فرصت کردند.
مشرق