تقویت استفاده از تولیدات داخل در فیلمها و سریالها
امسال در یکی از سریالهای نوروزی، پیامی برای انصراف ثروتمندان و کسانی که به یارانه نیاز چندانی ندارند، توسط یکی از بازیگران به نمایش درآمد که به نظر میرسد میتواند بهعنوان فتحبابی بابرکت در عرصهی فیلم و سریال رسانهی ملی باشد که فارغ از بحثهای سیاسی و حزبی خاص، این پیام میتواند آغازگر یک حرکت فرهنگی و تبلیغی در تلویزیون باشد که بتوان با استفاده از ظرفیتهای منحصربهفرد و عظیم آن بسیاری از سیاستهای اقتصادی کشور و از جمله اصول و الزامات اقتصاد مقاومتی را برای مردم به نمایش گذاشت.
بهعنوان مثال، میتوان در فیلم و سریالهای تلویزیونی بحث تشویق خرید محصولات ایرانی و حمایت از تولید و کار و سرمایهی ایرانی را گنجاند و بازیگران از عمق وجود حمایت از خلاقیت و ابتکار ایرانی و تشویق کارآفرینی او را تبلیغ نمایند و برای رونق تولید و اشتغال جوانان ایرانی گام بردارند. چطور ما حاضریم برای تبلیغ انواع و اقسام محصولات مصرفی و کماهمیت ساعتها از وقت تلویزیون را صرف کنیم اما نتوانیم از این ظرفیت بینظیر در جهت تقویت گفتمان اقتصاد مقاومتی بهره گیریم.
مثال دیگر، عدم تفاخر به خرید و مصرف محصولات وارداتی و خارجی است که بهراحتی میتوان آن را در رسانهی ملی مذمت و طرد کرد. همچنین میتوان آثار مخرب و خطرناک تفاخر و پیروی از مدها و مدلها و محصولات غربی بهویژه در پوشاک، لوازم آرایش و بهداشتی، لوازم لوکس و تزییناتی را در خانوادهها به نمایش گذاشت و افراد و بهویژه زنان و جوانان را با پیامدهای تقلید از این سبک مصرفی بهطور غیرمستقیم و بهدور از شعارزدگی و خیالپردازی و کلیگویی و ابهام آشنا نمود.
نهی از اسراف خانگی و نهی از اتلاف و هدر دادن امکانات و تجهیزات دولتی و متعلق به بیتالمال نیز یکی دیگر از سیاستهایی است که بهراحتی میتوان آن را در برنامههای مختلف سیما بهطور غیرمستقیم تبلیغ کرد. بهعنوان مثال، زندگی یک کارمند نمونه و موفق و مقید به هزینه از بیتالمال و خدمت به ارباب رجوع و نیازمندان را در یک سریال به تصویر کشید و مردم و خانوادهها و بهویژه جوانان را بهسوی آن سوق داد و برای آنان الگوسازی نمود.
این برنامهها حاکی از جدیت در پیگیری الزامات اقتصاد مقاومتی است که رهبری معظم انقلاب مدام بر آن تأکید داشتند و اخیراً نیز در دیدار با نمایندگان مجلس با گلایه از عملکرد برخی از مسئولان که صرفاً به ستایش و تمجید زبانی پرداخته و در اقدام و زمینهسازی برای اجرای آن جدیت لازم را ندارند فرمودند: «تجربهى بنده به من میگوید که ستایش کافى نیست؛ تعریف کردن کافى نیست؛ حرکت لازم است…اما خب باید اقدام کرد، عمل کرد.»
از سوی دیگر، تشویق کارآفرینی و عدم نیاز به امکانات دولتی برای رشد اقتصادی و استقلال از رانتهای دولتی و نیز توجه به عرصهی تولید صنعتی و کشاورزی برای سرمایهگذاری از دیگر نکاتی است که میتواند بخشی از پیامهای مندرج در یک فیلم تلویزیونی باشد. همچنین بسیاری از برنامههای کودک و نوجوان میتواند با محوریت همین موضوعات شکل بگیرد.
بهعنوان مثال، کودکی که همزمان با تحصیل خود و یا در ایام فراغت تابستان، به انجام یک کار درآمدزا و یادگیری یک فن و هنر خاصی مبادرت میورزد و در این کار بسیار موفق شده است؛ به نحوی که در آینده نیز با الهام از همین هنرها، آیندهی تحصیلی خود را در جهت همین هنر و حرفه انتخاب میکند و توأمان با پیشرفت تحصیلی، استقلال اقتصادی و مالی نیز پیدا میکند و دیگر هیچ نیازی به امکانات و مشاغل دولتی نداشته و بر روی پای خویش میایستد و حتی برای سایر افراد فامیل و دوستان خود نیز ایجاد شغل و درآمد میکند. البته که چنین نمونههایی در اطراف ما کم نیستند و بهتر است در این زمینه، ما از بسیاری از کشورهای غربی نیز درس بگیریم که چگونه به کودکان خود از کودکی کار و فعالیت اقتصادی و ریسکپذیری را توأم با درس و تحصیل میآموزند و دیگر از شکاف بین تحصیل و نیازهای بازار و صنعت که مشکل حاد امروز جامعهی ماست، خبری نخواهد بود.
وظیفهای که بر دوش صداوسیماست، در درجهی اول این است که از توهمی بودن شعار اقتصاد مقاومتی و الزامات آن در اذهان مردم و عاملین اقتصادی جلوگیری کند. در واقع چنان فضای رسانهی ملی را در این زمینه جهتدهی و سازماندهی کند که همهی افراد به این باور برسند که میتوان به اقتصاد مقاومتی دست یافت.
هدفمندی پیامها و آگهیهای بازرگانی
یکی دیگر از عرصههایی که بهراحتی و با کمترین هزینهی ممکن میتواند فرهنگ اقتصادی مردم را تغییر داده و اصلاح نماید، هدفمندی پیامهای بازرگانی و تبلیغات تلویزیونی رسانهی ملی است که متأسفانه اخیراً بهنحو غیرقابلتحملی در جهت خلاف سیاستهای اقتصاد مقاومتی و ترویج مصرفگرایی و برانگیختن غریزهی حرص و طمع افراد به پول حرکت میکند. قطعاً برای اینکه یک رسانهی ملی بتواند در جهت منافع ملی و نه منافع فردی، شرکتی و گروهی ایفای نقش نماید، بایستی در درجهی اول سیاستهای تبلیغاتی خود را معطوف به اسناد و برنامههای کلان کشور و مصالح عموم افراد جامعه تنظیم نماید.
متأسفانه نوع تبلیغات و پیامهای بازرگانی تلویزیون هیچ تناسبی با اسناد مذکور نداشته و بعضاً حرکت اقتصادی کشور به سمت نیل به اهداف مورد اشاره در اسناد بالادستی را دچار انحراف و کندی نموده است؛[i] بهطوریکه از طرفی مدام در اخبار و برنامههای مختلف سیما، سخن از اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی و حماسهی اقتصادی میآید و همزمان در پیامهای بازرگانی تلویزیون کالاهای خارجی با مارکهای ایرانی تبلیغ میشود (نمونهاش برنجهای خارجی با برند ایرانی)، در فیلمها وضعیت اشرافی و تجملگرایی و زندگی مرفهانه نمایش داده میشود، در ساعات پیک تلویزیون قرعهکشیهای چندمیلیونی با جایزههای خارجی برگزار میشود و…
همهی اینها مخاطب ایرانی را با تعارض و تضادی جدی مواجه میسازد که بالطبع با وجود رنگولعاب جذاب و فریبندهی این دست برنامهها، مخاطب سعی میکند خود را با همان سبک زندگی سازگار نماید و اهداف اقتصادی کشور را جز شعاری توخالی و کماهمیت و غیرجدی مپندارد و در نتیجه آن را به سخره و استهزا گرفته و اساساً منکر این اهداف شود.
در واقع وظیفهای که بر دوش صداوسیماست، در درجهی اول این است که از توهمی بودن شعار اقتصاد مقاومتی و الزامات آن در اذهان مردم و عاملین اقتصادی جلوگیری کند. در واقع چنان فضای رسانهی ملی را در این زمینه جهتدهی و سازماندهی کند که همهی افراد به این باور برسند که میتوان به اقتصاد مقاومتی دست یافت و نیازی نیست همچون غربیها مصرف کنیم یا به فعالیتهای واسطهگری و سفتهبازی برای کسب درآمد روی آوریم و یا بهجای اتکا به ظرفیتهای عظیم انسانی، مالی و فیزیکی، چشم به سرمایهگذاری خارجی و تکنولوژیها و محصولات خارجی و وارداتی بدوزیم.
مقام معظم رهبری ضمن اشاره به وظیفهی صداوسیما و رسانههای کشور در همین زمینه چنین میفرمایند: «بایستی تصویر درستی را از این حرکت بزرگ و عمومی ارائه بدهند و گفتمانسازی بشود تا مردم بدانند و معتقد باشند و بخواهند. در این صورت، کار عملی خواهد شد.» (بیانات در جلسهی تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی، ۲۰ اسفند ۱۳۹۲)
بنابراین رسانهی ملی در این زمینه بهعنوان مثال میتواند اولاً با تبلیغ کالای درجهی یک ایرانی حتی بدون دریافت هزینه از وی، ایرانیان را با کالای مرغوب و مطلوبِ ساختهی دست تولیدکنندگان توانای ایرانی آشنا سازد. ثانیاً دست از تبلیغ کالاهای خارجی با برند ایرانی بردارد؛ چراکه این امر بر همگان واضح گشته است که تغییر نام صرفاً جهت فریب مخاطبان است و صداوسیما باید به این مسئله توجه لازم را داشته باشد. ثالثاً تبلیغات بازرگانی را در برنامههای ویژهی کودکان بهواسطهی پیامدهای مخربش تعطیل کند که خوشبختانه این امر با درایت علما و همت مسئولین صداوسیما به انجام رسید.
قطعاً آنان که اهل هنر و ذوق هستند، عرصههای بسیار بیشتر و ایدههای نو و جذابتری را در این عرصه شناسایی خواهند کرد که نویسنده تنها بهعنوان نمونه به دو مورد از آن اشاره کرد که انشاءالله از همین دو عرصه برای شروع استفاده گردد.
برهان