۰۲ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۳
کد خبر: ۸۷۶۴
یک اندیشکده آمریکایی با بررسی چشم‌انداز جنگ سوریه و دوره پس از آن عنوان کرد که جنگ نیابتی سوریه ثبات منطقه‌ای را، به طرقی قابل پیش‌بینی و غیرقابل‌پیش‌بینی، با تهدید مواجه می‌کند؛ اما حتی پیش از شدت یافتن نبرد به شکل فعلی، پیش‌بینی جهت – منفی- عمومی جریانات منطقه‌ای ممکن بود.
اندیشکده «شورای سیاست خارجی آمریکا» در مقاله‌ای به قلم «متیو لویت» نوشت: پس از گذشت سه سال و نیم از جنگ سوریه این نبرد تبدیل به بحرانی انسانی و راهبردی شده است. این جنگ منطقه را به بخش‌بندی‌های فرقه‌ای تهدید می‌کند؛ و اکسیژنی جدید به گروه‌ها و جنبش‌های اسلام‌گرای خشن، که از ایدئولوژی‌های اسلام‌گرای خشن نشأت‌گرفته‌اند، گروه‌هایی که اکنون به القاعده منحصر نمی‌شود، تزریق کرده است. درواقع ما اکنون با افزایش سریع افراطی‌گری، هم در میان شیعیان و هم در میان اهل تسنن، مواجه هستیم. چنانکه رئیس سازمان اطلاعات ملی آمریکا «جیمز کلاپر»، اخیراً گفته است، ما در سال ۲۰۱۴ ممکن است با رشد بی‌ثباتی سیاسی و خشونت در منطقه مواجه باشیم.[۱]

 

دلایل بسیاری برای این امر ممکن است متصور باشد که همه به سوریه مربوط نمی‌شوند. جنگ سوریه سه گونه پیامد مهم دارد. اول جریان جنگجویان خارجی به سوریه از خاورمیانه و تأثیر این قضیه بر ثبات خاورمیانه است. دوم ماهیت وحشتناک قومی نبرد است. سوم رشد سریع مشکلات بزرگی نظیر پناه جویان و آوارگان، فقر، گرسنگی و کمبود مراقبت سلامت، و مهیا شدن شرایط برای خشونت و بی‌ثباتی.

 

بیشتر بحث‌ها پیرامون جنگجویانی که به سوریه می‌روند بر جنگجویان غربی متمرکز است

وقتی پسرها به خانه برگردند

یک گزارش طبقه‌بندی‌شده دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه آمریکا در اوت ۱۹۹۳ از «مجاهدان سرگردان: مسلح و خطرناک» سخن می‌گوید، و خبر از این می‌دهد که ما خود را درگیر مشکلاتی در آینده خواهیم یافت که از عمل کنونی یا بی‌عملی کنونی ما بر خواهد خواست.[۲] موضوع گزارش تأثیر سرایت احتمالی مجاهدان افغانی و شبکه‌های حامی آن‌ها، در صورت ورود به نبرد در جهادهای دیگر، در کنار سایر گروه‌های شبه‌نظامی اسلامی، در جهان است. بخش زیادی از گزارش را می‌توان با شرایطی که امروزه با آن‌ها مواجه هستیم تطبیق داد. اینکه چگونه جنگجویان از سراسر جهان برای شرکت در جنگ فرقه‌ای سوریه به این کشور مسافرت می‌کنند را ملاحظه کنید. بسیاری از بحث‌ها پیرامون جنگجویانی که به سوریه می‌روند بر جوانان رادیکالیزه شده مسلمانی متمرکز است که از کشورهای غربی به این کشور می‌روند، اما بیشترین میزان جنگجویان خارجی در سوریه، هم در طرف سنی و هم طرف شیعه، از خاورمیانه هستند.

 

تخمین‌ها از میزان جنگجویان خارجی در سوریه

درواقع باید توجه کرد که درحالی‌که بیشتر مردم بر پدیده جنگجوی خارجی سنی تمرکز دارند، جنگجویان شیعه زیادی نیز در سوریه مشغول نبرد هستند. بیشتر آن‌ها عراقی هستند، اما برخی دیگر از مناطق دورتر مثل یمن، افغانستان و حتی استرالیا به این کشور آمده‌اند. این میزان بنا به تخمین «کلاپر» به ۷۰۰۰ جنگجوی خارجی از پنجاه کشور می‌رسد.[۳] «آرون زلین» در مطالعه‌ای مستقل برای موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن این میزان را ۸۵۰۰ نفر از ۷۵ کشور برآورد کرده است. برآورد او از جنگجویان منطقه‌ای که در طرف اهل تسنن وارد جنگ سوریه شده‌اند بدین قرار است:[۴]

تعداد جنگجویان خارجی در سوریه از جهان عرب

کشور حداقل حداکثر
کویت ۵۴ ۷۱
لبنان ۶۵ ۸۹۰
تونس ۳۷۹ ۹۷۰
اردن ۱۷۵ ۲۰۸۹
لیبی ۳۳۰ ۵۵۶
عراق ۵۹ ۹۷
الجزایر ۶۸ ۱۲۳
مصر ۱۱۸ ۳۵۸
فلسطین ۷۳ ۱۱۴
عربستان ۳۸۰ ۱۰۱۰
سودان ۲ ۹۶
یمن ۱۳ ۱۱۰
مراکش ۷۶ ۹۱
امارات ۱۳ ۱۳
موریتانی ۲ ۲
قطر ۱۴ ۱۴
بحرین ۱۲ ۱۲
عمان ۱ ۱

 

این تعداد تاکنون به ۱۲۰۰۰ نفر رسیده است، که از میزان بیشینه برآورد پایان سال گذشته فراتر رفته است. هرچند بیشتر نگاه‌ها به افزایش شمار جنگجویان غربی بوده است افزایش تعداد جنگجویان عرب نیز چشمگیر بوده است. برخی مقامات امنیتی خاورمیانه حتی آمار رسمی نیز ارائه کرده‌اند: تخمین الجزیره این است که ۲۰۰ نفر از تبعه‌های این کشور تاکنون برای جنگیدن به سوریه سفرکرده‌اند، این آمار در مورد مراکش ۱۵۰۰، عربستان ۲۵۰۰ و تونس ۳۰۰۰ نفر بوده است.

 

رادیکال‌تر و خطرناک‌تر شدن جنگجویان خارجی در سوریه

در طرف شیعه این معادله، حزب‌الله لبنان و پیکارجویان شیعه عراقی از گروه‌هایی مثل «عصائب اهل الحق» و «کتائب حزب‌الله» بیشتر جنگجویان حامی «بشار اسد» را تشکیل می‌دهند. برخی برآوردها از شرکت ۵۰۰۰ نفر از اعضاء حزب‌الله در جنگ سوریه حکایت دارند.[۵] شیعیان عراقی مشغول جنگ در سوریه نیز احتمالاً به ۵۰۰۰ نفر می‌رسند.[۶] ایرانی‌ها نیز به تعدادی کمتر و در نقش‌های مشاوره‌ای در سوریه حضور دارند. شیعیانی از عربستان، کرانه مرکزی و غربی آفریقا، افغانستان و حوثی‌های یمن نیز به یمن سفرکرده‌اند و برای دفاع از حکومت می‌جنگند. این جنگجویان خارجی در سوریه چیزهای جدیدتر و خطرناک‌تری می‌آموزند و آن‌هایی که در این جنگ کشته نمی‌شوند، درحالی‌که آموزش بهتری دیده‌اند و رادیکال‌تر شده‌اند، سرانجام به تمامی نقاط دنیا پراکنده خواهند شد. عمده جنگجویان خارجی رادیکال شده احتمالاً به خانه برمی‌گردند و به کشور خود حمله می‌کنند، حتی قبل از اینکه تصمیم بگیرند به آمریکا حمله کنند؛ حوادث پس از بهار عربی تا حد زیادی شرایط را برای احیای پیکارجویان مسلمان فراهم کرده است.

تنها به بخشی از ارتعاشات جهاد سوریه که اکنون احساس می‌شود توجه کنید:

- برای بسیاری در سوریه منطقه و بیرون از آن، رفتن به جنگ سوریه تصمیمی طبیعی و بی‌چون‌وچراست؛ نبرد در سوریه جهادی دفاعی برای حفظ اهل سنت – زنان و کودکان- از حملات حکومت اسد به مناطق مسکونی است؛ و چنین است که «احمد عبدالله الشایع» نمونه برنامه غیر رادیکال کردن عربستان – که تنها ۱٫۵ درصد موفقیت از بین ۲۴۰۰ نفر داشته – اکنون به سوریه برگشته است.[۷]

«ابو صالح» یک جوان سلفی تونسی می‌گوید: «انقلاب تونس، سوریه، مصر، یمن و لیبی و قبل از این‌ها مغرب، به ما فرصت برپا کردن دولت اسلامی و قانون شریعت را داده است. ما به چیزی کمتر از دولت اسلامی در تونس و منطقه راضی نمی‌شویم. اولین گام باید در سوریه برداشته شود. من به برادرانم در سوریه افتخار می‌کنم و چند هفته دیگر به آنجا خواهم رفت».[۸]

- «ایمان سعدی» یک جوان تونسی دیگر است که در خانواده سکولاری از طبقه متوسط رشد یافته و چند بار توسط والدینش از رفتن به جنگ سوریه، قبل از اینکه از این کشور به بنغازی برود، منع شده است. او در آنجا مدت کمی آموزش دید، اما به‌جای رفتن به سوریه، آموزش دید که به تونس برگردد و حمله انتحاری علیه آرامگاه ریاست جمهوری ترتیب دهد؛ اما توسط نگهبانان پیش از منفجر کردن مواد منفجره دستگیر شد.[۹]

- در اوت ۲۰۱۳، یک سازمان جدید تماماً مراکشی، به نام «حرکت شام الاسلام»، در سوریه تشکیل شد. این گروه بنا به گزارشات نه‌تنها به دنبال جذب جهادی‌ها برای جنگ سوریه بلکه به دنبال ایجاد سازمانی جهادی در مراکش بود «هرچند نام گروه به سوریه و اشاره دارد بیشتر اعضاء این گره مراکشی هستند. ایجاد گروه به لاتاکیای ریف، جایی که بیشتر جهادی‌های مراکشی که به سوریه می‌روند در آنجا مستقر هستند، نیز اعلام شده است.»[۱۰]

- در مصر، دولت با سطوح بالایی از خشونت که تا حد زیادی پاسخی به سقوط «مرسی» است، مواجه است. پیکارجویان سینا، «انصار بیت‌المقدس»، بسیاری از بازگشت کنندگان را جذب کرده‌اند و مسئولیت چند حمله در ماه‌های اخیر را به عهده گرفته‌اند. «ولید بدر»، یک افسر سابق ارتش مصر، در سپتامبر ۲۰۱۳، پس از بازگشت از سوریه حمله‌ای انتحاری علیه وزیر کشور مصر «محمد ابراهیم» انجام داد که موفقیت‌آمیز نبود و به زخمی شدن نوزده نفر دیگر منجر شد.[۱۱]

- در فوریه ۲۰۱۴، دادگاهی اسرائیلی یک شهروند عرب اسرائیلی را برای پیوستن به «جبهه النصره» محکوم کرد. قاضی نسبت به خطر شهروندان اسرائیلی که به جنگ می‌روند و پس‌ازآن به خانه بازمی‌گردند ابراز نگرانی کرد«آن‌ها می‌توانند از آموزش نظامی و تلقین ایدئولوژیکی که در سوریه برای آن‌ها مهیاست برای انجام حملات تروریستی استفاده کنند، دیگران را آموزش دهند و یا به جمع‌آوری اطلاعات برای حملات سازمان‌های ضد اسرائیلی اقدام کنند.[۱۲]

- در ماه فوریه نیز یک روزنامه عراقی پس از دریافت تهدید جانی از سوی یک گروه پیکارجوی شیعه موردحمایت ایران، «عصائب اهل الحق»، انتشارش را متوقف کرد. دو بمب در دفتر این روزنامه در بغداد کار گذاشته‌شده بود، و معترضین عکس‌هایی از رهبر این گروه را حمل می‌کردند، درحالی‌که درخواست تعطیلی این روزنامه را مطرح می‌کرد. اعضای این گروه آشکارا جهت‌گیری به سمت قتل‌های هدفمند را تائید می‌کنند»[۱۳]. این گروه در عراق از زمان جنگ آمریکا فعال بوده و هزاران حمله علیه سربازان آمریکایی انجام داده و اکنون نیز در سوریه فعال است.[۱۴]

 

سازوکار سرایت افراطی‌گری و تروریسم

هیچ‌کدام از این موارد نباید تعجب‌برانگیز باشد. بیست‌ویک سال قبل مطالعه دفتر مطالعه و تحقیق وزارت امور خارجه آمریکا، درباره سرایت جهادی‌های افغانی گزارش داد که «شبکه‌ای که پول، تجهیزات و نیروی انسانی برای مجاهدان افغان تهیه می‌کند، اکنون جنگجویان باتجربه خود را در اختیار گروه‌های اسلام‌گرای سراسر جهان می‌گذارد.» این گزارش آشکارا پیش‌بینی کرد که وقتی این‌ها پراکنده شوند «دانششان درباره تجهیزات ارتباطی و تجربه آن‌ها درزمینهٔ برنامه‌ریزی لجستیکی، قابلیت‌های سازمانی و تهاجمی گروه‌های پیکارجویی که برای آن‌ها خدمت می‌کنند را افزایش خواند داد».

بخشی از گزارش ۱۹۹۳ با عنوان «پسرها به خانه برمی‌گردند»، خاطرنشان می‌کند که این جنگجویان داوطلب کهنه‌کار، همچون جنگجویان مسلمان فاتحی از جهادی موفق علیه یک ابرقدرت استقبال می‌شوند و مورداحترام بسیاری از مسلمانان – عرب و غیر عرب- خواهند بود که برای جهاد ارزش زیادی قائل‌اند.[۱۵]

 

شاخه‌های بی‌ثباتی منطقه‌ای فراوان است و از منطقه شام فراتر می‌رود

جنگ نیابتی فرقه‌ای در شام

جنگ سوریه همچنین نمونه‌ای کلاسیک از جنگ نیابتی–با پوشش خطرناک فرقه‌ای- بین عربستان و دیگر کشورهای سنی خلیج{فارس} از طرفی و ایران از طرف دیگر است. واژه‌شناسی فرقه‌ای که برای غیر انسانی کردن «دیگری» در جنگ سوریه استفاده‌شده است، عمیقاً نگران‌کننده است و خبر از جنگی درازمدت میان شیعه و سنی می‌دهد.[۱۶] علاوه بر این نبرد سوریه اکنون در دو عرصه موازی دنبال می‌شود: یکی که بر حکومت اسد و اپوزیسیون سوریه متمرکز شده است و دیگری که بر تهدیدات موجود میان جوامع شیعی و سنی از طرف مقابل است. اولی به نحو نظری قابل‌مذاکره است، اما دومی قطعاً این‌گونه نیست. شاخه‌های بی‌ثباتی منطقه‌ای فراوان است و از منطقه شام فراتر می‌رود؛ اما بیش از هر جا به لبنان در غرب و عراق در شرق تسری می‌یابد.

 

ابعاد مشکلات پیش‌آمده از سوی آوارگان سوری

در منطقه‌ای که از گذشته با کمبود منابع و بی‌ثباتی شناخته می‌شده است، همسایگان سوریه تنها با این مشکل که توانایی مواجهه با ۲٫۴ میلیون آواره ثبت‌نام‌شده را ندارند، مواجه نیستند. لبنان به‌اندازه یک‌پنجم جمعیت خود پذیرای سوری‌ها بوده، یک کمپ آوارگان در اردن تبدیل به چهارمین شهر بزرگ اردن شده، و میانگین روزانه ۱۳۰۰۰ نفر پناه‌جو هرروزه به دفتر کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل مراجعه می‌کنند. بیش از ۶٫۵ میلیون نفر، در خود سوریه، آواره شده‌اند و بیش از نه میلیون نفر نیازمند کمک‌های بشردوستانه هستند. این شمارگان چیزی بیش از نگاه گذرای غم‌انگیزی از شرایط فعلی در بردارد؛ این‌ها نشانی از چشم‌اندازی بلندمدت‌تر دارند که کمتر از آن نگران‌کننده نیست. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت، بحران سوریه و تأثیرات ثانوی و سومین آن مجموعه‌ای از «عدم توازن»، با قرض گرفتن عبارتی از گزارش شورای اطلاعات ملی به نام «جریانات جهانی ۲۰۳۰: جهان‌های جایگزین»، ایجاد کرده‌اند.[۱۷]

 

عواقب جنگ سوریه، زیاد خواهد بود، حتی اگر جنگ فردا تمام شود

برای مثال تأثیر ترکیبی جنگ یک‌ساله بر منطقه، که با فرقه‌گرایی تشدید شده عواقب جنگ سوریه، از آموزش، سلامت، فقر، و الگوهای مهاجرت تا نیازها به کمک انسان دوستانه و تأثیر جنگ بر اقتصاد شکننده سوریه، زیاد خواهد بود، حتی اگر جنگ فردا تمام شود. و با پول و تسلیحات حامیان و نایبان مربوطه پشتیبانی شده، را ملاحظه کنید.مهاجرت‌های آوارگان از گذشته به‌عنوان فاکتورهایی برای افزایش احتمال چالش‌های پیکارجویانه مطرح بوده‌اند.[۱۸] در جابجایی‌های مهاجرتی امروزه، عمده آوارگان سنی هستند که خطری جدی برای توازن فرقه‌ای در منطقه، به‌خصوص لبنان، ایجاد می‌کنند. صدها هزار سوری به شهرهای اردن رفته‌اند و تنگنایی جدی برای اقتصادهای محلی ایجاد کرده‌اند. این کشور نمی‌تواند بار اضافی سرویس‌های عمومی از آب گرفته تا برق، سلامت و آموزش را به دوش بکشد.

 

افزایش احتمال جنگ داخلی در لبنان ۵۳٫۸۸ درصد و در اردن ۵۳٫۵۱ به دلیل ورود آوارگان سوری

این شرایط می‌تواند جا را برای ورود سازمان‌های مالی تروریستی، برای گرفتن جای دولت، باز کند، چنانکه مورد حزب‌الله در لبنان در دهه ۱۹۸۰ نشان داد. بدون کمک بین‌المللی بیشتر، کل منطقه با بی‌ثباتی و فرصت‌هایی برای افراط‌گرایان در آینده‌ای قابل پیش‌بینی مواجه خواهد بود. درواقع بر اساس یک مطالعه «کشورهای پذیرای مهاجرین به نحو فزاینده‌ای در معرض خطر نبرد مسلحانه هستند».[۱۹]

کمپ‌های آوارگان برای گروه‌های پیکارجو نیرو و تجهیزات فراهم می‌کند؛ این خیل آوارگان در خود جنگجو، اسلحه و ایدئولوژی افراطی را دارند. در مورد سوریه، این تحقیقات در مورد سوریه به این نتیجه رسیده‌اند که، سرازیر شدن آوارگان سوری به لبنان احتمال جنگ داخلی را به ۵۳٫۸۸ درصد و احتمال جنگ داخلی در اردن را به ۵۳٫۵۱ بالا می‌برد.[۲۰]

 

بی‌ثباتی پایدار ویژگی آینده منطقه خواهد بود

حرکت به‌سوی قهقرا

 شکی نیست که جنگ نیابتی سوریه ثبات منطقه‌ای را، به طرقی قابل پیش‌بینی و غیرقابل‌پیش‌بینی، با تهدید مواجه می‌کند؛ اما حتی پیش از شدت یافتن نبرد به شکل فعلی، پیش‌بینی جهت – منفی- عمومی جریانات منطقه‌ای ممکن بود. چنانکه شورای اطلاعات ملی می‌گوید:

بی‌ثباتی پایدار به دلیل ضعف فزاینده دولت‌ها و رشد فرقه‌گرایی، اسلام و قبیله گرایی ویژگی آینده منطقه خواهد بود. این چالش به‌طور خاص در کشورهایی مثل عراق، لیبی، یمن و سوریه، که تنش‌های فرقه‌ای اغلب در زیر ظاهر حکومت‌های فرد محور، که به نفع عده‌ای اقلیت است و برای تفوق فرقه‌ای تلاش زیادی می‌کنند، پنهان است، جدی خواهد بود. در صورت بروز سوریه و عراق منشعب، ظهور یک کشور کردستان دور از تصور نیست. یمن باتجربه تقسیم شدن، با یک نگرانی امنیتی، با توجه به ضعف قدرت دولت مرکزی، فقر، بیکاری و جمعیت جوانی که از ۲۸ میلیون فعلی به ۵۰ میلیون در سال ۲۰۲۵ می‌رسد، مواجه است. بحرین همچنین صحنه‌ای برای رقابت فزاینده سنی- شیعه است، که می‌تواند منطقه خلیج{فارس} را بی‌ثبات کند».[۲۱]

متأسفانه ثابت‌شده است که تمام این ارزیابی‌ها درست است.

 

پایان

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر