۳۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۰
کد خبر: ۸۷۱۷
داستانی از بزرگترین رسوایی در تعاملات نیروی دریایی ایالات متحده با هالیوود. این اولین و آخرین باری نبود که ارتش سعی کرد از طریق هالیوود پولی به جیب بزند.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه ۱۱ سپتامبر به رشته تحریر درآمده است.

 در صحنه‌ای از فیلم «شمارش نهایی[۱]»، هواپیمای تامکت F-14 از روی عرشه‌ی USS Nimitz برخواست و به درون آسمان عصرگاهی پرواز کرد تا به چندین جت جنگنده‌ و هواپیماهای تصویربردار دیگر بپیوندد. روی عرشه، اموری براون فرمانده‌ی اسکادران هوایی نیروی دریایی با دقت اطلاعات برخاستن و فرود هر جت جنگنده را ثبت می‌کرد. به دستور نیروی دریایی، تهیه‌کننده‌های فیلم می‌بایست ۴۱۲۵ دلار برای هر ساعت پرواز هواپیما برای فیلم پرداخت می کردند و کار فرمانده براون اطمینان حاصل کردن از ثبت دقیق مدت زمان پرواز بود.

نیروی دریایی امید زیادی به این فیلم داشت، که در آن کرک داگلاس نقش کاپیتان یک ناوهواپیمابر هسته‌ای مدرن را ایفا می‌کرد که وارد تونل زمان شده و به روز قبل از حمله‌ی ژاپنی‌ها به پرل هاربر در دسامبر ۱۹۴۱ باز می‌گشت. نویسنده ی فیلم‌نامه توماس هانتر به نیروی دریایی وعده‌ی فیلمی را داده بود که بتوانند به آن افتخار کنند.

هانتر در نامه‌اش به نیروی دریایی برای درخواست همکاری برای تولید فیلم نوشته بود: «هدف ما ساختن فیلمی خوب و صادقانه است. من معتقدم که امروزه سینماروها مشتاق سرگرمی‌های هیجان‌انگیز و آموزنده هستند. ما می‌خواهیم گردشی روی یکی از بزرگترین کشتی‌های جهان برای مخاطبین ترتیب داده و به آنها نشان بدهیم چطور ۵۰۰۰ نیرو می‌توانند با هر چالشی که طی بحران با آن روبرو می‌شوند، مقابله کنند. من فکر می‌کنم فرمول زمان ما، که به پیشنهاد نیروی دریایی در حال تبدیل شدن به یک حکایت مدرن درباره‌ی نیروی دریایی است، خواهد توانست به این مهم دست یابد. طبیعتاً ما درک می‌کنیم که همچون تولیدات پیشین که با کمک نیروی دریایی ساخته شده‌اند، متعهد خواهیم بود هزینه‌ی تمام وسائل مورد استفاده را به نیروی دریایی بپردازیم. ما مطمئنیم که می توانیم فیلم عالی بسازیم که هم ماجراجویی‌ای هیجان انگیز برای مردم بوده و هم برای جذب نیروی تفنگداران دریایی/نیروی دریایی مفید باشد.»

نیروی دریایی کمال همکاری را با فیلم‌سازها داشت، اما به جای جذب نیروهای جدید، بزرگترین رسوایی را در تاریخ همکاری‌اش با هالیوود تجربه کرد.در سال ۱۹۸۳، یعنی سه سال پس از اکران فیلم، حرفه‌ی درخشان فرمانده براون به عنوان یکی از خلبان‌های برجسته‌ی نیروی دریایی به خاطر اتهام دریافت رشوه از تولیدکنندگان فیلم نابود شد. وی متهم شد که در ازای دریافت رشوه، مدت زمان پرواز هواپیماهای تحت فرمانش روی عرشه‌ی کشتی را کمتر از زمان واقعی گزارش کرده است.

 براون به اتهام دریافت رشوه و همکاری در ارتکاب جرم محاکمه و به حداقل مجازات به خاطر گرفتن پول غیرقانونی محکوم شد. براون اتهام‌ها را انکار کرد اما شواهد موجود حاکی از گناهکاری وی بودند. دادستان فدرال یادداشتی که براون به تهیه‌کننده فیلم پیتر داگلاس – پسر بازیگر اصلی فیلم – نوشته بود در دادگاه ارائه کرد که در آن براون به «هدیه‌ای» اشاره کرده بود که از طریق واسطه‌ای به خاطر کمک به پیتر داگلاس در رزرو هواپیما برای آوردن «غذای جوجه»دریافت کرده بود.

براون فقط هزینه ۳۲.۵ ساعت پرواز را از شرکت سینمایی دریافت کرد، اما نیروی دریایی ادعا می‌کرد که هواپیماهای Nimitz در حقیقت بیش از ۲۰۰ ساعت برای ساخت فیلم پرواز کرده‌اند، که به معنای نزدیک به ۷۰۰ هزار دلار سود برای تهیه کننده بود. در حقیقت دادستان‌ها تلگرامی را پیدا کردند که در آن براون به تهیه‌کننده گفته بود شرکت می‌بایست هزینه‌ی ۲۰۴ ساعت پرواز را پرداخت می‌کرده است.

براون ادعا کرد که از یادداشت و تلگرام او بد برداشت شده، و او صرفاً سعی داشته است برای این که تهیه کنند‌ه را مجبور به پرداخت ۳۴ هزار دلار بدهی‌اش به نیروی دریایی به خاطر هزینه‌های اجرایی کند با وی رفتاری سفت و سخت داشته باشد. اما هیئت منصفه توضیحات وی را نپذیرفت و براون را به قبول رشوه محکوم کرد. گرچه براون فقط به حبس تعلیقی و آزادی به قید وثیقه محکوم شد حرفه‌اش در نیروی دریایی از بین رفت. البته نیروی دریایی به او اجازه داد شش ماه دیگر در خدمت باقی بماند تا بتواند با تمام مزایا بازنشست شود.

پیتر داگلاس و شرکت تولیدی‌اش – Byrna Co – که مدعی علیه‌ پرونده غیرنظامی جداگانه‌ای بودند خارج از دادگاه با دولت توافق کرده و پذیرفتند ۴۹۹ هزار دلار به نیروی دریایی پرداخت کنند.دعاوی مطرح شده در دادگاه درباره‌ی مشارکت در جرم بین داگلاس و براون کمی پیش از حصول توافق بین طرفین رد شدند.

این حادثه علناً هیچ تأثیری در هالیوود، که چنین رسوایی‌هایی در آن امری عادی است، نگذاشت. پیتر داگلاس چندین فیلم نه چندان مطرح دیگر مانند فلچ، با بازی شوی چیس در نقش گزارشگری دست و پاچلفتی، و فیلم something wicked this way comes را بر اساس رمانی از ری بردبری تولید کرد.اما این رسوایی زندگی حرفه‌ای براون را نابود کرد و تا به امروز از آن به عنوان بزرگترین رسوایی در تعاملات نیروی دریایی با هالیوود یاد می‌شود. البته جریان فرمانده براون اولین و آخرین باری نبود که کسی در ارتش سعی کرد پولی از طریق هالیوود به جیب بزند.

 ده سال پس از محکومیت براون، سرگرد دیوید گورگی – افسری که از جانب ارتش برای نظارت بر تولید فیلم خطر واضح و حاضر[۲] تعیین شده بود – از نقشه‌ی یکی از سرهنگ‌های ارتش برای دریافت «کمک مالی» از یک شرکت تولیدی در ازای همکاری‌اش با تهیه‌کننده‌های فیلم پرده برداشت.پنتاگون به تهیه‌کننده‌ها اجازه می‌دهد به پایگاه‌های نظامی که فیلمبرداری در آنها انجام می‌شود کمک مالی کنند. اما این کمک‌های مالی فقط باید به صورت داوطلبانه انجام ‌بوده و نباید به اجبار درخواست شوند.

در سال ۱۹۹۳ پنتاگون تصمیم داشت به تهیه‌کننده‌های فیلم خطر واضح و حاضر اجازه فیلمبرداری برخی صحنه‌ها را در لوس آلامیتوس پایگاه هوایی ارتش در کالیفرنیای جنوبی بدهد که لشگر چهلم پیاده ‌نظام ذخیره‌ در آن مستقر بود. اما هنگامی که نماینده‌های شرکت تولیدی به همراه سرگرد گورگی برای بازدید از لوکیشن به پایگاه رفتند، فرمانده ذخیره‌ی ارتش که مدیریت پایگاه را برعهده داشت به تهیه‌کننده‌ها گفت که اگر آنها به صندوق رفاهی پایگاه کمک مالی کنند، با آنها بیشتر همکاری خواهد کرد.

سرگرد گورگی گفت میزان پولی که سرهنگ درخواست کرد بیش از «پنج هزار دلار» بوده است، و افزود، «البته این مقدار احتمالاً نه فقط برای صندوق رفاهی بلکه برای بودجه عمومی پایگاه هم بود که به تشخیص فرمانده خرج می‌شود. او می‌خواست پول زیادی به تشخیص پایگاه به آن اهدا شود. که البته از نظر من چیزی بیش از نوعی اجبار و زورگیری نبود.»گورگی متحیر شده بود. وی در گزارشی که درباره این واقعه به روسای خودش در پنتاگون نوشت گفت «طی مذاکرات و هماهنگی برای همکاری لوکیشن، عضو ارشد پایگاه به طور آشکار پول درخواست کرده بوده است.»

در ادامه‌ی گزارش آمده بود که «طی مراحل پایانی کسب موافقت وزارت دفاع برای حمایت از تولید فیلم خطر واضح و حاضر، افسر پروژه‌ی وزارت دفاع و نماینده‌های شرکت تولید کننده فیلم برای هماهنگی برای استفاده از تأسیسات نظامی به تأسیسات نظامی محلی در کالیفرنیای جنوبی رفتند. در اواسط مذاکرات برای ترتیب فیلمبرداری در پایگاه، مشخص شد که مقام نظامی ارشد و نماینده‌ی پایگاه تا زمانی که نوعی اجاره پرداخت نشود اجازه استفاده از منابع پایگاه را نخواهد داد. این مقام حتی هنگامی که از تناقض درخواستش با راهبردهای وزارت دفاع و دیگر مقررات اخلاقی آگاه شد، همچنان بر دریافت کمک مالی برای پایگاه اصرار داشت.»

گورگی که به عنوان یک سرگرد مقام پایین‌تری داشت در موقعیت ناخوشایندی قرار گرفته بود؛ مجبور بود در مقابل افسر بلندمرتبه‌تری ایستاده و به او بگوید که درخواستش نامناسب و غیراخلاقی است.گورگی از ناراحتی خودش تعریف می‌کند که «من فقط یک سرگرد بودم که باید با یک سرهنگ تمام برخورد می‌کردم. کار آسانی نیست اما نباید کوتاه بیایید. و من مجبور بودم اطمینان حاصل کنم که او مقررات را درک کرده است.»و گورگی آماده بود هرکاری که لازم بود، تا حد شکایت کردن از سرهنگ، انجام بدهد. اما هنگامی که سرهنگ دریافت سرگرد کاملاً جدی است از خطر اقدام قانونی – و احتمالاً دادگاه نظامی – اجتناب شد.

گورگی می‌گوید «من خیلی روشن و واضح به او فهماندم که هیچ پولی در ازای خدمات پرداخت نخواهد شد و نگذاشتم به دردسر بیفتد.»وی در گزارش خود نوشت «به واسطه مداخله‌ ستاد ارشد که اجازه‌ی همکاری را به خاطر مزایای احتمالی برای وزارت دفاع و همچنین پایگاه محلی صادر کرد، خطر پیگیری از طریق قانون جزای عمومی نظامی اجتناب شد.» گورگی در گزارش رسمی خود به توضیح خطرات چنین موقعیتی پرداخت، از جمله احتمال این که تهیه‌کنندگان به خاطر برداشت منفی و برخورد ناخوشایند از توافق خود با ارتش صرفنظر کرده و فیلم را بدون حمایت ارتش تولید کنند.

 «هر راه‌حلی برای این موقعیت با دشواری‌های زیاد و احتمال از دست رفتن حمایت و همکاری همراه خواهد بود. هنگامی که فرماندهی در می‌یابد تصمیم نهایی درباره همکاری یا عدم همکاری نظامی محلی با تولید فیلم بر عهده وی است، افسر ناظر وزارت دفاع باید روی امانت‌داری، منصف و دوراندیش بودن فرمانده تکیه کند. با این که قوانین درباره نحوه‌ی جبران حمایت نظامی از تولید فیلم کاملاً واضح هستند – شرکت تهیه‌کننده باید فقط هزینه‌هایی را بپزدازد که مخارج اضافی برای دولت محسوب می‌شوند – افسر ناظر وزارت دفاع هنگامی که با احتمال درخواست کمک‌ مالی از تهیه‌کنندگان مواجه می‌شود در معرض خطر قرار می گیرد. افسر ناظر باید کاری کند که تهیه کنندگان حس نکنند مجبور به ارائه کمک مالی برای به دست آوردن حمایت ارتش هستند. وی می‌تواند محدودیتی برای کمک‌های مالی پیشنهاد بدهد اما توصیه می‌شود که طور کلی وارد مذاکراتی درباره چنین کمک‌هایی نشود.»

در انتها هیچ کمک مالی در ازای همکاری ارتش انجام نشد و مسئله با خوبی و خوشی حل شد: اتهامی علیه سرهنگ مطرح نگردید و مهم‌تر از همه – از نظر ارتش – این واقعه به رسانه‌ها کشیده نشد.گورگی می گوید «در نهایت موضوع با جلب رضایت طرفین حل شد.»پس از این که فیلمبرداری به پایان رسید، تهیه کنندگان به طور داوطلبانه ۵۰۰۰ دلار به صندوق رفاهی پایگاه کمک کردند.

به گفته‌ی گورگی، تهیه‌کنندگان هالیوودی در تعاملات خود با نیروی دریایی، نیروی هوایی و تفنگداران نیروی دریایی با مشکلات مشابهی مواجه شده‌اند: «اگر با بخش‌های دیگر صحبت کنید متوجه می‌شوید که آنها هم با موقعیت‌های مشابهی روبرو می‌شوند.» اما مشکلات گورگی هنوز تمام نشده بود. پس از این که تهیه‌کنندگان موافقت پنتاگون را جلب کردند، لوکیشن ساخت فیلم را به همراه سه هلیکوپتر شاهین سیاه و خدمه‌ی آنها به مکزیک منتقل نمودند و گورگی بار دیگر با مشکلی مواجه شد که برای ارتش شرمساری به بار آورد.

سه هلیکوپتر شاهین سیاه ارتش آمریکا به ساختمان تجاری پانزده طبقه‌ای در خالاپای مکزیک نزدیک شدند و خلبان‌های آمریکایی مدت کوتاهی هلیکوپترهای خود را بیرون پنت‌هاوسی که کارمندهای خانم فیلم خطر واضح و حاضر در آن مستقر بودند معلق نگه داشتند. کارکنان جوان و جذابی که درون دفتر مشغول کار بودند با حیرت به هلیکوپترهای نظامی پیشرفته و پر سروصدایی که چند متر آن طرف‌تر در هوا معلق بودند نگاه می‌کردند. چند تن از زنان جوان به سمت پنجره‌ها رفتند تا بهتر بتوانند منظره را ببینند.

 هلیکوپترها و خدمه‌ی آنها به تازگی فیلمبرداری صحنه‌های آن روز را به پایان رسانده بودند، اما به جای بازگشت به لانه‌های مقرر خود در ورا کروز، بدون اجازه از مسیر خود منحرف شده و به سمت دفتر شرکت رفتند. چند تن از بدلکارهای فیلم که سوار یکی از هلیکوپترها بودند ایده‌ی خنده‌داری به ذهنشان رسیده بود و به نوعی هر سه خلبان و خدمه‌ی هلیکوپترها را هم با خود همراه کرده بودند.دو تن از بدلکارها و سرگروه خدمه‌ها از هلیکوپتر آویزان شده و پلاکاردی را که روی آن نوشته شده بود «سینه‌های خود را به ما نشان دهید» برای کارمندهای خانم درون دفتر به اهتزاز درآوردند.تمامی نفرات هلیکوپتر کلی به شوخی خودشان خندیدند. اما وقتی هلیکوپترها به لانه‌‌ی خود در ورا کروز برگشتند متوجه شدند کسی از آنها شکایت کرده و قرار است تحقیقاتی درباره این موضوع صورت بگیرد.

خدمه‌ی فیلمبرداری در فوریه ۱۹۹۴ به مکزیک رفتند تا صحنه‌هایی از فیلم را، که اقتباسی از رمان تام کلنسی درباره عملیات محرمانه سازمان سیا علیه قاچاقچی‌های کلمبیایی بود، فیلمبرداری کنند. قرار بود از لوکیشن‌های مکزیک برای صحنه‌های کلمبیا هم استفاده شود و تهیه‌کننده‌های فیلم وزارت دفاع را متقاعد کرده بودند که هلیکوپترها را برای انجام فیلمبرداری به مکزیک بفرستد.

پنتاگون به سختی موافقت دولت مکزیک را برای حضور سه هلیکوپتر نظامی مسلح در قلمرو مکزیک جلب کرده بود. در یکی از ایالت‌های نزدیک ناآرامی جریان داشت – انقلابیون چند نفر را گروگان گرفته بودند – و دولت مکزیک نگران بود که مبادا حضور هلیکوپترهای نظامی آمریکا در منطقه باعث هراس و وحشت مردم شود.میس نیوفلد تهیه‌کننده‌ی فیلم می‌گوید «مشکل اصلی به خاطر انقلاب در حال وقوع در منطقه بود. یعنی ممکن بود یکی از خبرنگارهای مکزیکی گزارشی چاپ کند مبنی بر این که آمریکا در حال فرستادن نیرو به مکزیک است.»

سرانجام بعد از رد و بدل کردن تلگراف‌های فراوان بین مقامات آمریکایی و مکزیکی، پنتاگون اجازه اعزام هلیکوپتر به منطقه را یافت. اما اکنون این حرکت احمقانه ممکن بود بحران بین‌المللی را موجب شود. سرگرد گورگی افسر روابط عمومی فیلم با عجله به دفتر تولید فیلم رفت تا از خانم های کارمند عذرخواهی کند.

سرگرد گورگی در گزارش خود درباره‌ی آنچه «رفتار نامناسب ارتش حین همکاری با تولید فیلم» نامید می‌نویسد که با شتاب به دفتر شرکت رفته و با «تک تک خانم‌های تیم اجرایی ملاقات کردم تا دریابم آیا این حرکت به کسی برخورده است یا نه. هیچ یک چنین احساسی نداشتند.» مهمتر از همه، وی می‌خواست بفهمد آیا عکسی از هلیکوپترها و پلاکارد توهین آمیز گرفته شده است یا نه.

گورگی در گزارش خود نوشت‌ «اطمینان حاصل شد که هیچ عکسی از هلیکوپترها طی پروازشان گرفته نشده است.» که اتفاق خوش‌یمنی برای ارتش و خدمه‌ی هلیکوپترها بود. عدم وجود عکس به این معنا بود که هیچ مقاله‌ی شرم‌آوری هم نوشته نخواهد شد.

 ۱۶۰th Special Operations Aviation Regiment (هنگ هوابرد عملیات ویژه ۱۶۰) ارتش آمریکا واقع در فورت برگ در کارولینای شمالی – پایگاه اصلی شاهین‌های سیاه – مسئولیت تحقیق درباره این اتفاق را برعهده گرفت. سرهنگ دوم کنت مک گراو، افسر مسئول روابط عمومی در فورت برگ، در گزارش رسمی خود نوشت «نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که اعضای گروه فیلمبرداری که سوار هلیکوپتر ۱۶۰th MH-60 بودند مسببان اصلی حادثه هستند.»

با این که این موضوع نشان می‌داد پلاکارد توهین آمیز چطور به کارکنان خانم گروه فیلمبرداری نشان داده شده بود، معلوم نبود چطور خلبان هر سه هلیکوتر از مسیر پرواز خود منحرف شده و شاهین‌های سیاه خود را بیرون پنجره‌های طبقه پانزدهم ساختمان به پرواز درآورده‌اند.در نهایت فقط یک سرباز – سرگروه خدمه که به آویزان کردن پلاکارد توهین آمیز کمک کرده بود – توبیخ شد. طبق گزارش سرگرد گورگی «افسر فرمانده سرباز مورد نظر اقدامات تنبیهی مناسب را انجام داد.»

برخی از تهیه‌کنندگان، مانند تهیه کنندگان فیلمهایی همچون خطر واضح و حاضر و سقوط شاهین سیاه، می‌توانند پنتاگون را متقاعد به فرستادن ادوات نظامی به کشورهای خارجی کنند تا از آنها در لوکیشن‌های خارجی استفاده شود. اما تهیه‌کنندگانی که قادر به جلب همکاری پنتاگون نمی‌شوند اغلب مجبور می‌شوند از کشور خارج شده و تجهیزات نظامی موردنظر خود را جای دیگری بیابند. این موضوع نه تنها به افزایش مشکل «فیلم‌های فراری» و از بین رفتن فرصت‌های شغلی برای آمریکایی‌ها منجر می‌شود، بلکه تهیه‌کننده‌های درمانده را در خطر زندانی شدن نیز قرار می‌دهد.تهیه‌کننده‌های فیلم «صبح به خیر ویتنام» – با بازی رابین ویلیامز در نقش دی.جی (مجری) سر و زبان دار نیروی هوایی در ویتنام – برای دریافت کمک به سراغ پنتاگون نرفتند زیرا می‌دانستند با آنها همکاری نخواهد شد.

یک منبع آگاه در بین تهیه‌کنندگان فیلم، که توسط یکی از شرکت‌های زیرمجموعه دیزنی به نام Touchestone Pictures تولید شده بود، می‌گوید «ما درخواست همکاری نظامی نکردیم. فکر می‌کردیم فیلمنامه ضد ارتش قلمداد خواهد شد بنابراین سراغش هم نرفتیم.»فیلم در تایلند فیلمبرداری شد و گروه در ازای رشوه‌ای کوچک تمامی کمک‌های مورد نیاز خود را از نیروی هوایی تایلند دریافت کردند.این منبع آگاه می‌گوید «همه‌ی کارها به صورت زیرمیزی انجام شد. دو راه برای انجام کارها هست: رسمی و غیررسمی. ما هلیکوپترهای آمریکایی زیادی از آنها گرفتیم. اما در عوض باید پولی به ارتش پرداخت می‌کردیم.البته انجام چنین کاری به هیچ‌وجه سیاست دیزنی نیست.»و در حقیقت رشوه دادن به مقامات خارجی از شش سال پیش، یعنی از زمان تصویب لایحه منع فسادگری در تعاملات خارجی در سال ۱۹۷۷، غیرقانونی اعلام شده بود.

مشرق


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر