وجود تعصبات نژادی رادیکال در جوامع اروپایی و غربی در قالبهای اسلامهراسی و یهودستیزی، دیرینهای بس دراز دارد، اما بهراستی علت گرایش این روزها در برخی از کشورهای اروپایی به احزاب افراطی دستراستی، ضدمهاجران و پوپولیست که در انتخابات اخیر پارلمان اروپا مشاهده شد چیست؟ نگارنده بر این باور است که حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر، ادبیات و رفتار متفاوت رهبران احزاب راست افراطی به نسبت رهبران سنتی اروپا، تبلیغات رسانهای ضدمهاجران، بحران اقتصادی غرب و در نهایت امر، آنچه هویتخواهی جوامع سفیدپوست اروپایی در برابر مهاجران به این جوامع خوانده میشود، علت گرایش به این گونه احزاب بهویژه در انگلستان و فرانسه محسوب میگردد. یادآور میشود که تمرکز بر دو کشور انگلستان و تا حدی نیز فرانسه در این نوشتار، به علت اثرگذاری بیشتر این دو کشور در هرم قدرت اتحادیهی اروپایی و بالا بودن میزان پیروزی احزاب دستراستی در این دو کشور در انتخابات اخیر به نسبت سایر جوامع اروپایی است.
انگلستان پیشتاز تعصبات قومی در اروپا
پیروزی احزاب دستراستی و پوپولیستی چون حزب استقلال انگلستان در انتخابات اخیر پارلمان اروپا، گرچه تقریباً برای تمامی رسانههای این کشور و از جمله برای بنگاه سخنپراکنی بیبیسی بهعنوان امری عجیب و با تعابیری چون زلزلهای سیاسی تفسیر شد، اما بالا بودن میزان تعصبات نژادی و نگاههای کلیشهای به مهاجران در میان بخشهایی از افکار عمومی انگلستان، در بسیاری از تحقیقات میدانی به اثبات رسیده است. درست به علت آگاهی از نتایج همین تحقیقات بود که برخی از جامعهشناسان انگلیسی نسبت به رشد گرایش به احزاب افراطی چون حزب استقلال، در میان بخشهایی از جامعهی این کشور، از سالها پیش هشدار داده بودند.
بهطور مثال، در تحقیقی که دربارهی رفتارهای اجتماعی مردم بریتانیا انجام شده، به اثبات رسیده است که میزان نژادپرستی از آغاز قرن حاضر در این کشور افزایش یافته و در حال حاضر، به سطحی رسیده که سی سال پیش بود. در این تحقیق، که توسط مؤسسهی تحقیقاتی «نتسن» انجام شده است، سی درصد پاسخدهندگان خود را «خیلی» تا «کمی» نژادپرست توصیف کردهاند. پنی یانگ، رئیس این مؤسسهی تحقیقاتی، نتیجهی نظرسنجی را «نگرانکننده» توصیف کرده است.
در این نظرسنجی که در میان دو هزار انگلیسی صورت گرفته است، بیشترین میزان افزایش تعصب در بین مردان تحصیلکردهی شاغل دیده میشود. سطح تعصب نژادی با بالا رفتن سن افزایش مییابد؛ بهطوریکه میزان تعصب در افراد بین ۳۴-۱۷ سال ۲۵ درصد است، اما در افراد بیش از ۵۵ سال به ۳۶ درصد میرسد. نظرسنجی دربارهی گرایشهای رفتاری مردم از سال ۱۹۸۳ تاکنون، هر سال انجام شده است. در سال ۲۰۰۱ میزان نژادپرستی ۲۵ درصد بوده است، اما این تحقیق که دوهزار نفر در آن شرکت کردهاند، نشاندهندهی افزایش آن در جامعهی بریتانیاست (از هر سه بریتانیایی، یک نفر تعصب نژادی دارد، ۷ خرداد ۱۳۹۳).
جامعهشناسان انگلیسی بر این باورند که حادثهی ۱۱ سپتامبر و نگرانی از افزایش مهاجرت میتواند دو دلیل احتمالی افزایش تعصب نژادی در بریتانیا باشد. برخی بر این باورند که قویترین پیام این تحقیق به سیاستمدارانی است که باید دربارهی مهاجرت تصمیم بگیرند. نود درصد پاسخدهندگان که پذیرفتهاند تعصب نژادی دارند، خواهان کاهش مهاجرت به بریتانیا هستند. قای یانگ میگوید در دههی نود به دلیل شیوع افکار لیبرال، میزان تعصب نژادی کاهش یافت، ولی اکنون این تعصب دوباره به جامعهی بریتانیا بازگشته است. به گفتهی آقای یانگ، برای ساختن جامعهای قوی سیاستمداران و مقامهای محلی در بریتانیا باید این موضوع را در نظر داشته باشند و راهکاری برای آن بیابند (از هر سه بریتانیایی، یک نفر تعصب نژادی دارد، ۷ خرداد ۱۳۹۳).
نژادپرستی در انگلیس در حال افزایش است و مقامات بهصورت وحشتناکی در انجام اقدامات مسئولانه جهت متوقف کردن خشونتهای ناشی از نژادپرستی اهمالکارانه عمل میکنند.یک نمونهی فاحش و بارز از رشد نژادپرستی در انگلیس، قتل وحشیانهی یک ایرانی به نام بیژن ابراهیمی، به دست گروهی از اراذل تندروست که وی را تا سر حد بیهوشی به باد کتک گرفتند و سپس جسم بیدفاع وی را، با وجود اینکه هنوز جان داشت، در بریسلینگتونِ بریستول، به آتش کشیدند. بیژن یک ایرانی معلول بود که به دلیل عکسبرداری از کودکانی که سبدهای گل مورد علاقهی وی را تخریب میکردند، به نادرستی از سوی همسایگان خود با برچسب کودکآزار روبهرو شده بود.
نژادپرستی در انگلیس در حال افزایش است و مقامات بهصورت وحشتناکی در انجام اقدامات مسئولانه جهت متوقف کردن خشونتهای ناشی از نژادپرستی، اهمالکارانه عمل میکنند. براساس گزارش شبکهی بیبیسی، تنها بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱، نزدیک به ۸۸ هزار مورد نژادپرستانه در مدارس انگلیس به ثبت رسید. دادهها از نود منطقه نشان میدهد ۸۷ هزار و ۹۱۵ مورد رفتار نژادپرستانه، که میتواند شامل توهین لفظی و تعرض جسمانی شود، ثبت شده است. برمینگام با دارا بودن ۵۷۵۲ مورد، بیشترین پروندهی نژادپرستی را دارد و پس از آن «لیدز» با ۴۶۹۰ مورد در جایگاه دوم قرار دارد (بریتانیا در مغاک نژادپرستی، ۱۲ آذر ۱۳۹۳).
انعکاس نتایج اینگونه از نظرسنجیها در آرای شهروندان اروپایی در انگلستان و فرانسه، بر عمق نگرانی سیاستمداران سنتی و طرفدار اتحادیهی اروپا افزوده است. بهطور مثال، در روزهای اخیر، پیروزی جریانهای ضدمهاجرت در برخی از کشورهای اروپایی، چون حزب استقلال بریتانیا و ملیگرایان در فرانسه، نشاندهندهی قدرتگیری دوبارهی احزاب پوپولیست و ضدمهاجرت و هویتگرا در این جوامع تکثیر شده است. در انگلستان، در انتخابات پارلمان اروپا، حزب بریتانیای مستقل پیشتاز است. این حزب که مبارزات انتخاباتی خود را بر خروج از اتحادیهی اروپا بنا گذاشته بود، با بیش ۲۷ درصد آرا و ۲۴ نماینده، پیام خود را به بروکسل میفرستد.
در فرانسه نیز وضع مشابه بریتانیاست. حزب «جبههی ملی» ژان مارین لوپن، که منتقد اتحادیهی اروپاست، تا به حال با حدود بیست درصد رشد، ۲۶ درصد کل آرا را به دست آورده است. مانوئل والس، نخستوزیر فرانسه، گفته است که با این پیام، باید سیاستهای اتحادیهی اروپا را از نو شکل داد. طبق اعلام نتایج انتخابات پارلمان اروپا، احزاب عموماً پوپولیست، ملیگرا و اکثراً راستگرا در این انتخابات جانی تازه گرفتهاند و نتایج کمسابقهای به دست آوردهاند.
گرچه هنوز فراگیری پیروزی احزاب راست افراطی به درجهی خطرناکی برای ماهیت وجودی اتحادیهی اروپا نرسیده است، اما این روزها همه از زلزلهی سیاسی قدرتگیری این احزاب در برخی از جوامع اروپایی به شدت احساس نگرانی میکنند.پیروزی ملیگرایان افراطی در فرانسه و انگلستان با عنایت به نقش بارز این دو کشور در هرم قدرت در اتحادیهی اروپایی، باعث تشدید نگرانی در میان اروپاگرایان شده است. بهویژه سخنان آتشین ژان ماری لوپن فرانسوی علیه اتحادیهی اروپا و دفاع از ملیگرایی فرانسوی، بر عمق نگرانیها افزوده است. بهطور مثال، ژان مارین لوپن، رهبر جبههی ملی فرانسه و پیروز انتخابات در کشوری که مبدأ تشکیل اتحادیهی اروپا بوده است، میگوید: «مردم ما فقط نوعی از سیاستی را میطلبند که در آن سیاستمدارانش فرانسوی و برای فرانسه باشند. مردم ما دیگر نمیخواهند فردی خارج از فرانسه برایشان قانون وضع کند.» (زلزلهی ملیگرایان در اروپای بینوایان، ۷ خرداد ۱۳۹۳)
نتیجهگیری
گرچه که هنوز فراگیری پیروزی احزاب راست افراطی و پوپولیست به درجهی خطرناکی برای ماهیت وجودی اتحادیهی اروپا نرسیده است، اما این روزها همه از زلزلهی سیاسی قدرتگیری این احزاب در برخی از جوامع اروپایی بهشدت احساس نگرانی میکنند. حتی این روزها برخی نگران آن هستند که احزاب لیبرال و طرفدار وحدت در اروپا نیز خواسته یا ناخواسته برای کسب آرای بخشهایی از جامعهی رأیدهندگان اروپایی، که به این احزاب رأی دادهاند، برخی نگرشهای تند احزاب راستگرا را در شعارهای انتخاباتی آیندهی خود بگنجانند.
در مورد علت موفقیت این احزاب، گروهی علیرغم آنکه بهدرستی حوادث ۱۱ سپتامبر، ادبیات جدید و منحصربهفرد رهبران احزاب راستگرا به نسبت ادبیات و گفتمان تکراری احزاب سنتی برای رأیدهندگان اروپایی و افزایش برخی از مشکلات اقتصادی در جوامع صنعتی اروپا، چون تشدید رکود و بحران بیکاری را که نتیجهی ورود مهاجران از سوی برخی از رسانهها خوانده میشود، علت اصلی گرایش بخشهایی از افکار عمومی در این کشورها به این احزاب میدانند. در خصوص ادبیات و گفتمان جدید رهبران این احزاب، باید گفت استفاده از پوشش و رفتار و حتی استفاده از ادبیات مردم کوچهوبازار در کلام و رفتار سیاستمداران وابسته به احزاب راست افراطی، این روزها بسیار مورد توجه بخشهایی از جامعه در اتحادیهی اروپا قرار گرفته است. این بخش از افکار عمومی در کشورهایی چون انگلستان و فرانسه، رفتار و کردار سیاستمداران سنتی را تشریفاتی، عوامفریبانه و دارای فاصله با سبک زندگی خود میدانند.
علاوه بر این موارد، به نظر میرسد که رویدادهای دیگری نیز در این حادثه به ایفای نقش پرداخته باشند. بهطور مثال، برخی از جامعهشناسانی که بر مقولهی هویت قومی متمرکز شدهاند بر این باورند که وقتی که اقوام سفیدپوست اروپایی در مقاطع مختلف، هویت خود را از طریق اضمحلال زبان یا سرزمین یا عامل دیگر در خطر میبینند، برای به دست آوردن آن هویت فرهنگی، از طریق برجسته کردن آن عامل به دفاع از خود میپردازند.
برهان