۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۶
کد خبر: ۸۲۰۰
در مدیریت فرهنگی، «زمان» از جهات گوناگونی حایز اهمیت است؛ یک جهت که جهت عام در هر نوع فعالیت و مدیریتی است، «ارزش زمان» است که بدانیم در آن مقطع زمانی چه کارهایی را می توانستیم انجام دهیم و انجام ندادیم. دشوارترین وظیفه در میان گروه ها، همیشه سازماندهی و مدیریت زمان و تنظیم وقت توسط افراد گروه بوده است»

جهت دیگر اهتمام به مسئله ی زمان که خاص مدیریت فرهنگی و تربیتی است، آن است که از یک منظر، همواره سه زمان ما را احاطه کرده است: گذشته، حال و آینده. مواجهه با هر یک از سه مقطع یاد شده، با دیگری متفاوت است. از آن جا که زمان، ظرفی برای فعالیت های آدمی است، مدیر فرهنگی باید نسبت به هر یک از سه زمان حال، گذشته و آینده، برنامه و ایده مشخصی داشته باشد. نظر به نوع آنچه آدمیان در این فر صت ها انجام می دهند، رویکرد ما به هر یک از زمان های یاد شده نیز متفاوت است.

 

شناخت زمان حال و آینده از این حیث مهم است که استعداد و آمادگی را برای مدیریت فرهنگی به ارمغان می آورد. امام علی علیه السلام می فرماید:

«من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد ؛ آن کسی که زمان را می شناسد، از آمادگی و استعداد لازم برای بهره گیری و مواجهه با آن غافل نمی ماند».

امام صادق علیه السلام نیز از جمله فواید زمان شناسی را این می داند که اشتباهات و شبه ها و لوابس فرد را فرا نمی گیرد و راه خروج از آنها را تدارک می بیند:

«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس. آن کس که زمان خویش را می شناسد و به مقتضیات آن وقوف دارد، هدف هجوم اشتباهات وقایع نمی شود».(اصول الکافی، باب العقل و الجهل)؛

در حقیقت ثمره ی مهم زمان شناسی «بصیرت» است که تأیید خود را بر رفتارهای دیگر مدیر می گذارد. بصیرت به زمان، به معنای درک صحیح مقتضیات و موانع حال و آینده است.

 

اصل ۲: دین محوری

در جوامع اسلامی اساساً تار و پود فرهنگ را باید با معیارها و ارزش های دینی همسان و هماهنگ کرد. معنای این سخن نقش محوری دین در فرهنگ است و مدیریت فرهنگی باید با این ضابط، فعالیت ها و برنامه های خود را تنظیم نماید. فرهنگ موجود در یک جامعه ممکن است با معیارها و ضوابط اسلامی همخوانی نداشته باشد، اما مدیریت فرهنگی هیچ گاه به فرهنگ موجود در یک جامعه به عنوان مبدأ و مقصد نمی نگرد، بلکه سمت و سوی فعالیت ها و برنامه ها باید متوجه «فرهنگ ایده آل» باشد. در این صورت هر چند به یک باره با عناصر فرهنگی مغایر با ارزش ها و آرمان های موجود در یک اجتماع برخورد نمی شود، ولی کوشش بر آن است که در گذر زمان و با محوریت دین، جهت گیری دینی به فرهنگ و عناصر آن داده شود.

 

اصل ۳: انعطاف و پویایی در عین پای فشاری بر اصول

محتوای فرهنگ را می توان به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم کرد، که بخشی از این به تنوع و تکثر نیازهای آدمی و شیوه های گوناگون پاسخگویی به آنها باز می گردد و بخش دیگر، ناشی از همجواری یک فرهنگ با فرهنگ های دیگر و تعامل و تبادل و گاه تزاحم با فرهنگ های دیگر است. از سوی دیگر فرهنگ اساساً وجه مشخصه و ممیزه یک جامعه از جامعه دیگر و عامل هویت دهنده به اعضای آن جامعه است. با لحاظ همین نکات است که وظایف مدیریت فرهنگی، بسیار دشوار می نماید؛ زیرا از سویی وظیفه حفظ فرهنگ و هویت فرهنگی یک اجتماع را بر عهده دارد و از سوی دیگر باید در جهت تکامل و پویایی آن بکوشد. انجام این مهم، از سویی نیازمند پای فشاری بر اصول و ثابتات فرهنگ، از سوی دیگر، انعطاف و پویایی در قبال عناصر متغیر فرهنگی است.

توجه دادن مخاطبان به انعطاف های عقلایی اسلام و برخوردی پویا و انعطاف پذیر، از جمله عوامل جذب افراد به فرهنگ اسلامی و موفقیت مدیریت فرهنگی است.

 

اصل ۴: مشارکت دادن آحاد

از جمله اصول مهم مدیریت فرهنگی استفاده مؤثر از آحاد اجتماع در برنامه های فرهنگی است. ماهیت برنامه ها و فعالیت های فرهنگی اقتضا می کند که از توان اجتماع برای پیشبرد اهداف فرهنگی استفاده شود. این امر از سویی ریشه در خود فرهنگ دارد؛ چه، فرهنگ یک امر اجتماعی است و بدون دخالت خود اجتماع هیچ فعالیت فرهنگی، به مقصد و مقصود خود نمی رسد. به بیان دیگر فعالیت ها و برنامه های فرهنگی هیچ گاه به حالت یک سویه و از جانب تعداد محدودی از افراد -به ویژه در قالب متصدیان دولتی- به مقصود و هدف خویش نمی رسد. طراوت، جذابیت، پویایی و نشاط فعالیت های فرهنگی، اقتضای مشارکت مخاطبان، هم در امر برنامه ریزی و هم در اجرای فعالیت ها را دارد. از سوی دیگر مشارکت اجتماعی، فعالیت های فرهنگی را از حالت کلیشه ای و خشک و بی روح خارج می سازد. افزون بر این، افراد و آحاد اجتماع، مهم ترین منبع و سرمایه ی لازم برای فعالیت های فرهنگی به شمار می روند.

 

اصل ۵: عقلانیت محوری

در جهان بینی توحیدی اسلام، عقل و وحی دو منبع هدایت بشرند و هر کس و هر گروه که خواستار سعادت دنیوی و اخروی است، باید بکوشد تا از هدایت ها و راهنمایی های این دو منبع بهره گیرد. کسی که دین محوری و عمل به آموزه های دینی را شعار خویش قرار می دهد، گریزی از تمسک به عقل و آموزه های عقل سلیم ندارد و هر آن کس که حقیقتاً شعار عقلانیت مداری را مطرح می کند، به خوبی در می یابد که باید به آموزه های اصیل دینی تن در دهد.

پذیرش عقلانیت مداری در مدیریت فرهنگی نیز نه صرفاً یک شعار، بلکه تن دادن به تمام لوازم آن است. برخی از لوازم عقلانیت مداری بدین قرارند:

- کنار گذاشتن تعصبات قومی و فرقه ای و داشتن روحیه نقد پذیری؛

- در پیش گرفتن رویکردی اندیشمندانه و عاقلانه در مواجهه با پدیده ها و جریانات فرهنگی داخلی و خارجی؛

- در پیش گرفتن روش ها و شیوه های مدبرانه و حکیمانه در برنامه ریزی، اجرا و ارزشیابی فرهنگی و… .

 

اصل ۶: جذابیت بخشی

از جمله ویژگی های آدمی، زیبایی دوستی و زیباگرایی است. در عین حال انسان ها از تحمل امور شاق و دشوار تن می زنند. مجموعه ای از این ویژگی ها اصل مهم دیگری را در فعالیت های فرهنگی رقم می زند که جذابیت بخشی به آموزه های فرهنگی است.

در واقع جذابیت بخشی و کاستن از سختی ها و دشواری ها، عمل به آموزه های فرهنگی و دینی است؛ به گونه ای که مخاطبان، به آموزه های فرهنگی، اقبال نشان داده، به صورت آزادانه و از روی رغبت و میل آنها را پذیرا می شوند. مراد از تسهیل، سهل انگاری نیست، بلکه آسان گیری در عمل به آموزه های دینی است. مثلاً اصرار و پافشاری بر عمل به مستحبات، می تواند جذابیت لازم را از آموزه های دینی بگیرد. در این زمینه نیز در متون اسلامی توصیه های فراوانی شده است.

 

 جنگ نرم و عملیات روانی


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر