۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۸۰۲
عضو هیات آمریکایی مذاکره‌کننده با ایران
شبکه 'سی‌ان‌ان' به نقل از 'گری سیمور'، عضو هیات آمریکایی مذاکره‌کننده با ایران در گروه 1+5 خبر داد: 'فرصتی تاریخی در مذاکرات هسته‌ای با ایران شکل گرفته است و احتمال توافق با ایران بر سر پذیرش غنی‌سازی این کشور و لغو بخشی از تحریم‌ها وجود دارد'
به گزارش پایداری ملی، 'گری سیمور'، عضو هیات آمریکایی مذاکره‌کننده با ایران در گروه1+5، در مقاله‌ای ضمن تاکید بر اینکه یک فرصت تاریخی در مذاکرات با ایران شکل گرفته، احتمال داد بتوان با ایران به توافقی رسید که هم شامل پذیرش غنی‌سازی در ایران باشد و هم بخشی از تحریم‌ها طی آن لغو شود.

 متن کامل مقاله سیمور که روز 28 آبان 1391 (18 نوامبر 2012) روی وب‌سایت سی ان ان منتشر شده در ادامه می‌آید.

***

در حالی که همه مسائل در خاورمیانه مانند رشته‌های یک کاسه بزرگ اسپاگتی به هم مربوط هستند، مهم نیست بررسی و صحبت درباره مشکلات این منطقه از کجا آغاز شود. در حقیقت، مهم نیست شما کار را از کجای خاورمیانه شروع کنید زیرا هر رشته از کار تقریبا به همه رشته‌های دیگر متصل است. درباره سوریه، بلافاصله باید ترکیه را به یاد آورد که آوارگان و پناهجویان را در طرف دیگر مرز پناه داده است و کردهای سوریه را که به فکر بدست آوردن استقلال افتاده‌اند و در حال افزایش تماس‌ها با برادران هم‌قومی خود در عراق و ترکیه هستند.

ایران البته به بشار اسد رئیس جمهور گرفتار شده سوریه کمک می‌کند و نیز تلاش دارد راهبرد خروج را سازماندهی کند. عربستان و قطر در حال سرازیر کردن پول و سلاح به سوریه هستند و تنها هدف آنها نیز پایان دادن به روابط خوب ایران و سوریه است و عراق نیز این نگرانی را دارد که روی کار آمدن سنی‌ها در سوریه، موجب آغاز دوباره ناآرامی‌های سنی‌های عراق شود.

درباره موضوع فلسطین باید گفت نیازی به توضیح ندارد و کاملا با همه مسائل خاورمیانه آمیخته شده است. درباره بهار عربی نیز سیاست‌هایی که در مورد دولت‌های اسلامی در حال ظهور اتخاذ می‌شود بر هر مسئله‌ای در منطقه از روابط با اسرائیل گرفته تا کشورهای عرب خلیج فارس که درباره تغییرات گسترده نگران هستند، تاثیر گذار است.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نمی‌تواند یک موضوع را انتخاب کند یا همه موضوعات دیگر را مورد بی‌توجهی قرار دهد. همه مسائل خاورمیانه وارد هم می‌شوند و انتخاب‌ها برای سیاست‌گذاری باید برای هر کدام از موضوعات مهم اتخاذ شود حتی اگر این کار راحت نباشد. با وجود این، اوباما در دومین ریاست جمهوری خود باید اولویت‌هایی را تعیین کند. تلاش برای انجام همه کارها نه تنها راهبرد مناسبی نیست بلکه به طور قطع موجب شکست خواهد شد.

در این باره که کار را باید از کجا شروع کرد، احتمالا امیدوارکننده‌ترین رشته‌ای که در تلاش برای حل مشکل خاورمیانه باید کشیده شود، مسئله ایران است. زمانی که اوباما 4 سال قبل قدرت را بدست گرفت شجاعانه قول داد با مقامات ایران تعامل کند. اوباما تلاشی واقعی کرد ولی در برابر سرکوب بی‌رحمانه قیامی مدنی در ایران و درخواست‌های اسرائیل مبنی بر تعیین ضرب‌الاجل زودهنگام درباره موضوع هسته‌ای به سرعت خود را کنار کشید ضمن اینکه مسائل داخلی زیادی نیز در آمریکا مطرح است.

تریتا پارسی در بخشی از کتاب خود به نام «یک چرخش تاس» به این موضوع اشاره کرده است. قدرتی برای ایستادگی وجود نداشت. در عوض، آمریکا به موضع از پیش تعیین شده تحریم‌ها روی آورد و چارچوب مذاکرات جدی با ایران را در گروه 1+5 ادامه داد. تحریم‌ها نتیجه‌بخش نبوده‌اند. ایران با خوشحالی دعوت 1+5 را در خصوص بازگشت به پای میز مذاکره پذیرفت ولی واشنگتن پس از انتخابات ریاست جمهوری تمایلی نداشت پیشنهاد معناداری را مطرح کند و مسیر مذاکره دچار سردرگمی شده است.

 درباره تاثیر تحریم‌ها باید گفت تحریم‌ها دو هدف دارند. یکی متقاعد کردن ایران به بازگشت به پای میز مذاکره که اتفاق افتاد و دیگری، دادن برگ برنده‌ای به طرف تحریم‌کننده برای اینکه در برابر دریافت امتیازهایی به چانه‌زنی بپردازد. تا این مقطع زمانی، آمریکا تمایلی نداشته است در عوض مصالحه‌های مهم ایران، تحریم‌ها را به شکلی قابل توجه کاهش دهد. تحریم‌ها حیاتی جداگانه برای خود دارند و به تدریج از لحاظ سیاسی نمی‌توان به آنها دست زد. اگر وضع به این شکل باشد، دورنمایی برای برگزاری مذاکرات جدی وجود ندارد. کاربرد دیگر تحریم‌ها، مجازات طرفی است که شما دوست ندارید و بالقوه آن را وادار به تسلیم یا سقوط می‌کنید. تحریم‌های فعلی چنین مسیری را در پیش گرفته‌اند حتی اگر به ندرت در این باره به این‌صورت صحبت شده باشد.

 سابقه تحریم‌ها در مورد تسلیم شدن کامل یا تغییر حکومت، امیدوارکننده نیست. در عوض، تحریم‌ها معمولا به مردم عادی لطمه می‌زنند در حالی که مقامات از بیشتر تاثیرات در امان می‌مانند و موضعی حاکی از تمرد در پیش می‌گیرند و اشتباه‌های خود را به گردن مداخله خارجی می‌اندازند. این وضع امروز در مورد ایران نیز شروع به روی دادن کرده است. حملات به رفاه مردم یک کشور می‌تواند موجب خشم و خصومت مردم از «دشمن» شود و این وضع چند نسل ادامه یابد.

درباره اقداماتی که باید صورت بگیرد باید گفت در حالی که اختلاف‌های دیرینه فراوانی وجود دارد، همه طرف‌ها رئوس کلی راه حل را می‌دانند. آنچه وجود ندارد این اراده سیاسی هر دو طرف است که اکنون لحظه پیش رفتن به طرف توافقی است که مستلزم مصالحه متقابل است. آمریکا و متحدانش باید با اندازه‌ای از غنی‌سازی اورانیوم در داخل ایران موافقت کنند. ایران باید محدودیت‌ها بر همه تاسیسات زیر بنایی خود را بپذیرد و با بازرسی‌ها و نظارت‌های سر زده موافقت کند. ایران باید سابقه برنامه هسته‌ای خود را مستند کند و غرب نیز باید تحریم ها را بردارد. همه این موارد باید در روندی قدم به قدم و با اجرای پادمان‌ها و راستی‌آزمایی‌ها در هر مرحله‌ای صورت گیرد.

این روند آسان نیست. ایرانی‌ها به لجوج بودن شهرت دارند و اغلب، مذاکره‌کنندگانی هستند که موجب عصبانیت می‌شوند. آمریکا نیز به داشتن صبر و شکیبایی شهرت ندارد و به سبب تلاش برای خرسند کردن همزمان چند طرف ممکن است عملکرد خوبی نداشته باشد. ایران به طور قطع با اعتراض‌های شدیدی از طرف تندروها روبرو می‌شود و همین وضع در آمریکا نیز وجود دارد. تندروهای هر دو طرف که وقوع جنگی دیگر را در خاورمیانه گزینه‌ای غیر قابل قبول نمی‌دانند، همدیگر را تقویت می‌کنند و مانع تلاش‌ها برای یافتن مصالحه‌های مورد قبول دو طرفه می‌شوند. اسرائیل و کنگره آمریکا ضرب‌الاجل‌هایی را تعیین می‌کنند که اجرای آنها عملی نیست. رویدادهای منطقه مانند مورد اخیر تیراندازی هواپیماهای ایران به طرف یک فروند هواپیمای شناسایی آمریکا می‌تواند مذاکرات را بر هم بزند. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به هر نشانه‌ای از دستیابی ایران و آمریکا به توافقی مخفی به شدت سوء ظن دارند. این مقامات، ائتلاف راهبردی آمریکا با ایران را در زمان شاه (مخلوع)، فروش مخفیانه سلاح‌ها به ایران در اواسط دهه 1980 در دولت ریگان و نیز روی کار آمدن دولتی شیعه در عراق را از طرف آمریکا به یاد می‌آورند. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و اسرائیل باید متقاعد شوند دستیابی به هر گونه توافقی با ایران به ضرر آنها نیست.

در مورد مذاکرات علنی و خصوصی آنچه باید گفته شود این است که نقطه شروع باید به صورت مذاکرات خصوصی مقامات ایران و آمریکا باشد و دستور کار مورد توافق دو طرف حاصل شود. هر دو طرف اخیرا اشاره کرده‌اند که چنین مذاکراتی را بررسی می‌کنند و اتحادیه اروپا، روسیه و حتی مردم آمریکا نه تنها از این موضوع ناراحت نشده‌اند بلکه از آن حمایت نیز کرده‌اند. انتخاب نمایندگان و محل برگزاری مذاکرات اهمیت کمتری نسبت به اعتمادی دارد که هیئت‌ها به شکلی باورپذیر در مورد دیدگاه‌های رهبران خود نشان دهند. تجربه نشان می‌دهد احتمال دستیابی به دستور کاری مورد قبول در گفتگوهای دو جانبه و به دور از هیاهوی تبلیغاتی محتمل‌تر است. اگر می‌خواهیم چنین نتیجه‌ای حاصل شود، مذاکرات واقعی باید در چارچوب فعلی گروه 1+5 برگزار شود. حتی دستیابی به توافقی اولیه یعنی تدوین روندی قابل قبول برای دو طرف با نقطه پایان مشخص شده، به باز کردن گره برخی موضوعات در خاورمیانه کمک می‌کند.

 تهدید وقوع جنگی جدید در خاورمیانه کاهش و احتمال وادار کردن ایران به همکاری درباره سوریه بهبود می‌یابد. خطر گسترش سلاح‌های هسته‌ای در منطقه، دست‌کم به طور موقت کاهش خواهد یافت. این توافق اولیه همچنین موجب آرام شدن چند مکان پر تنش در خلیج فارس خواهد شد و فرصت‌هایی برای ابتکارهای سازنده‌تر بوجود می‌آید. سابقه روابط آمریکا و ایران، مملو از دشمنی بی‌رحمانه و چند فرصت از دست رفته است. فرصت‌ها برای دستیابی به پیشرفتی واقعی به ندرت هر یک دهه بوجود می‌آید.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر