قطعنامه مهم نیست، چون حرف تازهای در آن نیست و جز خیالپردازی و آرزوهایی کودکانه چیز دیگری در آن دیده نمیشود. آرزوهایی که بیتردید سی و پنج سال است بر دل آرزومندانش مانده است و به فضل الهی به گور خواهند برد.
اتحادیه اروپا هم جایگاه مهم و درخور توجهی ندارد، چون اتحادیه اروپا درچند سال اخیر، در بدترین شرایط عمر خود به سر میبرد و از آن ژست اروپای واحد و تبدیل شدن به قدرت مهم جهانی، فاصله فراوانی گرفته است. تا آنجا که بارها تا مرز فروپاشی پول واحد پیش رفته و در بسیاری از کشورهای عضو آن، فلاکت و نابسامانی اقتصادی گریبان حاکمان را گرفته و پیدرپی شاهد سقوط دولتهای ناتوان آن هستیم.
به جرات میتوان گفت از آن موجود ادعایی و خیالی گذشته، تنها عکسی بر جای مانده و چند ستاره بر روی یک پرچم! اکنون همة شواهد نشان از آن دارد که اروپای امروز، در حد یک ایالت آمریکا، تابع محض و بیچون و چرای سیاستهای کاخ سفید است و برای بقای خود و حفظ پرستیژ و ظاهر استعمارگرش، چارهای جز تمکین به تمامی خواستههای آمریکا ندارد. تاریخ درماندگی و التماس فرانسه به آمریکا پس از پایان جنگ با عراق، برای بدست آوردن چند پروژه اقتصادی را فراموش نمیکند! با این حساب، تکلیف بانیان و امضاکنندگان قطعنامه مشخص و وزن آنها برای ملت ایران معلوم است.
اما به صورت دائم افکارعمومی بسیاری از مردم جهان از طریق رسانههای غربی زیر شدیدترین بمباران تبلیغی قرار دارد و این رسانهها، با بزرگنمایی قدرت پوشالی اربابانشان سعی در ارعاب مردم جهان و تلقین تفوق و برتری آنها هستند، بیم آن میرود که عدم واکنش مناسب به این قطعنامه و رفتارهای خیالپردازانه اتحادیه اروپا، به سکوت، بدلیل نیاز! به آنها تعبیر شود! و این همان چیزی است که امام راحل عظیمالشان، مسئولان را از آن برحذر داشته و دستور رویارویی با این برداشت را داده بودند. از این روی واکنش منطقی و مقتدرانه، امری اجتنابناپذیر و الزامی است که در برگیرنده عزت و اقتدار ملت بزرگ ایران خواهد بود. در این بین تکلیف قوای مجریه و مقننه بسیار پر اهمیت و خطیر است و ضروری است به شکلی عملی، به این گستاخی جواب بدهند تا جهانیان بدانند با ملتی رشید و مقتدر، چگونه سخن بگویند و چگونه رفتار کنند.
از آنجا که ستمها و پلیدیهای غرب علیه مردم ایران، قدمتی طولانی داشته و لااقل در دوره انقلاب اسلامی، از روز نخست شاهد آن بودهایم، تجربیات ارزشمندی درباره رفتار با غرب چه در زمان امام راحل(ره) و چه پس از آن در دورة زعامت رهبر معظم انقلاب، در پیش روی ماست و میتواند راهگشای خوبی باشد برای مسئولان امر و کسانی که هنوز با خوشبینی درصدد بدست آوردن دل دشمن و جلب خرسندی آنها هستند!
1- در بهمن 1367 پس از آنکه سلمان رشدی مرتد، با انتشار رمان کفرآمیز آیات شیطانی، به مقدسات مسلمانان توهین کرد، امام راحل، با صلابت الهی، حکم ارتداد وی را صادر فرمودند. این حکم الهی که با انجام راهپیماییهای وسیع، مورد استقبال مسلمانان جهان قرار گرفت، کشورهای اروپا را به تکاپو انداخت و سبب شد تا با توسل مزورانه به شعار دفاع از آزادی بیان و اندیشه، به رویایی با آن بپردازند. آنها درست مثل امروز، از در تهدید وارد شده و از تحریم ایران و ممنوعیت پروازهای متقابل سخن گفتند و چون در عزم الهی امام (ره) هیچ خللی حاصل نشد و شور انقلابی مردم مسلمان جهان روزافزون شد، آخرین حربه خود را بکار گرفتند و سفرای خود را از کشورمان فراخواندند. این حربهای است که غرب با آن بسیاری از ملتها را مرعوب میکند و اینگونه القا میکند که با بازگشت سفرا به کشورشان درهای رحمت و سعادت بر مردم کشور میزبان بسته خواهد شد! اما واکنش امام راحل باعث شد که آنها خیلی زود به خالی بودن اسلحهاشان اعتراف کنند و دست از پا درازتر برگردند!
ایشان در سوم اسفند 67 اینچنین فرمودند: «ضرورتی نیست که در چنین شرایطی، بهدنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام میگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نمائیم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی بدر آئیم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوءمدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است...»
اندکی پس از این واکنش قاطعانه امام راحل بود که دشمنان ما سرافکنده و دست از پا درازتر، سفرایشان را بار دیگر راهی ایران کردند.
2- پس از ارتحال امام راحل، اتحادیه اروپا به بهانه رخ داد یک عملیات
تروریستی در قهوهخانهای بنام «میکونوس» در آلمان، جنجال وسیعی علیه
کشورمان به راه انداخته و ایران را بهعنوان دولت حامی تروریست معرفی
نمودند! شنیدن اتهام تروریست بودن دولت ایران از اتحادیه اروپا که عوامل
سازمان منافقین، یعنی قاتلان هزارن انسانی بیگناه و مظلوم را پناه داده و
اجازه داده بود دفتر و تشکیلات رسمی دایر کنند، طنز تلخ و گزندهای بود که
جز خود جنایتکارشان، کس دیگری باور نمیکرد!
سناریویی شکل گرفت و نهایتاً کشورمان در دادگاهی که از ابتدا با هدف سوء و مغرضانه تشکیل شده بود محکوم شد. باز هم اتحادیه اروپا این بار به خیال آنکه عزیز سفر کرده در میان ملت ما نیست و میتواند با تهدید و فشار از کشورمان امتیازی بگیرد و ما را از راه نورانی انقلاب منحرف کند، فشارهای خود را آغاز کرد و در نهایت سفیرانشان را فرا خواندند! اما رهبر معظم انقلاب در اقدامی انقلابی و هوشمندانه و با همان صلابت امام راحل(ره) رفتن آنها را بیاهمیت دانستند. غرب که از این ترفند طرفی نبسته بود، مدتی بعد خواستار بازگشت سفرایشان به ایران و از سرگیری روابط عادی شد! رهبر معظم انقلاب از موضع بالا و هوشمندانه این موضوع را افشا کردند و دستور دادند سفیر آلمان- که معرکهگردان آن خیمهشببازی بود- را راه ندهند و پس از آنکه همه سفرا آمدند، سفیر آلمان را بپذیرند!
«اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگی کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم، نه! یک روزی در خطابههای مسئولینمان، مناقب آمریکا ذکر میشد، همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبک سری تمام، ایران را بعنوان محور شرارت معرفی کرد! یک روزی یکی از دولتهای اروپایی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد. همان دولت سر قضیه قهوهخانه میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجه یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپایی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوان کردند؛ اینها که یادمان نرفته! خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند! از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلی زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهای سست برخورد کردیم، آنها پر روتر شدند! نخیر ایستادگی جمهوری اسلامی، تصریح به شعارهای انقلاب، تصریح به مبانی انقلاب عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است».
این دو نمونه تاریخی، منطق نظام اسلامی در مقابل مستکبران را نشان میدهد. منطقی که کارایی خود را به خوبی نشان داده و ثابت کرده که قابل قیاس با رفتارهای متعارف دیپلماتیک و بیان عباراتی مثل «رفتار غیر مسئولانه طرف اروپایی» یا «غیر قابل پذیرش بودن قطعنامه» که از سوی برخی مقامات رسمی بیان میشود نبوده و نیازمند اقدامی قاطع و عملی است.