۰۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۷
کد خبر: ۷۶۸۷
" "عدالت" اولین و مهمترین چیزی است که در اقتصاد مبتنی بر مدل غربی "ذبح" و قربانی می‌شود. اصولاً برای اقتصادی که جهان‌بینی حاکم بر آن به هیچ مبدا و معادی اعتقادی ندارد، "صراط" نیز مسئله‌ای علی‌السویه است."

رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی  سال 1393 را با عنوان "اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" نامگذاری کرده و در کلیدواژه‌ مهمی در جریان سخنرانی بسیار مهم خود در اولین روز سال در حرم مطهر ثامن الحجج علیه السلام، فرهنگ را مهمتر از اقتصاد معرفی کردند.

آنچه در این مقال اندک بدان پرداخته خواهد شد، مروری هرچند موجز و مختصر است. بر برخی دلایل اولویت و اهمیت فوق‌العاده فرهنگ، در حد وسع اندک نگارنده.

بدون تردید نامگذاری سال 1393 با عنوان مذکور را نمی‌توان جدا و بی‌ارتباط با کلیدواژه‌ها و گفتمان‌سازی‌های راهبردی و استراتژیک رهبر معظم انقلاب طی سال‌های اخیر دانست، بلکه باید خاطرنشان کرد که قاطبه این کلیدواژه‌های اساسی، مکمل یکدیگر بوده و در ذیل یک چارچوب نظری و گفتمانی مستحکم و خردمندانه جای می‌گیرند و در این میان اس اساس و هدف اصلی طرح چنین چارچوبی، تحقق "الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت" است. نامگذاری‌ها و ریل‌گذاری‌هایی مانند "اقتصاد مقاومتی"، "حماسه اقتصادی"، "حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف" و ... نیز در همین راستا و به عنوان الزامات و بایسته‌های تحقق چنین الگوی بی‌نظیری در دنیا صورت می‌گیرد.

با این حال از نظر نگارنده، طرح و تاکید ویژه بر مساله "فرهنگ" در برهه‌ای از زمان که کشور بنا به دلایلی از جمله برخی کاستی‌های مدیریتی و همچنین تا حدی "تحریم‌ها" از مشکلات اقتصادی رنج می‌برد، علاوه بر اهمیت ذاتی فرهنگ و سرمایه‌گذاری ویژه دشمن علیه ملت ایران در این عرصه، ناظر به ظهور و بروز پدیده‌ای جدید در حوزه اقتصاد و توسعه است که پس از روی کارآمدن دولت یازدهم، به دلیل ارتباط برخی مسئولان ارشد اجرایی دولت با حلقه‌ای از مشاوران با دیدگاه‌هایی خاص، بیم آن می‌رود برخی تئوری‌های ناکارآمد و انحرافی، در عرصه مدیریتی و اجرایی کشور ساری و جاری شود که بدون تردید لطمات فرهنگی و هویتی آن بسیار بیشتر و عمیق‌تر از لطمات اقتصادی خواهد بود.

درباره چنین دیدگاهی در زمینه توسعه که "توسعه در دنیای امروز را جز از طریق قرار گرفتن بر مدار غربی قابل تحقق نمی‌داند"، پیش از این سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و یادداشت‌هایی از سوی عده‌ای از صاحب‌نظران ایراد و نوشته شده است که تا حدود زیادی در باب روشنگری در این موضوع کفایت می‌کند، لذا آنچه در این مقال مختصر بیشتر به آن پرداخته خواهد شد، ارتباط مسئله فرهنگ و اقتصاد است.

ارتباط فرهنگ و اقتصاد
ادعای غرب بر لزوم جداسازی ساحت‌های مختلف و تاکید بر "علمی‌بودن"(علم به معنای science) هرچیز و پرهیز از هرگونه نگاه فلسفی (متافیزیکی) به علوم، و به دام افتادن عده‌ای از نخبگان و دانشجویان در دام این "فریب بزرگ" یکی از مهمترین تهدیدات و معضلات امروز جامعه علمی کشور است؛ چه آنکه کاملاً برخلاف این ادعای غرب، نگاه فرهنگی، فلسفی و جهان‌بینی خاصی بر تمامی حوزه‌ها و علی الخصوص بر "علوم انسانی و اجتماعی" در غرب حاکم است که  یکی از این علوم همانا "علم اقتصاد" است.

نوع نگاه و اعتقاد به "مبدأ، معاد و صراط" را به اختصار می‌توان درونمایه و بن‌مایه هرنوع جهان‌بینی و فرهنگ(با تعریف عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت می دهد) دانست و به اختصار باید تاکید کرد که "انکار مبدأ و معاد(و یا حداقل نادیده گرفتن محض آنها) در کنار اباحه‌گری در صراط" روح دگماتیستی خشک و غیرقابل انعطاف حاکم بر علوم اجتماعی در غرب است که ناگفته پیداست چنین جهان‌بینی که نه به مبدأیی معتقد است و نه معادی را باور دارد و نه به صراط مستقیمی پایبند است، هم در هدف و هم در روش، تاثیرات بنیادینی به جای می‌گذارد.

و جالب آنجاست که غرب علیرغم تمام ادعای خود علیه هرگونه دگماتیزم، در این جهان‌بینی خود کاملاً دگم بوده و حاضر به پذیرش هیچ انعطافی در آن نیست و اینجا نیز بخشی از آن خطوط قرمز در غرب است که رهبر معظم انقلاب نیز به آن اشاره کردند. غرب در این باره حاضر به هیچگونه تساهل و تسامحی نیست.
ماجرای ما و غرب و ارتباط فرهنگ و اقتصاد نیز دقیقاً در همین نقطه آغاز می‌شود. و اینجاست که باید مشخص شود کدام یک را برمی‌گزینیم؟ اقتصاد مبتنی بر فرهنگ غربی یا اقتصاد مبتنی بر فرهنگ ایرانی-اسلامی؟

تفاوت اقتصاد سرمایه‌داری غربی یا اقتصاد اسلامی

همانگونه که در بالا نیز اشاره شد، در این مقال فرصت پرداختن به همه جزئیات ذیل سرفصل‌های درج شده نیست و درباره تفاوت اقتصاد سرمایه‌داری غربی با اقتصاد اسلامی نیز به ذکر مختصری اکتفا خواهد شد.

شاید بتوان انتخاب بین اصالت سعادت و عدالت یا اصالت سود و لذت، را بنیادی‌ترین تفاوت میان اقتصاد اسلامی-ایرانی و اقتصاد سرمایه‌داری غربی خواند.

در اقتصاد اسلامی و در مدل ایرانی-اسلامی پیشرفت، "سعادت" مهمترین هدف در زندگی بشر است و اساساً همه چیز، اعم از نبوت و شریعت و امامت و ...، برای آن است که انسان در زندگی دنیوی و اخروی خود به سعادت دست یابد که در این سعادت قطعاً "همه چیز لذت و رفاه و سود بیشتر نیست". حال آنکه در مدل اقتصاد غربی، جهان بینی و روح حاکم بر آن تاکید می‌کند که اساساً کمال و سعادت برای بشر هدف نیست و اساساً در این مساله تردید قطعی هست که انسان طبیعتاً کمال‌گرا باشد! از همین روی ذیل چنین جهان‌بینی هست که "اصالت لذت" یا "اصالت فایده" هدف می‌شود و ارزش یا فاقد ارزش بودن هرچیز از این حیث مورد داوری قرار می‌گیرد که آیا در راستای تامین لذت دنیایی است یا خیر؟

و اما مسئله مهم و اساسی‌تر نیز آنجاست که "عدالت" اولین و مهمترین چیزی است که در اقتصاد مبتنی بر مدل غربی "ذبح" و قربانی می‌شود. اصولاً برای اقتصادی که جهان‌بینی حاکم بر آن به هیچ مبدا و معادی اعتقادی ندارد، "صراط" نیز مسئله‌ای علی‌السویه است. طبق اذعان خود صاحب‌نظران اقتصاد کاپیتالیستی و سرمایه‌داری غربی، "افزایش سود و انباشت سرمایه، هدف اصلی است" و اگر در این میان عده‌ بسیاری نیز زیر چرخ‌های توسعه له شوند، هیچ اشکالی ندارد.

جالب آنجاست که اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد و کاپیتالیستی، نه تنها در نظر بلکه در مقام اجرا نیز با مشکلات عدیده و قابل توجهی روبرو شده است که همین مساله موجب شده کمتر نظریه‌پرداز آزاده‌ای حتی در غرب حاضر به دفاع کامل و تمام قد از آن باشد؛ چه آنکه "انحصار طلبی اقتصادی، استثمار  و استعمار" ناشی از چنین اقتصادی، امروز بر همگان مبرز و مشخص شده است.

خطر بی‌توجهی به فلسفه حاکم بر علوم اجتماعی غربی

طبق آنچه در بالا به اختصار ذکر شد، امروزه روح و فلسفه خطرناکی بر برخی علوم اجتماعی در غرب حاکم است که نادیده‌گرفتن آنها به بروز خسارات جبران‌ناپذیری در مسیر و روند رو به رشد انقلاب اسلامی ایران منجر خواهد شد. با این حال متاسفانه برخی که از آنها به عنوان مشاوران پشت پرده بعضی شخصیت‌های اجرایی کشور نام برده می‌شود، اصولاً چنین مساله‌ای را باور ندارند.

نگارنده در یکی از مصاحبه‌ها و گفتگوهای 3 ساعته خود با یکی از این مشاوران غیررسمی، به صراحت از زبان ایشان شنیدم که اساساً این جهان بینی و توحید و معاد و صراط که می‌گویید را قبول ندارم که باید در علوم مداخله کنند! این آقای مشاور که سالهاست ارتباط نزدیکی به لحاظ مشاوره‌ای با برخی شخصیت‌های اجرایی دولت دارد، در سخنان خود مدام بر اینکه مسائل انتزاعی! مانند جهان بینی و توحید و معاد و صراط را وارد بحث نکنید تاکید می‌کرد و می‌گفت که "میخواهد علمی بحث کند"

حال آنکه همانگونه که آقای دکتر مهدی گلشنی از اساتید به نام و صاحب‌نظر در فلسفه علم و مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف نیز در یکی از مصاحبه‌های نوروزی خود تاکید کرده‌اند، امروزه متاسفانه چیزهایی(بخصوص در غرب) به نام علم ارائه می‌شود که از تعمیم‌هایی برمی‌آید که پشتوانه آنها مفروض‌های ضددینی است.


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر