روندی که قبل از پایان نیمه نخست سال ۱۳۶۷ شروع شد، هدف خود را «کاهش میزان رشد طبیعی جمعیت» کشور از ۳/۲ به۲/۳درصد در پایان سال ۱۳۹۰ قرار داد. شدت تبلیغات رسانهای برای کاهش رشد جمعیت کشوربه قدری گسترده و اثرگذار بود که میزان رشد جمعیت (بهاستثنای استان سیستان و بلوچستان) فراتر از تصور طراحان طرح یاد شده، سیر نزولی پیدا کرد.
بنا بر گزارشهای رسمی منتشر شده، این روند کاهش جمعیت، در سال ۱۳۷۹ به ۱/۲ درصد و در سال ۱۳۸۵ به ۹/۱ درصد رسید. ادامه این روند نزولی به همراه خوشحالی فراوان برخی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی ، نگرانیهای جدی را برانگیخت تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در اقدامى راهبردى به این مبحث وارد شدند و ادامه سیاستهاى اتخاذ شده بعد از نیمه دوم دهه ۷۰ را اشتباه دانستند.
رابطه جمعیت و قدرت
اگرچه موضوع جمعیت از مباحث جغرافیای انسانی و جغرافیای جمعیت است، اما تاثیرات سیاسی آن در جغرافیای سیاسی بررسی می شود. به همین دلیل جمعیت پیوسته از پدیدههای مورد بررسی در بحث قدرت و سیاست بوده است.
از منظر رابطه با قدرت، جمعیت و انسان بیشتر مورد توجه کنشگران سیاسی است. آنها به جمعیت از این منظر توجه میکنند که کمیت و کیفیت آن چه نقشی در افزایش یا کاهش قدرت ملی یا جمعی کشور دارد. بر همین اساس در بعد کمیتی از اندازه مناسب جمعیت صحبت میشود. یعنی جمعیتی که حداکثر درآمد سرانه و تولید و توسعه اقتصادی را فراهم کند و به لحاظ کیفی سرچشمه اصلی قدرت سیاسی، وحدت و انسجام داخلی، موازنه سیاسی در درون سیستم و ذاتاً سازگار با سیستم سیاسی باشد.
قدرت ملی یک کشور عبارت است از مجموع توانایی های آن کشور در تحمیل اراده خود بر سایر کشورها برای نیل به منافع ملی خود.
قدرت ملی از مهمترین و اساسی ترین وسایل حفظ موجودیت و تأمین اهداف و منافع ملی کشورها تلقی می شود. در علم سیاست منابع قدرت دولت به دو دسته: منابع محسوس و منابع نامحسوس دسته بندی می شوند. مهمترین منابع محسوس دولت عبارتند از: ۱-جغرافیا ۲-وسعت سرزمین ۳-منابع ملی ۴-توان اقتصادی ۵-توان نظامی ۶-جمعیت.
مسئله جمعیت که در مباحث استراتژیک از آن با نام منابع انسانی یاد میشود، اصلیترین نقش را در تولید قدرت ملی ایفا میکند و سایر عوامل از جمله منابع مادی که شامل منابع زیرزمینی و روزمینی میشود و همچنین توان تکنولوژیک، قدرت نظامی و حتی خود سرزمین در کنار عامل جمعیت معنا پیدا میکنند. از طرف دیگر جمعیت فعال هر کشور عاملی تعیینکننده در معاملات قدرت محسوب میشود.
اگرچه نمی توان یک کشور را تنها به علت آنکه جمعیتی بیش از سایر کشورها دارد، کشوری قوی دانست؛ اما این مسأله نیز حقیقت دارد که اگر کشوری جز دولت های پرجمعیت جهان نباشد، نمی تواند به قدرتی درجه یک تبدیل شود و یا این مقام را حفظ کند. بدون وجود جمعیتی عظیم، تداوم فعالیت های علمی و تولیدات صنعتی و کشاورزی لازم برای اداره موفقیت آمیز جامعه، غیرممکن است.
با افزایش جمعیت، منابع انسانی جامعه توسعه می یابد و در نهایت موجب افزایش منابع سرانه می شود. این توسعه از این احتمال ناشی میشود که جمعیت بزرگ اصولاً باعث تخصصی کردن فزاینده، تقسیم کار مؤثرتر و پیشرفته و گسترش مازاد اقتصادی میگردد.
ساختمان و ترکیب سنی جمعیت از عوامل مهمی است که می تواند در میزان قدرت ملی هر کشور تأثیرگذار باشد. به طور مثال درصد جمعیت در گروه سنی تولیدکنندگی که معمولاً بین ۴۵-۱۸ سال است برای قدرت ملی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا بالا بودن نسبت جمعیت در این فاصله سنی باعث تأمین نیروی نظامی، علمی، صنعتی و همچنین تولید نسل جدید می شود.
در ترکیب جمعیت پیر و کهنسال مشکلات جدی وجود دارد. چرا که این کشورها با خطر کمبود جمعیت به ویژه در گروه های سنی تولیدکننده روبه رو هستند ولی ساختمان های جمعیتی که اکثریت را در خود جای داده و به عبارتی بیشترین افراد در گروه های سنی ۴۵-۱۸ سال قرار دارند، نتایج بسیار خوبی را برای تولید ملی کشور ارائه می دهند.
دلایل مهم برای افزایش جمعیت
اینک دلایل ضرورت افزایش جمعیت را مرور می کنیم.
۱- فرهنگ دینی و قرآنی
فرهنگ دینی و قرآنی مخالف با کاهش نسل به دلیل نگرانی از معیشت است. قرآن کریم بر ازدواج و امید به فضل الهی برای تامین روزی تاکید دارد:
وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ. نور/۳۲
مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است.
و در دو مورد( انعام/۱۵۱ و اسراء/۳۱ ) می فرماید شما نباید ترس روزی داشته باشید. خداوند روزی بچه و شما را می رساند.
بنابراین ما با توجه به فرهنگ اسلامی و دینی و استناد های علمی باید سراغ افزایش جمعیت برویم و رشد جمعیت داشته باشیم و اگر به سیره اهل بیت(ع) نگاه کنیم می بینیم که امام کاظم(ع) تعداد بچه هایشان خیلی زیاد بود.
۲- حرکت به سمت رشد منفی جمعیت
بر اساس جدیدترین یافته های مرکز آمار ایران از هفتمین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۹۰ کل کشور جمعیت ایران اسلامی به ۷۵ میلیون و ۱۴۹ هزار و ۶۶۹ نفر و نرخ رشد میانگین ۵ ساله ۸۵-۹۰ به ۱.۲۹درصد رسیده در حالی که این نرخ در میانگین دهساله ۷۵-۸۵ این رقم ۱.۶۲درصد بوده است .
بر اساس این آمار کاهش نرخ رشد جمعیت و نیز کاهش خانوار از ۴.۰۳ نفر سال ۸۵ به ۳.۵۵ نفر در سال ۹۰ زنگ خطری برای آینده کشور در زمینه رشد و توسعه اقتصادی به شمار می رود به ویژه در مورد کشوری که قرار است بر اساس چشم انداز ۲۰ ساله در افق ۱۴۰۴ شمسی قدرت اول منطقه از نظر اقتصادی و علمی و الهام بخش برای جهان اسلام باشد و سالانه حد اقل ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشد.(سایت مرکز آمار)
۳-پیر شدن جمعیت
ایران اگر چه به عنوان جامعه ای جوان شناخته می شود، که بررسیها و گزارشهای وزارت بهداشت نشان می دهد جمعیت کشورمان در حال پیر شدن است. هم اکنون بیش از ۷ درصد جمعیت کشورمان را افراد سالمند بالای ۶۰ سال تشکیل می دهند که گفته می شود این آمار در چهار دهه آینده تقریبا دو برابر خواهد شد. به طوریکه در سال ۱۴۲۹ به ازای هر چهار نفر ایرانی، یک نفر سالمند خواهیم داشت.
۴- پایین آمدن نرخ باروری از سطح استاندارد
باید توجه داشت که بر پایه مبانی علم جمعیتشناسی کمترین نرخ باروری که تضمین کننده بقای خانواده و جامعه است، ۱/۲ فرزند به ازای هر زن میباشد. این در حالی است که بر اساس سرشماری عمومی سال ۱۳۸۵، نرخ باروری کشور به ۸/۱ فرزند رسیده است و پیشبینیها کمتر شدن این مقدار را نیز نشان میدهد. از ابتدای دههی ۸۰ نرخ باروری ایران به کمتر از مقدار ۱/۲ بچه به ازای هر زن رسیده است. این در حالی است که حتی کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و آمریکا دارای نرخ باروریای بیش از ایران هستند.
۵- تهدیدات امنیتی ناشی از تغییرات جمعیتی
امروزه بحثهای مرتبط با جمعیت از انگارههاى امنیت ملى یک کشور محسوب شده و مسئله جمعیت که در مباحث راهبردی به عنوان «منابع انسانی» مطرح میشود، از جمله مؤلفهها و شاخصههای اصلی در تعریف «قدرت ملی» کشورها به شمار میرود، تا جایی که برای صیانت از این «مؤلفه قدرت» حاضر به برافروختن آتش جنگهای خونین هستند. مصداق روشن این بحث، رویکرد کشور روسیه در حمله مستقیم نظامی به جمهوری گرجستان در ۱۷ مردادماه سال ۱۳۸۸ است که به دلیل دفاع مستقیم از جمعیت روستبار آن کشور صورت گرفته است.
جمعیت کشور هر اندازه زیاد باشد، به همان اندازه دستاوردها در عرصه های مختلف افزایش پیدا می کند. از آنجایی که جمعیت فعال هر کشور عاملی تعیینکننده در معاملات قدرت محسوب میشود کاهش جمعیت در آینده میتواند کشور را در رقابت با قدرتهای منطقه ای و جهانی دچار مشکل کند.
سیاست رشد جمعیت یک راهبرد موثر در راستای افزایش امنیت است و به عنوان یک راهبرد جدید و آینده نگر در جنگ نرم علیه کشورهای سلطه گر باید مطابق با مبانی نظام فکری اسلامی و الگوهای مهندسی اجتماعی- اسلامی اقداماتی در این زمینه انجام شود.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی کاهش جمعیت در ایران
رشد مکفی جمعیت ایران، ایجادکننده انگیزه و به وجودآورنده نقطه هدف در ایجاد فرصتهای گوناگون شغلی، ایجاد زمینههای آموزشی، بهداشتی، مسکن و دیگر بسترهای لازمه حیات در کشورمان خواهد بود. برای مثال، در پی افزایش آهنگ رشد جمعیت در دهه ۱۳۶۰ که به ایجاد جامعهای جوان و جمعیت ۱۸ میلیونی دانشآموزی در دهه ۱۳۷۰ منجر شد؛ در دهه ۱۳۸۰ شاهد پیشرفتها، نوآوریها و سازندگیهای شگرف به دست همان نسل جوان یادگار دهههای گذشته بودیم.
نسل جوان و پویای پس از انقلاب دستاوردهای بدیع را در عرصههایی همچون فناوریهای هستهای، نانو و هوافضا و… و اجرای طرحهایی مانند غنیسازی اورانیوم و پرتاب ماهواره نیز داشته است.
با توجه به آنچه گفته شد، برخی تبعات اجتماعی کاهش جمعیت در کشور را چنین می توان بیان نمود:
الف) جایگزینی نیروی کار (مهاجر خارجی) همراه با تبعات فراوان اجتماعی و اقتصادی آن.
برای مثال، ازدواجهای بیضابطه با اتباع فقیر و محروم ایرانی و سپس رها ساختن هزاران فرزند بیسرپرست در استانهای مختلف کشور، یکی از نمونههای قابل تأمل بوده است. از سویی دیگر، ایجاد مالکیتهای غیر قانونی که در آینده به وجود آورنده مشکلات گوناگون حقوقی، سیاسی نیز خواهد بود.
ب) معضلات روحی و روانی نسل آینده به دلیل بهرهمند نبودن از موهبتهای اجتماعی خویشاوندی (شامل برادران، خواهران، عمهها، خالهها، عموها، داییها و…)
عامل بنیادین گسترش جمعیت، خانواده است و خانواده به خویشاوندی وابسته است. بدون خانواده، جمعیت زیاد نمیشود و خانواده بدون خویشاوندی و خاله و عمه و دایی و عمو دارای نقصهای فراوان هنجاری خواهد بود. چراکه خانواده و سنتها لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
یعنی سنت، مؤید خانواده است و در مقابل، خانواده به پاسداشت سنتها همت میگمارد. در چنین صورتی، باید برای اصلاح روند نامعقول کاهش جمعیت، بر روی مفهوم خویشاوندی تأکید جدی شود؛ در غیر این صورت، دو یا سه نسل دیگر جامعه ما با بحران خویشاوندی روبهرو خواهد بود.
ج) هنجار شدن فرهنگ اروپایی زندگی بدون فرزند در میان بخشی از مردم ایران
اسناد روشنی وجود دارد که در جامعه اروپا به علت فقدان جهانبینى معرفتى، بنیان خانوادهها آسیبهای فراوانی را تجربه کرده است. یکی از این آسیبهای بسیار جدی توافق بر تداوم زندگی بدون فرزند است بهطورى که به همین دلیل، نرخ رشد منفى را در این کشورهاى مرفه و ثروتمند تجربه میکنند.متأسفانه نگاهی اجمالی به پایگاههای اجتماعی در عرصه اینترنت، گواهی بر این ادعاست که نمونههای روشنی از پذیرش این هنجار منفی اروپایی در میان بخش(هر چند) اندکی از جامعه ایرانی رواج یافته است.
ح) کاهش جمعیت بخش کشاورزی و تأثیر مستقیم آن بر رونق اقتصادی کشور
امنیت غذایی دارای آنچنان اهمیتی است که امروزه بهعنوان کالای عمومی و راهبردی تعریف شده و دولتها موظف به تأمین آن شدهاند. از سویی دیگر، «تأمین استقلال کشور» از اهداف محوری انقلاب اسلامی است. دستیابی به این مهم نیز بدون توجه به تأمین مواد غذایی، امری محال است و با عنایت به اینکه بخش کشاورزی و منابع طبیعی، تأمینکننده مواد غذایی کشور است؛ آسیب دیدن این بخش در حقیقت، برای استقلال و امنیت ملی کشور مخاطرهآمیز است.
از طرفی، سیاستگذاران کشور در فرایند رشد و پیشرفت کشورمان نقش حیاتی بسیج منابع برای توسعه بخش کشاورزی را ضروری میدانند. در نظام جمهوری اسلامی ایران بخش کشاورزی وظیفه تأمین امنیت غذایی متکی بر تولید داخلی با استفاده علمی و کارآمد از منابع آب و خاک و سایر منابع و حفاظت از منابع طبیعی را به عهده دارد. این بخش با برخورداری از حدود ۱۲ درصد تولید ناخالص داخلی، ۲۰ درصد اشتغال و سهم قابل توجهی از صادرات غیرنفتی و حدود ۸۰ درصد مواد غذایی مورد نیاز کشور، جایگاه والایی در اقتصاد ملی دارد. اعمال تحریمهای دشمن، وزن استقلال غذایی در اتخاذ راهبردهای کلان کشور را دو چندان کرده است.
با وصفی که گفته شد، جوامع روستایی و عشایری بهعنوان جامعه تولیدکننده، بستر اصلی فعالیتهای کشاورزی کشور بوده و هر تحولی در کاهش جمعیت کشورمان (در بخش کشاورزی)، تأثیر مستقیمی بر کاهش رونق اقتصادی کشور خواهد داشت.
جمع بندی و نتیجه گیری
از مجموع مباحث فوق می توان به نکات زیر پی برد:
جنگ نرم و عملیات روانی