به گزارش پایداری ملی و به نقل از فارس، صالح اسکندری در یادداشتی نوشت: یکی از چالشهای اساسی در چرخه سیاستگذاری کشورها و جوامع مختلف، مسائل و رویدادهای ناشناخته ای است که پیامدهای ناشناخته ای دارند. نسیم طالب تحلیلگر ریسک لبنانی-آمریکایی در سال ۲۰۰۷ با طرح نظریه " قوی سیاه" به رویداد های بسیار نادر و مهمی اشاره می کند که کسی انتظار وقوع آنها را ندارد اما پس از رخ دادن آنها تاثیرات شگرف جهانی، منطقه ای و ملی به جای می گذارند.
این دست رویدادها و مسائل اگر حتی از منظر مطالعات آینده پژوهی بتوان با تخمین های دور به ابعادی از آن پی برد اما مطمئنا عواقب و پیامدهای آنها را به هیچ وجه نمی توان تصور کرد. جنگ جهانی دوم، حملات ۱۱ سپتامبر برای آمریکایی ها، اپیدمی کووید-۱۹، ابداع و ظهور اینترنت و حتی حماسه حماس در ۷ اکتبر برای رژیم صهیونیستی را می توان از مصادیق قوی سیاه در چرخه سیاستگذاری دانست.
البته سیاستگذاران در چرخه خط مشی گذاری از تدوین دستور کار گرفته تا تدوین بسته های سیاستی، مشروعیت بخشی به سیاست ها، اتخاذ و اجرای سیاست و حتی در مرحله ارزیابی سیاست ها با مسائل دیگری نیز روبرو هستند.
برخی مسائل و رویدادها برای سیاست گذار شناخته شده هستند و پیامد و عواقب آنها نیز شناخته شده است.
برخی مسائل و رویدادها شناخته شده اند اما درک درستی از عواقب و پیامدهای آنها وجود ندارد.
برخی پیامدها و عواقب نیز مشخص نیست ریشه در چه مسئله ای دارند. در حقیقت چهار نوع مسئله پیش روی سیاستگذار قرار دارد: ۱- مسئله شناخته و پیامدهای شناخته، ۲- مسئله شناخته و پیامدهای ناشناخته، ۳- مسئله ناشناخته و پیامدهای شناخته و ۴- مسئله ناشناخته و پیامدهای ناشناخته
برای سه نوع مسئله اول خط مشی گذار از طریق اقدام فوری، سناریو نویسی و تحقیق و مطالعه مسیر مشخصی پیش روی دارد اما در مسائل و رویداد هایی از نوع " قوی سیاه" که هم مسئله ناشناخته و بسیار نادر است و هم عواقب آن غیر قابل تصور است سیاستگذاران عموما افزایش میزان تاب آوری جامعه را در قبال رویداد های غیر قابل پیش بینی توصیه می کنند.
نکته جالب اینجاست که امام راحل با هوش درایتی سرشار این مهم را در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در چرخه سیاستگذاری برای انقلاب اسلامی در ایران و سپس با تداوم این سیاست توسط مقام معظم رهبری در منطقه پی گرفتند که ثمرات آن در بحرانها و رویدادهای مختلف طی ۴۴ سال گذشته خود را نشان داده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر بسیجیان فرمودند:"منطق بسیج مقاومسازی حدّاکثری کشور در مقابل تهدیدها و خطرها است"و حتی عنوان کردند این منطق عامل اصلی تشکیل بسیج توسط حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بود."امام (رضوان الله علیه) با دوراندیشی تشخیص داد که برای آسیبناپذیر شدن کشور و ملّت و انقلاب، نیاز مبرمی وجود دارد به یک نیروی گستردهی عظیم مردمی، چون انقلاب مال مردم است، کشور مال مردم است؛ بهتر از هر عامل دیگری و هر عنصر دیگری، این مردمند که میتوانند از کشورشان و از انقلابشان دفاع کنند..."
ادبیات مقاومت در انقلاب اسلامی از مفهوم "تاب آوری" وسعت یافته تر است و معنایی کاملا زنده، فعال و روبه جلو دارد. در واقع مقاومت از جنس انقلاب اسلامی است.
در ۴۴ سال گذشته به واسطه عداوت ها آسمان ایران کم شاهد پرواز "قوی سیاه" نبوده است. ترورهای سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، ۸ سال جنگ تحمیلی، تحریم ها و راهزنی اقتصادی، اپیدمی کرونا، ترور دانشمندان و سرداران کشور، توطئه برای اغتشاش و ناامنی در داخل مرزها و ... که هر یک به تنهایی می توانست یک ملت را به زانو در آورد. اما با منطق بسیج جهت مقاوم سازی حداکثری کشور در برابر تهدیدات و خطرها نه تنها خللی در عزم ملت ایران ایجاد نشد بلکه هر روز عیار آنها بالاتر رفت تا جایی که منطق این ملت امروز سکه رایج منطقه است.
دشمن که به اسم اعتدال به دنبال شبکه سازی سازشکاران منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا بود امروز در برابر منطق مقاومت به زانو درآمده و تمام رویاهای شوم آنها تحت عنوان "خاورمیانه جدید" بر ملا شده است.
امروز جبهه مقاومت همان بسیج لبنان است، بسیج سوریه است، بسیج عراق است، بسیج یمن است، بسیج فلسطین است و دیر نیست که بسیجیان در کشورهایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی حتی فکرش را نمی کنند بر سر آنها آوار شوند. منطق جبهه مقاومت مقاوم سازی حداکثری امت اسلامی و فراتر از آن مستضعفین عالم در مقابل تهدیدها و خطرهاست. رهبر معظم انقلاب این منطق را با استناد به امام راحل اینگونه تبیین می کنند: "ملاحظه کردهاید که امام تعبیر میکند به «هستههای مقاومت جهانی»؛ این همان بسیج است؛ بسیج ما نیست، بسیج خودشان است، امّا همان فرهنگ است. این تشکیل هستههای مقاومت جهانی تحقّق پیدا کرد..."
قطعا این هسته های مقاومت جهانی به منطقه ما محدود نخواهد شد و به زودی عالمگیر می شود انشاالله.