* چالش هسته ای ایران که پرزیدنت اوباما آن را به میراث برده است اکنون در نقطه حساس و بحرانی خود قرار گرفته است.
*اوباما ایران و همچنین کره شمالی را کشورهایی «دور افتاده» خواند، وضعیتی که در آن یک دولت با بی اعتنایی به هنجارهای بین المللی و الزاماتش در مقابل آژانس بین المللی انرژی اتمی آن را به سخره می گیرد.
چالش هسته ای ایران که پرزیدنت اوباما آن را به میراث برده است اکنون در نقطه حساس و بحرانی خود قرار گرفته است. پرزیدنت اوباما ایران و همچنین کره شمالی را کشورهایی «دور افتاده» خواند، وضعیتی که در آن یک دولت با بی اعتنایی به هنجارهای بین المللی و الزاماتش در مقابل آژانس بین المللی انرژی اتمی آن را به سخره می گیرد.
زمانی که اوباما برای اولین بار از این اصطلاح استفاده کرد، در مصاحبه ای در آپریل سال 2010 میلادی با نشریه نیویورک تایمز بود که در آن زمان با همراهی کاخ سفید و از دوران جورج دابلیو بوش ایران بعنوان «دولت شرور» نام گرفته شده بود.
*دولت اوباما بر خلاف جورج بوش، با طرح اصطلاح دور افتاده در مورد ایران این پیام را رساند که در صورت الترام ایران به تعهدات خود در قبال آژانس بین المللی انرژی اتمی، عزمی برای گشودن مسیر به منظور بازگشت ایران به «جامعه ملل» وجود دارد.
*ایران احساس می کند که با ورود به جامعه بین الملل که قدرت مسلط بر آن آمریکاست، با تهدید موذیانه آن دولت نسبت به بقایش مواجه خواهد بود. ادغام ایران در جامعه بین الملل می تواند برایش مزایای اقتصادی داشته باشد اما در مقابل احتمال خطر فروپاشی نظام و عواقب سیاسی را نیز در خواهد داشت.
*ایران از مسئله هسته ای به عنوان حربه ای برای مذاکره بر سر نوع رابطه جمهوری اسلامی با آمریکا و دنیای خارج استفاده می کند.
علیرغم آنکه اصطلاح شرور بر دولتهایی دلالت دارد که اساسا غیر قابل خرید و غیر قابل تغییر هستند، اصطلاح دور افتاده نشان از آن دارد که در صورت الترام ایران به تعهدات خود در قبال آژانس بین المللی انرژی اتمی، عزمی برای گشودن مسیر به منظور بازگشت ایران به «جامعه ملل» وجود دارد. ادغام و یا انزوا دو گزینه صرف است که پیش روی دولت دور افتاده قرار داده شده است.
ایران احساس می کند که با ورود به جامعه بین الملل که قدرت مسلط بر آن آمریکاست، با تهدید موذیانه آن دولت نسبت به بقایش مواجه خواهد بود. ادغام ایران در جامعه بین الملل می تواند برایش مزایای اقتصادی داشته باشد اما در مقابل احتمال خطر فروپاشی نظام و عواقب سیاسی را نیز در خواهد داشت.
مسئله هسته ای نماینده ای برای بحث در مورد سیاستگذاری خارجی اساسی تر در ایران بر سر نوع رابطه جمهوری اسلامی با ایالات متحده و جهان است.
دولت جورج دابلیو بوش در مارچ سال 2003 گزینه جنگ بازدارنده علیه عراق را به منظور جابجایی نظام سیاسی آن کشور انتخاب کرد زیرا که پس از 11 سپتامبر تهدیدی از سوی صدام حسین احساس می شد.
هشت ماه پس از سقوط حکومت در بغداد، در دسامبر 2003، خبری حیرت آور منتشر شد مبنی بر اینکه معمر قذافی با بازرسی بازرسان منع گسترش سلاحههای هسته ای موافقت کرده بود. گرچه مقامات دولت بوش ادعا کرده بودند که لیبی در جنگ عراق «ذینفع» بوده است، معمای معامله با لیبی یک تاکتیک بود اما تضمین امنیتی روشنی به قذافی بود مبنی بر اینکه در صورتی که حکومت وی از زرادخانه های غیر قراردادی خود منصرف می شد، واشنگتن نیز از هدف تغییر رژیم در آن کشور خودداری می ورزید.
*در معامله با ایران و کره شمالی و بی اعتنایی آن کشورها در قبال برنامه هسته ای شان به جامعه بین الملل، دولت بوش راه میانه ای از تجربه عراق و لیبی را در پیش گرفت. از آن رو که دولت آن زمان نه می توانست دست به مداخله مستقیم نظامی بزند و نه مایل بود که به تهران و پیونگ یانگ تضمیمن امنیتی ای از نوع معامله در لیبی را بدهد که مختومه شده بود.
* در نتیجه دولت آمریکا در زمینه ارائه سیاستی شفاف شکست خورده بود، مشخص نبود که هدف آمریکا تغییر رژیم است و یا تغییر رفتار آن رژیم. بنابراین دولت آمریکا در آن زمان در محک زدن نیات ایران و کره شمالی ناکام ماند.
در معامله با ایران و کره شمالی و بی اعتنایی آن کشورها در قبال برنامه هسته ای شان به جامعه بین الملل، دولت بوش راه میانه ای از تجربه عراق و لیبی را در پیش گرفت. از آن رو که دولت آن زمان نه می توانست دست به مداخله مستقیم نظامی بزند و نه مایل بود که به تهران و پیونگ یانگ تضمیمن امنیتی ای از نوع معامله در لیبی را بدهد که مختومه شده بود.
در نتیجه دولت آمریکا در زمینه ارائه سیاستی شفاف شکست خورده بود، مشخص نبود که هدف آمریکا تغییر رژیم است و یا تغییر رفتار آن رژیم. بنابراین دولت آمریکا در آن زمان در محک زدن نیات ایران و کره شمالی ناکام ماند.
سناتور باراک اوباما در کارزار انتخاباتی خود برنامه ای جنجال برانگیز را ارائه داد که در آن مذاکره با دولتهای شرور گنجانده شده بود. این تغییر جهت در نطق افتتاحی وی در ژانویه 2009 آشکار شد. در آن زمان وی اظهار داشت که "حاضر است به سوی شما (دشمن) دست دراز نماید در صورتی که شما مایل باشید که مشت های خود را باز کنید."
*دولت اوباما واژگان تغییر رژیم را کنار گذارد و چالش ایجاد شده توسط ایران و کره شمالی را با اصطلاحاتی مبنی بر نافرمانی آن کشور از هنجارهای بین المللی مطرح کرد و دوباره چارچوب بندی کرد.
*وی به دولتهای متخاصم یک انتخاب اساسی پیشنهاد کرد: به هنجارهای بین المللی متعهد باشید و در مقابل از مزایای اقتصادی ادغام گسترده تر در جامعه بین المللی بهره مند گردید و یا آنکه می توانید از چنین هنجارهایی سرپیچی نمائید و در مقابل با انزوای بین المللی و تبعات تنبیهی آن مواجه شوید.
دولت اوباما واژگان تغییر رژیم را کنار گذارد و چالش ایجاد شده توسط ایران و کره شمالی را با اصطلاحاتی مبنی بر نافرمانی آن کشور از هنجارهای بین المللی مطرح کرد و دوباره چارچوب بندی کرد.
وی به دولتهای متخاصم یک انتخاب اساسی پیشنهاد کرد: به هنجارهای بین المللی متعهد باشید و در مقابل از مزایای اقتصادی ادغام گسترده تر در جامعه بین المللی بهره مند گردید و یا آنکه می توانید از چنین هنجارهایی سرپیچی نمائید و در مقابل با انزوای بین المللی و تبعات تنبیهی آن مواجه شوید.
* اما دولتهای دور افتاده حاضر نشدند با اوباما دست دهند و پیشنهاد او را پس زدند.
*ثابت شد که قذافی زمانی که برنامه های هسته ای خود را متوقف کرد از غرب فریب خورده بود.
اما دولتهای دور افتاده حاضر نشدند با اوباما دست دهند و پیشنهاد او را پس زدند. تهران در سال 2011 و زمان مداخله نظامی ناتو در لیبی از این فرصت استفاده کرد. این مسئله ثابت کرد که قذافی زمانی که برنامه های هسته ای خود را متوقف کرد از غرب فریب خورده بود.
برای ایران مداخله نظامی در لیبی بیشتر بعنوان یک مداخله بشر دوستانه پذیرفته شده بود تا تلاشی در جهت خلع سلاح هسته ای آن کشور و از این منظر دیدگاه ایران یک تحلیل فارغ از تفاوت های سیاسی بود. با سقوط رژیم های سیاسی در عراق (2003) و لیبی (2011) واشنگتن اساسا ارزش خود برای ارائه تضمین امنیتی به تهران را از دست داد.
* مسئله آمریکا در مورد بحران هسته ای ایران فوری بودن آن است و در مقابل چشم انداز آمریکا برای تغییر رژیم و یا اصلاحات سیاسی در ایران نامعلوم است.
بحران هسته ای ایران علیه ظرفیت بالقوه قابل توجه توسعه اجتماعی در آن کشور است. مسئله آمریکا در مورد بحران هسته ای ایران فوری بودن آن است و در مقابل چشم انداز آمریکا برای تغییر رژیم و یا اصلاحات سیاسی در ایران نامعلوم است. دوره زمانی تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای هسته ای و تغییر اجتماعی در ایران به سادگی در همگامی با هم نیستند.
* تمام گزینه ها برای معامله و مواجهه با چالش هسته ای ایران بر روی میز هستند اما هیچ یک از آنها مفید نیستند.
*دستگاه اطلاعاتی آمریکا بر این باور است که ایران بر اساس "هزینه – سود" تصمیم گیری می کند.
*زمانی که این پرسش مطرح شده که ایران حکومتی مبتنی بر عقلانیت است و یا مبتنی بر عقاید موعودگرایانه و مسیح وارانه، اوباما پاسخ داده که تصمیم گیری ایرانیان در طول سه دهه گذشته نشان داده که روحانیون با دقت مراقب بقای حاکمیت خود هستند.
تمام گزینه ها برای معامله و مواجهه با چالش هسته ای ایران بر روی میز هستند اما هیچ یک از آنها مفید نیستند. اقدام نظامی ؟ در مورد ایران بمباران در بهترین خالت آن می تواند برنامه اتمی آن کشور را به تاخیر بیندازد اما قادر نخواهد بود که آن را کاملا متوقف سازد.
همچنین در مورد حمله نظامی علیه ارزیابی وجود دارد مبنی بر آنکه حکومت مذهبی ایران حالتی مکاشفه ای و سری و غیر قابل پیش بینی دارد. با این حال تصور ایران بعنوان یک دولت غیر عقلانی مغایر با ارزیابی های دستگاه اطلاعات ملی آمریکا خواهد بود که بر این باور است که ایران بر اساس "هزینه – سود" تصمیم گیری میکند.
زمانی که این پرسش مطرح شده که ایران حکومتی مبتنی بر عقلانیت است و یا مبتنی بر عقاید موعودگرایانه و مسیح وارانه، اوباما پاسخ داده که تصمیم گیری ایرانیان در طول سه دهه گذشته نشان داده که روحانیون با دقت مراقب بقای حکومت خود هستند.
* تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که ایران هنوز تصمیم قطعی در مورد حرکت از قابلیت ساخت به ساخت واقعی سلاح اتمی را نگرفته است.
* منتقدان دولت اوباما بر این باورند که دولت وی به ایران اجازه داده تا ایران با داشتن قابلیت دستیابی به سلاحهای اتمی امکان دسترسی پنهانی به آن را پیدا کند مسئله ای که از دید آنان تهدیدی غیر قابل پذیرش خواهد بود.
* واقعیت آن است که عقب گرد ایران از تواناییهای هسته ای خود منتفی است.
قابلیت غنی سازی اورانیوم توسط ایران گزینه اساسی در مورد تولید سلاح هسته ای را نیز در اختیار آن کشور قرار می دهد با این حال، تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که ایران هنوز تصمیم قطعی در مورد حرکت از قابلیت ساخت به ساخت واقعی سلاح اتمی را نگرفته است.
از این دیدگاه حداقل تا امروز، ساخت سلاح اتمی در خدمت منافع ایران نخواهد بود. اوباما مشاهده کرده که تهران تحت فشار تحریم ها فرصتی برای ایجاد یک "استراتژی محاسباتی" برای به تاخیر انداختن تصمیم اش در مورد مسلح شدن به سلاح اتمی را کسب کرده است.
منتقدان دولت اوباما بر این باورند که دولت وی به ایران اجازه داده تا ایران با داشتن قابلیت دستیابی به سلاحهای اتمی امکان دسترسی پنهانی به آن را پیدا کند مسئله ای که از دید آنان تهدیدی غیر قابل پذیرش خواهد بود.
واقعیت آن است که عقب گرد کامل ایران از توانایی های هسته ای خود احتمالا منتفی است. بنابراین دولت آمریکا با اتخاذ خط مشی ای پراگماتیک (عملگرایانه) بایستی در دیپلماسی را (به همراه فشارهای مجبور سازنده تحریم ها) به منظور محدود ساختن برنامه اتمی ایران بگشاید. محدود ساختن برنامه اتمی ایران شاید در وهله نخست شاید به جلوگیری از دستیابی آنان به مواد قابل انشقاق تر منحصر شود.
اوباما در سخنرانی خود در کمیته روابط عمومی رژیم صهیونیستی در مارچ سال 2012 گفت: "من سیاست بازدارندگی را دنبال نمیکنم، من سیاستی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای را اتخاذ کردهام."
با ترسیم خطوط قرمز جلوگیری از مسلح شدن به سلاح اتمی، رئیس جمهور آمریکا این پیام را رساند که آمریکا جنگی بازدارنده را علیه ایران به راه نخواهد انداخت تا از آن طریق گزینه انتخابی برای ایران به منظور پذیرش یا عدم پذیرش شروط هسته ای را رد کند.
رد بازدارندگی از سوی اوباما در بحث اخیر نشان دهنده این مسئله بود: رضایت دادن به گسترش سلاحهای هسته ای از سوی ایران تهدید حمله با سلاحههای هسته ای از سوی آمریکا را در پی خواهد داشت و ایران بایستی از این مسئله بیم داشته باشد. این فرضیه متاسفانه جدای از فرضیه بازدارندگی جورج کنان پس از جنگ جهانی دوم است: رزیم ها را در بازداشت نگه دارید تا زمانی که خودشان بر اثر ضعف داخلی با فروپاشی مواجه شوند.
*بایستی بر نیروهای داخل ایران برای تغییر اجتماعی در آن کشور تمرکز کرد
* ایران تا زمانی که تهران از خط قرمز آمریکا در مورد مسلح شدن به سلاح اتمی عبور نکند، پایدار خواهد بود.
میان دو انتخاب ترغیب به ادغام و یا تغییر رژیم با توسل به زور گزینه سوم "بازدارندگی" است، بگونه ای که نسخه به روز شده از استراتژی کنان به کار برده شود و از طریق آن مسئله هسته ای از تغییر رژیم جدا شود و در عوض بر نیروهای داخلی بعنوان عوامل و نمایندگان ایجاد تغییر اجتماعی در ایران تکیه شود.
نتیجه گیری:
در ایران، مسئله هسته ای بعنوان نماینده ای برای مجادلات حل نشده در روابط ایران با آمریکا و با دنیای خارج باقی مانده است. حفظ یک گزینه جلوگیری کننده برای دستیابی به سلاح اتمی (در فقدان برخی فرضیات مبتنی بر الزامات امنیتی برای دستیابی به آن) نقطه ای مطلوب برای استراتژی ایران است. اصطلاحی بازدارندگی در عرصه سیاستگذاری ایالات متحده، واژه ای منسوخ شده و مرده است. ایران تا زمانی که رژیم تهران از خط قرمز آمریکا در مورد مسلح شدن به سلاح اتمی عبور نکند، احتمالا دوام خواهد آورد و پایدار خواهد بود.