۱۸ آذر ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۹
کد خبر: ۶۴۷۷
دگرگونی فناورانه در سبک زندگی، بسیاری از اوقات، ناخودآگاه است و دانستن این ارتباط، ما را هشیار می‌سازد که پیش‌تر از پدید آمدن پیامدهای کاربرد انواع ابزارها و سیستم‌های فناورانه‌ی نوین، آن‌ها را حدس بزنیم و نشانه‌شناسی کنیم و برای مسائلی اجتماعی و فکری که به دنبال خواهند داشت، چاره‌جویی نماییم.
فناوری را نباید تنها در ماشین‌ها و ابزارها و اختراع‌های مادی جدید دید. گاهی جا انداختن یک نوع مدیریت و کنترل اجتماعی، نوعی فناوری است. از قضا، چیزی که بر زندگی ما بیشتر تأثیر دارد، فناوری اجتماعی است که زندگی شخصی و جمعی را همچون ابزارها و اختراعات مادی و شاید بیش از آن‌ها دگرگون می‌سازد. وقتی ما می‌آموزیم، می‌پذیریم و مشتاق می‌شویم، به گونه‌ای دیگر زندگی کنیم، نگاه و معرفت ما به زندگی دستخوش دگرگونی می‌شود و این دگرگونی بر خلق‌وخو و ارتباط ما با دیگران و حتی ارتباط ما با خودمان و باورهایمان تأثیر می‌گذارد.

افزون بر عاملان یا کارگزاران تغییر سیستم اجتماعی، انطباق یا عدم انطباق سیستم مورد نظر با محیط کاربرد یا اعمال فناوری، عامل تفاوت اثر می‌تواند باشد. برای مثال، تقسیم اراضی در دوره‌ی پهلوی را نوعی فناوری اعمال تغییرات اجتماعی می‌توان دید که همچون ماشینی در اختیار حکومت از برنامه‌های مشابه در کشورهای پیشرفته کپی شد تا کار گذار طبقاتی از سیستم ارباب‌ـ‌رعیتی به جامعه‌ی سرمایه‌سالار و فردیت‌محور را تسهیل کند. دقیقاً مانند ماشین‌های اختراع‌شده که کاری را برای ما تسهیل می‌کنند. اما اهمیت سازگاری محیطی در به کار بردن ماشین‌های اجتماعی و سیاسی، بسیار بیش از ماشین‌های معمولی است. آموزش دادن و سازگار نمودن یک آدم با کار یک فناوری نوین، ساده‌تر است تا سازگار کردن یک جامعه با به‌کارگیری یک فناوری نوین. پیامد کار، دل‌خواه نبود. در جاهایی که زمین‌های بسیار وسیع به دهقانان رسید، سبب شد آنان به فردگرایی افزون‌تر و جمع‌ کردن سرمایه‌ی بیشتر و خرید ماشین‌های پیشرفته‌تر و مانند این‌ها بپردازند؛ اما در جاهایی که تراکم جمعیت کشاورزان بالا و زمین‌ها کوچک‌تر بود، وضعیتی از مجادلات و کشمکش‌های تمام‌نشدنی برقرار شد که از وضعیت ارباب‌ـ‌رعیتی پیش از آن بسیار بدتر بود.

همکاری تنگاتنگ کشاورزان، نیاز به روحیه‌ی رواداری بالایی داشت و کشاورزانِ عادت‌کرده به منطق استبدادی اربابی، جز سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، نوع دیگری از رابطه‌ی اجتماعی را نیاموخته بودند و بدین ترتیب، نابودی کشاورزی، رهاورد کار بود. اما مهم‌تر از آن، افزایش کینه‌توزی و بخل و حسد در اخلاقِ کاریِ افراد بود؛ چرا که منابع، کم، تقاضا، زیاد و امید به سامان‌ یافتنِ نظامِ ازهم‌پاشیده‌ی کار، ناچیز بود.

آنچه برای بحث ما مهم است این است که فناوری، چه در شکل مادی و چه در شکل برنامه‌ی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و ترکیب این‌ها، در نتیجه‌ی چگونگی محیط کاربرد خود، اثرات متفاوتی خواهد داشت و محیط را نیز به سهم خود دگرگون خواهد نمود. یک وجه این تغییر محیطی، تغییر در رفتار و نگاه آدم‌هاست. بنابراین همراه است با تغییر سبک زندگی.

به همین شکل می‌توان نگاهی به ورود فناوری‌های نوین در ایران امروز داشت. پس از ارتباط‌های چهره به چهره به مثابه‌ی نسل اول و تلفن، تلگراف و پست به مثابه‌ی نسل دوم، اینترنت و تلفن همراه، به نسل سوم ارتباطات مشهور شده‌اند. علاوه بر این دگرگونی‌ها در ابزار ارتباط، در هر کدام از این نسل‌ها، شبکه‌های اجتماعی و کنترل‌های امنیتی و دولتی و مقاومت‌ها و مخالفت‌های سازمان‌یافته‌ی متفاوتی شکل گرفتند که برخی از آن‌ها را می‌توان فراورده‌ی اجتماعی آن نسل از ابزارهای فناورانه دانست.

اما از سویی، نظامی از کاربرد موارد گفته‌شده را می‌توان تکنولوژی سیاسی یا اجتماعی برای تغییر در کنترل مردم دانست. ما در اینجا نه به چیستی آن فناوری‌ها و نه به تأثیر آن‌ها بر کنترل افراد می‌پردازیم، بلکه به تغییرات خلق‌وخو و شیوه‌ی زندگی مردم تحت تأثیر این دگرگونی‌ها نظر داریم. هر کدام از این دگرگونی‌های فناورانه، نگاه مردم به جامعه، دولت، افراد دیگر و خودشان را دگرگون ساخته‌اند و این دگرگونی در چگونه زیستن آنان اثرگذار بوده است. در واقع باید پرتو تحلیل خود را بر جنبه‌هایی درک‌شده و تجربه‌شده از زندگی مردم با این فناوری‌ها بیندازیم.

نگاه تحلیلی ما به آنجا باید متمرکز شود که شنود مکالمات در نسل دوم، جایِ فرستادنِ جاسوس و خبرچین دولت در اجتماعات چهره به چهره را می‌گیرد و اخلاق ریاکاری و بی‌اعتمادی مردم به یکدیگر برای گول زدن عوامل نفوذی، به اخلاق مراقبت از خود و خودسانسوری تبدیل می‌شود و همین خلق‌وخو به دیگر ابعاد زندگی هم توسعه می‌یابد.

وقتی به شبکه‌های مجازی ارتباط افراد در نسل سوم ارتباطات می‌رسیم، ویژگی دوگانه‌ای در اخلاق ارتباطی پدید می‌آید. نام‌های مجازی برای پوشاندن هویت افراد از یک سو به مخفی کردن هویت آنان کمک می‌کند، اما دوباره ارتباط‌هایی چهره به چهره، اما این بار به صورت مجازی شکل می‌گیرد و همان روابطی که در نسل اول بود هم امکان ظهور می‌یابد. به دلیل انبوه ‌شدن امکان ارتباط و تماس با چند نفر در مکان‌های مختلف در یک نشست یا گفت‌وگوی مجازی، احساس نیاز به سرعت و کمبود وقت و گزینش مخاطبانِ هم‌زبان‌تر و حذف دوستانِ وقت‌گیر، اهمیت بیشتری می‌یابد و چنین نگاهی از فضای مجازی به فضای واقعی و زندگی روزمره‌ی مردم هم انتقال می‌یابد.

هر کدام از این دگرگونی‌های فناورانه، نگاه مردم به جامعه، دولت، افراد دیگر و خودشان را دگرگون ساخته‌اند و این دگرگونی در چگونه زیستن آنان اثرگذار بوده است. در واقع باید پرتو تحلیل خود را بر جنبه‌هایی درک‌شده و تجربه‌شده از زندگی مردم با این فناوری‌ها بیندازیم.

دامنه‌ی گسترش فناوری اجتماعی به اختراع‌های ارتباطی محدود نمی‌شود. میشل فوکو، اندیشمند فرانسوی نیمه‏ی دوم سده‌ی بیستم، به تکنولوژی‌های انضباط اجتماعی اشاره می‌کند. (فوکو، ۱۳۸۷؛ اسمارت، ۱۳۸۷ و گوتینگ، ۱۳۹۰) آنجا که شما در معرض نگاه همیشگی دوربین‌های پلیس، ارزیابی گزارش‌کارهای دوره‌ای توسط رئیس، مدیر یا استادتان، ارائه‌ی آزمایش‌های پزشکی، روانی و گواهی عدم‌سوءپیشینه برای مسئولان اجتماعی مرتبط با خود هستید، رفتار شما بسیار متفاوت خواهد بود با آن زمان که این موارد نبودند. به طور معمول، شما به خودتنظیمی، خودسانسوری و منضبط ‌ساختن خود، به صورتی وسواس‌گونه همت خواهید نمود. البته برای مسئولان اجتماعی مرتبط با شما، نظارت بر شخص شما مهم نیست؛ بلکه انجام دادن وظیفه‌شان مهم است و چنین زندان‌گونه‌ شدن و پادگان‌گونه ‌شدن و آسایشگاه‌گونه شدن جامعه، شما را به فردی تبدیل خواهد کرد که به بهداشت جسمی و روانی خود حساسیت وسواس‌گونه دارد و این حساسیت به تمام زندگی شما گسترش خواهد یافت. تغییر شیوه‌ها‌ی کنترل در چهارچوب یک فناوری کنترل اجتماعی، تغییر رفتار کنشگران را در پی دارد.

 سبک زندگی

آنتونی گیدنز، سبک زندگی را اصول هدایت‌کننده‌ی صورت‌های مختلف عملکرد افراد در زندگی روزمره می‌داند؛ مانند چگونگیِ پوشش، خوراک، طرز کار، ارتباط، ملاقات‌ها، کنش‌های سیاسی و علاقه‌ نشان‎ دادن‌ها. برخی اندیشمندان، سبک زندگی را به بخش‌های فعالیت کاری، سیاسی، ارتباطی، فرهنگی و زندگی روزمره تقسیم کرده‌اند و آن منطق و مجموعه قواعدی که پشت انتخاب‌های انسان در تمام این بخش‌ها وجود دارد و آن‌ها را از نظر نمادین برای فرد معنادار جلوه می‌دهد، سبک زندگی نامیده‌اند.

با این تعریف، چگونه‌ زیستنِ فرد یا گروه افراد در میدان‌های مختلف، بی‌ارتباط به هم نیست و می‌توان هماهنگی معناداری حتی بین انتخاب‌های متعارض فرد در عرصه‌های متفاوت یافت. برای نمونه، فرد معروفی که زندگی شهرت‌طلبانه را برگزیده است، ممکن است همواره در انظار عمومی ظاهر شود و نیز ممکن است در منزل یا دفتر بماند تا منشی برای دیدار مشتاقان ملاقات با وی، وقت تنظیم کند. در هر دو حال، فرد به سبک شهرت‌طلبانه زندگی می‌کند؛ اما در اولی معنای نام‌آشنا بودن با در دسترس بودن پیوند دارد و در دومی، با خارج از دسترس بودن. اینجاست که ابزار، فرآیند و منطق معناسازی متفاوت، نتایج متفاوت به بار می‌آورد. هر سه‌ این موارد، تحت تأثیر دگرگونی‌های فناورانه هستند.

 فناوری (تکنولوژی) و سبک زندگی

در بخش نخست این نوشتار گفته شد که فناوری را تنها در ابزارها نباید دید. اختراع سامانه‌ها (نظام‌ها یا سیستم‌ها) را هم می‌توان پدیده‌ای فناورانه (تکنولوژیک) دید. برای نمونه، فروشگاه‌های زنجیره‌ای، سامانه‌ای از رساندن کالا به دست مشتری هستند که افزایش آن‌ها در مقابل فروشگاه‌ها و مغازه‌های معمولی (سنتی)، اثر قابل توجهی بر سبک زندگی مردم دارد. پیدایش شبکه‌های ماهواره‌ای و امکان انتخاب مردم بین ده‌ها، صدها و یا هزاران شبکه (بسته به علاقه‌مندی، امکانات و چندزبانی بودن بیننده) تأثیر شگفت‌آوری در رفتار رسانه‌ای و حتی اجتماعی، اندیشیدن، ارتباط و سرانجام، سبک زندگی آنان گذاشته است.

شاپور اعتماد، در آغاز کتاب «فلسفه‌ی تکنولوژی»، (هایدگر و دیگران، ۱۳۸۷) می‌نویسد: تکنولوژی ابزار نیست، تکنولوژی دید است. تکنولوژی اگر هم ابزار در نظر گرفته شود، تجربه‌ی زندگی آدمی را تغییر می‌دهد. پیشرفت‌های دانش فیزیک در اواخر قرون میانی و عصر روشنگری، اثر مشخصی بر زندگی مردم نداشت؛ اما اختراع‌های مکانیکی، الکتریکی و شاخه‌های دیگر این علم و به دنبال آن، انقلاب صنعتی، زیستن و چگونه زیستن مردم را دچار دگرگونی بنیادی نمود. پیشرفت‌های امروزی در علوم ژنتیک و نانو، تنها زمانی که در صورت‌های فناوری‌ زیستی و نانوتکنولوژی، ابزارهایی در دسترس همگان تولید کند، سبک زندگی مردم را متفاوت خواهد نمود. نه همیشه، اما به طور معمول، علم از رهگذر فناوری بر زندگی ما اثر می‌گذارد و نگاه ما به جهان و ارتباط ما با طبیعت، دیگر انسان‌ها و خودمان را دستخوش تغییر می‌سازد.

فناوری در کاربرد، تا حدی، فرهنگ جغرافیا و تاریخ تولد خود را با خود حمل می‌کند و باز تا حدی، در نقاط مختلف، صورت‌های فرهنگی آن نقاط را به خود می‌گیرد. اگر تقویت‌کننده‌های صدا، جایی برای تبلیغات سیاسی و جای دیگر برای پخش موسیقی رقص دسته‌جمعی به کار می‌‌روند، جایی هم هست که نوای مداحان را برای عزاداران محرم بلند می‌کنند؛ اما در همه جا، افزایش تعداد تقویت‌کننده‌ها و صداهایی که از همه‌جا به گوش می‌رسد، آرامش شنیداری افراد جامعه را می‌کاهد و کاربرد گسترده‌ی این فناوری، ارزشِ گریزهای آخر هفته‌ی مردمان شهرها به دامان طبیعت را ضروری‌تر می‌کند.

فناوری‌های اجتماعی اثراتی پردامنه‌تر داشته‌اند. دیوان‌سالاری (بروکراسی) یک فراورده‌ی اجتماعی بوده است که به طریقه‌ی فناورانه از علوم روزگار خود، تولید شد و هر جا که پدید آمد، سبک زندگی مردم را دستخوش تغییر ساخت. ماکس وبر می‌گوید چه در دستگاه‌های حکومتی سنتی و چه مدرن، بروکراسی به کاستن روحیه‌ی قهرمانی و خودانگیختگی و نوآوری منجر شده است. در نظام‌های سنتی، خویشاوندسالاری و چاپلوسی قدرتمندان، جایگاه افراد دیوانی را مستحکم می‌ساخت و در نظام‌های قانونی، شایستگی تخصصی؛ اما در هر دو، پذیرش کلیشه‌های رفتاری و احساس جبر بر مردم تحمیل شد.

دگرگونی فناورانه در سبک زندگی، بسیاری از اوقات، ناخودآگاه است و دانستن این ارتباط، ما را هشیار می‌سازد که پیش‌تر از پدید آمدن پیامدهای کاربرد انواع ابزارها و سیستم‌های فناورانه‌ی نوین، آن‌ها را حدس بزنیم و نشانه‌شناسی کنیم و برای مسائلی اجتماعی و فکری که به دنبال خواهند داشت، چاره‌جویی نماییم.

 کاربرد بررسی تغییر فناورانه‌ی سبک زندگی

دانستن اینکه فناوری، سبک زندگی را دگرگون می‌سازد، چه سودی دارد؟ آیا با دانستن این امر می‌توان سبک زندگی را از دستبرد فناوری دور نمود؟ آیا این کار خردمندانه است؟ آیا مسئله‌ی فناوری و تأثیر آن بر سبک زندگی برای ما و دیگر مردم دنیا یکسان است؟

جورج ریتزر، در نظریه‌ی مک دونالدی شدن، توضیح می‌دهد که چگونه فروشگاه‌های زنجیره‌ای مک دونالد، شیوه‌ی غذا خوردن مردم را تغییر دادند و به تعطیل شدن رستوران‌های خانوادگی و محله‌ای نیویورک انجامیدند. چگونه کارت‌های اعتباری، نگاه مردم به ثروتمند بودن و ارزش سرمایه‌داری را تغییر داد و چگونه رفتار آدم‌ها در گذر از پول کاغذی به کارت اعتباری، جهتی جدید یافت. سرانجام، چگونه می‌توان این نوع زندگی کردن با ابزارهای فناورانه‌ی نوین را با فضای اجتماعی جدید، همسان دانست و توضیح داد.

آنتونی گیدنز (۱۹۸۵) نیز در توضیح چگونگی ساختاربندی جوامع و اینکه در ایجاد معنایی نوین از زندگی که همرسی عاملیت و ساختار است، یعنی جایی که فهم فرد از زندگی وی و کارکرد ساختارهای جامعه هماهنگ می‌شود، به اهمیتِ پدید آمدن، جذب و هضم فناوری اشاره می‌کند. فناوری حامل پیام‌هایی است که معنای مورد نظر افراد از کنش‌هایشان و کارکرد ساختارهای جامعه را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و مهم‌ترین تغییر، آنجا ایجاد می‌شود که با نگاه به تکنولوژی نو و کاربرد آن، فرد به چیستی خود می‌اندیشد؛ یعنی فراگرد خویشتن‌اندیشی و ارتباط آدمی با خود، بازتعریف می‌شود و بازاندیشی و بازسازی معنا، به نقطه‌ی عطف خود می‌رسد.

بنابراین می‌توان دید که دگرگونی فناورانه در سبک زندگی، بسیاری از اوقات، ناخودآگاه است و دانستن این ارتباط، ما را هشیار می‌سازد که پیش‌تر از پدید آمدن پیامدهای کاربرد انواع ابزارها و سیستم‌های فناورانه‌ی نوین، آن‌ها را حدس بزنیم و نشانه‌شناسی کنیم و برای مسائلی اجتماعی و فکری که به دنبال خواهند داشت، چاره‌جویی نماییم.

ورود تلفن همراه به کشور ما، نخست به صورت کالایی اشرافی و حتی مختص به مسئولان دولتی بود، اما به محض امکان خرید همگانی، رشدی چشمگیر و ناگهانی در تقاضا نسبت به دیگر کشورها داشت. این رشد و پیامدهای اجتماعی آن، پیش‌بینی نشده بود. پدیده‌ی ارتباط سیال و در دسترس بودنِ همیشگی، می‌توانست باعث سرعت‌ بخشیدن به بسیاری از امور دولتی شود. چنین برنامه‌ای در کار نبود. همه‌گیر شدن این فناوری، راهی برای انواع آزار و اذیت شهروندان می‌توانست باز کند. آن هم پیش‌بینی و چاره‌گزینی نشده بود.

برای به درازا نکشیدن سخن، از آن زمان می‌گذریم. امروز ارتباط تصویری با تلفن همراه در اغلب کشورهایی که به اندازه‌ی ایران هزینه‌ی توسعه‌ی این تکنولوژی را پرداخته‌اند، متداول است. به هر روی، ممنوعیت استفاده از این تکنولوژی، دیری نخواهد پایید؛ اما آنچه پیش چشم ما اتفاق می‌افتد، سخن درازمدت در نیکی و بدی آن است و آنچه به آن نمی‌اندیشیم، آموزش افراد برای استفاده از آن در راهی کارآمد و آگاهی از زیان‌های احتمالی آن.

به همین ترتیب است فیلتر نمودن شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک، ممنوعیت استفاده از ماهواره و مانند این‌ها. مسئله این است که چنین فناوری‌هایی، مصرف‌کنندگانی با سطح بالاتر مهارت و فرهیختگی می‌طلبند و می‌یابند و ممنوعیت وضع‌شده، به ایجاد منزلت روشن‌فکرانه برای آنان خواهد انجامید؛ به ویژه اگر که اصل کمیابی و عطش به امور ممنوع را هم در نظر بگیریم. بدتر آنکه با رسیدن عصر تلویزیون‌های سه‌بعدی با قابلیت لمس تصویر، پخش‌های ماهواره‌ای بدون نیاز به آنتن‌های امروزی، دستگاه‌های ترجمه‌ی خودکار نانو و کاهش نیاز به توانایی‌های چندزبانی و پیشرفت‌هایی از این دست در دهه‌ی آینده، فردا برای تصمیم‌گیری دیر خواهد بود.

 سبک زندگی در کشورهایی که از سرمایه‌های طبیعی بالا برخوردار هستند (مانند نفت در ایران) باعث می‌شود توان اقتصادی جذب ابزارها و اختراعات تکنولوژیک بسیار بالا باشد و در حالی که تعدیل فرهنگی مناسب با یک فناوری هنوز ایجاد نشده، فناوری بعدی وارد شود. حال‌ آنکه در تولید فناوری‌ها نقش ما ناچیز است. لذا سازگاری با آن نیز دشوارتر خواهد بود.

به همه‌ی موارد بالا، سنتی را باید افزود که در ضد دین دانستن، ممنوع‌ کردن و سرانجام، به زورِ نیازِ روزافزون، پذیرفتنِ فناوری‌های نوین داریم. بیش از چهار دهه، علی شریعتی(۱۳۴۹) در رساله‌ی کوچکی به نام «قرآن و کامپیوتر» به این مشکل اشاره نمود. وی نوشت که اگر قرار است از کامپیوتر استفاده کنیم که هست، چرا از روند معیوب تکفیر، احساس نیاز و کاربرد کورکورانه پیروی کنیم؟ سال‌ها گذشت و بیش از یک دهه پیش، مهدی محسنیان‌راد نظریه‌ی بازار پیام را در علوم ارتباطات مطرح نمود. (۱۳۸۴) وی نوشت: نباید بپنداریم مردم، مخاطبان وعظ و قصه‌های ما هستند. امروز، افراد به مصرف‌کنندگان رسانه تبدیل شده‌اند و این یعنی گزینش‌گری و امکان قطع ارتباط و دور انداختن کالای ارتباطی (پیام) و… بنابراین باید با آنان سخن گفت. باید آنان را آگاه ساخت که هشیارانه این کالاها را مصرف کنند. باید چنان آنان را هشیار نمود که از تداخل نامناسب فرهنگی پیشگیری شود. همچون حکمای قدیم که زیان‌های خوردن خربزه و عسل را می‌گفتند و فرد درک می‌نمود، لازم است به مصرف‌کنندگان فناوری‌های مدرن آگاهی‌های لازم داده شود. آنان با شلیک پیام همچون گلوله، مطیع نخواهد شد؛ نه توسط خارجیان و نه توسط حکام داخلی‌.

چنین نگاهی نه ‌تنها در عرصه‌ی فناوری‌های نوین رسانه‌ای، بلکه در همه‌ی ابعاد مصرف فرآورده‌های فنی مادی و ذهنی، فردی و اجتماعی، لازم است. باید توجه داشت که تأثیرهای فرهنگی ورود تکنولوژی، به ویژه در عرصه‌ی سبک زندگی، چیزی نیست که با فرافکنی گریزپذیر باشد. دگرگونی سبک زندگی در نوع پوشش، استفاده از رسانه، گذران اوقات فراغت، شرکت در مهمانی‌ها و ملاقات‌های دوستانه، ارتباط دو جنس و بسیاری از موارد دیگر، این سال‌ها نقطه‌ی تمرکز سیاست‌های فرهنگی دولت‌ها و نهادهای سیاست‌گذاری دیگر در کشور ما بوده ‌است؛ اما شوربختانه نگاه ساده‌انگار، بخش‌نامه‌ای و به‌ دور از مطالعات مستقل اجتماعی، باعث شده است فرافکنی مسائل واقعی به گروه‌های سیاسی، روشن‌فکران، رسانه‌های خارجی، سلطه‌گران فرهنگی و ده‌ها نام دیگر، ذهن مدیران و تصمیم‌گیران را از کانون واقعی بحران دور کند. چنان که گفته شد، کانون بحران، نه خود فناوری، که نوع برخورد ما با فناوری بوده است.

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر