در گزارش اندیشکده آمریکایی ویلسون درباره توافقنامه ایران و چین آمده است: در مقیاس خرد به نظر میرسد ایران و چین شراکت اقتصادی زیادی دارند، اما در مقیاس و دامنه کلان، این شراکت اقتصادی بسیار محدودتر از حد تصور است.
به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری فارس، اسفندیار بتمنقلیچ و lucill gree از کارشناسان اندیشکده آمریکایی ویلسون در گزارشی با عنوان «مشارکت چین و ایران در عرصه منطقهای»، چند ماه قبل به بررسی موضوع همکاری 25 ساله ایران و چین پرداختهاند که متن کامل آن از اینجا قابل مشاهده است.
در بخش «چکیده» این گزارش آمده است: در اوایل ژوئن 2020 (اواسط خرداد 1399 )، اسکن یک سند 18 صفحهای در رسانههای اجتماعی ایران منتشر شد. این سند با عنوان"پیشنویس نهایی قرارداد مشارکت استراتژیک ایران و چین" که به نظر از وزارت امور خارجه درز کرده، بلافاصله پس از انتشار طوفانی از واکنشهای مردم و سیاستمداران را به همراه داشت.به دنبال آن، رسانههای بینالمللی نیز از این سند استفاده کرده و عنوان کردند که چین و ایران در حال تدارک اتحادی جدید در راستای تغییر قدرت در خاورمیانه علیه ایالاتمتحده هستند. با انتشار این سند که در آن از هیچگونه هدف مالی بحثی به میان نیامده بود، برخی گزارشها از سرمایهگذاری 400 میلیارد دلاری چین در ایران در قبال این معامله سخن به میان آوردند که میتوان ردپایی از ساختگی بودن آن را در مقالات منتشرشده در بهار 2019 مشاهده کرد.
اینگونه موارد عموماً برآوردی از طولانیمدت بودن مشارکت چین نهتنها با ایران بلکه در خاورمیانه را نشان میدهد. بدیهی است که با افزایش تنشها میان چین و آمریکا، همچنین تحریمهای اعمالشده از جانب دولت ترامپ علیه ایران، چشماندازی از توافق بین ایران و چین باهدف به چالش کشیدن واشنگتن امری دور از انتظار نخواهد بود. بااینحال، سند فاش شده که منتسب به دبیرخانه شورای عالی مکانیسم مشارکت استراتژیک جامع ایران و چین است، نشاندهنده ارتباط واضح میان ایران و چین است. البته میتوان اینطور بیان کرد که این سند بیشتر از یک اتحاد جدی باشد، بدین معنا که این احتمال میرود که این سند حاکی از تلاش مجدد دولت روحانی برای شروع مذاکرات جدید پیرامون توافق مشارکت استراتژیک جامع(CSP) است، توافقنامهای که در ژانویه 2016 (دی 94) و اندکی پس از اجرای برجام و چهار روز بعدازاینکه شی توافقنامه CSP را با عربستان امضا کرد.
مقامات ایرانی بر این امید بودند که CSP، چارچوبی خارج از ساختار روابط دوجانبه سیاسی و اقتصادی چین بوده و بتوانند مشارکتی عمیقتر بین دو کشور را به وجود آورند. تلاشهای اخیر ایران برای بیان و اجرای CSP به نظر بیان و پیادهسازی راهی برای مقابله با تحریمها نیست. بلکه این سند، ناامیدی ایرانیان از ضعف نسبی روابط دوجانبه ایران با چین در مقایسه با روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی که همسایگانش با پکن دارند را نشان میدهد. در این راستا، از رویکرد چین در ایجاد روابط حسابشده با چندین کشور در منطقه که در تضاد با یکدیگر هستند، سخن به میان آورده شده است. به نظر میرسد این امر به دلیل این است که معاملات برای این کشور تبعاتی به همراه نداشته باشد.
با اینحال، در این مقاله روابط اقتصادی و امنیتی بین دو کشور ایران و چین را مورد بررسی و مقایسه قرار می دهیم. در این مقاله همچنین مقیاس تعامل اقتصادی چین در سرتاسر خاورمیانه به صورت کمی و با استفاده از داده های سری زمانی تجارت، سرمایه گذاری، مالیه خارجی و نیروی کار قراردادی برای درک بهتر توسعه روابط اقتصادی دوجانبه ایران و چین، داده های مربوط به فروش اسلحه و تمرینات نظامی مشترک را برای بررسی عمق همکاری های نظامی و امنیتی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و در مرحله آخر به مقایسه تمامی این داده ها بین کشورهای ایران، عراق، پاکستان، امارات، عربستان و ترکیه، به عنوان مهمترین اقتصادهای خاورمیانه، خواهیم پرداخت.
در مقیاس خرد به نظر میرسد ایران و چین شراکت اقتصادی زیادی دارند، اما در مقیاس و دامنه کلان، این شراکت اقتصادی بسیار محدودتر از حد تصور است. تجزیهوتحلیلها نشاندهنده این امر است که ایران اگر کمتر از سایر اقتصادهای بزرگ خاورمیانه با چین شراکت اقتصادی نداشته باشد، مطمئناً میزان شراکتش بیشتر از آنها نیست. در این راستا، بررسی آمار و دادهها، وابستگی قابلتوجه ایران به چین را در تجارت و سرمایهگذاری را منعکس نمیکند، بلکه برعکس، اینگونه به نظر میرسد که ایران نسبت بهاندازه اقتصاد خود در خاورمیانه، نسبت به سایر کشورها، بهعنوان یک شریک تجاری یا مقصد سرمایهگذاری برای چین عقبتر است.
* وابستگی اقتصادی ایران به چین نتیجه بدعهدی غربی هاست
لازم به ذکر است که میزان وابستگی اقتصادی ایران به چین، تابعی از منافع استراتژیک چین در ایران نیست؛ بلکه، نتیجه رفتن غرب از بازار ایران است که با اعمال تحریمهای چندجانبه از سوی آمریکا در سال 2008 ، این فرصت برای چین رقم خورده است. در ادامه نیز، بحث فشار حداکثری بیانشده دولت ترامپ در نوامبر 2018، و خروج اروپا از ایران پس از یک دوره کوتاه تجارت و سرمایهگذاری مجدد در ایران پس از برجام، فرصت بیشتری را برای چین در راستای تأمین منافع خود فراهم کرد. بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که وابستگی ایران به چین، تابهحال تنها نتیجه استراتژی اتخاذی غربی است نه استراتژی چین.
تحلیل ارائهشده در ادامه مطلب به نظر میتواند توضیحات مهمی را برای سیاست گذرانی که نگران پیامدهای سیاسی و امنیتی ایران در پی این توافقنامه هستند، بیان و روشن سازد. باید دید آیا چین، بهراستی به دنبال تبدیل چارچوب CSP به رابطه ایست که بتوان آن را اتحاد نامید یا نه! باید این امر را مدنظر قرارداد که چین با توجه به تقریباً غیرممکن بودن ایجاد تعادل در روابط خود با ایران و دشمنانش ، هر حرکت چین در راستای امر اتحاد نشاندهنده گسست قابلتوجه چین از الگوی دیرینه سیاست خارجی خود در خاورمیانه خواهد بود؛ از سوی دیگر بیان این امر بسیار ضروری است که چین به همان نسبتی که به ایران متعهد شود به همان اندازه در قبال عراق، پاکستان، امارات، عربستان و ترکیه نیز متعهد است.
در بخش «نتیجهگیری» این گزارش آمده است: اهمیت اقتصادی و سیاسی CSP بین ایران و چین انکارناپذیر است. اما همانطور که در این مقاله به تفضیل بیان شد، میزان همکاری اقتصادی و نظامی بین دو کشور حداقل در مقایسه با سایر کشورهای همسایه محدود بوده است. واقعیت امر این است که چهارچوب CSP ذاتاً آن " اتحاد استراتژیکی " نیست که باعث ترس تحلیلگران غربی شده است و از آن بسیار کمتر است. با نگاهی به معیارهای بیانشده در این مقاله، به نظر میرسد موارد نوشتهشده در پیشنویس CSP متناسب و در تعادل با سایر تعهدات چین در خاورمیانه و کشورهای عربستان، امارات، عراق، ترکیه و پاکستان است. CSP با ایران منافاتی باسیاست چین در خاورمیانه ندارد، بلکه در راستای رفتارهای پیشین چین در منطقه با استفاده از یکزبان یکتا و استاندارد است. این نکته را باید بیان کرد که مقامات چینی غالباً اهداف خود از مشارکت با ایران را با اصطلاحات کلان اقتصادی بیان میکنند.
تحلیلهای مشروح غربی پیرامون مسائل چین و خاورمیانه اغلب به خاطر واگراییهای قابلتوجه بین لفاظی ها و واقعیت موجود درست نبوده و با شکست مواجه میشود. سیاستگذاران چینی و ایرانی باید بدانند که بیش از چیزی که فکر میکنند در معرض افکار عمومی هست. افشای پیشنویس 18 صفحهای CSP باعث ایجاد انفجاری در شبکههای اجتماعی ایران شد و جواد ظریف را ملزم به این کارکرد تا رسماً به شایعه فروش جزیره کیش به چین پایان دهد. در این حین رسانههای چینی در این مورد عملاً سکوت کردند.خاورمیانه برای اکثر مردم چین نگرانیهایی را به همراه دارد و همچنین وظیفه اصلی چین در رسانههای دولتی بیان انتقاداتی بر سیاستهای خارجی اتخاذی شکستخورده ایالاتمتحده است. به نظر دولت چین نمیخواهد به شهروندان خود این امر را بیان کند که در منطقهای دور و درجایی که قدرتهای بزرگ دران با شکست مواجه شدهاند، گرفتارشده است. همچنین، بدتر شدن روابط چین و ایران از آغاز کمپین "فشار حداکثری" ایالاتمتحده به نظر نشاندهنده تلاشهای دولت چین برای جلوگیری از به وجود آمدن ضدیت با ایالاتمتحده در طول جنگ تجاری بود. بنابراین پرواضح است که " مبارزهطلبی و سرپیچی" موضع و هدف پیشفرض چین از برقراری روابط با ایران، با توجه به منافع آمریکا، نیست؛ بلکه ایران، به نظر تنها نقش اهرمی برای چین در جهت کاهش تنشها با ایالاتمتحده را بازی خواهد کرد. رضایت چین در برابر تحریمهای ثانویه ایالاتمتحده به نظر برای سیاستگذاران ایرانی نگرانیهایی را در زمینه احتمال بهرهبرداری آمریکاییها از توافقنامهCSP ایران و چین و همچنین جاهطلبی چینیها در راستای نظم نوین جهانی، در پی داشته است. اعتبار ادعای اخیر چین مبنی بر ابرقدرت بودن چین درخطر است؛ چراکه چین با توجه به فشارهای تحریم یآمریکا قادر به عملی کردن حتی کوچکترین معامله با ایران نیست و CSP اولیه نیز با توجه به فشار تحریمهای ایالاتمتحده عملیاتی نیست. بنابراین، به نظر دولت ترامپ ایران به عرصهای وارد خواهد کرد تا با آن بتواند قدرت چین را به چالش بکشد و در این راستا چین برای نشان دادن تعهد استراتژیک خود ملزم به تأمین منافع کوتاهمدت خود در قبال ایران خواهد بود.
بهطورکلی، تلاشها و پافشاریهای اخیر برای احیای مجدد CSP بیشتر نشاندهنده اضطراب و تشویش ایران و چین از وضعیت موجود است تا جاهطلبی این دو. بنابراین به نظر میرسد، در پس حفظ منافع منطقهای چین، ایران در میان کشورهای همتراز خود آخرین گزینه است. باید دید که آیا اجرای کامل CSP میتواند وضعیت را به نفع ایران تغییر دهد یا خیر؟!
این سؤال تا زمانی که چین، سیاست دقیق اتخاذی خود پیرامون خاورمیانه را بهصورت جامع و دقیق بیان نکند، پاسخ روشنی را در بر نخواهد داشت.