کرونا فقط سلامت جسم را نشانه نرفته است و در همین زمانی که این ویروس در جوامع شیوع پیدا کرده است، چرخه پر آسیبی بر رفتارهای فردی و بین فردی ایجاد کرده که نیاز به بررسی و توجه دارد.
به گزارش پایداری ملی به نقل ازخبرگزاری مهر ، شاید این روزها هر کدام از ما متوجه تأثیری که شیوع کرونا در جامعهمان گذاشته شده باشیم؛ تأثیری که با توجه به پاندمی کرونا، مربوط به کشور ما نیست و نشانههای تأثیر آن را در جهان میتوان مشاهده کرد. این تأثیر از بعد اقتصادی تا کنشهای اجتماعی و تأثیر در دگرگونیهای آموزشی تا تغییر چهره مراکز درمانی و… قابل مشاهده است. اما شاید بحثبرانگیزترین چالش کرونا را باید در جایی دنبال کرد که گاه به صورت عیان میتوان آن تأثیر را مشاهده کرد و گاه با واسطههایی این تغییر قابل تحلیل و ردگیری تا «کرونا» و «تاثیراتش» است؛ این بخش پیدا و پنهان رفتارهای فردی و جمعی ماست. رفتارهایی که گاه در سطح جامعه بازتاب پیدا میکند و گاه در رفتارها و حتی افکار فردی ما نمود دارد و دگرگونیهایی ایجاد کرده که گاهی از چشم خودمان هم پنهان است مگر با تحلیل کنش و واکنشهایمان به این نتیجه برسیم که آنچه در حال روی دادن است، رفتاری متأثر از روزگار کرونایی است.
بخشی از تأثیر واضح کرونا این است که انسانها را به سمت انزوایی ناخواسته سوق داده است. انزوایی که برخی آن را با حضور فعالتر در شبکههای اجتماعی میخواهند جبران کنند و برخی به آن جبران هم دسترسی ندارند و برخی چنین جبرانی انتخابشان نیست. رعایت پروتکلها ما را از جمع دوستان و گستره خانواده دور کرده است، سفرها و تفریحها را محدود کرده است و در عین حال هم نشینی کودکان و والدین، والدین با یکدیگر را بیشتر کرده است. کرونا آموزشها را آنچنان تغییری داده است که بیشتر بار آن بر دوش خانوادهها افتاده است؛ حتی همین رعایت پروتکلها و ترس از شیوع کرونا نوع همدلیها و مراقبتهای ما از یکدیگر در زمانی که کسی دچار بیماری کووید میشود یا عزیزی را از دست میدهد تغییر داده؛ ما دچار یک خلاء و بازتعریف جدی -حتی اگر تصور کنیم موقت است- در روابط انسانی پیرامونمان شدهایم و از ارتباطهای مؤثری که داشتیم فاصله گرفتهایم. این در همه گروههای جامعه از کودک تا سالمندان قابل ردگیری است و در هر گروه سنی به نوعی بازتاب خود را نشان میدهد.
انزوای کودکان، غرق شدن آنها در میان انیمیشنها و بازیهای مجازی و یا افرایش وابستگی به والدین و حتی افزایش بازیهای خیالی کودکان، نق زدنها و بهانهگیریها، پرخاشگری و عدم تاب آوری، پرخوری کودکان تنها بخشی از نشانههای این تأثیر در کودکان است. در میان نوجوانان و جوانان تکانشگری، بهانه گیری و بدقلقی آنها، اعتیاد به بازیهای آنلاین مجازی، انزوا، رفتارهای وسواسی، نگرانی مفرط در مورد از دست دادن، افت تحصیلی، دوری گزینی از والدین یا جدال زیاد با آنها، کم خوری یا پرخوری و حتی بروز رفتارهای ناسازگارانهای که به نظر والدین عجیب است و همچنین بروز برخی اختلالات جدی روان پزشکی، رفتارهای بیپروا گونه (بیشتر عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی از جمله ماسک نزدن را میتوان در گروه جوانان مشاهده کرد) بی انگیزه بودن نسبت به آینده، افکار ناامیدکننده، روابط پر تنش و کوتاه مدت، میل به دعوا و.... را میتوان ردگیری کرد.
در میانسالان و سالمندان بیشتر از هر چیز انزوا و اضطراب بیماری است که به شکل رفتار نامطلوب میتواند عیان شود و همچنین شدت گرفتن اختلالهای روانپزشکی و حتی پزشکی که پیشتر در فرد کنترل یا حتی درمان شده بود.
بحرانی که طول میکشد، اثراتی مخربتر بر جای میگذارد
ممکن است هر بحرانی هر کدام از این نشانهها را در افراد بیدار کند اما بحرانی مانند پاندمی کرونا که مدتی طولانی است بشر را درگیر کرده است شاید با بحرانی مانند جنگ یا قحطی قابل مقایسه باشد حال آنکه در بحرانی مانند جنگ در هر صورت رفتارهای همدلانه و ارتباطات انسانی بر جای خود باقی است اما در چنین پاندمی دو بحران به صورت موازی در جریان است؛ یکی بیماری و شیوع آن و جانهایی که از دست میرود و سلامتی که در خطر میافتد و یکی بحران انزوایی ناخواسته که پروتکلها تحمیل میکند. اثراتی که نه فقط در بعد رفتار فردی که در بعد رفتارهای اجتماعی هم نمود زیادی دارد و البته جای هشدار چرا که هر ناهنجاری در رفتار فردی و اجتماعی، حتی با مداخلات زودهنگام هم با سرعت قابل اصلاح نیست و ساختن بیش از خراب شدن زمان میبرد.
سازگاری با شرایط؛ حرف تا عمل
این روزها نگاهی به فضای مجازی و میزان هیجانی که در آن به چشم میخورد و همچنین کنش و واکنش افراد در خیابان یا آمارهایی که مراجع قانونی از انواع آسیبها از طلاق و خودکشی تا درگیریهای خیابانی و دزدی و… ارائه میدهند، نشان میدهد که باید به خودمان بیاییم تا مروری جدی تر بر آنچه پاندمی کرونا بر سرمان آورده و میآورد بیاندازیم.
در همان روزهای آغازین کرونا توصیههای زیادی به مردم میشد که با کنترل احساسات و آگاهی از آنها و داشتن دیدی مثبت به زندگی، با پیامدهای طولانی مدت ویروسی که میدانستیم قرار است زمان زیادی همراهمان باشد، سازگار شویم. اما واقعیت این است که سازگاری نیاز به پیش زمینههایی در افراد دارد که باید پیشتر توسط مسئولان فرهنگی و اجتماعی و آموزشی تربیتهای لازم در راستای آن برای افراد جامعه و از سنین کودکی در دسترس قرار گرفته باشد. ضمن اینکه استعداد هر فرد بنا به تجربه زیسته قبلی و ویژگیهای روان شناختی وی مشخص میکند که تا چه میزان میتواند مثبت اندیش باشد یا سازگاری را درون خود تقویت کند. باز از سوی دیگر در مواجهه با بحرانها که ناگهانی شاکله زندگی را به هم میریزند ممکن است جسم و روان افراد واکنشهایی زودتر از واکنشهای شناختی بروز دهند و یا پیش از به خود آمدن علائم هشدار برای در معرض خطر استرس و اضطراب قرار گرفته باشند.
کدام اختلالات روانی در دوران کرونا نمود جدی تری دارد
اضطراب ابتلاء به بیماری یکی از نشانههای بالینی در بیماریهای ویروسی مانند کرونا ویروس است که با تهدید سیستم دفاعی بدن میتواند زمینه ابتلاء به بیماری را به وجود آورد. از سوی دیگر رعایت پروتکلهای بهداشتی در دوران کرونا خود زمینه ساز ایجاد وسواس هاست. از دست دادن افراد در این دوران و یا ابتلاء به این بیماری و بستری شدن در بیمارستان زمینه ساز اختلال استرس پس از سانحه میتواند باشد. اختلالات خوردن که به چاقی یا لاغری افراطی منجر میشود نیز احتمال بروز بیشتری در چنین بحرانهایی و به دنبال اضطرابهای ناشی از پیامدهای کرونا دارد. از سوی دیگر بروز رفتارهای ناسازگارانه و خلقهای هیجانی و همچنین اختلالهای جدیتر روانپزشکی نیز بروزش به دنبال ایجاد استرسهای فراوان و عدم داشتن مهارتهای کنترلی و تاب آوری تنها گوشهای از آن چیزی است که هشدارش را این روزها متخصصان علم روان میدهند.
واقعیت این است که حتی هنوز برای بیان این واقعیت علمی که آیا ویروس کرونا میتواند بر سیستم عصبی اثر بگذارد و باعث بروز اختلالات روانی شود نیز دادههایی در رد یا تأیید نیامده و شاید زود باشد برای چنین نتیجه گیری های علمی و البته امید این است که خود ویروس چنین تأثیر مستقیمی بر سیستم عصبی نداشته باشد.
اضافه شدن مشکلات دیگر بر مشکلات کرونا در کشور ما و نگرانیهای جدی تر
دکتر محمدرضا ایمانی روان شناس اجتماعی و مشاور خانواده ، در خصوص موضوع مورد بحث در این گزارش گفت: از سال گذشته به شکل حیرت انگیزی با پاندمی کرونا مواجه شدیم. در ابتدای قضیه وقتی این پاندمی شکل گرفت نوع اطلاع رسانی و آگاه سازی در کشور ما و در جامعه جهانی با یک بهت و ترسی در مردم همراه بود. ابتدا رفتارهایی شکل گرفت که به ایجاد محدودیتها در جوامع شد. در نوروز اختلال جدی تری در زندگی مردم را مشاهده کردیم و خصوصاً فوت افراد زندگی را از حالت طبیعی خارج کرد.
وی ادامه داد: در کشورمان به طور طبیعی با مشکلات دیگری هم رو به رو بودیم و هستیم که شامل مشکلات اقتصادی و عواملی که تحت تأثیر تحریمهاست، را شامل میشود و در این چالش جدید قرار بود در آن شرایط معیشت و چرخه اقتصادی و زندگی هم ادامه پیدا کند و کرونا هر تأثیر دیگری از عواملی که ذکر کردم را چندین برابر کرد. مثلاً خود درگیری با کرونا و نحوه تحت پوشش بیمه قرار گرفتن و هزینههای بیماری مزید بر همه علتها شد.
این روان شناس اجتماعی بیان کرد: برخی آمارهایی که سازمانهای رسمی از آسیبهای روانی و اجتماعی اعلام کردند مثل آماری که پزشکی قانونی از آمار خودکشیهای روزانه داده است نشان میدهد ما با چالش جدی تر از عوارض کرونا رو به رو هستیم.
قطع زنجیره ارتباطی درون خانوادهها و چالشهای آن
وی ادامه داد: نکته این است که در جامعه ایران شاید این قطع زنجیره ارتباطی درون خانوادهها مسائل و چالشها را دوچندان کرد. کرونا باعث شد افراد درون خانواده و جامعه دچار چالشهای عدیدهای شوند. تنشهای درونی که زیاد بشود به ترس و اضطراب میرسد و ترس و اضطراب به خشم منجر میشود. خشم هم به دو شکل بروز پیدا میکند. افراد درون گرا منزوی میشوند و برخی مواقع به خودآزاری و یا رفتارهایی چون بی اشتهایی این خشم را بروز میدهند و افراد برون گرا در تعاملات اجتماعی و درون خانواده خشم را به صورت رفتارهای تکانشی بروز میدهند. نمونههایی از این رفتارها را همه درون جامعه و خانواده دیدهایم.
ایمانی با اشاره به ترومای از دست دادن افراد در اثر کرونا نیز گفت: پیش از این افراد جامعه ما میتوانستند در زمان از دست دادن یک عزیز همدلی را در مناسبات اجتماعی و مراسم دریافت کنند و نوعی حمایت عاطفی وجود داشت که از درد و رنج فرد میکاست اما الان این حمایت وجود ندارد و حتی در کنار از دست دادن یک عزیز در این دوران کرونا، در یک خانواده ترس و نگرانی اینکه بازخوردی منفی در اطرافیان شکل بگیرد نیز وجود دارد و عذاب و سختی این شرایط را دو چندان میکند. عزیزانی که درگیر کرونا شدند و در بیمارستان بستری شدند هم به شکل دیگری این تروما را تجربه میکنند. ترس و نگرانیهای هزینههای بیماری هم هست. یا تأمین اقلام دارویی که گاهی مشاهده میکنیم در دسترس نیستند.
این مشاور خانواده اضافه کرد: در همه این گیر و دار افراد باید چرخه اقتصادی زندگی را هم بچرخانند. همه این عوامل سبب شده تا آستانه صبر و تحمل و کنترل خشم کاهش پیدا کند. حتی تغییر در شیوه آموزش و آموزش مجازی نیز هزینهای به خانوادهها تحمیل کرد و یک ناعدالتی را نیز بیرون آورد که خود مزید بر همه این چالشها بود و اینکه والدین مجبور شدند به جز وظیفه تربیتی حالا بیشترین بار آموزشی را هم به عهده بگیرند و همین سخت گیری ها و سهل گیری ها و پیگیری تکالیف دانش آموزان و.... چالشهای درون خانوادهها و بین نسلها را بیشتر کرده است. از آن سو فرزندان نیز دچار استرس و خشم و اندوه شدهاند و تنبیههای فیزیکی و روانی از سوی خانوادهها که گاه اعمال میشود به خصوص در دوره نوجوانی که یک دوره گذراست، بیشتر اثرگذار شد. برای دختران از ۱۰ تا ۱۹ سالگی و برای پسران از ۱۴ تا ۱۹ سالگی این دوران گذار وجود دارد. در کنار همه ویژگیهای نوجوانی و بلوغ باعث شده بچهها از خانواده فاصله بگیرند و این در کنار فاصله گرفتنشان از گروه همسالان آنها را به دو سمت انزوا یا تنش کشانده که در مراجعه والدین برای مشاوره بسیار نمود دارد.
ایمانی بیان کرد: وقتی والدین آگاهی هم در این شرایط نداشته باشیم باعث میشود نوجوان به سمت راههای فرار از مساله حرکت کند که همه آنها خطرساز است. کمترینش این است که اعتماد به نفس و عزت نفس بچهها آسیب میبیند.
باید تکنیکهای حل مشکل را به افراد جامعه آموزش دهیم
وی درباره راه حل برون رفت از این چالشها نیز گفت: ببینید اگر در جامعه نتوانیم حل مشکل را آموزش دهیم و به مردم یاد ندهیم از مشاور کمک بگیرند یا چکاپ های روانی را نیز جدی بگیرند و با مهربانی و عطوفت با هم برخورد نکنند و در عین حال راههای شادابی را هم در این شرایط پی نگیرند به این میرسیم که انگار افراد همیشه در مواجهه با مسائل دنبال راه فرار هستند. حالا فرار میتواند فکر خودکشی باشد یا گذراندن وقت زیاد در فضای مجازی. در حالی که حل مساله درست یعنی در کنار هم بودن بدون استرس. صحبت کردن با هم و پذیرش نقدها. تکنیکهایی هم وجود دارد. باید آموزش دهیم که افراد در محیط خانه و کار چگونه دست به بهسازی روابط بزنند. والدین با هم و والدین با بچهها چه بهسازیهایی را انجام دهند. شاید کرونا در برخی خانوادهها هم یک غنیمت بود چون می توان برخی مشکلات را به صورت نهادینه در برخی خانوادههای آگاه حل کرد.
ایمانی در ادامه درباره بروز برخی اختلالات ناشی از پاندمی کرونا نیز گفت: در همین قضیه کرونا تکرار بسیاری از رفتارها منجر به رفتار وسواسی میشود و در ادامه میتواند به افسردگی منجر شود. مثلاً استفاده از الکل یا رفتار تمیز کردن وقتی بیش از اندازه میشود به فکر وسواسی میرسد و عملکرد فرد را تحت کنترل در میآورد و حتی در خوابیدن و تعاملها هم به سخت گیری و اختلال میانجامد و ایجاد تنش میکند. ما الان کسانی را میبینیم که به ما مراجعه میکنند و مثلاً ماههاست عزیزانشان را ندیدند و برنامهای برای دیدار هم ندارند و کسانی که آنقدر اخبار را دنبال میکنند که خروجی آن شده رفتارهای وسواسی زیاد. بعد افسردگی زیاد باشد به خشم و ناراحتی و حس عدم درک میانجامد. گاهی به شکلهایی مثل علائم تپش قلب یا سرگیجه یا فشار خون بالا استرس خود را نشان میدهد و گاهی هم نشانههای درونی مثل افکار آزاردهنده دارد.
توصیه این مشاور این است که آسیبهای ناشی از کرونا را همه از مردم تا مسئولان جدی بگیرند و افراد هر چه زودتر برای مداخله و مشاوره به متخصص مراجعه کنند و مسئولان نیز برنامهای برای حمایت از آگاهی بخشیها در این زمینهها به افراد داشته باشند.
این توصیه تقریباً در بین همه مشاوران، روان شناسان و روانپزشکان مشترک است. شاید این روزها مشکلات اقتصادی خود دلیل دیگری برای عدم مراجعهها به متخصصان باشد و از سوی دیگر تداوم مشکلات افراد عملکرد را تحت تأثیر میگذارد و به مشکلات بیشتر اقتصادی میانجامد.
شاید در این میان نقش سیاستگذاران بیشتر باشد که برای مداخلات روان شناسی و روانپزشکی و آگاه سازی جامعه نقش مؤثر تری ایفا کنند و برنامهریزی مشخصی داشته باشند.