یک عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره تفاوت آموزش «پساکرونا» با دوران قبل از «کرونا» گفت: به نظر من، آموزش «پساکرونا» با آموزش قبل از آن متفاوت خواهد بود، زیرا بسیاری از دیدگاهها خواه ناخواه، عوض خواهند شد و سطح انتظارات دانشجویان بالاتر خواهد رفت. آنان میدانند در دنیایی که دسترسی به انواع اطلاعات تنها با وارد کردن چند واژهی کلیدی امکانپذیر است، صرف هزینه برای دانشگاه رفتن به قصد کسب آن «دانش»، لزومی ندارد، ولی از دانشگاه، توقع متعالیتری خواهند داشت.
به گزارش پایداری ملی به نقل از ایسنا، دکتر زهرا گویا در پاسخ به سوالی درباره تاثیر احتمالی تعطیلی دانشگاهها بر اقتصاد گفت: به نظر من اقتصاد کشورهای آمریکا، کانادا و انگلستان از تعطیلی دانشگاهها آسیب جدی خواهد دید، چرا که شهریهها بسیار بالاست و تعداد دانشجوهای خارجی در این کشورها نسبت به دانشجویان داخلی در دو دهه اخیر، مرتب رو به افزایش بوده و دانشگاهها هم عملا خودگردان هستند. در نتیجه برای آنها مسئله حضور یا عدم حضور دانشجو بسیار جدی است. اما در ایران این مسئله متفاوت است، زیرا به دلایل متعدد که در سیاستگذاری های کلان دیده شده و به دانشگاهها ابلاغ شده، پذیرش دانشجویان خارجی تنها به دلیل برجستگی علمی آنان یا کمک مالی به دانشگاهها نبوده و الزاماً برای دانشگاهها سرمایه آور نیستند و اغلب هزینههای آنها با دانشگاههای ایران است.
این استاد آموزش ریاضی با بیان این که «از شروع شیوع کرونا، این موضوع که تعطیلی دانشگاهها چه تاثیری در جامعه داشته است ذهن من را به خود مشغول کرده و این پرسش را با دانشجویانم هم مطرح کردهام»، گفت: شخصا فکر میکنم به جز دانشگاههای علوم پزشکی که در صف مقدم مقابله با کرونا حضور دارندو جانفشانی کردهاند یا بخشهایی از رشتههای مهندسی و شاید افرادی که به طور انفرادی از علوم دیگر مانند ریاضی، هوش مصنوعی، علوم پایه یا علوم اجتماعی با پژوهشگران حوزه درمان و بهداشت عمومی و اپیدمولوژی مشارکت داشتهاند، در مجموع تحرک چندانی از مجموعه دانشگاهها دیده نشد و بیشترین تلاش مشهودشان، ادامه نیمسال تحصیلی و جلوگیری از تعطیلی و تداوم فعالیتهای روزانه به صورت مجازی بود- البته چندین «وبینار» با پیشوند یا پسوند «کرونا» نیز برگزار شده و میشود- ولی آنچه که معلوم شد این است که واقعاً اکثر دانشگاهها مسئله-محور نیستند و حتی نقشی محسوس در رویارویی با چالشهای واقعی جامعه ندارند و این امر، نیازمند تأمل جدی است.
وی افزود: همیشه انتظارم از دانشگاهها این بوده که حداقل بتوانند مسائل جامعه پیرامونی خود را حل کنند، راهحلهای بدیع و خلاق ارائه دهند و یک گام فراتر برداشته و مسئلههای جدید طرح کنند. هر دانشگاه میتواند مسائل پیرامون خود را نظیر مسائل آموزشی، آب و هوا، صنعت، ترافیک، بهداشت عمومی، سواد عمومی، مشاوره و راهنمایی، تحولات فرهنگی و اجتماعی و دهها مورد عاجل دیگر حل کند و افزون بر اینها، افقگشایی کرده و آیندهنگری کند.
گویا با بیان این که دانشگاهها قابلیت این را دارند که «مرکز ارجاع» جامعه برای حل مشکلات محلی، ملی، منطقهای و جهانی باشند گفت: زیرا فرض بر این است که دانشگاه، محل تجمع فرهیختگان و نخبگان هر جامعه و جذب آنان است. در صورتی که شواهد نشان میدهند شاید چنین انتظاری از دانشگاهها در شرایط فعلی، چندان واقعبینانه نباشد و این دردناک است! یکی از دلایل اصلی است که «ایده دانشگاه» تغییر کرده و مسئولیت و برای مأموریت جدیدی که در ایران برای دانشگاهها پیشبینی شده، مفهومی خوب تبیین نشده و موهوم با برچسب «تولید علم» است! انگار که «علم» یک محصول است که هر وقت اراده شود، میتوان آن را «تولید» کرد و از آن «استفاده» کرد. چنین توهمی، ضربههای کاری به «علم» و «پژوهش» در ایران زده است.
دانشگاه را تبدیل به قربانگاه کردیم
این استاد دانشگاه ادامه داد: متاسفانه از حدود دو دهه اخیر، دانشگاهیان با شیب تندی مشغول «تولید» به اصطلاح «علم» شدند و به نوعی، رسالت «آموزش» و «تربیت» و «معرفت» در آموزش عالی، با کمیتهای توخالی، غیرواقعی و ناپایدار، جایگزین شدند- زیرا وقتی «علم» به «تولید» و «کالا» فروکاسته شود، طبیعی است که برای کنترل «کیفیت» آن، «استاندارد» و «شاخص کمّی» تعریف میشود، «علمسنجی» ایجاد میشود، «نمایه»سازیهای تصنعی به وجود میآید، «رتبهبندی» معیار تخصیص بودجه و امکانات میشود و راه برای فساد آکادمیک هموار میشود- چنان که دیدیم و این معضل جهانی، خودش را به دانشگاههای ایران نیز تحمیل کرد.
وی ادامه داد: زمانی که برای «ارتقای رشد علمی» قرار شد «کلاه» بیاوریم، «سر» آوردیم و دانشگاه را به جای محلی برای یادگیری و خلق و نوآوری و مسئلهیابی و حل مسئله و ترسیم چشماندازهای متعالی، تبدیل به قربانگاهی برای آن کردیم. زیرا سرنوشت استادان دانشگاه و دانشجویان دکتری را به «تولید علم» وابسته کردیم که منظور البته خشکاندن جنگل برای تولید کاغذ و تکرار مکرراتی به نام «مقاله» بود- که لازم است قدردان تکنولوژی باشیم که به جای بشر، به فکر حفظ جنگلها افتاد و چاپ «آنلاین» را معادل چاپ کاغذی کارساز کرد تا هم سرعت «تولید» بالا برود و هم درختان بیگناه کمتری تاوان غفلت ما را بدهند- و این رویّه سبب شد که روزبهروز، دانشگاهیانی که از آنها انتظار میرفت همیشه از جامعهی معمولی چند قدم جلوتر باشند، عملاً سر در گریبان خود گرفته، در لاک تنهایی و بیخبری اجتماعی و فرهنگی فرورفته و عقبتر و عقبتر از جامعه بمانند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان کرد: وقتی در گذشته به کسی «استاد» گفته میشد، یعنی آن فرد صاحب معرفت و حکمت در رشتهی خود بود و به او «کرسی» میدادند تا محل ارجاع برای آن حوزه باشد، نه این که در یک جدول کمّی امتیازها، نمره بالاتری به دست آورد و با پارچهنویسی و تبریک و پاداش مادی و پژوهانه بیشتر، ساعت موظفی کمتر و در نتیجه حقالتدریس بیشتر و مشابه اینها، احساس کند که شایسته این عنوان است. این نوع نگاه به علم و دانشگاه، این خطر را دارد که کسی که به مقام «استاد»ی میرسد، احساس کند که به قول قدیمیها، «آردش را بیخته و الکش را آویخته» و حالا موقع بهرهبرداریِ بیشتر مادی است. میدانم که ایران از این جهت استثناء نیست، ولی به هر حال مورد مطالعه من و دغدغهی اصلیام، ایران است.
گویی "مقاله" اوراق بهادار است
وی با بیان این که در بسیاری از دانشگاههای ایران، آنقدر بر تولید «مقاله» پافشاری شده که گویی اوراق بهادار هستند افزود: برای تولید هر مقاله امتیازهای مختلف به فرد داده میشود. استادان بر اساس امتیازهای به اصطلاح پژوهشی، میتوانند دانشجوی تحصیلات تکمیلیِ بیشتری جذب کنند و این چرخه معیوب فقط در درونِ خود میچرخد و مسئلهای را از جامعه حل نمیکند. این جفا در حق دانشگاه است که دانشگاهیان در این دورهمی مهم جهانی، بیشتر مشغول این باشند که چه امتیازهایی به دست میآورند. تعجب من از این است که با این معیارهای عجیب و غریب و دائم در حال تغییر برای بررسی «کیفیت دستاوردهای پژوهشی» دانشجویان و استادان، چقدر به پیشرفت معنادارمان افزوده شد و الان در کجای علم جهان ایستادهایم؟ آیا ایرانیهایی که در محافل بینالمللی خوش درخشیدهاند، به دلیل تعداد مقالههایشان بوده یا مسئلهای را حل کردهاند و آینده نوینی را برای بشر ترسیم کردهاند؟
گویا با بیان این که «ما در ایران افرادی داریم که تا 4000 مقاله تولید کردهاند»، گفت: حتی در رشته ریاضی هم کسانی را داریم که حدود 1000 مقاله نوشتهاند! ولی آیا همین افراد، توانستهاند یک مسئله سادهی دم دستی جهانی یا محلی را حل کنند یا در حل آن مشارکت داشته باشند؟
این استاد دانشگاه ادامه داد: امیدوارم بحران کرونا تلنگری برای نظام آموزش عالی ایران باشد و به دانشگاهیان نهیب بزند که به هوش باشید و به خود آیید و ببینید که بود و نبود شما، تاثیرچندانی بر جامعه نداشته است. چه باشید و چه نباشید، جامعه دارد توسط افرادی که دغدغه و تخصص و تعهد دارند، اداره میشود. برای این که افراد در تاریخ بمانند، رزومه آنها و مقالاتشان اهمیتی ندارد، بلکه میزان اثرگذاری آنها مهم است و البته این را جامعه و تاریخ قضاوت خواهند کرد، نه جدول رمل و اسطرلاب «مزایا»ی من درآوردی! جامعه است که فرد را به موقع بر عرشِ تاریخ مینشاند یا او را بر فرش تاریخ جای میدهد؛ تاریخی که هر چقدر هم در آن تحریف و دورویی و ریا صورت گیرد، باز گنجینهی صادق اعمال بشری است و در نهایت، خطا نمیکند!
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: قرار نبوده ظرفی با عنوان «دانشگاه»، «مجله»، «گروههای آموزشی» و نظایر آن ایجاد کنیم و داخل آن را با هر چیزی که به آن کمیّتی متناظر کردهایم، پر کنیم و بعد خوشحال باشیم که جایگاه ما در رتبهبندیهایی که در دنیای واقعیِ علمی و پژوهشی چنان اهمیتی ندارند، دو پله بالا آمده یا پایین رفته است.
شیوع کرونا و نگرانی از باز شدن کسبوکار جدیدی برای مقالهنویسی
وی درباره فراخوانهایی که در خصوص نگارش مقالات پیرامون موضوع «کرونا» اعلام میشود گفت: با پوزش از همکاران دانشگاهی، نگرانم که با شیوع کرونا، کسبوکار جدیدتری برای «مقالهنویسی» باز شود، زیرا مجلههای علمی (قبلاً علمی- پژوهشی)، مرتب در رشتههای مختلف فراخوان مقاله و طرح پژوهشی در رابطه با کرونا میدهند و معلوم نیست در این باره، چه مسئلهای را میخواهند حل کنند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تبدیل کردن معرفت و حکمت به یک کار اداریِ دم دستی، در حق ملتی که تاریخ علمی عظیمی دارد، جفا است. به نظر من این نوع درخواست همکاریهای به اصطلاح «علمی»، تصنعی است و این وضعیت بیشتر نگرانم میکند که مگر میشود واژه «کرونا» را به هر چیزی وصل کرد و از آن نتایج مفید استخراج نمود؟! بله! مستندسازان، هنرمندان، نویسندگان، تاریخنگارانِ علم، آیندهپژوهان، ریاضیدانان، عالمان علوم تجربی و علوم انسانی، مهندسان، همه و همه میتوانند با شناخت و شعور بالای خود، این فاجعه بشری و چگونگی رویارویی با آن را از جنبههای مختلف بررسی کنند، از انسانیتها الهام بگیرند، از کنشهای سیاستمداران و انسانشناسان و عالمان ارتباطات درس بیاموزند. با توجه به نقشی که تکنولوژی ایفا کرد، حتی در مبانی دوبارهنگری کنند و فلسفههای نوینی بیافرینند، مدلهای پویایی برای پیشبینی رفتار پدیدهها تبیین کنند و بسیار کارهای بدیع دیگر که حتماً انجام خواهند شد و دنیا را یک گام بلند به جلو راهنمون خواهند کرد. همچنین، انواع رشتههای جدید به وجود خواهد آمد، مرز بین تخصصهای صُلب فرو خواهد ریخت و نگاه به علم و پژوهش و زیستِ بشری تغییر خواهد کرد. در چنین بحبوحهای، برای کسب امتیاز پژوهشی به «کرونا» متوسل شدن، کجسلیقگی و با پوزش، غیراخلاقی است و لازم است در رفتارهای دانشگاهی خودمان، بازنگری کنیم.
گویا در ادامه از گروههای ریاضی دانشگاهی به عنوان یک نمونه مثال آورد و گفت: مشاهده میشود افزایش تعداد مقالههای ریاضی، اغلب فاصلهی استادان و دانشجویانِ این گروهها را از مسائل واقعی جامعه بیشتر کرده است و این تأسفآور است. زیرا برای «تولید» انبوه مقاله، ناگزیر لازم است که بر موضوعی باریکتر متمرکز شد و برای عدم اتلاف وقت در این ماراتن بیحاصل، درِ دنیای واقعی را به روی خود و چند همکار و دانشجو بست تا سرعت تولید بالاتر رود! نگاه کمّی به ریاضی، کشندهی آن است چرا که ریاضی قرار است فکر بیافریند و این کار، در ظرف محدود زمان و با «شمشیر داموکلس» بر سر، شدنی نیست.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: در حقیقت، تقریبا به ورطهای غلتیدهایم که عملاً کاری که انجام میدهیم، به طور عمده در یک چرخه بسته و معیوب، به خوانندگان محدودی ارائه میشود. تازه برای این هم، بهره مادی در نظر گرفته شده و میزان آن محاسبه میشود که چند نفر به آن نویسنده ارجاع دادهاند (مثل تعداد «لایک»هایی که در فضای مجازی مرسوم شده، ولی این یکی در جدول امتیازها منظور میشود) و «استادِ پر ارجاع» را از دیگری متمایز میکند!
سیاستگذاران وزارت علوم، دانشگاهی هستند
این استاد آموزش ریاضی در پاسخ به پرسشی درباره لزوم تغییر سیاستهای وزارت علوم درباره اهمیت دادن به مقالات گفت: وزارت علوم- تحقیقات و فناوری، استثنائا یکی از نهادهایی است که سیاستگذاران و مجریانش از خود دانشگاهیان هستند. برخلاف مثلاً وزارت آموزش وپرورش که افراد زیادی با حفظ سمتهای قبلی خود، برای آن سیاستگذاری میکنند و بسیاری از کارهای اجرایی رده بالا را به عهده دارند. زمانی در دهه هفتاد، معاون پژوهشی وقت در وزارت علوم، برای ایجاد تحرک پژوهشی در آموزش عالی، بحث مقاله و «علمسنجی» را مطرح کرد که در زمان خود، احتمالاً نقش مؤثری هم ایفا کرد و دانشگاهها را نسبت به مسئله مهم «پژوهش» حساس کرد و برای حمایت از استادانی که علاقهمند به پژوهش بودند، تسهیلات ارزشمندی برای ارائه مقاله و حضور در مجامع علمی با ارزش فراهم شد، فرصتهای مطالعاتی رونق گرفت، مجلههای وزینِ علمی- پژوهشی در حوزههای مختلف تأسیس شد و کارهای اثرگذار دیگری که در زمان خود، بنیهی پژوهشی آموزش عالی تا حدودی تقویت شد. ولی سلامت این جریان، با شیب تُندی و به دلایلی که به بعضی از آنها اشاره کردم، آسیب دید و به دور از انتطارشان، یک تصمیمگیری با هدف ایجاد شور و نشاط پژوهشی در دانشگاهها، منجر به چنین وضعیت تأسفباری شد که گریبان دانشگاهها را گرفته و رها نمیکند.
گویا ادامه داد: در وضعیت فعلی، در واقع قباهایی میدوزیم که فقط بر قامت افراد خاصی قابل پوشاندن است و افراد دغدغهمند را از جرگه خود حذف میکند. اینها جزئی از سیاستهای کلان وزارت علوم برای ارتقای پژوهش در دانشگاهها بوده، ولی الان که شواهد قانعکنندهای وجود دارد که تداومش راه به جایی نمیبرد، میتوان آنها را متوقف کرد، در این سیاستها بازنگری کرد و از تمام دانشگاهیان کمک فکری گرفت. دانشگاه اداره یا صنعت نیست که برایش «شرح وظیفه» یا «شرح خدمات» نوشت. ادامه وضعیت فعلی، مصداق همان ضربالمثل معروف فارسی است که «یکی بر سر شاخ و بُن میبرید»!
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
وی در ادامه اظهار کرد: نمیشود برای آن که از این سر بام نیفتیم، آنقدر عقب عقب برویم که از سر دیگر بیفتیم. با صورت افتادن، احتمال زنده ماندنش بیشتر از با مغز افتادن است! افراط و تفریط، جامعه دانشگاهی را به یغما میبرد. برای نمونه در چند دهه گذشته، یک هیئت علمی میتوانست حتی با ترجمهی یک کتاب، به رتبهی «استادی» برسد. اما در این زمان، برای رسیدن به این «مرتبه»، داشتن تعداد مشخصی مقاله و رسیدن به حدنصابی از امتیازهای کمّی، ضروری است.
به گفته وی، حتی دانشجوی دکتری برای دفاع از رساله خود که چند سال با استاد راهنمایش روی آن کار کرده، نمیتواند دفاع کند و نظر داورها هم به حساب نمیآید مگر آن که مرجع بالاتری، «دستاوردهای پژوهشی» آن دانشجو را «کافی» تشخیص دهد! چنین توهینی به هر استادِ راهنما و داور علمی در هر دانشگاهی، مایهی تمسخر تاریخ است و این سؤال جدی را مطرح میکند که اگر استاد راهنما و داوران صلاحیت تشخیص «کفایت» یک کار علمی را ندارند، چرا یک دانشجو را تنها بر اساس جمع امتیازهای آن عضو هیئت علمی یا مقررات وضع شده که مبنایش معلوم نبوده و نیست، بیچاره کرده و سرنوشت علمیاش را به او سپردهاند؟ اگر صلاحیت داشته- که برای راهنمایی دانشجو باید صلاحیت داشته باشد، وگرنه ظلم و جور است- چه کسی بیش از آن فرد، در زمینه تخصصیاش که چند سال متمرکز به همراه دانشجو روی آن پژوهش کرده، صلاحیت این تشخیص را دارد؟ و اگر داورانِ انتخابشده اعتبار کافی برای قضاوت راجع به اصالت یک اثر را ندارند، چرا آنها را انتخاب کرده و از ایشان انتظار قضاوت کردن میرود؟ چرا اعتراض میکنیم که عدهای مقاله و پایاننامه و رساله میفروشند و عدهای میخرند؟ بازتولیدِ تصمیم نادرست، انحراف جامعه از راه راست است. آنوقت «شوریِ این آش» آنقدر زیاد شده که «خان هم فهمیده» و حالا میخواهیم با دستورالعمل و بخشنامه و آییننامه، جلوی این به اصطلاح فساد یا تقلب را بگیریم! غافل از آن که «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»!
گویا با انتقاد از اهمیت بیش از حد به مقالهنویسی گفت: وقتی «تولید» مقاله به هر قیمتی در دانشگاهها تبدیل به مرام و عادت و «تنازع برای بقا» شده، اگر واقعبین باشیم، معنا یا پیامدش این است که عملاً، بسترِ تقلب علمی فراهم شده است. به این دلیل است که میگویم دانشگاهها باید از خواب بیدار شوند و در سیاستگذاریهایشان، دوبارهنگری کنند. چه فایدهای دارد که خوانندهی اول و آخر بسیاری از مقالهها، تنها نویسندگانشان باشند؟ این اتفاق، دردناک نیست. بعد برای رفع این مشکل، سختگیریِ بیشتری اِعمال میکنیم، رتبهبندیهای مختلف درست میکنیم و نمیپرسیم که چه مرجع علمی و با کدام معیارهای کیفی، صلاحیت بعضیها برای ایجاد چنین رتبهبندیهایی تعیین میشود.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان کرد: در رشتهی آموزش ریاضی، یک بیانیه دو و نیم صفحهای در سال ۱۹۶۲ در مجلهای که متعلق به معلمان ریاضی دبیرستان بود منتشر شد و ۷۵ تن از برجستهترین ریاضیدانان دنیا، آن را امضا کردند. بیانیهای که هنوز هم به نوعی، شروع دورهی کارشناسی ارشد آموزش ریاضی در جهان است و خواندن آن به نوعی بر اعضای این حوزه واجب است! کسی هم تا الان نپرسیده است که این بیانیه در کدام مجله منتشر شده و رتبهی آن مجله چه بوده، زیرا نویسندگان و تأییدکنندگانش مهم بوده و هستند، یعنی اهمیت «مظروف» است که به «ظرف»، شأنیت میدهد نه بر عکس. ولی متاسفانه دانشگاهها پیلهای دور خود ساختهاند و نگران پاره شدن آن هستند، در حالی که طبق قاعدهی طبیعی، زمانی که کرم ابریشم به بلوغ میرسد، آن پیله ناگزیر پاره میشود.
آن نقشی را که باید، ایفا نکردیم
زهرا گویا با بیان این که «در ایران و در دنیا آن نقشی که باید ایفا میکردیم را نکردیم» گفت: نقش ما تولید شعور و معرفت و حکمت در جامعهی خودمان و جامعه جهانی و همچنین حل مسائل واقعی و آیندهنگری است. در وزارت علوم همه دانشگاهی و اعضای هیئت علمی هستند، بنابراین با سهولت بیشتری میتوانند این سیاستها را بازنگری کنند. اینها مقررات است و قابل تغییرند. اگر تغییر را ایجاد نکنیم، صرفا میتوانیم به دانشمندان و حکیمان گذشتهی کشورمان ببالیم. هر چند بعید میدانم اگر شیخ بهایی و خواجه نصیرالدین طوسی و بزرگان دیگری همتراز آنان هم با صافی کمیتهای فعلی ارزیابی میشدند، امکان راهیابی به دانشگاهها را مییافتند، زیرا تعداد مقالههای آنان از نظر کمّی، احتمالاً کافی نبود!
وی افزود: این در حالی است که طی دو سه دهه، دهها «هیئت» و «ممیزی» و «دفتر» و «مدیریت» و غیره، برای بررسی انواع صلاحیتهای علمی و پژوهشی دانشجویان دکتری و متقاضیان هیئت علمی و تبدیل وضعیت و ارتقاء و نظایر آن در دانشگاهها تأسیس شدهاند تا «دستاوردهای پژوهشی» را ارزیابی کنند و این رفتارهای مکانیکی، روح و روان دانشگاهها را فرسوده کرده و شوق یادگیری را کاهش داده است. باور کنیم که با داغ و درفش، «معرفت» به وجود نمیآید و رویکرد کمّی موجود که در حال حاضر به علم و پژوهش و دانشگاه وجود دارد، به شدت کاهشگرایانه است و ادامهاش، خسارتهای جبرانناپذیری بر بنیانهای علمی در ایران وارد میکند. همهی دانشگاهیان لازم است که این خطر را احساس کنند و باور کنند که ادامهی این مسیر، برای حیات سالم و طبیعی دانشگاهها، تهدیدی جدی خواهد بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به سوالی درباره موفقیت دانشگاه ها در ارائه آموزشهای مجازی در دورهی شیوع کرونا گفت: به نظر من در ارائه درسهایی که شاکلهی آنها حقایق، مسلمات و مباحث یقینی است، دانشگاهها موفق بودهاند، چرا که در کلاسهای حضوری هم کموبیش همین روال وجود دارد و کمتر تعامل معنادار با دانشجویان وجود دارد.
وی افزود: اگر تدریس را بیشتر ارائهی مجموعهای از حقایقِ موجود در کتابهای درسی و مرجع به دانشجویان درنظربگیریم، شاید ضرری نداشته باشد که به شکل مجازی انجام شود، چرا که هزینهها را کمتر میکند و احتمالاً دانشگاهها را در جهان تشویق خواهد کرد که به این جایگزینی، جدیتر فکر کنند و کارهای مطالعاتی برایش انجام دهند. اما اگر تدریس را فرایندی دوسویه بین یاددهنده و یادگیرنده بدانیم که تنها ارائه اطلاعات و مسلمات هدف عمده آن نیست، بلکه ایجاد قابلیتها و مهارتهای فرایندی و شناختی مانند حل مسئله، تفکر انتقادی، توانایی تجزیه و تحلیل، قضاوت نمودن، استدلال کردن و دهها و دهها مورد دیگر نظیر آنها است، آن وقت تدریس مجازی به تنهایی، کارآمدی لازم را ندارد.
گویا ادامه داد: بعضی از دانشجویان که از آنها در مورد کلاسهای مجازی سؤال شد، پاسخ دادند که «اگر کلاسها حضوری هم بود همین روال برقرار بود و تعاملی وجود نداشت و از این بابت، جای خالی کلاسهای حضوری را خیلی حس نکردیم» و از این که نیمسال تحصیلی متوقف نشده و از طریق کلاسهای مجازی تدریس انجام میشود، راضی هستند. ولی در پاسخ به این سؤال که انتظارشان از دانشگاه چیست، نظرشان این بود که دانشگاه را محلی برای تعامل و تضارب آرا میدانند و انتظار دارند که در کلاسهای درس و محیط دانشگاه، این فرصت این را داشته باشند که در تعامل با یکدیگر، راههای گفتوگوکردن و الفبای دموکراسی و رواداری را یاد بگیرند؛ مهارتهایی که از راهروهای دانشکدهها و استادان میتوان آموخت و آموزش مجازی آن، سخت است.
این استاد دانشکده علوم ریاضی دانشگاه شهید بهشتی افزود: برخی از دانشجویان میگفتند ما از شهرهای کوچکی به تهران آمده بودیم و خوابگاه برای ما نعمت بود. میخواستیم در خوابگاه با افراد بیشتری در تعامل باشیم و با فرهنگهای مختلف آشنا شویم که جای خالی آن را با مجازی شدن آموزش، احساس میکنیم.
دکتر گویا درباره تفاوت آموزش «پساکرونا» با دوران قبل از «کرونا» گفت: به نظر من، آموزش «پساکرونا» با آموزش قبل از آن متفاوت خواهد بود، زیرا بسیاری از دیدگاهها خواهی نخواهی، عوض خواهند شد و سطح انتظارات دانشجویان بالاتر خواهد رفت. آنان میدانند در دنیایی که دسترسی به انواع اطلاعات تنها با وارد کردن چند واژهی کلیدی امکانپذیر است، صرف هزینه برای دانشگاه رفتن به قصد کسب آن «دانش»، لزومی ندارد، ولی از دانشگاه، توقع متعالیتری خواهند داشت.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: فکر میکنم دانشجویان این حق را به خود بدهند که از استادانشان بخواهند روند آموزش را به چیزی بهتر از آن چه در آموزش مجازی تجربه کردهاند، تبدیل کنند و امیدوارم که ارتقای سطح انتظارات به حق دانشجویان نسبت به افزایش کیفیت در دانشگاهها، سبب تغییرات اساسی مثبت در آموزش عالی ایران شود.
گویا با بیان این که بیست سال است که دانشگاهها از لحاظ افزایش کمیتِ پژوهش، تحرک پیدا کردهاند ولی عملا به رکود رسیده اند گفت: زیرا با فشار غیرمتعارفی که جهت «تولید مقاله» بر استادان وارد میشود، برای تعداد قابل توجهی از آنان، «آموزش» و «تدریس»، دیگر اولویت اول نیست و به اندازهای که در جدول ارتقاء به آن امتیاز کمّی داده شده، برایش وقت میگذارند که بروز این رفتار، قابل پیشبینی بوده و هست. به خصوص برای اعضای هیئت علمیِ تازهوارد که مسئلهی تبدیل وضعیت، تنازع برای بقا است. یعنی وقتی یک دانشگاه با عضوی جدید قرارداد میبندد، از همان ابتدا به او اعلام میشود که برای تبدیل وضعیت استخدامیاش، در هر مرحله باید برای دانشگاه افتخار بیافریند و حقانیت پژوهشی خود را با «تولید» چند مقاله ثابت کند و «تعداد» آن را هم مسئولان تشخیص داده و تعیین کردهاند!
وی ادامه داد: «نهضت تولید مقاله» برای صعود از هر پلهای در دانشگاه، آنقدر ادامه مییابد تا پس از 30 سال، فردی که به بالای نردبان ترقی رسیده، و از ترس عقب ماندن به خودش اجازه نداده که مناظر و مرایای اطراف علم را ببیند و به دنیای وسیعتر پیرامون خود و جهان بنگرد و آشناییاش را با تغییر و تحولات ملی و بینالمللی در حد خواندن «عنوان خبر» تنزل داده تا مبادا از صعود به آخرین پله باز بماند، وقتی که رسید، شاید دیگر حتی رمق دیدن مناظر زیبا را از آن بالا نداشته باشد و تنها احساس خلاصی کند! در چنین شرایطی، آیا هنوز فرصتی برای لذت بردن از آموزش و تدریس و یادگیری و خلق و ابداع باقی میماند؟ آینده پاسخگوست.
این استاد ریاضی در پایان اظهار کرد: امیدوارم آموزش عالی کشور به طور جدی این دوران را ارزیابی کند. خود را از این همه آییننامه و قوانین و مقررات دستوپاگیر که شاید در زمان خاصی قابل توجیه بودند، رها کند و با هماندیشی و تغییر زاویه دید، به ارزیابی کیفی کارنامه خود بپردازد. حل مسئله کرونا به عنوان تنها یک فاجعه پزشکی و تهدیدی برای بهداشت عمومی، توسط متخصصان مربوط انجام میشود، اما در حل مسائل عمیق مرتبط با این بحران، همه دانشگاهیان از هر رشته و حوزهای مسئولیت دارند. به نظر من، «کرونا» با تمام سختیها و تلخیهایش، فرصتی طلایی برای بازنگری در سیاستهای آموزش عالی و عملکرد دانشگاهها در ایران و جهان است. اگر فرصتسوزی نکنیم و باورهای گذشته را نسبت به علم و پژوهش و یادگیری و مسئولیتِ دانشگاهها در مقابل جامعه کلان، به استناد انبوه شواهدی که در دست داریم، تعدیل کنیم و از زاویه دید تازهای به نقش آموزش عالی بنگریم. آنوقت متوجه میشویم که وعده خدا حتماً محقق خواهد شد که نویدمان داده، «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» (سورهی شرح، آیههای 5 و 6) «پس با هر سختی البته آسانی هست. با هر سختی البته آسانی هست»