۰۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۱
کد خبر: ۵۵۶۶۵
در عصر دیجیتال مردم از سنین مختلف وقتی به دنبال پاسخ پرسش های خود هستند، گاهی اوقات نمی توانند بین منابع قابل اتکا و غیر قابل اعتماد اطلاعات تمیز بگذارند.
به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری فارس، کودکان پرسش های زیادی دارند. آنها حتی پیش از آنکه بتوانند کلمات را کنار هم قرار دهند، با اشاره به اشیا در پی اطلاعات بیشتر درباره آنها هستند.

برخی پرسش ها خیلی ساده اند؛ مثل «اسم آن حیوان چیست؟» یا «می توانم نوشیدنی تو را بخورم؟» و بعضی ها از نوع دیگری هستند مثل «خدا چیست؟» و «چرا آدم ها می میرند؟» که سئوالات سخت تری هستند.

یک مطالعه نشان داده است که کودکان سه تا پنج ساله تا رقم حیرت انگیز 76 سئوال در هر ساعت می پرسند. این جستجوی مسلسل وار برای اطلاعات در روند یادگیری کودکان اهمیت زیادی دارد. کنجکاوی کودکان راه دسترسی آنها به اطلاعاتی است که دیگران می توانند در اختیارشان قرار دهند.

من در روند کار روی دکترای توسعه انسانی ام، یعنی علوم مرتبط با نحوه رشد و یادگیری در کودکان، درباره پرسش های کودکان و نحوه استنباط آنها از پاسخ هایی که به آنها داده می شود مطالعه می کنم. همچنین به دنبال این هستم که آیا و تحت چه شرایطی کودکان ممکن است نسبت به این پاسخ ها بدبین شوند.

با ظهور اینترنت و رسانه های اجتماعی نحوه دسترسی مردم به اطلاعات با گذشته فرق زیادی کرده است. همچنین اطمینان از اینکه آیا این اطلاعات قابل اعتماد هستند یا خیر نیز مشکل تر شده است.

به این دلیل به نظر من این نکته بیش از همیشه اهمیت پیدا کرده است که فرد بتواند یک مصرف کننده خوب اطلاعات باشد. و مهم تر آنکه یادگیری نحوه جستجوی اطلاعات باید از کودکی آغاز شود.

آزمون20 سئوالی

برای اینکه ببینیم چه عواملی یک پرسش را به پرسشی خوب یا بد تبدیل می کنند، می توان نحوه طرح پرسش و پاسخ های یک آزمون 20 سوالی را در نظر گرفت. در این نوع پرسش و پاسخ معمولا یک نفر باید به یک شخص، مکان یا شئ فکر کند و بعد به پرسش های بازیکنان دیگر پاسخ های بله یا نه بدهد تا آنها بتوانند چیزی را که شخص مقابل در ذهن دارد تشخیص دهند.

در ابتدا طرح سئوالات گسترده ای مثل «حیوان است؟» بهترین راه است. با پاسخ گفتن به سئوالات بیشتر  بازیکنان می توانند سئوالات مکمل هدفمندتری، مثل «پرواز می کند؟» بپردازند که با پرسیده شدن سئوالات بسیار ریزتر، در نهایت فرد به این سئوال برسد که مثلا «عقاب است؟»
مطالعات جدید انجام شده توسط دانشمندانی که در مورد نحوه طرح سئوالات یا کند و کاو در مسائل از سوی افراد را مطالعه می کنند، نشان داده که وقتی کودکان پنج ساله می شوند، تا اندازه ای به این درک می رسند که چه چیزی باعث می شود سئوالی خوب باشد یا بد.

یک سئوال خوب  به سمت اطلاعاتی هدفگیری می شود که شما به دنبال آن هستید. اگر  نادانسته های شما از یک مسئله خاص زیاد باشد، در ابتدا بهترین کار مطرح کردن یک سئوال کلی است که می تواند خیلی از پاسخ های احتمالی را فورا بلاموضوع کند.

درست مثل آزمون 20 سئوالی که بعد از به دست آوردن اطلاعات کلی، پرسیدن سئوالات جزئی تر منطقی تر می شود.

 یک راه حل جامع و حتمی برای نحوه مطرح کردن سئوالات خوب وجود ندارد. پرسیدن این قبیل سئوالات بستگی به این دارد که  شخص از طرح سئوال به دنبال فهمیدن چیست و از قبل چه اطلاعاتی درباره آن موضوع دارد.

کودکان - و نیز برخی بزرگسالان- با وجود توانایی فکر کردن به اینکه احتمالا با یک سئوال مشخص چه اطلاعاتی ارائه می شود، در طرح پرسش های خوب مشکلاتی دارند.

 نکته مهم تر اینکه آیا کسی شایسته بازی 20 سئوالی هست یا نه. در عصر دیجیتال مردم از سنین مختلف وقتی به دنبال پاسخ پرسش های خود هستند، گاهی اوقات  نمی توانند بین منابع قابل اتکا و غیر قابل اعتماد اطلاعات تمیز بگذارند. این موضوع به ویژه در مورد مسائل علمی 
همچون احتمال وقوع زلزله یا مزایای واکسیناسیون موضوعیت دارد.

برای این مشکل توضیحات زیادی وجود دارد. این مشکل می تواند در مورد موضوعاتی اتفاق بیفتد که سیاسی شده اند که کار بازاندیشی پیرامون یک باور را دشوارتر می کند. یا در مورد مسائلی که کارشناسان در توضیح آنها به طریقی که برای جامعه قابل درک باشد قصور ورزیده اند. یا در مواردی که هیچ آگاهی عمومی از آنچه که در یک حوزه تحقیقاتی خاص رخ داده وجود ندارد.

انتخاب منابع مناسب

برخی کودکان درک می کنند که وجود شواهد تایید کننده تر، به این معناست که یک نتیجه گیری اقناع کنندگی بیشتری دارد یا بهتر می توان به آن اعتماد کرد. 

مثلا در مطالعه اخیری که من در طراحی و انتشار آن کمک کرده ام، کودکان ترجیح داده اند از کسانی چیز یاد بگیرند که گفته های خود را با شواهد کامل پشتیبانی می کرده اند. یعنی اطلاعات این عده در مقایسه با کسانی که شواهد زیادی در تایید حرف هایشان ارائه نشده یا اصلا شواهدی را ارائه نداده اند، برای کودکان قانع کننده تر بوده است. 

اما مواردی وجود دارد که این برتری به چالش کشیده می شود. یکی از دلایل این وضعیت این واقعیت است که نحوه دسترسی همه ما به اطلاعات تغییر کرده است. با در دسترس قرار گرفتن اینترنت، فهمیدن این مسئله سخت تر شده است که آیا ادعاهای مطرح شده واقعا از نظر تجربی قابل اتکا هستند یا نه.

تا دهه 1990 کسانی که در پی پاسخ سئوالاتی از این دست بودند که «به دانشمندی که در مورد حشرات مطالعه می کند چه می گویند؟» یا «طرز کار رادیاتور چگونه است؟» به سراغ کتاب های درسی، دفترچه های راهنما و دایرة المعارف ها می رفتند. در تقریبا تمام این موارد، تمام این منابع 
قبل از آنکه در دسترس عموم قرار گیرند مورد تایید و ویرایش اهل فن قرار می گرفتند.

امروزه مردم برای سرهم کردن نظرات خودشان درباره چیزهایی که می خوانند آزادی عمل بیشتری دارند و چون منابع اطلاعات بسیار زیاد و اغلب متضادی وجود دارد، گاه مردم احساس می کنند این قدرت و اختیار را دارند تا شواهدی را که عملا باید بپذیرند رد کنند.

یک منبع قابل اتکا چیست؟

مسئله دیگر اینکه هر کسی از جمله کودکان می توانند از طریق گوگل یا سیری یا آلکسا سئوال خود را بپرسند. در یک چشم بر هم زدن آنها به صدها هزار یا حتی میلیون ها پاسخ دسترسی پیدا می کنند. چیزی که آنها نمی فهمند، این است که ضمانتی وجود ندارد که این پاسخ ها درست باشند.

این مشکل درک اینکه چه چیزی شکل دهنده یک سئوال خوب است و چه موجب قابل اعتماد شدن پاسخ ها می شود را پیچیده تر می کند.

محققان از جمله تیمی از پژوهشگران دانشگاه استنفورد دریافته اند که با آموزش دادن نحوه تشخیص نادرستی اطلاعات هنگام جستجوی آنها در اینترنت یا اخبار، می توان کمک زیادی به آنها کرد.

به همین دلیل است که پژوهشگران در «موسسه پاسخ درست»، یک سازمان تحقیقی و آموزشی غیرانتفاعی که به دنبال افزایش سواد اطلاعاتی است، به کمک معلمان رفته است تا آنها را با مختصات یک پرسش خوب در بسترهای مختلف بیشتر آشنا کند.

برای مثال معلمان می توانند دانش آموزان را تشویق کنند تا با همکاری هم یکی دو سئوال را که بر موضوع درس تمرکز داشته باشد مطرح کنند. ماهیت سئوال بسته به اینکه کلاس مثلا علوم است یا تاریخ می تواند فرق داشته باشد.

در یک کلاس علوم سئوال خوب می تواند چنین شکلی باشد «چرا درخت چنار این قدر رشد می کند؟» در کلاس تاریخ یک سئوال خوب می تواند این گونه باشد که مثلا «چرا انگلیس از کلیسای کاتولیک خارج شد؟»

هدف از این کار طرح سئوالاتی است که کودکان بتوانند به مشارکت بیشتر در آن درس تشویق شوند و نحوه اندیشیدن در این باره را که یک پاسخ خوب به سئوالاتشان چگونه پاسخی باید باشد بیاموزند. به این ترتیب این پرسش ها می تواند راه را برای تحقیقات و مباحث روشنگرانه بگشاید.
به باور من از این نوع آموزش تمامی دانش آموزان می توانند منتفع شوند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر