به گزارش پایداری ملی، علی جمشیدی نوشت:که رئیسجمهور آمریکا هنوز داغ بود و تازهکار، گمان میکرد با خروج از برجام و با تهاجم همهجانبه به اقتصاد ایران، میتواند بهسرعت حاکمیت ایران را زمینگیر کند و مسئولان را وادار به کنار آمدن با میز جدید مذاکرهای کند که از مدتها پیش برای ایران آماده شده بود. این نگاه در کاخ سفید آنقدر تقویت شده بود که حتی بولتن هم یقین کرده بود مردم ایران چهلمین سالگرد انقلاب خود را نخواهند دید که بخواهند آن را جشن بگیرند. 18 اردیبهشتماه 97 در شرایطی ترامپ از برجام خارج شد که گمان میکرد ایران به برجام بهعنوان یک توافق حیثیتی نگاه خواهد کرد و هیچگاه و تحت هیچ شرایطی از آن خارج نخواهد شد، همین هم بود که باعث شد او همزمان نهتنها تحریمها را برگرداند بلکه با راهبرد فشار حداکثری تلاش کند فروش نفت ایران را به صفر برساند و علاوهبر آن با اخلال در اقتصاد ایران، تسریعکننده ورشکستگی و فروپاشی شود.
اگر بخواهیم این وضعیت را با یک دستهبندی مشخص توضیح دهیم باید حداقل سه روایت مشخص را بیان کنیم.
اول: نگاه ترامپ به ایران در بهار 2018
اینکه در ابتدای متن واژه رئیسجمهور تازهکار آمریکا ذکر شد و البته ابایی هم وجود ندارد که ترامپ را یک متوهم تمامعیار توصیف کنیم، مبتنیبر یکسری شواهد و وقایع عینی است. به چند عنوان مهم آن دقت کنید. 1- ترامپ گمان میکرد شرطیشدن مردم ایران به برجام و مذاکره آنقدر تشدید شده که با خروج آمریکا از توافق، چالش درونی ایجاد شده و مردم به حاکمیت معترض میشوند، 2- او تصور این را داشت که بازگشت تحریمها اولا اقتصاد ایران را با چالش عظیمی مواجه میکند و ثانیا نارضایتی گستردهای را میان مردم به وجود میآورد و درنتیجه آنها را به جان حاکمیت و دولت خواهد انداخت؛ چنانکه وقایع دیماه 96 هم چنین توهمی را جدی و قابل تحقق نشان میداد و 3- ایران، برجام و بقای آن را حیثیتی میداند، لذا پایبندی دائم و همیشگی به آن خواهد داشت. از اینرو امکان بازی با برجام برای آمریکا فراهم است و هرچه بخواهد میتواند برسر آن بیاورد و البته چند نکته دیگر که ذکر آنها ضروری نیست. اگر همینها که مبتنیبر تعداد زیادی اقدام و اظهارنظر مقامات کاخ سفید ذکر شده بررسی شوند بهسرعت نتیجهای جز متوهمبودن ترامپ حاصل نخواهد شد، چراکه اولا با بازگشت تحریمها اقتصاد ایران فرو نپاشید، ثانیا صادرات نفت صفر محقق نشد، ثالثا مردم علیه حاکمیت آشوب نکردند و دست آخر هم اینکه ایران با گامهای 60 روزه نشان داد پایبندی دائمی به برجام ندارد و آن را برای خود تابو نمیداند.
بنابراین باید این
روایت را اینگونه جمعبندی کرد که ایران امروز یعنی تابستان 2019 در
نقطهای 180 درجه مقابل انتظار ترامپ و مسئولان کاخ سفید ایستاده است و
بهعبارتی توانسته شاکله ذهنی و ساختار فکری آمریکاییها را درمورد ایران
بههم بریزد.
دوم: اقدامات ترامپ از بهار 2018 تا بهار 2019
اگر بخواهیم درمورد اقدامات آمریکا در این برهه یکساله یا بهعبارت بهتر، یکسال و چند ماه اشاره کنیم، باید دو دسته اقدام را بهصورت مشخص بررسی کنیم؛ اقداماتی که مبتنیبر همان نوع نگاه و المانهای ذهنی ترامپ به ایران انجام میشد و او امیدوار بود بتواند نتایج بسیار گستردهای از آنها بگیرد. اول اقدامات سیاسی و دوم اقتصادی که البته هر دو همراه و توامان با هم و بسیار درهمتنیده به ایران فشار آورده و میآورند.
الف - اقدامات سیاسی: اگر قانون محدودیت ویزا و امثالهم را فاکتور بگیریم، خروج از برجام اولین و بزرگترین اقدام سیاسی ترامپ علیه ایران بود. بعد از آن او بهدنبال فشار بر اروپا برای عدم همکاری با ایران رفت و از آنها خواست که او را در افزایش فشار بر ایران و طرح مذاکرات برجام 2 و 3 روی مسائلی چون صنایع دفاعی ایران و مسائل منطقهای همراهی کنند، هدفی که البته تا حدودی برای آمریکا حاصل شد.
ترامپ و همکارانش در کاخ سفید در گام سوم آن بهسراغ کشورهای حاشیه خلیجفارس رفتند و بهاصطلاح روی رگ عربی آنها دست گذاشتند تا بتوانند ائتلافی علیه ایران با همکاری 6 کشور حاشیه خلیجفارس بهاضافه اردن و مصر تشکیل دهند تا ایران را بهنوعی در منطقه جنوبی مورد محاصره قرار دهند. البته آمریکا از این هم جلوتر رفت و عربستان و امارات را بهعنوان جبرانکنندگان کسری نفت ایران در بازار معرفی کرد و امیدوار بود این اتحاد آنقدر بزرگ و جدی باشد که ایران از خلیجفارس و دریای عمان هم از منظر استراتژیک و هم اقتصادی ناامید شود. درباره این اقدام شاید به توضیح مفصلی نیاز نباشد، چراکه آمریکاییها هم از ایجاد ائتلاف عربی علیه ایران ناکام ماندند و هم در آن بخش دوم که میخواستند امارات و عربستان را برای جبران نفت ایران به میدان بیاورند، تیرشان به سنگ خورد و اساسا این دو کشور نهتنها نتوانستند با آمریکا همراهی کنند که بعد از مدتی فرمان را سمت همسایه شمالی خود چرخاندند و دوباره به سمت توسعه همکاریها با ایران حرکت کردند.
چهارمین اقدام آنها توسعه ناامنی در ایران بود، اقدامی که بنا بود بهصورت ناگهانی توسعه یابد و حداقل بتواند آشوبهایی را در نقاط مختلف ایران رقم بزند که البته معلوم و مشخص است که در این راهبرد هم آنها نتوانستند توفیقی حاصل کنند.
پنجمین اقدام آنها تروریستیخواندن سپاه بود؛ اتفاقی که در فروردین گذشته روی داد و برخلاف آنکه آمریکاییها تصور میکردند چنین اقدامی باعث ایجاد فاصله جدی میان مردم و حاکمیت خواهد شد و سپاه پاسداران هم در داخل و هم در منطقه منزوی میشود، دقیقا عکس آن رخ داد و همبستگی داخلی تقویت شد و به تبع آن اقدامات راهبردی سپاه در مرزهای ایران و کشورهای محور مقاومت افزایش یافت.
ششمین راهبرد آنها پایان دادن به یکی دو بحران نظامی در منطقه و ایجاد تمرکز بر ایران بود. آمریکاییها در بدو امر فشارها بر یمن را گسترش دادند و همزمان در جبهه سیاسی و نظامی تلاش کردند انصارالله را از میدان بهدر کنند یا حداقل با تصرف چند شهر استراتژیک مانند بندر الحدیده مقدمات تجزیه یمن و پایان جنگ را فراهم کنند، راهبردی که تاکنون محقق نشده و انصارالله قویتر از گذشته بهدنبال حفظ یکپارچگی یمن و عقبراندن عربستان و دیگر متجاوزان است.
ب - اقدامات اقتصادی: تحریم اصلیترین ابزار آمریکا در بخش اقدامات اقتصادی است؛ آنها در این زمینه به دفعات اقدام کردند و به بهانههای مختلف افراد یا مجموعههایی را مورد تحریم قرار دادهاند. آمریکاییها با خروج از برجام تحریمهای خود را بهسرعت برقرار کردند و همچنان که مشخص بود حتی براساس اعلام رسمیشان، دومرحلهای رفتار نکردند. در گام دوم آمریکا معافیتهایی را که به هشت کشور برای خرید نفت از ایران داده بود، تمدید نکرد و نهایتا در سومین مرحله آنها ایده فروش نفت صفر برای ایران را عملیاتی کردند و تکتک با مراجعه به مشتریان نفت ایران آنها را تهدید به تحریم اقتصادی در قبال خرید نفت از ایران کردند. گام چهارم اما متفاوت بود؛ در این مرحله آنها اخلال در بازارهای واسط ارزی ایران را در دستورکار قرار دادند و با مجموعه اقدامات اطلاعاتی- اقتصادی تلاش کردند با واسطه بازارهای ارزی ایران را متلاطم کنند. عملیات نوروز 98 یکی از این جمله اقدامات بود که البته توفیق آنچنانی برای آنها نداشت.
پنجمین
مرحله شامل عدم تمدید تعلیق تحریمهای هستهای و وارد کردن ضربه مهلک بعدی
به برجام بود. آمریکاییها در این قسمت برای اجرای برجام از سوی ایران و
کشورهای دیگر مانند روسیه هم اخلال ایجاد کردند و برای فروش اورانیوم
غنیشده و آب سنگین ایران مانع تراشیدند که البته در این مسیر هم ناموفق
بودند و ایران به فعالیت خود در بازار هستهای جهان ادامه داد.
سوم: ورق در بهار 2019 برگشت
خلاصه امر اینکه این مجموعه اقدامات سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران در اردیبهشت گذشته به حداقل خود رسید و به قول کارشناسان مسائل تحریم، با رسیدن فشارها به سقف، تاثیر تحریمها و فشارها متوقف و ابتکار عمل از دست آمریکاییها گرفته شد، از اینرو در همین شرایط ایران با طرح گامهای 60 روزه برای کاهش تعهدات خود مسیری را برای فشار به اروپاییها آغاز کرد تا بتواند در این مرحله مبتکرانه عمل کرده و بهعبارتی، تعیینکننده قواعد میدان و نتایج نهایی باشد.
اولین مجموعه اقدامات ایران بعد از موفقیت در گرفتن ضرب تهاجمهای آمریکا و ایجاد ثبات نسبی در سیستم اقتصادی کشور، کاهش تعهدات برجامی بود، مسیری که انتخاب شد تا بعد از توقف تاثیرگذاری تحریمها، فشارها یکییکی به عقب رانده شود. در این مسیر ایران دو گام اساسی برداشت و گام سوم که گفته میشود مهمتر و راهبردیتر از دو مرحله ابتدایی است تا آخر همین هفته عملیاتی خواهد شد.
تداوم این مسیر البته نتیجه واضح و آشکاری هم داشته است. اینکه از 18 اردیبهشت تاکنون بهصورت واضح و آشکار اروپاییها به دست و پا افتادهاند تا ایران را متوقف کنند. فرانسویها حالا بیش از دو ماه است که خود را به زمین و زمان زدهاند تا با راهکاری مانع حرکت ایران به سمت تعهدات متوازن در برجام شوند و برای آن حتی پای G7 را هم به میان کشیدهاند. البته این به آن معنا نیست که آنها اراده عمل مستقلی از خود دارند بلکه بهواقع شرایط باعث شده که مجوز چنین مانورهایی از کاخ سفید برای مکرون صادر شود و او بتواند برخی قولها را بدهد و برخی تصمیمات را بگیرد.
دومین اقدام راهبردی ایران مقابله با تهدیدات امنیتی بود. از آنجاکه آمریکاییها بنا داشتند با مانورهای نظامی پازل فشار بر ایران را کامل کنند و با تحرکات ایذایی ایران را به گوشه رینگ ببرند، ناباورانه با پاسخ ایران مواجه شدند و بهسرعت عقب کشیدند. زدن گلوبالهوک، پرنده فوقپیشرفته جاسوسی آمریکاییها آنقدر برای کاخ سفید شوکهکننده بود که کل ایده عملیات روانی آنها برای نشان دادن محتملبودن جنگ با ایران را بههم بریزد و نگذارد این ایده بهعنوان یک امر قطعی یا با احتمال بالا میان کشورهای منطقه و جهان تصور شود.
سومین اقدام راهبردی ایرام
مقابلهبهمثل با عملیات نظامی برای به صفر رساندن فروش نفت ایران در
بازارهای غیررسمی و محرمانه بود. زمانی که «گریس- یک» توقیف شد، مقامات
سیاسی و نظامی در تهران میدانستند که فرآیندی نظامی و سخت برای جلوگیری از
دور زدن تحریمها توسط ایران آغاز شده است، از اینرو با پاسخی قاطع و
مقابلهبهمثلی سریع، قطعکننده زنجیرهای بودند که اگر تداوم مییافت ممکن
بود برای همیشه مانع خروج نفت از ایران شود و توقیف «استنا ایمپرو»
بهسرعت نشان داد که ایران در راهبرد خود برای فروش نفت جدی است و در مقابل
هر اقدامی واکنش متناسب و دقیقی نشان خواهد داد. همین امر هم بود که باعث
شد غرب از این ایده و هدف خود عقب بنشیند و نهتنها کشتی دیگری را توقف
نکند که چندیبعد «گریس-یک» را هم آزاد کند.
حالا چه باید کرد؟
اگر خوب توضیح داده باشم، در سطور بالا وضعیت میدانی ایران هم در اقتصاد، هم در سیاست و هم در مسائل امنیتی در سطح منطقه مشخص شده است و بهواقع هیچ شک و شبههای در این باقینمانده است که اولا مسیری که یکسال تمام از آن با عنوان «صبر استراتژیک» یاد میشد و بهواقع عقبنشستن و منتظر اروپا ماندن بود به غایت ناکارآمد و بیبهره بوده است که اگر اینگونه نبود اینستکس تاکنون راه افتاده و حداقل تعهدات اروپاییها عملیاتی شده بود.
ثانیا امروز برای همه اثبات شده که حرف زدن با زبان قدرت در زمانی که دیپلماسی کند است یا راه آن بسته شده، میتواند جهش ایجاد کند و بهواقع تنها ابزاری است که از توانمندی مقابله با زورگویی و زیادهخواهی مقابل کشورهایی مانند آمریکا برخوردار است.
سومین مساله اما مربوط به شرایط کنونی است، یعنی یکی دو روز باقیمانده تا گام سوم و دوماه و دو روز تا گام چهارم. شاید بگویید شاید گام چهارمی در کار نباشد اما بهواقع باید گفت ایران با پیشفرض اینکه گام چهارم را برخواهد داشت یا اساسا با این وضعیت دیر یا زود از برجام خارج خواهد شد، باید به مذاکره با طرف غربی برود و مانند خودشان که سالها به مرگ میگرفتند تا به تب راضی شویم، به مذاکره بپردازد و اجازه زمان خریدن و تعلل بیشتر را به آنها ندهد. ناگفته نماند ایران این مسیر را باید تا نقطهای ادامه دهد که حداقلهای خواستههایش که همان فروش روزانه 5/2 میلیون بشکه نفت (طبق شرایط عادی، نرمال و بدون فشار تحریم)، ایجاد مسیری برای بازگشت پول نفت و باز شدن مسیر واردات کالاهای مورد نیاز است، محقق شود.
چهارمین نکته مربوط به مواضع داخلی مقامات و مسئولان دولت دوازدهم است. همچنان که در خاطرهها مانده، در جریان مذاکرات برجام در ایران پیامهای متعددی به بیرون ارسال میشد که نهتنها کمککننده به تیم هستهای نبود بلکه کندکننده سرعت آنان بود. اینکه از موضع ضعف و در جریان مذاکرات رئیس دولت بگوید خزانه کشور خالی است، یا اینکه حل شدن همه مشکلات کشور حتی آب خوردن مردم در گرو مذاکره و توافق است یا نهایتا اینکه آمریکا آنقدر قدرت دارد که با یک بمب، سیستم دفاعی ایران را نابود سازد همگی زمینزننده دیپلماسی و مذاکره بوده و باید برای همیشه از چنین مواضعی فاصله گرفته شود. علاوهبر این، امروز اینکه مداوم تکرار کنیم آمادگی مذاکره با ترامپ را داریم چون ممکن است منافع ایران را تامین کند، دقیقا بازی در پازلی است که طرف مقابل میخواهد و همچنان که چند روز پیش تجربه شد باعث میشود ترامپ، مکرون و دیگر طرفهای ایران جری شوند و گمان کنند ما نیازمند این دیدار هستیم.