مسائل «حقوق زنان» از جمله مسائلی است که همواره محل بحث و مناقشه اقشار مختلف و فعالان حوزه زنان بودهاست. اما این حقوق در طول تاریخ چطور تعیین شده است و در کشور ما به چه سمتی میرود؟
به گزارش پایداری ملی، جایگاه زن و مرد در خانواده و حقوق و وظایف آنها نسبت به یکدیگر از جمله مسائلی است که ممکن است در هر زندگی و در هر ازدواج با توجه به خواستهها و توافقات زوجین متفاوت در نظر گرفته شود. عوامل زیادی در شکلگیری شرط و شروطهای هنگام ازدواج میتواند دخیل باشد که مهمترین آنها اعتقادات مذهبی، مسائل عرفی و خواستههای حقوقی دو طرف ماجرا در زندگی مشترک است. مسائل حقوقی و گرفتن امتیازهای حقوقی در چندسال اخیر تبدیل به یکی از مسائل مهم در ازدواجهای کشور شده است. اما آیا حقوقی برخورد کردن در مسائل خانوادگی و گرفتن امتیازهای مختلف از طرف مقابل میتواند به موفقیت زندگی مشترک و ازدواج کمک کند؟ خط توازن در این دست مسائل کجاست؟ آیا فعالان حقوق زنان که در چندسال اخیر تلاشهای بسیاری کردهاند که کفه این ماجرا را به نفع زنان سنگین کنند توانستهاند به زندگی مشترک و آرامش زنان در خانواده کمک کنند؟
همه اینها مسائلی بود که با حجتالاسلام «جلیل محبی» حقوقدان و دکترای حقوق و جزا در میان بگذاریم و جوابی برای آن پیدا کنیم.
دین و نگاه فلسفی اندیشمندان دو عامل شکلگیری روابط در خانواده
در موضوعات حقوقی خانواده باید ریشهای به مسائل نگاه کنیم. در این نوع نگاه همواره دو فاکتور دین و دیگری نگاه فلسفی اندیشمندان به زن و خانواده و رابطه زن و مرد بوده است که در میان بشر زن و ارتباط او با خانواده و جامعه را ترسیم کرده است.
برای مثال در نگاه ویل دورانتی خانواده به صورت طبیعی و حیوانی بعد از دوران غارنشینی به وجود آمده است که همه این حرفها از نظر ما داستانهایی بیش نیست اما در ذهن اندیشمندان و فلاسفه تاثیر داشته است. لذا همواره دو نوع نگرش در شکلگیری روابط در خانواده موثر بوده است. همان دین و تفکر اندیشمندان بشری با الهام و یا بدون الهام از اندیشههای دینی که یکسری تجویزاتی مبتنی بر توصیفات انسانی یا مبتنی بر اندیشههای فلسفی مانند لزوم عدالت بوده است. این دو مورد موجب شکلگیری نگرش جوامع درباره زن، رابطه او با مرد و نهاد خانواده به عنوان یک نهاد خرد اجتماعی شده است.
اندیشهها، حقوق و تکالیف زن و مرد را تعیین میکنند
هرکدام از این اندیشهها مانند اندیشه اسلامی، اندیشه مسیحی کلیسایی و دیگر اندیشهها تعیین کردند که باید برای بهبود روابط زن و مرد در خانواده چه تجویزاتی داشته باشیم و این دو چطور کنار هم زندگی کنند. برای همین هرکدام ساختاری داشتند. مثلا در اندیشههای فلسفی مدرن که ما به آنها میگوییم مدرنیته و جوامعی که روی این اندیشهها سوار میشوند میگوییم مدرنیته، برای رابطه میان زن و مرد هرکدام یک ساختار و چارچوبی ترسیم کردند و مطابق آن چارچوب تلاش کردند که حق را بر اساس اندیشه خودشان تعیین کنند. مثلا گفتند زن حق دارد کار کند ولی دیگر همه بارهای مالی خانواده را به دوش مرد نگذاشتند. بلکه یک توازنی برقرار کردند. هرچند ما به اندیشههای غربی معترضیم چون معتقدیم کانوان خانواده را از بین برده است، اما با این حال توانسته توازنی میان حقوق زن و حقوق مرد برقرار کند. حقوق و تکالیف در آن باهم همخوانی دارند. اگر بچهدار شدن و پروسه زایمان زن را کنار بگذاریم زن و مرد را عین هم دیدهاند و یکی دانستهاند.
اندیشه اسلامی عدالت را در مساوات نمیبیند
اگر در متنهای جدید انگلیسی دقت کنید میبینید مرجع ضمیر he و she نیز استفادهاش کمی تغییر کرده است. در اصل انگلیسی اگر جنسیت نامعلوم باشد از he استفاده میکردند. الان جدیدا she میآورند. یعنی حتی در این مورد هم میخواهند این حقوق را رعایت کنند. این حاصل از اندیشهای است که میگوید مگر زن و مرد هر دو انسان نیستند؟ پس در همه عرصهها باید باهم یکی باشند. اما اندیشه اسلامی شکل دیگری را مشخص کردهاست. او عدالت را در حق را به حق دار دادن میبیند. نه اینکه برابر یا مساوات ببیند. در اندیشه اسلامی آن چیزی که مبنای دادن حق و تکلیف است «مصالح فرد و خانواده و جامعه» است. بعد یک سری آموزههای دینی را برای ما تعیین کرده و مشخص میکند شما بر این اساس جامعه را اداره کنید. به طور مثال زن حق دارد در جامعه کار کند و پول در بیاورد. برخلاف کلیسا که این اجازه را به زن نمیداد اما در اندیشه اسلام زن وظیفه کار کردن ندارد. یعنی تکلیفی برای زن بار نکرده است اما فضا را باز گذاشته است.
از طرف دیگر اسلام در مورد مسائل مالی همه چیز را به عهده مرد گذاشته است. حتی گفته است باید همان طور که یک خانم در خانه پدرش زندگی میکرد زندگی اش را اداره کنید. یعنی مادیات همانطوری باشد که در خانه پدرش بوده است. در عین حال در مسائلی مانند کسب علم هیچ تفاوتی بین زن و مرد نگذاشته است.
در خصوص گرداندن خانه یک تکلیف تعیین میکند. اما این تکلیف را باز گذاشته است که زن و مرد باهم توافق کنند. از طرفی میگوید همه کارهای خانه تکلیف مرد است و زن نباید دست به سیاه و سفید بزند. اما ترغیب میکند که خانه را طور دیگری اداره کند. مثلا میگوید مردی که در خانه کار میکند مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند. اما برای زن این موضوع را طور دیگری مطرح میکند. زنی که در خانه کار میکند کسی است که در راه خدا جهاد میکند. دیگر کلمه «مانند» وجود ندارد. با این تفاوت که بر مرد واجب است که این کار را انجام دهد اما برای زن واجب نیست. خداوند با مختصات زن و مرد این موضوع را اینطور در نظر گرفته است. کار کردن زن در خانه را وظیفه او ندانسته بلکه امر محبت آمیز و عشق ورزی او به افراد خانواده نگاه کرده است.
در اسلام برای توازن زن و مرد، دادهها و ستاندههای مشابهی وجود ندارد اما دوکفه ترازو تقریبا باهم برابری میکند. مثلا بار مالی خانواده و حتی بزرگ کردن بچه به عهده مرد است. حتی زن وظیفه ندارد به بچه شیر بدهد، مگر اینکه بچه زنده نماند اگر این کار را انجام داد باید به او پولش را بدهی. در عین حال به زن گفتهاست که در زناشویی تکلیف تو اطاعت است. این موضوع هم به دلیل تفاوتهای جنسیتی وروانی میان زن و مرد است.
از بین بردن خانواده تبریک گفته میشود
تجربه بیش از هزارساله زندگی زن و مرد مسلمان تا قبل از آمدن نظریات مدرن به ایران یعنی حوالی مشروطه نشان میدهد تجربه بسیار موفقی بوده است. از آن طرف جامعه غربی برای خودش از بین بردن خانواده را یک موفقیت میداند. مثلا آقای «ادموند گسند» جرم شناس معروف فرانسوی در مقاله بحرانهای سیاست جنایی در دنیا که در مورد خانواده صحبت میکند میگوید:«ما به جامعه مدرن تبریک میگوییم که توانسته خانواده را از بین ببرد و زن را از بند خانواده آزاد کند. اما خانواده یکسری حقایق و مزایایی هم برای جامعه داشته که الان آنها را نداریم و باید برایش جایگزین پیدا کنیم.» ما به همین رسایی میبینیم که آنها از این بابت خوشحالند که توانستهاند خانواده را از بین ببرند و این دقیقا اختلاف بزرگ ما با آنهاست. حتی اگر به آن دنیا هم نگاه نکنیم و همه چیز را در این دنیا در نظر بگیریم باز میبینیم که با از بین رفتن خانواده آرامش افراد از بین میرود.
نمیشود حقوق اسلامی و حقوق غربی را همزمان طلب کرد
جامعه امروز ایران یک جامعه شترگاوپلنگ است. از طرفی وجود اندیشههای وحیانی اسلام و وجود نهادهای مذهبی رسمی برای تنظیم قوانین زنان و خانواده از یک سو، از سوی دیگر فشارهای اجتماعی روشنفکران مدرن ما بعد از مشروطه که اروپا رفتند و بعد از آن بازگشتند و مثلا قانون حمایت از خانواده را در دهه 40 نوشتند یک جامعهای را به وجود آورده که در حوزه زن و خانواده هیچ چیزش سر جای خودش نیست. یک زن دوست دارد از مزایای زندگی خانوادگی وحیانی همهاش را بگیرد. دوست دارد در خانه کار نکند. دوست دارد مهریه بگیرد. دوست دارد حق خروج از کشور بگیرد و به طوری کلی وضعیتی شده است که دوست دارد حقوق غربی و حقوق اسلامی خودش را بگیرد و در عین حال هم تکالیف غربی و هم تکالیف اسلامی را از مرد توقع دارد. این موضوع در کوتاهمدت برای زنان فوایدی داشته باشد. اما در بلند مدت اصلا اتفاق خوبی نیست.
نتیجه جنبشهای افراطی زنان، بیشتر شدن تنوعطلبی مردان است
در ونزوئلا این موضوع کاملا تجربه شده است. جنبشهای حقوقی افراطی شرقی و غربی برای گرفتن حقوق زن تلاشهای زیادی کردند و در نهایت همه حقوق را به زن دادند. به طور مثال یک مرد هنگام طلاق باید همه چیزش را بگذارد و برود. فکر میکنید در ادامه این ماجرا چه اتفاقی میافتد؟ آیا به نفع زن تمام میشود؟خیر، مرد میلش را بهطور کلی نسبت به ازدواج از دست میدهد و تنها خواهان رابطه دوستی با زنان است. آنوقت در صورت بچهدار شدن، مرد اگر رفت هیچ ضمانت اجرایی برای برگشتن ندارد و زن و بچه باهم میمانند و تنها عاطفه مادری این بچه را کنار زن نگه میدارد. همین است که فرزندان زیادی وجود دارد که تنها یک والد دارند آن هم مادر. این موضوع در کشور ما هم اگر به این شکل ادامه پیدا کند رخ میدهد. برای کسانی که به شرع اعتقادی ندارند ازدواج سفید میکنند. متشرعین هم دنبال رابطههای حلال بدون ازدواج میروند. فکر نکنید این ماجرا همه ضرباتش متوجه زنان است. وگرنه مردی که نخواهد مسوولیت قبول کند برایش کاملا ایدهآل است و هرروز تنوع طلبی میکند.
آینده فعالیتهای فمنیستی در کشور، زنانی با حقوق بالا و بدون خانواده است
این نشانه را همیشه در نظر داشته باشید. سنگین شدن بار یکی از کفههای ترازو چه به سمت زن و چه به سمت مرد میل طرف مقابل را به تشکیل خانواده و ازدواج از بین میبرد و آن کسی که در سمت کفه سنگینتر قرار دارد به خاطر نداشتن خانواده ضربه میخورد. لذا روند جامعه ایرانی در حوزه زن و خانواده این است که یکی از دو مدل غربی و اسلامی را نمیپذیرد و میخواهد تلفیق کند و همه را باهم داشته باشد. همه حقوق زن را بگیرد و همه تکالیف را به مرد تحمیل کند.
اگر این موضوع ادامه پیدا کند و عقدنامهها به همین شکل پیش برود 30 سال دیگر زنانی داریم با حقوق بسیار بالا که همه حقوقشان روی کاغذ است. چون هیچکس دوست ندارد با آنها ازدواج کند و همه خواهان رابطههای غیر رسمی با آنها هستند. متاسفانه فمنیسمها دارند امضاها را از یک طرف دارند زیاد میکنند و فکر میکنند که دارند به زن خدمت میکنند.
جای ناز زن و نیاز مرد در جامعه فعلی عوض شده است
عقلای جامعه ما حتی عقلای غیردینی و روشنفکری ما حداقل بیایند برای خانواده ترازویی قرار بدهند. مثلا بگویند به مرد این حقوق را میدهیم به زن این حقوق را که زن و مرد غیرمذهبی ما هم حداقل به گونهای که آنها میگویند جلو بروند. نه اینکه همه بار به دوش یک نفر باشد و حالا برو هرکاری دوست داری بکن. همین آقای مدرن میگوید من فردا ازدواج نمیکنم. این ازدواج اصلا شخصیت مرا خورد میکند. وقتی من میتوانم بدون هیچ تعهدی هرسال با یک نفر وقت بگذرانم چرا باید تن به این نوع مسوولیت بدهم. این حرفها دیگر درگوشی نیست. دیگر این حرفها را رسمی میزنند. در ادبیات این مملکت میان شاعران همیشه بوده است که مرد باید اظهار نیاز کند و زن ناز کند. اما داریم به چشم میبینیم که جایشان عوض شده است و این کار بزرگترین دستاورد زن که داشتن یک خانواده آرام و فرزندان است را از او میگیرد.
چاره کار این است مذهبیون ما در ازدواجهایشان به قوانین اسلامی تن بدهند و آن را الگو قرار بدهند. غیر مذهبیون ما هم به قوانین مدرن تن بدهند که روشنفکرهایشان برایشان مشخص میکنند که خلاف اسلام نباشد و دو کفه ترازو را هم به توازن برساند. اما اینطور نباشد که هر دو گروه هم حقوق اسلامی و غربی را باهم طلب کنند هم تکالیف هر دو را به دوش یکی از طرفین بیندازند.