آمریکا و روسیه با تعلیق INF؛ و کنار زدن پرده آهنین به جا مانده از دوران جنگ سرد؛ تغییر محاسبات و معادلات در ساختار بازدارندگی را با رونمایی از سلاح ها و موشک های اتمی پیشرفته ترسیم؛ و با تهدید بکارگیری احتمالی سلاح های اتمی؛ بخشی از اهداف امنیتی خود را آشکار نمودند.
جهان با خروج روسیه و آمریکا از پیمان INF عملاً به دوقطب نظامی تقسیم خواهد شد و با تشدید تنش ها و توسعه بیشتر ناتو و نوسازی برنامه های دفاع موشکی روسیه؛ ترتیبات امنیتی کنونی در جهان با چالش های جدی تر از گذشته مواجه می گردند؛ و در نهایت تسلیم نظم آتی این رقابت تسلیحاتی خواهند شد. هر چند که روسیه در جهان دو قطبی جدید نظامی ظرفیت لازم برای کشاندن جهان به جنگ سرد را ندارد؛ زیرا در رقابت با قدرت اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی تسلیم محض است.
در موقعیت فعلی؛ دنیا دیگر یک جامعه جهانی مبتنی بر قواعد بین المللی دوران جنگ سرد نیست؛ و عرصه تاخت و تاز کشورهایی خواهد شد که از تامین منافع ملی و امنیتی خود حتی با انجام یک نبرد هسته ای ابایی ندارند.
در جهانی که موازنه قدرت بعد از خروج از INF در حال تغییر است؛ و دکترین آمادگی نظامی برای حمله پیشدستانه در دستور کار ناتو قرار گرفته؛ کشورها به رفیق و حریف تقسیم خواهند شد. درچنین شرایطی تنها کشورهای دارنده سلاح هسته ای می توانند در آینده از امنیت نسبی تضمین شده برخوردار گردند. سایر کشورها برای حفظ امنیت و یا امنیت سازی مجبور می گردند که براساس مقتضیات منافع شان؛ اردوگاه سیاسی و یا بازیگر اصلی برای خود انتخاب نمایند.
آمریکا با تاکید بر فناوری های نظامی پیشرفته و سرمایه گذاری در سامانههای نوین تهاجمی، وارد دور جدید از مسابقات تسلیحاتی فراگیر شده؛ و با مبارزه طلبی در فضا موسوم به «جنگ ستارگان»، حریفان را با جنگ و نابودی تهدید می کند.
استراتژی تهاجمی ۲۰۱۹ ترامپ در ترکیب با راهبرد نظامی مصوب ناتو در سال ۲۰۱۸ که آمریکا را به عنوان مرکز فرماندهی ناتو در جهان؛ و آلمان را به عنوان مرکز فرماندهی ناتو در اروپا، برای واکنش سریع در قبال روسیه و یا حتی چین در نظر گرفته؛ سطح تقابل نظامی با تهدیدهای آتی را بالا برده و «میلیتاریسم سیاسی» را در اولویت نخست قرارداده است.
طبق برنامه ناتو، تسلیحات هستهای آمریکا حدود ۲۰ بمب اتمی که در بوشل آلمان نگهداری میشدند؛ همچنان در آلمان باقی ماندند و پستهای فرماندهی ناتو در اقیانوس اطلس شمالی و آلمان دوباره احیا و فعال شدند. تسلیحات هستهای در بوشل از نوع B61-4 هستند و هر کدام چهار برابر بیشتر از بمبی که هیروشیما را ویران کرد، قدرت دارند. این سلاح ها قرار است با سلاح های هسته ای مدرن تر آمریکایی تا سال ۲۰۲۰ جایگزین شوند.
تصمیم های تازه کشورهای عضو ناتو چرخشی مهم در سیاست و استراتژی بلند مدت این پیمان نظامی است. این تصمیم ها ناتو را از حالت دفاعی به تهاجمی سوق داده و اقداماتش را از سطح منطقه به سطوح فرامنطقه ای و جهانی هم خواهد کشاند که ناتوی عربی بخشی از اهداف آن است.
منطقه بالتیک نیز در واپسین سال های به جا مانده از جنگ سرد شاهد یکی از خشن ترین و ستیزه جویانه ترین رفتارهای نظامی از جانب آمریکا و روسیه بوده است. ادامه حضور و تقویت نیروهای ناتو در حوزه بالتیک و افزایش و استقرار امکانات و تسلیحات نظامی در این منطقه، روسیه را مجبور ساخت که از سلاح های آینده خود در بخش های موشکی و هسته ای رونمایی کند.
پنتاگون نیز در اواخر سال ۲۰۱۶ رسماً اعلام نمود که منطقه بالتیک از این نظر اهمیت استراتژیک دارد که به لحاظ ژئواستراتژیک اگر روسیه موفق شود نوار مرزی جنوب لیتوانی را در این منطقه به تصرف خود در آورد، ارتباط زمینی منطقه بالتیک (لتونی، استونی و لیتوانی) با اروپا به طور کامل قطع خواهد کرد.
طبق اعلام ناتو؛ در سال ۲۰۱۶ آماری غیرقابل تصور از «تحرکات خصمانه» و «تحریک آمیز» روسیه و تبادل علائم هشدار در ناتو به ثبت رسید. طی این دوره ۸۷۰ بار آژیر هشدار از جانب پدافند دریایی ناتو نسبت به جنگنده های روسیه در حوزه بالتیک به صدا درآمد. حتی در نیم قرن دوران جنگ سرد نیز این میزان از علائم هشدار دهنده ثبت نشده بود.
بنابراین نگرانی های ناتو از سطح نگرانی های امنیتی با روسیه به سطح آمادگی برای برخورد نظامی احتمالی با آن کشور ارتقاء یافته و از نگرانی های سیاسی به تهدید های نظامی و عملیاتی مبدل شده و حتی جدی تر از دورن جنگ سرد، ناتو را برای نبرد های اتمی احتمالی با روسیه آماده کرده است.
باید توجه داشت که شرایط جدید امنیتی در امتداد منافع روسیه قرار ندارد، لذا روسیه با توجه به تهدیدات مستقیم ناتو، تنها می تواند در همکاری با بازیگران مهم خاورمیانه و یا آسیا؛ امنیت و منافع فرا منطقه ای خود را حفظ نماید.
البته روسیه در مسابقه تسلیحاتی با کشورهای غربی تا کنون توانسته است با ایجاد موازنه قوا و آزمایش سلاح های فوق پیشرفته پاسخ قاطعی برای تهدیدات آنها داشته باشد. اما در روند آتی موازنه قدرت نظامی علاوه بر آزمایش سلاح های پیشرفته؛ مسکو برای تنها نماندن و تحمل هزینه های سنگین دفاعی، نیاز به متحدین راهبردی و بازیگران موثر منطقه ای و فرامنطقه ای دارد.
اروپا در کشاکش تحولات آتی؛ همانند دوران جنگ سرد؛ خط مقدم صلح و جنگ میان آمریکا و روسیه باقی خواهد ماند و به عنوان «گروگان امنیتی بدون ابتکار عمل» باید نظاره گر و یا قربانی نخست استفاده احتمالی طرفین از سلاح های غیرمتعارف باشد.
اروپا در جهان آتی با همه ظرفیت های سیاسی و اقتصادی خود در اعماق مسابقات تسلیحاتی میان آمریکا و روسیه؛ بیش از دو ران جنگ سرد یک هدف محسوب خواهد شد.
نگرانی اروپا برای خروج ایران از برجام هم به این دلیل است که تشدید تهدیدات ناشی از عدم موفقیت در توازن سازی قدرت اروپا در خاورمیانه؛ اروپا را از سوی ایران به هدف دوم مبدل کند.
بنابراین در آینده نه چندان دور مشخص می شود که جهان چه نظم جدیدی به خود خواهد گرفت. مطمناً نظم جدید جهانی در سرنوشت برجام، معامله قرن و در میان زورآزمایی هایی نظامی در بالتیک در یک روند نه چندان دور اما پرهزینه برای طرفین شکل خواهد گرفت.
آمریکا و روسیه با ولخرجی های خود در زمینه های تسلیحاتی و هسته ای پذیرفته اند که هزینه های سنگین و پر خسارت و حتی پر تلفات این رویارویی می تواند با تهدیدهای امنیتی منجر به درگیری قابل پرداخت گردد. در هیمن رابطه دبیر کل ناتو به تازگی مسکو را به تقابل هسته ای دفاعی تهدید کرد و متقابلاً هم از روسیه در مورد استقرار موشک های کوتاه برد و میان برد در کشورهای اروپایی عضو ناتو؛ پاسخ مقتضی را دریافت نمود.
∎