۱۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۱
کد خبر: ۵۱۵۵
آمریکا پس از سقوط صدام درصدد قطع ارتباطات منطقه ای ایران در سوریه و لبنان است تا سیاستهای ایران در قبال فلسطین را تضعیف کرده و مقاومت را شکست داده و همزمان حمایت تام خود را از اسرائیل نشان دهد.

زمانیکه به عملکرد آمریکا در منطقه ایالات متحده نگاهی بیندازیم ، جنگ طلبی و مداخله گری بهترین واژههای تبیین کننده آن هستند. پس از 11 سپتامبر با شعار جهانی «مبارزه با تروریسم»، سیاست‌ها واهداف منطقه‌ای خود را در خاورمیانه به گونه‌ای دیگر ترسیم کرد. آمریکا پس از حمله به افغانستان و پی‌آمدهای گسترده منطقه‌ای آن، سیاست‌های کلی خود را در قالب «طرح خاورمیانه بزرگ» مطرح ساخت. این طرح به دنبال آن بود که ریشه‌های افراط‌گرایی و خشونت در منطقه را از طریق دموکراسی‌گستری و گشایش فضای باز سیاسی و اجتماعی از بین ببرد و فضای جدید سیاسی برای عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه فراهم سازد. آمریکا یک سال پیش از طرح خاورمیانه بزرگ، با ارائه سند «نقشه راه» (2003) در پی آن برآمد که با حمایت از نهادسازی در دولت خودگردان فلسطین و تقویت نهادهای سیاسی و اجتماعی، دولت خودگردان را به دولتی پاسخ‌گو و عاملی برای کنترل فعالیت مبارزان فلسطینی تبدیل کند. از سوی دیگر، در سطح منطقه خاورمیانه، واشنگتن با تأکید بر لزوم برگزاری انتخابات و تقویت نهادهای مدنی، در پی بسط ایده‌های دموکراتیک در منطقه بود، اما با برگزاری انتخابات مختلف در منطقه، با وجود تمامی محدودیت‌ها و اعمال فشارهای دولتی، آشکار گردید که پیروزی غالباً نصیب نیروها و جریان‌هایی می‌شود که با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا مخالف هستند.

از آنجا که در غالب کشورهای خاورمیانه به مجرد باز شدن نسبی فضای سیاسی، اسلام گرایان به پیروزی می‌رسیدند، اصلاحات اقتصادی به عنوان مکمل اصلاحات سیاسی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. این استدلال که بهبود وضعیت اقتصادی کشورها به تقویت طبقه متوسط و کاهش حمایت‌های مردمی از گروه‌های تندرو منجر می‌شود، یکی از دلایل اصلی این اقدام بوده است .
شرایط به وجود آمده پس از 11 سپتامبر این فرصت را در اختیار نومحافظه‌کاران قرار داد تا در راستای عملیاتی نمودن موارد ذیل تلاش کنند:

1. دشمن جدید و خطر بالفعلی را برای طراحی و اجرای راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا معرفی کنند.

2. با اتخاذ یک رویکردی آفندی - امپراطوری براساس اجبار ـ اجماع ـ اقناع و با استفاده از نیروهای مسلح، نظم لیبرالیستی بین‌المللی را در راهبرد کلان امنیت ملی آمریکا نهادینه کنند.

3. استیلا و برتری علی الاطلاق ایالات متحده آمریکا در حوزه‌های نظامی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی را برای دهه‌های متوالی در نظام بین‌الملل در قالب مقابله با آنچه تهدید تروریسم خوانده می‌شود، تضمین کنند.

4. تسلط بر منابع اصلی انرژی نفت و گاز به عنوان منابع اولیه ثروت و قدرت در قرن 21 را تضمین نمایند و با رقبایی که با استفاده از این منابع قصد چالشگری دارند، به شکل پیشدستانه‌ای مقابله کنند.


5. در الگوهای آموزشی، ابزارها و ساختارها براساس رهیافت و راهبردی نوین دگرگونی به وجود آورند، به نحوی که چالش‌گری عواملی همچون اقوام، ادیان و ملل گوناگون در عرصه امنیت بین‌الملل تقلیل یابد.

حادثه 11 سپتامبر و اعلان جنگ ایالات متحده بر علیه طالبان فضای جدیدی از همکاری را بین تهران و واشنگتن به وجود آورد.وجود گروهک تروریستی القاعده و طالبان در ورای مرز های ایران نگرانی های زیادی را برای رهبران تهران به وجود آورده بود بنابر این این مسا له دلیل کمک ایران به ایالات متحده در حمله به افغانستان و حتی حمایت از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را می تواند توجیه نماید.نابودی طالبان و مخالفت ایدئولوژیکی این گروه تندرو با آموزه های دینی ایران نشانگر نوعی مشروعیت بخشی ضمنی به ایران در منطقه بود.
اما دوره این همکاری ها بسیار کوتاه مدت بود زیرا هشدار بوش در 10 ژانویه به ایران در مورد تلاش برای بی ثبات کردن دولت جدید در افغانستان و پناه دادن به سران القاعده این جو همکاری جویانه را از بین برد و ایران را که منتظر پاداش از سوی آمریکا برای همکاری با این کشور در جنگ بر علیه تروریسم و طالبان بودرا در ابهام باقی گذارد.اما ایران این سخنان را تکذیب کرد و قول حمایت از حامد کرزای را داد و همچنین تهران به کابل و واشنگتن اطمینان داد که قصد اخلال در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را ندارد و منابع مالی حزب اسلامی در ایران را خواهد بست و رهبر حزب گلبدین حکمتیار را که دولت کرزای را غیر قانونی نامیده و قصد مقاومت در برابر جبهه نظامی به رهبری آمریکا در افغانستان را داشت از تهران اخراج کند. در راستای حمله آمریکا به افغانستان یک سری مسائل در این کشور برای تهران نگران کننده بود. بر گشت ظاهر شاه پادشاه سابق این کشور و ایجاد یک دولت طرفدار آمریکا در همسایگی ایران از نظر امنیتی بسیار نگران کننده بود. بنابر این ایران با حمایت از احزاب شیعه در شمال افغانستان و حمایت از گروههای مخالف آمریکا در منطقه نظیر اسماعیل خان در هرات برای فشار به آمریکا در جهت حفظ برتری استراتژیک خود در افغانستان استفاده نمود.

حمله به عراق و تغییر رژیم حاکم بر این کشور از مهمترین این موارد است. همانگونه که می دانیم سیاست کلینتون در مورد ایران و عراق مبتنی بر مهار دو گانه با تاکید بر تحریم اقتصادی بود . در مورد عراق تحریم ها ، به صورت بمباران های مقطعی، از بین بردن جنگ افزار های کشتار جمعی ، بازرسی از برنامه های هسته ای و منزوی نگاه داشتن رژیم عراق در صحنه بین المللی در دستور کار کلینتون بود. اما پس از انتخاب شدن جورج بوش ملاحظات بین ا لمللی آمریکا دچار تغییر و تحول کلی شد و حادثه 11 سپتامبر فرصت مناسبی را برای آمریکا جهت از بین بردن عراق فراهم آورد.
حمله ایالات متحده به عراق توازن قوای منطقه ای را در خاور میانه متزلزل و دگرگون ساخت. سرنگونی یکی از جدی ترین دشمنان ایران یعنی صدام حسین، به ارتقای جایگاه منطقه ای ایران کمک نمود. مرگ یاسر عرفات و روی کار آمدن ابومازن ، اعلام همکاری جهاد و حماس با رهبری جدید در راستای حفظ همبستگی و تحقق کشور فلسطین ، اعلام آمادگی کشور های اروپایی برای به رسمیت شناختن این دو گروه فلسطینی ، اعلام عقب نشینی اسراییل از کرانه های غربی ، اعلام آتش بس نظامی بین ابو مازن و شارون ، کاهش ادعای تفوق منطقه ای اسراییل از کرانه های غربی و کنار گذاشتن استراتژی گسترش گرایی ، تخلیه جنوب لبنان ، خارج شدن سوریه از لبنان و به رسمیت شناخته شدن حزب ا... توسط سازمان ملل ، فضایی از اشتراک منافع را بین ایران و ایالات متحده پس از حمله این کشور به عراق فراهم آورد.
از سوی دیگر بر اساس سند راهبر د پیروزی در عراق که توسط دولت بوش ارائه شده است، عراق باید به الگوی دولت – ملت نوین در خاورمیانه تبدیل شود. از نظر نو محافظه کاران سرانجام طرح خاور میانه بزرگ ،به پیروزی د ر عراق بستگی دارد، با این حال آمریکا در بعد امنیتی موفق به تکمیل عملیات ثبات سازی در عراق نشده است ، در حقیقت نا امنی مهمترین عامل باز دارنده در گذار عراق از شرایط کنونی به حکومت دموکراتیک می باشد.در همین راستا به دلیل آشنایی بیشتر ایران با اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق و ژئو پلیتیک منطقه و همچنین ارتباطا ت نزدیک با شیعیان و احزاب و سیاستمداران آن ایالات متحده نیازمند همکاری نزدیک با ایران است و نمیتواند نقش تهران را در تحولات منطقه نادیده بگیرد،گفتگو های چندجانبه میان ایران آمریکا و عراق را می توان به عنوان نمادی از تاثیر گذاری ایران در تحولات منطقه دانست .
از سوی دیگر به دلیل اهمیت عراق در سیاست های راهبردی ایران تدوین یک استراتژی مطلوب برای مواجهه با عواقب و پیامدهای منفی حمله نظامی آمریکا به این کشور ضروری است . در همین راستا تهران به تقویت عمق استراتژیک خود در عراق پرداخته است. از نظر ایران آینده سیاسی عراق بر شکل گیری ساختار سیاسی – امنیتی منطقه تاثیر گذار خواهد بود، به همین دلیل تهران ضمن مخالفت با دکترین جنگ پیشدستانه ومخالفت با حضور نظامی آمریکا در منطقه از تشکیل دولت با ثبات در عراق حمایت می کند.
اما در حال حاضر تصاعد بحران امنیتی در این کشور بر پی چیدگی روابط بین سه کشور ایران ، عراق و آمریکا افزوده است. ایران در معرض اتهام حمایت از شورشگران در عراق قرار گرفته است و ایالات متحده در پی این اتهام به دنبال اعمال فشار بر ایران برای همراهی بیشتر با واشنگتن و ایفای نقش مثبت در عملیات ثبات سازی در عراق می باشد.
مقامات آمریکا که پس از اشغال عراق حضور مستقیم خود را در منطقه افزایش داده اند در صدد اعمال فشار بر ایران در چند زمینه می باشند. اول حمایت از گرو ههایی همچون حماس ، جهاد اسلامی فلسطین ، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و حزب ا... لبنان، دوم مخالفت با روند صلح خاور میانه به دلیل به رسمیت نشناختن اسراییل به عنوان یک کشور و مخالفت با میانجیگری آمریکا در توافق نامه های صلح بین اسراییل – فلسطین و اسراییل – سوریه ،سوم تلاش برای دستیابی به فناوری هسته ای که از نظر مقامات واشنگتن به گسترش توانمندی تسلیحاتی ایران منجر می شود.
فبنابراین شار های آمریکا پس از 11 سپتامبر بر جمهوری اسلامی ایران افزایش یافته است . در شرایط کنونی نیز حضور نظامی ایالات متحده در خلیج فارس مهمترین چالش بین دو کشور محسوب می شود. هم چنین به دلیل ادامه سیاست حمایت از فلسطین و مخالفت با روند صلح خاورمیانه ، ایالات متحده پس از سقوط صدام در صدد قطع ارتباطات منطقه ای ایران در سوریه و لبنان است تا سیاست های ایران در قبال فلسطین را تضعیف کرده و همزمان حمایت تام خود را از اسرائیل نشان دهد. هدف بعدی این کشور حل و فصل بحران هسته ای ایران است به طوریکه با اعمال فشار های و سیع و تشدید تحریم ها قصد دارد ایران را به لغو کامل فعالیت های هسته ای وادار کند . از نظر ایالات متحده کشور هایی مانندایران کهدر رده کشور های یاغی قرار می گیرند نباید به برتری استرا تژیک در منطقه دست یابند . بنا براین مهمترین مساله در نظام تصمیم گیری ایران در حال حاضر و در آینده این خواهد بود که چگونه تهدید نظامی علیه کشور را دفع کند و با اجتناب از نگاه درونی و ذهنی به مسایل و موضوعات مختلف و با طراحی استراتژی چند جانبه و افزایش توانایی ها و ارتقاء زندگی مردم در داخل کشور و از نظر بین المللی در چگونگی رفتار و عملکرد درسیاست خارجی و نحوه بر خورد با بحران های ناشی از تقابل با غرب بتواند به اهداف خود در سیاست خارجی و امنیتی خود رسیده و در عین حال بتواند حق خود برای داشتن انرژی هسته ای را حفظ کند
اکنون برای بار دیگر با بهانه سازی های واهی و آماده سازی رسانه ای افکار عمومی با مطرح کردن جنگ محدود ، ناقوس جنگ در سوریه نیز به صدا درآمده و آنچه که بنظر می رسد برای کشورهای جنگ طلبی دارای اهمیت کمتری می باشد سرنوشت مردم در نتیجه جنگ و پس از آن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر