«جهانی سازی نئولیبرالی» سالهاست که کارزار بی سابقه ای برای بازمهندسی اجماع های اجتماعی برای تولید رضایت به راه انداخته است. بخشی از این راهبرد شامل دلمشغول کردن مردم غرب به «گرمایش جهانی»، «برابری نژادی» و «مبارزه با نژادپرستی» بوده است.
به گزارش پایداری ملی، از زمان کنار گذاشته شدن نظام پولی برتون وودز در سال 1971 تغییری ساختاری در غرب صورت گرفته که هنوز نیز در جریان است. این اتفاق با به آخر رسیدن کار اتحاد جماهیر شوروی تسریع شد و به «جهانی سازی نئولیبرالی» انجامید که امروزه شاهدیم.
همزمان کارزار بی سابقه ای برای بازمهندسی اجماع های اجتماعی در جریان بوده است. بخشی از این راهبرد شامل دلمشغول کردن مردم غرب به «گرمایش جهانی»، «برابری نژادی» و «مبارزه با نژادپرستی» بوده است. در این مسیر توده ها با تمرکز بر سیاست های هویتی و تغییرات اقلیمی، عمدتا اثرات ویرانگر و بی عدالتی هایی را که سرمایه داری جهانی سازی شده و نظامی گری همراه آن به بار آورده اند به چالش نکشیده اند و این عوامل با قوت در پس زمینه باقی مانده اند.
این استدلالی است که دنیس رنکورت پژوهشگر در انجمن آزادی های مدنی انتاریو در گزارش جدید خود مطرح می کند. رنکورت استاد پیشین فیزیک در دانشگاه اوتاوا در کانادا و نویسنده کتاب «ژئواقتصادها و ژئوسیاست ها محرک اصلی دوره های متوالی جهانی سازی تاراجگر و مهندسی اجتماعی هستند. ظهور تاریخی تغییرات آب و هوایی، برابری جنسیتی و مبارزه با نژادپرستی به عنوان دکترین های دولتی» (آوریل 2019) است.
رنکورت در این گزارش به کتاب سال 1972 مایکل هادسون «سوپرامپریالیسم: راهبرد اقتصادی امپریالیسم آمریکایی» اشاره می کند تا به کمک آن نقش کلیدی حفظ هژمونی دلار و اهمیت دلارهای نفتی برای سلطه جهانی آمریکا را بهتر توضیح دهد. به گفته رنکورت گذشته از اهمیت نفت، آمریکا در حصول اطمینان از اینکه مواد مخدر به دلار آمریکا خرید و فروش می شوند - موادی که یک کالای جهانی عمده دیگر به حساب می آیند – منفعتی موجودیتی دارد. این موضوع می تواند توضیحی باشد بر اشغال افغانستان از سوی آمریکا. او همچنین به اهمیت کسب و کار کشاورزی و صنایع تسلیحاتی آمریکا در کمک به تامین اهداف ژئوراهبردی این کشور اشاره می کند.
رنکورت می گوید از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 کارزارهای جنگی آمریکا از جمله با هدف جلوگیری از کنار گذاشته شدن دلارآمریکا، نابود کردن کشورهایی که در پی کسب حق حاکمیت ملی از سلطه آمریکا بوده اند، تضمین تجارت مواد افیونی، تشدید کنترل بر نفت صورت گرفته اند. بعلاوه ما شاهد بوده ایم که در تلاش برای نابود کردن مراکز تولید انرژی که آمریکا بر آنها کنترل نداشته یا حداقل به منظور آنکه روسیه کنترلی بر آنها نداشته باشد، کشورهای خاصی با بمبارانی از تحریم ها و خصومت ها مواجه شده اند.
او همچنین به اثرات این اتفاقات در درون کشورهای غربی نیز می پردازد، از جمله از دست رفتن نسبی سیستماتیک جایگاه اقتصادی طبقه متوسط، رشد بی خانمانی شهری، از بین رفتن طبقه کارگری صنعتی، ظهور ابرشرکت هایی که در هم ادغام می شوند، رشد نابرابری، از میان برداشته شدن تامین اجتماعی، بورس بازی مالی، دستمزدهای راکد، بدهی، مقررات زدایی و خصوصی سازی. بعلاوه مدارای روز افزون در زمینه قانونگذاری های مربوط به مواد غذایی و دارویی، به افزایش شدید استفاده از آفت کش ها انجامیده که افزایش بیماری ها و ناخوشی های مزمن زیادی را به دنبال داشته است.
در مواجهه با این ویرانگری ها، کشورهای غربی مجبور بوده اند رضایت روزمره را در میان جمعیت های خود تامین کنند. برای کمک به توضیح اینکه آنها چگونه به این هدف دست یافته اند، رنکورت بر برابری جنسیتی، مبازرز با نژادپرستی و گرمایش جهانی به عنوان دکترین هایی دولتی تمرکز می کند که برای منحرف کردن توجهات مردمی از دسیسه چینی های امپریالیسم آمریکا (همچنین با هدف ممانعت از شکل گیری شعور طبقاتی) مورد استفاده قرار گرفته اند. به تازگی گفتگویی را با دنیس رنکورت انجام داده ام که در ادامه می خوانید.
- آیا می توانید کمی درباره خودیتان به ما بگویید و اینکه چگونه به تهیه این گزارش رسیدید؟ از انتشار این گزارش چه هدفی دنبال می شود؟
- من استاد سابق فیزیک، دانشمند زیست محیطی و یک مدافع حقوق مدنی هستم. در حال حاضر به عنوان پژوهشگر در انجمن آزادی های مدنی انتاریو کار می کنم. در طول یکی از مباحثات پیرامون مسائل حقوق مدنی که من مدیر اجرایی این انجمن بودم، چندین پدیده اجتماعی و اقتصادی مهم را شناسایی کردم که به نظر می رسید به اوایل دهه 1990 مربوط باشند. پس به تدریج فکر تهیه این گزارش در من شکل گرفت.
هرچند که از نظر تعداد در روشنفکران و کارشناسان مزدبگیر برای هدایت نادرست برداشت من کم و کاستی وجود ندارد، اما تحقیق من نشان می دهد که بین خیزش ها در جوامع تحت سرکوب و بهره کشی گسترده با تسریع یک جهانی سازی تهاجمی و بهره کشانه رابطه ای وجود دارد.
- شما در گزارشتان به پیامدهایی اشاره می کنید که کنار گذاشتن سیستم پولی برتون وودز و انحلال اتحاد جماهیر شوروی بر هژمونی دلار، نظامی گری آمریکا و اثرات ویرانگر «جهانی سازی نئولیبرال» هم بر دولت ملت ها و هم مردم معمولی داشته اند. شما از این بحث می کنید که دولت ها نیاز دارند که از رضایت توده ها اطمینان حاصل کنند؛ لازم است از آرام کردن، هیپنوتیزم کردن و همسو کردن جمعیت کشورها برای تداوم جهانی سازی مطمئن شوند و دقیق تر بگویم، لازم است توجه مردم را از خشونت ساختاری موجود در سیاست های اقتصادی و خشونت واقعی نظامی گری منحرف کنند. می توانید بگویید که مسئله گرمایش جهانی چگونه به این مسئله مرتبط می شود؟
- صرف نظر از اینکه آیا به اصطلاح «بحران آب و هوایی» واقعی، اغراق شده یا سرهم بندی شده است یا نه، این مسئله از داده هایی که در گزارشم آورده ام روشن می شود که مفهوم و مقتضیات گرمایش جهانی در مقیاسی جهانی مهندسی شده اند و بهره کشان و به شکلی غیرمستقیم تر دولت از اقتصاد کربن نفع می برند.
برای مثال یکی از مطالعاتی که در جریان تحقیقاتم بررسی کردم، نشان می داد که افزایش چند برابری گزارش های رسانه های جریان غالب درباره گرمایش جهانی به ناگهان از اواسط دهه 2000 شروع شد. از آن زمان بود که تمام رسانه های خبری پیشتاز، و همزمان تامین کنندگان مالی و مریدان آنها مثل ال گور تصمیم گرفتند یک اقتصاد کربن جهانی را تشکیل دهند و مدیریت کنند. این کارزار رسانه ای از آن زمان تاکنون تداوم دارد و مفهوم و مقتضیات گرمایش جهانی نهادینه سازی شده است.
طرح های مصادره کربن، اجتماعات محلی را در تمام قاره های به اشغال درآمده، نابود کرده است. اگر هم هیچ چیز دیگری نباشد، طرح های کربن – از مزارع بادی تا کشاورزی سوخت زیستی تا تولید باتری صنعتی و نصب ردیف های طولانی از سلول های خورشیدی تا استخراج اورانیوم و احداث سدهای آبی و غیره- نابودی زیستگاه ها را تسریع کرده است.
همزمان با در جریان بودن جنگ های اقتصادی و نظامی، آفت کش ها در نرخ های بی سابقه ای در جو زمین انباشت شده اند (آفت کش هایی که صرف تولید غلات پول ساز مقاوم دربرابر آفت کش های شیمیایی شده اند) نسل کشی های فعالی در جریان است (یمن) و ایالات متحده به طور یکجانبه در حال خروج از پیمان های هسته ای و اعمال فشار برای به راه انداختن یک مسابقه تسلیحاتی با نسل بعدی ماشین های مرگ و وام های سنگین آمریکایی که به منظور تغییر کاربری اراضی در مقیاس کشوری به سهولت پرداخت می شود، در حالی که کودکان تحصیل کرده ما با تحمل فشارهای عصبی در تلاش برای واداشتن دولت ها به «عمل کردن» در زمینه «آب و هوایی» هستند.
در اوایل دهه 1990 برگزاری یک کنفرانس جهانی در مورد محیط زیست گرایی آب و هوایی، پاسخ روشنی به انحلال اتحاد جماهیر شوروی بود. این بخشی از یک پروژه تبلیغاتی جهانی با هدف لاپوشانی موج جدید جهانی سازی تاراجگرانه ای بود که اکنون که اتحاد جماهیر شوروی برای همیشه از سر راه برداشته شده بود، به سرعت به کار افتاده بود.
- نظرتان در مورد افکار گرتا تانبرگ و جنبش پیرامون او چیست؟
- این مسئله ای غم انگیز و دلسرد کننده است. این جنبش گواهی است بر موفقیت پروژه تبلیغات جهانی که به آن اشاره کردم. بعلاوه این جنبش شاخصی است که نشان می دهد جوامع غربی تا کجا به تصرف تمامیت خواهی درآمده اند، در حالی که افراد، انجمن ها و موسسات توانایی خود را برای اندیشیدن مستقل به منظور هدایت جامعه و دور کردن آنها از طرح های یک گروه نخبه اشغالگر از دست می دهند. افراد (و والدینشان) به پلیس های اخلاقی در خدمت این «محیط زیست گرایی» تبدیل شده اند.
- شما از ظهور برابری جنسیتی (موج سوم فمینیسم) و مبارزه با نژادپرستی به عنوان دکترین های دولتی نیز صحبت می کنید. می توانید در این باره بیشتر توضیح دهید؟
- در گزارشم من از سوابق تاریخی و داده های اجتماعی برای نشان دادن این موضوع استفاده کرده ام که در پی انحلال اتحاد جماهیر شوروی، یک سه گانه از «مذاهب دولتی» در سطح جهانی پدید آمده و ظهور یافته اند. این سه گانه شامل هشدارگرایی آب و هوایی، تمرکز تک بعدی اغراق شده بر برابری جنسیتی و یک کارزار مبارزه با نژادپرستی متمرکز شده بر مهندسی افکار، زبان و نگرش ها.
تلاش های اقدامات سازمان ملل و پروتکل های امضا شده در نتیجه آنها به این ایدئولوژی های دولتی قوام بخشیده و آنها را تقویت کرده اند. حوزه دانشگاهی غربی با شور و حرارت دست به کار شده و این برنامه را نهادینه کرده است. رسانه های جریان غالب با قوت این مفاهیم به تازگی جعل شده را ترویج کرده اند. احزاب سیاسی عمدتا سهمیه هایی فزاینده از نمایندگان منتخب نژادی و قومی را به کار بسته اند.
این روندها و ایده ها در خدمت تخفیف دادن، آرام کردن و اشغال ذهن غربی به خصوص در میان طبقات بالاتر از متوسط، حرفه ای و حاشیه ای و طبقات نخبگان و قلمروهایی قرار داشته اند که از نظر اقتصادی به اشغال درآمده اند، اما هیچ کاری برای تخفیف خشن ترین و در سطح جهانی گسترده ترین اشکال نژادپرستی و زن ستیزی واقعی به عنوان یکی از نتایج جهانی سازی تاراجگرانه و نظامی گری انجام نداده اند.
کنایه آمیز آنکه حملات جهانی به کرامت انسانی، سلامت انسانی و محیط زیست، متناسب با فراخوان های سیستماتیک و گاه تند برای برابری جنسیتی، مبارزه با نژادپرستی و «اقدام» در زمینه آب و هوایی صورت گرفته اند. کلیت ساختار این «مذاهب دولتی» هیچ فضایی را برای کشمکش های طبقاتی لازم باقی نمی گذارد و به روشنی هر گونه پرسشگری پیرامون مکانیسم ها و پیامدهای جهانی سازی را سرکوب می کند.
- نظرتان را درباره جلیقه زردها، برگزیت و پدیده انتخاب ترامپ را بفرمایید.
- جهانی سازی تهاجمی، تاراجگری مالی همیشگی، تهی کردن طبقات کارگری و متوسط غربی از درون و یک گفتمان همراه با زبان بازی درباره تغییرات آب و هوایی، مبارزه با نژادپرستی و برابری جنسیتی در کنار هم باید نتایجی را به بار بیاورند. جغرافیدان فرانسوی کریستف ژیلی این واکنش ها را با برخی از جزئیات آنها پیش بینی کرده و فهم آنها نیز کار دشواری نیست. تصادفی نیست که طبقات کارگری و متوسط به پا خاسته، برای روایت های بحران آب و هوایی، مبارزه با نژادپرستی و برابری جنسیتی چنین اهمیت حساسی دارند؛ تصادفی نیست که رسانه های جریان غالب صدای آنها را به عنوان نژادپرست، زن ستیز و جاهلان نسبت به علم بازتاب می دهند.
چنین به نظر می رسد که هر طبقه ای که با نابودی خود مخالف باشد، متهم به این می شود که تحت تبلیغات جماعت نژادپرست و جاهلی قرار دارد که نمی توانند ببینند راه نجات، در یک جهان جهانی سازی شده همراه با مدیریت کربن نهفته است. از این رو تعطیل کردن تمام ابزارهای ارتباطی که این «جماعت جاهل» از طریق آنها می تواند دیدگاه های خود را در اختیار دیگران قرار دهد، در جهت سازماندهی تلاش کند و در نتیجه نظم اجتماعی غالب را مورد تهدید قرار دهد، ضرورت پیدا می کند.
نویسنده: کالین تادهانتر Colin Todhunter (گفتگو با دنیس رنکورت)