به گزارش پایداری ملی، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «حسین شیخالاسلام» نوشت:
1. دیدار تاریخی «شینزو آبه»، نخستوزیر ژاپن با رهبر معظم انقلاب، نمایشی با شکوه از «دیپلماسی اقتدار» را در برابر زیادهخواهی آمریکا به نمایش گذاشت. دونالد ترامپ از طریق این مقام بلندپایه ژاپنی چند پیام – بخوانید دستورالعمل- را برای ایران ارسال کرد و اولین هدفی که از آن مدنظر داشت، کسب جایگاه بینالمللی بود. کلیددار کاخ سفید تلاش میکرد به جهان ثابت کند که ابرقدرت منطقه غرب آسیا را مطیع خود کرده و تصور میکرد که از رهگذر «تحریم» و «دعوت به مذاکره» بهصورت توأمان میتواند به این هدف نائل شود. نکته مهم اینجاست که ظاهر قضیه، متقاعد کردن جمهوری اسلامی برای گفتگو و کشاندن ایران بهپای میز مذاکره بود اما رجوع به ادبیاتی که ترامپ در خصوص ملت بزرگ ایران بکار گرفته است، نشان میدهد که منظور وی فراتر از حاکمیت، بلکه تحقیر مردم کشورمان بود. وی حداقل دو بار ایرانیها را «ملت تروریست» خطاب کرده و اینکه اکنون مدعی است با تحریم نمیخواهد به مردم آسیب برساند، کذب محض است، چراکه پشتوانه و رکن قدرتمند جمهوری اسلامی، ملت و مردم غیور ایران هستند و ترامپ از این حقیقت بهشدت عصبانی است. مردم کشورمان آنچنان بهنظام و انقلاب دلبستگی دارند که در بزنگاه تهدیدات و خطرات خارجی، در صف اول ایستاده و از جنگ تحمیلی گرفته تا فتنه 88 و نبرد اقتصادی در برابر دشمنان قد علم کردهاند. لذا کلیددار کاخ سفید با پاسخ قاطع رهبر معظم انقلاب در این خصوص مواجه شد و اولین سیلی را با این جمله که «من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد» دریافت کرد.
2. چنانچه ترامپ فکر
میکرد که به سد محکم دیپلماسی مقتدرانه سکاندار انقلاب میخورد و چنین
برخوردی از جمهوری اسلامی را محتمل میدانست، خود را سنگ روی یخ نمیکرد و
رئیس وزرای ژاپن را بهعنوان خطشکن به ایران نمیفرستاد. اما نکته حائز
اهمیت اینجاست؛ موضعی که رئیسجمهور آمریکا از انقلاب اسلامی دید، نهفقط
بر نوع برداشت آمریکا و تغییر جدی محاسبات کاخ سفید تأثیر خواهد داشت، بلکه
بهطور حتم این رفتار رهبر انقلاب، بسامد منطقهای و بینالمللی به همراه
دارد و به رهبران کشورهای غرب آسیا و دولتهای اسلامی شجاعت برخورد در
برابر قدرتهای بینالمللی خواهد داد. امروز شاهدیم که متأسفانه برخی حکام
منطقه، به دلیل واهمه یا رودربایستی نمیتوانند به رؤسای جمهور، وزرا و
فرستادگان آمریکا «نه» بگویند و نتیجه این شده که کاخ سفید آنها را
بهمثابه عروسک خیمهشببازی، تحت کنترل خود درآورده و بدون کسب اجازه یا
در بهترین حالت بدون هماهنگی با کاخ سفید نمیتوانند تصمیمی اتخاذ کنند.
نمونه بارز آنهم، آل سعود است که ترامپ رسماً آنها را «گاو شیرده» خطاب
کرده و در هر مناسبتی یادآوری میکند که اگر حمایت واشنگتن نباشد، دو هفته
هم دوام نمیآوردند. همان رئیسجمهور متکبری که با سران ریاض و پادشاهیهای
منطقه با عتاب و خطاب سخن میگوید، از هر روزنهای و هر فرصتی برای التماس
به منظور گفتگو با ایران استفاده کرد ولی در نهایت، توسط رهبر معظم انقلاب
تحقیر شد.
3. آمریکاییها پیش از چرخش مواضع خود از «تهدید
نظامی» به «آمادگی برای گفتگو»، به وسیله دو عامل به این درک دیرهنگام
رسیدند که سخن از ارعاب و تهدید در برابر ایران کاری از پیش نمیبرد، باید
از در دیگری وارد شوند و راهحل را به قول آنها در «دیپلماسی» جستجو کنند.
اول اینکه جمهوری اسلامی برخی تعهدات برجامی خود را متوقف کرد و به حریف
فهماند که این تعهدات مادامالعمر نیستند و ایران نمیپذیرد که با ادامه
بدعهدی طرفهای اروپایی، در جادهای یک طرفه حرکت کند. پیش از این، برداشت
طرف مقابل این بود که چون جمهوری اسلامی به هر قیمتی نیازمند رفع
تحریمهاست، بنابراین، تحت هر شرایطی به تعهداتش عمل میکند، درحالیکه
مشاهده کرد که گفتمان «مقاومت» و «اقتصاد مقاومتی» به سکه رایج در کشور
بدل شده و لذا تصمیم گرفت که موضع خود را از فاز تهاجمی به خواهش و التماس
تغییر دهد، شاید فرجی شود! دومین اقدامی که محاسبات آمریکا را به هم ریخت،
جنگهای ناکام و دو روزه رژیم صهیونیستی در ماه گذشته و پائیز سال 97 بود،
چراکه امنیت شکننده این رژیم، پاشنه آشیل واشنگتن است. در طول این دو جنگ،
بیش از هزار موشک بر سر صهیونیستها ریخته شد و افسانه گنبد آهنین را به
کابوسی واقعی برای اشغالگران تبدیل کرد. این ضعف بسیار بزرگ در بنیه دفاعی
اسرائیل، ترامپ و شرکایش را به این جمعبندی رساند که در صورت حمله به
ایران، با پاسخ موشکی مقاومت فلسطین و لبنان که شهرها و نقاط راهبردی این
رژیم را هدف قرار خواهند داد، مواجه میشود و بهتبع آن، توطئه معامله قرن
نیز بهطور کامل به محاق خواهد رفت.
4. در پی این رویداد،
آمریکاییها تصمیم گرفتند که شانس خود را این بار با مدل کره شمالی
بیازمایند و با اعزام واسطه، مقدمات گفتگوی مستقیم را فراهم آوردند، غافل
از آنکه ایران با کره شمالی، تفاوتهای بسیاری دارد. به همین دلیل، پاسخی
که رهبر انقلاب به نخستوزیر ژاپن در خصوص مطالبات آمریکا دادند، موجب
تجدیدنظر جدی در مواضع مستأجر کاخ سفید و همچنین تغییر در لحن گفتار
مسئولین هتاک این کشور شد. بهعنوان نمونه، در سناریوی ایرانهراسانهای که
اخیراً در دریای عمان به وسیله آمریکا و عمّالش کلید خورد، وزیر خارجه
آمریکا به جای استفاده از ادبیات کابویی همیشگی، تصریح کرد که از منافع
کشورش و متحدانش «دفاع» خواهد کرد یا «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی کاخ
سفید به تأسی از ترامپ گفت که آمریکا قصد براندازی ندارد.
و بالاخره
اینکه جمهوری اسلامی از ناحیه اتخاذ این مواضع غرورآفرین و عزتمندانه
توانسته است که به بهترین شکل و با کمترین هزینه، «بازدارندگی» معنادار و
بسیار الهام بخشی در مقابل آمریکا ایجاد کند. حریف قدارهبند و عربدهکش
ایران اسلامی دریافته است که با رهبر و ملتی بینظیر در مقاومت روبهروست و
چرخش 180 درجهای ترامپ در مواضعش و اظهار ناامیدی از دستیابی به توافق با
جمهوری اسلامی ناشی از این واقعیت است. بیتردید این رخداد بینظیر که
نقطه عطفی در تاریخ کشورمان محسوب میشود را میتوان رکنی بسیار مهم در
اقتدار و عاملی برای تحذیر حریف از نزدیک شدن به مؤلفههای اقتدار و امنیت
ملی به شمار آورد که در کنار سایر عوامل، نقش بسیار ممتاز و برجستهای در
هنر بازدارندگی کامل ایفا میکند.