راه تحریم اقتصادی، آخرین وسیلهای است که کاخ سفید به آن متوسل شده اما گویا فراموش کردهاند که جمهوری اسلامی از گردنههای بسیار خطرناکتری عبور کرده و گذار از این مرحله هم قطعاً با همدلی و همراهی ملت و مسئولین ممکن و میسور است.
به گزارش پایداری ملی، «منصور حقیقت پور» در روزنامه «حمایت» نوشت:
درحالیکه همه شواهد و قرائن از استیصال رو به تزاید ارتش تروریستی آمریکا در منطقه حکایت دارد، کاخ سفید در اقدامی مضحک که اوج ناتوانی خود را در مقابل جمهوری اسلامی به اثبات رساند، اعلام کرد که شمارهای برای تماس مستقیم طرف ایرانی در اختیار سفارت سوئیس قرار داده است. از سوی دیگر، اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن که طی یک جابجایی روتین با یک ناو دیگر بهطرف خلیجفارس گسیل شده و نیز استقرار بمبافکنهای بی-52 در پایگاههای هوایی کشورهای منطقه، برخی را به این جمعبندی رسانده که اقدام اول واشنگتن، نشانهای روشن از آمادگی آمریکا برای گفتگوست و گام بعدی، سیگنالی پرقدرت از جنگ است! درنتیجه، نسخه مذاکره را میپیچند و همزمان، همگان را از بهاصطلاح حمله نظامی آمریکا بر حذر میدارند.
در خصوص احتمال حمله نظامی که بعضاً از سوی پیادهنظام رسانهای و برخی جریانها شنیده میشود باید گفت که آمریکاییها ابداً آمادگی نظامی، اقتصادی و اجتماعی برای یک ماجراجویی جدید ندارند و فاقد آستانه تحمل چنین حماقتی هستند. چنانچه یانکیها دست از پا خطا کنند، باید آماده خرید نفت 150 دلاری باشند و ببینند که آیا میتوانند از عهده پاسخگویی به شهروندان خود در زمینه تأمین بنزین خودروهای آنان برآیند یا جوابگوی مردم کشورشان برای گرم کردن بهموقع خانههای خود باشند؟ این البته یک بلوف یا تهدید توخالی نیست بلکه پیشبینی دقیقی از آینده است که توسط نهادهای آمریکایی و کارشناسان مبرز حوزه اقتصاد جهانی صورت گرفته است. ضمن اینکه جنگ با جمهوری اسلامی، مشابه نبرد با عراق یا افغانستان در دو دهه پیش نیست که با چند موشک و با اعزام چند ناو و بمبافکن بتوانند هراس ایجاد کنند و سپس با بمباران و موشک پراکنی پرچم پیروزی در دست گیرند. هرچند در حمله به این دو کشور هم به اهداف خود نرسیدند و بهعنوان نمونه در عراق، هزار میلیارد دلار صرف ساقط کردن صدام کردند و درنهایت، این کشور را تقدیم نیروهای محور مقاومت کرده و بیرون رفتند. در افغانستان هم بعد از 18 سال حضور نامشروع، زمزمههای پشیمانی از هجمه به این کشور در نهادهای قانونگذاری و کاخ سفید شنیده میشود. اینجا ایران است، سرزمینی که سپاه، ارتش و بسیج آن سالهاست که مشق جنگ کرده و میکنند و اگر دشمن بخواهد دست از پا خطا کند قطعاً ضربهای مهلکتر، سنگینتر و شدیدتر از هر آنچه تاکنون خورده است، دریافت خواهد کرد. لذا باید بهصورت جدی در محاسبات خود – حتی در ارسال پیامهای روشن و نیمهروشن – تجدیدنظر کنند. افزون بر این، آمریکاییها خوب میدانند که جنگ نظامی با ایران بهمنزله خودکشی است و اگر ناو هواپیمابر آنها حتی یک تیر و نه یک موشک بهسوی محافظان خلیجفارس شلیک کند، باید دو ناو دیگر هم برای تسریع در ساخت تابوت و حمل جنازه سربازان تروریست خود به منطقه اعزام کنند! ازاینرو، افراد، گروهها، جریانها و رسانههایی که بر طبل توخالی جنگ میکوبند، یا جاهلاند و از علم جنگ سر رشته ندارند و یا مغرض و حالت سومی وجود ندارد.
با این حساب، جنگی که در حال حاضر همه ملت ایران به اتخاذ آرایش جنگی در برابر آن امر شدهاند، نه نظامی بلکه «اقتصادی، سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و ضربه زدن بهوسیله فضای مجازی است.» واشنگتن بهخوبی میداند که هر ابزاری که تابهحال علیه ملت ایران استفاده کرده، کند شده و آخرین حربه را در جنگ اقتصادی بهوسیله نفوذ سیاسی، اطلاعاتی و با موجسواری در فضای مجازی میبیند. به پیام پنجشنبه هفته گذشته ترامپ که دقت کنیم، موضوع رفع تحریمها و شکوفایی ظرفیتهای مالی کشورمان در صورت کوتاه آمدن ایران اسلامی مطرحشده است. از طرفی میبینیم که رئیسجمهور آمریکا بنا بر مصلحت میگوید که به دنبال ضربه زدن به کشورمان نیست. بنابراین، راه تحریم اقتصادی، آخرین وسیلهای است که کاخ سفید به آن متوسل شده اما گویا فراموش کردهاند که جمهوری اسلامی از گردنههای بسیار خطرناکتری عبور کرده و گذار از این مرحله هم قطعاً با همدلی و همراهی ملت و مسئولین ممکن و میسور است. بنابراین، آدرس غلط دادن به آمریکا راه بهجایی نخواهد برد چراکه تحریمها با وجود مزاحمتها و دردسرهایی که دارد، درعینحال، فرصتی برای ترمیم خلل و فرجهای اقتصاد کشور فراهم آورده است. برآورد تیم ترامپ و همفکرانش این است که با فشار اقتصادی میتوانند جمهوری اسلامی را به تغییر محاسبات وادار کنند درحالیکه باید این استراتژی را هم به کتاب راهبردهای شکستخورده خود بیفزایند.
از طرفی، اعلام رسمی کاخ سفید مبنی بر ارائه شماره تماس بهطرف ایرانی به این معنی است که آنها همه این هیاهو را برای مذاکره به راه انداختهاند. متأسفانه پالسهای اشتباهی که بعضاً به حریف ارسال میشود، این توهم را بهطرف مقابل القاء میکند که جمهوری اسلامی همواره نیازمند مذاکره است، درحالیکه اینگونه نیست. ایران کشوری مستقل و تأثیرگذار در منطقه است که حل هر معادلهای در غرب آسیا، بدون حضور و مشارکت آن ممکن نیست و لذا این آرزو به دل آمریکاییها مانده است که حتی برای چند دقیقه، با ایرانیها پای یک میز بنشینند و گپ و گفتی بزنند! آرزویی که به گور خواهند برد.
به عبارت سادهتر، جنگ روانی و اقتصادی برای کشاندن جمهوری اسلامی بهپای میز مذاکره و اخذ امتیازات جدید در دستور کار ترامپ و همپالکیهایش قرارگرفته ولی سؤال اینجاست که سریال مطالبات آمریکا تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟! واقعیت این است که آمریکا نه در مورد ایران بلکه در قبال همه کشورهای غیرهمسو این هدف را دنبال میکند که تا جاییکه ممکن باشد، همیشه خود را طلبکار جلوه دهد و اخاذی کند. واشنگتن حتی در برابر دوستان، متحدان و شرکای تجاری خود نیز همین رویکرد را دنبال میکند. رئیسجمهور آمریکا بارها از اروپا، ژاپن، کره جنوبی و ... خواسته که میزان خرید خود را از آمریکا افزایش دهند و هر بار که با رؤسای آنها ملاقات میکند، خرده فرمایشات تازهای دارد. بنابراین، هیچ سقفی درباره خواستههای یانکیها وجود ندارد و مادامیکه باب مذاکره مفتوح باشد، زیادهخواهیهای آنها هم ادامه خواهد داشت. فرقی هم میان این حزب یا آن جناح آمریکایی وجود ندارد و به قول قدما، سر و ته یک کرباساند. آنچه از اسناد بالادستی و اظهارات رسمی اعمالی و حتی اعلامی مقامات دولت ترامپ در مواجهه با ایران برمیآید این است که ازنظر بنیادین با دموکراتها یکسان هستند، این تاکتیکها و روشهای اجرایی آنهاست که با یکدیگر تفاوت دارند و از منظر مبنایی، اختلافی بین درازگوشهای دموکرات و فیلهای جمهوریخواه نیست.
نهایتاً آنچه از استراتژی ایران ستیزانه مستأجر چهل و پنجم کاخ سفید به دست میآید اینکه نه جنگ نظامی بلکه هجمه در محورهای اقتصادی، روانی و سیاسی مدنظر وی است تا شانس خود را در آخرین هماورد در مقابل ابرقدرت منطقهای غرب آسیا بیازماید؛ معرکهای که با مراجعه به گذشته، نتیجه آن از هماکنون مشخص است.