این بخش، یکی از فنیترین بخشهای سلسلهجلسات «اقتصاد نرخ ارز» در هیئت اندیشهورز است؛ در این بخش، بهعنوان تکملهی بحثهای پیشین، روشن میشود که مبانی علمی «تأثیر نرخ ارز بر تجارت کشور» از کجا نشأت میگیرد.
به گزارش پایداری ملی، کارگروه بررسیهای ویژهی اقتصادی؛ مطلب پیشِ رو، بخش ششم از بستهی سیاستیِ «اقتصاد نرخ ارز» است که در هیئت اندیشهورز با هدف تولید و بهعرصهآوری «دانش نحوهی تعیین نرخ ارز»، با محوریت یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی ارائه شد، مورد نقد قرار گرفت و بخشهایی از آن تاکنون انتشار یافته است.
آنگونه که در بخشهای پیشین این پرونده دیدیم، دکتر حسین صمصامی، سرپرست اسبق وزارت اقتصاد، اصول، فلسفه، مبانی و منطق، و همچنین روشهای فعلی تعیین نرخ ارز در ایران را بکلی به چالش میکشد، و اثبات میکند که تعیین نرخ ارز در ایران، بجای پیروی از منطق قویم و عقلانی، از روشهای «حسی» و «رانتی» متأثر است و بصورت «دستوری» انجام میشود. وی در ادامه، سازهای نو و استوار در تعیین نرخ ارز، بر پایه شرایط فعلی اقتصاد ایران بنا میکند.
در این بخش، یکی از فنیترین بخشهای گفتگو ارائه شده است؛ در این بخش، بهعنوان تکملهی بحثهای پیشین، روشن میشود که مبانی علمی «تأثیر نرخ ارز بر تجارت کشور» از کجا نشأت میگیرد. دعوت میکنیم با ما همراه باشید.
به لحاظ علمی اگر تجارت خارجی ما بخواهد نسبت به نرخ ارز حساس باشد و نرخ ارز به عنوان یک ابزار سیاستگزاری استفاده شود شرط اولیه آن برقراری رابطه «بیکردایک-متزلر-رابینسون» به شرح زیر است.[1] شرط «ماشارل-لرنر» یکی از حالتهای خاص این شرط است.
که در آن:
TB تراز تجاری
S نرخ ارز
δ کشش قیمتی تقاضای واردات کشور خودی
*δ کشش قیمتی تقاضای واردات کشور خارجی
σ کشش قیمتی عرضه صادرات کشور خودی
*σ کشش قیمتی عرضه واردات کشور خارجی
این رابطه میگوید اگر نرخ ارز بخواهد روی تراز تجاری اثر مثبت داشته باشد، این رابطه باید مثبت باشد. چهار نوع کشش دارد: کششهای تقاضای واردات کشور خودی و خارجی، و کشش صادرات کشور خودی و صادرات کشورهای خارجی.
این میگوید چنانچه کشش عرضه صادرات نسبت به قیمت، بینهایت باشد، یعنی وقتی که قیمت را کمی بالا ببرید صادرات کالا یکدفعه افزایش پیدا کند، و خارجی هم به همین ترتیب. آنوقت dTB/dS تنها در شرایطی مثبت است که مجموع تقاضای کششهای واردات بزرگتر از یک باشد. یعنی:
پس اینگونه نیست که شما همینطوری بگویید که « اگر نرخ ارز بالا برود، شرایط صادرات بهتر میشود؛ یا تراز تجاری بهتر میشود». ببینید در ادبیات مالیه بینالملل در دانشگاههای کشورهای غربی - و در رأس آنها آمریکا - این ادبیات در حال توسعه است و چه ادبیات قویای در این زمینه تولید شده است؛ این همان «شرط مارشال-لرنر»[2] هست که کامل شده؛ آن چیزی که شما از مارشال لرنر خواندید خیلی ناقص بود، این کامل است. تازه همین هم برای اقتصاد ایران کامل نیست؛ مثلاً صادرات اینها، تابعی از مواداولیه وارداتی نیست، یعنی این ناقص است؛ اما نشان میدهد که اینطور نیست که «اگر نرخ ارز بالا برود نتیجه این باشد که صادرات هم افزایش پیدا کند»؛ در این میان بحثهای خیلی مفصلی مطرح میشود. اینطور نیست که آقایان اجرایی مدام میگویند «ما بحث علمی داریم»؛ و بعد میگویند «نرخ ارز که بالا برود به صادرات کمک میکند».
یکی از حضار: در این زمینه به چین اشاره میکنند.
کشش صادرات چین نسبت به قیمت، و ساختار اقتصادش اصلاً با ایران قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه چین مازاد مصرف داخلش را صادر میکند؛ یا موقعیتی که الآن ایران در جهان دارد، اصلاً چین به این صورت نیست.
یکی از حضار: همه این توضیحات نشان میدهد راه حل این است که ما باید به سمتی برویم که تولید داخل تا جایی که میشود ارزبری کمی داشته باشد.
دقیقاً همین است؛ یعنی ساختار تولیدمان درست شود تا اقتصادمان «مقاوم» شود؛ ارزبری کم بشود؛ یعنی خامفروشی نکنیم؛ زنجیره تولید کامل شود وغیره. اگر ما به اینجا رسیدیم صادرات غیرنفتی هم حساسیتش را نسبت به نرخ ارز بهدست میآورد. البته اینکه چه باید بکنیم تا چنین اتفاقی بیفتد، بحثهای بعدی ماست. تا اینجا پس همه قبول کردیم که فعلاً چنین بازاری وجود ندارد؛ بازار نداریم یعنی نه عرضه دارد نه تقاضا. وقتی چنین بازاری وجود ندارد، آن وقت ما به فکر میافتیم که بهاصطلاح «بازاری» درست میکنیم به نام «بازار ثانویه» که اصلاً بازار نیست.
یکی از حضار: در واقع، یکی از شروط بازار این است که هم عرضه کننده و تقاضا کننده زیاد باشد؛ الآن عرضه کنندههای ارز چه کسانی هستند؟ دولت و چهار تا پتروشیمی هستند؛ که محدود و تقریباً انحصاری است؛ نکته دوم اینکه بازار، شرایطی است که منحنی عرضه و تقاضایش نسبت به نرخ ارز حساسیت داشته باشد؛ لذا وقتی فروض اولیه را ندارد نمیتوانید بگویید بازار است.
به آن شرایط میگویند «حراجگر والراسی»[3]، بحثی است که ما در اقتصاد خرد تحت عنوان «بازار» مطرح میکنیم. مثلاً من خیار میفروشم به قیمت کیلویی هزار تومان، چوب میزنم، بعد هر کسی یک قیمتی پیشنهاد میدهد، بعد کسی که بالاترین قیمت را میدهد خیار را به او میفروشم؛ در واقع معامله انجام میشود؛ در بازار عرضه هم اتفاق میافتد، و تقاضا هم شکل میگیرد. یعنی در برابر این قیمت برای خیار، حساسیت وجود دارد؛ یعنی افرادی هستند که تقاضا میکنند، یکسری حاضرند با قیمت بالاتری بخرند؛ پس عرضه و تقاضا همدیگر را یک جایی قطع میکند که جایی است که تسویه بازار اتفاق میافتد. (بحث بازار رقابت کامل و فروض آن و بهینه پرتو)
حالا ما میگوییم در ارز چنین بازاری وجود ندارد؛ شما وقتی میخواهید ارز را در بازار تعیین قیمت کنید، باید شرایطی باشد که عرضه و تقاضا را همدیگر را قطع کنند؛ الآن که دیدیم چنین چیزی وجود ندارد؛ یعنی چنین انعطافی وجود ندارد که ما در نرخهای مختلف بتوانیم مشتریهایی داشته باشیم.
یکی از حضار: بازار آزاد داریم البته.
نه؛ بازار آزاد بحث دیگری است که حالا من راجع به آن مفصل صحبت میکنم. بازار آزاد ما اصلاً این نیست. بحث ما الآن این است که بازاری نداریم که کشف قیمت کند؛ میپرسیم «شما چنین سیستمی دارید که قیمت در آن تعیین شود؟» پاسخ میدهند «نه، چنین سیستمی وجود ندارد، یک مقدار ارز حاصل از نفت است، که دولت صادر میکند و اصلاً نرخی در آن تعیین نمیشود؛ یک قسمتهای دیگر هم هست که تولیدکننده مجبور به خرید در نرخی است که شما دیکته میکنید؛ جایی که قیمتهای مصرفکننده اجازه بدهد قیمت ارز را تا جایی که بشود بالا میبرید». در بازار واقعی که اینطوری نیست؛ در بازار کالا، وقتی قیمت یک کالایی خیلی بالا برود مردم نمیخرند؛ وقتی مردم نمیخرند، قیمتش پایین میآید؛ این روندِ مازاد عرضه و تقاضا هست تا به یک ثباتی برسد.
یکی از حضار: ما در بازار ثانویه بعضی روزها مازاد عرضه داشتیم اما قیمت پایین نیامده؛ یعنی با مکانیزم بازار کار نمیکند.
دقیقاً؛ بازار یعنی وقتی مازاد عرضه شد، قیمتش پایین میآید؛ شما بازار خوب میخواهی ببینی، برو ترهبار؛ بازار ترهبار یک بازار تا حدودی رقابتی است؛ میبینی که مثلاً انگور شده سه هزار تومان؛ بعد فردا که نگاه میکنی تعادل شکل میگیرد. بازار جایی است که عرضهکننده و تقاضاکننده بازیمیکنند؛ قیمت بازی میکند.
یکی از حضار: الآن چیزی که ما میبینیم این است که جامعه دارد میرود به سمت تبدیل هرچه بیشتر داراییها و نقدینگی به دلار؛ یعنی من اگر صد میلیون تومان دارم، با خودم میگویم این را تبدیل کنم به ارز. از آن طرف هم عرضهکننده ارز - چه دولت باشد چه بانک و چه شرکتها - در بلندمدت فکر میکنند که مثلاً یک سال بعد من چقدر دارایی ارزی دارم؟ به همین خاطر از تزریق ارز خود جلوگیری میکنند. چون عرضهکننده هم اقتصادی فکر میکند. این شرایط در عرضه و تقاضا، اجازه نمیدهد نرخ پایین بیاید.
شما دارید در بازار آزاد بحث میکنید؛ من هنوز واردآن نشدهام؛ این چیزی که من بحث میکنم بهاصطلاح بازار ثانویه است. در بازار ثانویه، مازاد عرضهای داشتیم که کسی نخریده است؛ یعنی مثلاً پتروشیمیها ارز آوردهاند ولی کسی نخریده است. اما بحث اینجاست که این بازار نیست، چون همهچیزش «دستوری» است.
جدول را ببینید. در این جدول روند عرضه و تقاضای ارز در سامانه نیما مشخص شده است. در روز اول، عرضه 180 میلیون یورو بوده، و تقاضا 60 میلیون یورو، یعنی مازاد عرضه 120 میلیون یورو بوده؛ و به همین ترتیب روزهای بعد. برعکس این هم هست، یعنی در جاهایی با اینکه شما کسری عرضه داشتید - یعنی تقاضا بیشتر از عرضه بوده - ولی قیمت آمده پایین! در صورتی که قیمت باید بالا میرفته. قیمت اولیه 7800 بوده، بعد شده حدود 8000 تومان! خب، اینجا عرضه و تقاضا تعیین کننده بوده، و «بازار» شکل گرفته است، اصلاً ساز و کار بازار ندارد، فقط اسمش را گذاشتهاند بازار. تاریخ - توضیح
یکی از حضار: در این بازار تقاضاکنندهها ملزم هستند که واردات انجام بدهند؟
بله.
یکی از حضار: خب پس عرایض بنده را تأیید میکند؛ که تقاضای ارز ما نه برای واردات، بلکه برای حفظ داراییهایمان است!
من هنوز به بازار آزاد وارد نشدم؛ تقاضای رسمی را گفتم. این بحثی بود که ما پیش از این در خبرگزاری فارس هم ارائه کردیم.
یکی از حضار: میگویند این بازار ارز، بازار هست؛ ولی شکل خاصی از بازار است.
خب چه شکل خاصی؟ آن شکل را بگویند.
یکی از حضار: مثلاً میگویند بازار انحصاری است.
«انحصار» که بازار کارا نیست! ما در اقتصاد اساساً چرا میگوییم بازار؟ بازار یعنی «تخصیص کارآ»، یعنی «کارایی تخصیص»؛ «تخصیص کارآ» یعنی چه؟ یعنی «بهینه پرتو». میگوید کارایی چه در تولید و چه در مصرف. بهینه پرتو هم تنها در بازار «رقابت کامل» اتفاق میافتد؛ انواع انحصار، ما را به کارایی نمیرساند؛ این بازار نیست اصلاً. در بازار انحصاری آنکه زورش بیشترش است، نرخ تعیین میکند؛ برای همین میگویند «انحصار دولتی بهتر از انحصار خصوصی است». اگر وارد نشود چه اتفاقی میافتد؟ مثل ایران خودرو و سایپا میشود. الآن بازار خودرو مگر بازار نیست؟ چرا وقتی که نرخ ارز رفت بالا قیمت خودرو اینگونه رفت بالا رفت؟ انحصارگر به دنبال منفعت خودش است.
جمعبندی
گفتیم که ما نمیتوانیم از رابطه اختلاف نرخ تورم داخلی از خارجی برای محاسبه نرخ ارز استفاده کنیم؛ عرضه ارز ما توسط صادرات ماست - که نسبت به نرخ ارز حساس نیست - تقاضای ارز ما هم که واردات ماست، با توجه به بحثی که گفتیم نسبت به نرخ ارز حساس نیست. یعنی این بازار متشکل نیست؛ شما نمیتوانید نرخ ارز را به بازاری بسپارید که متشکل نیست؛ این بازار نرخ مناسب را به شما نمیدهد؛ حالا که نمیدهد باید چه کرد؟ در جلسات آینده در مورد موضوع سیاستهای ارزی، ساختار بازار آزاد، و اینکه در این شرایطی که ما چنین بازاری نداریم بر چه مبنایی میتوانیم نرخ ارز را تعیین کنیم، بحث خواهیم داشت. اگر سؤالی باشد در حدمت شما هستم.
یکی از حضار: کاهش تولید برای چیست؟ چون قدرت رقابت از دست رفته است؟
یکی از دلایل مهم کاهش تولید این است که افزایش نرخ ارز هزینههای تولید را بالا میبرد؛ مثلاً ریال ندارد که مواداولیه وارد کند و در نتیجه تولید کاهش پیدا میکند. اگر از بانک ریالش را وام بگیرد، تولید تغییر پیدا نمیکند؛ یعنی اگر واردات تغییر پیدا نکند تولید هم تغییر پیدا نمیکند.
یکی از حضار: به نظر میرسد بیشتر، بخش صنعت ما از افزایش نرخ ارز متضرر میشود؛ مثلاً بخش کشاورزی خیلی وابسته نیست؛ این درست است؟
خیر، البته ارزبری بخش صنعت از کشاورزی بیشتر است؛ اما چون بخش کشاورزی ما هم کود(شیمیایی)، سم و ماشینآلات لازم دارد که ارزبر است این بخش نیز متأثر میشود ولی بخش صنعت بیشتر متأثر میشود.
یکی از حضار: خب؛ برآیند این ارتباطشان مثبت است یا منفی؟
ما اخیراً کاری کردیم که مقاله آن را هم دادیم به یکی از مجلهها برای انتشار؛ در این مقاله اثر نرخ ارز را روی بخشهای مختلف صنعت، بر اساس «کدهای آیسیک» دیدیم. تقریباً روی همه این بخشها اثر افزایش نرخ ارز، اثر منفی است؛ البته در بخش صنعت؛ در کشاورزی بررسی نکردیم؛ قطعاً روی بخش کشاورزی تأثیر منفیاش کمتر است؛ چون نسبت به صنعت، ارزبَری کمتری دارد؛ ولی اینگونه نیست که «ارزبر نیست». روی بخش خدمات هم باید ببینیم ساختار خدماتی که شما دارید، چیست؟ مثلاً خدمات بانکی است؟ خدمات حمل و نقل و هتلداری است؟ البته در بخش صادرات و واردات، «صادرات یا واردات خدمات» و حساب خدمات ما طی سالهای 91 تا 95 منفی بوده است.
یکی از حضار: مگر حمل و نقل مسافر را در گروه خدمات دستهبندی نمیکنند؟ با کاهش نرخ ارز، تعداد مسافر خارجی افزایش خواهد داشت.
حالا این که مسافر خارجی به ایران مسافرت میکند یا نه، به خیلی عوامل دیگر بستگی دارد؛ فقط ارزان بودن خدمات که نیست؛ زیرساختها کامل نیست. ضمناً سهم حساب خدمات ما در کل تراز پرداختها پایین است؛ یعنی خدماتی که خارجیها به ما میدهند و خدماتی که ما به خارجیها میدهیم که این مسافرتها هم در آن هست.