۲۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۳
کد خبر: ۴۸۰۷
منابع اختلاف بین ایران و آمریکا شکلی نیست بلکه ماهوی و حاصل تضاد منافع ژئوپلیتیکی بین دوکشور است ولی ایران و آمریکا نیاز مند توافق بر سر تعیین راهبردی همچون سیاست ایمن سازی و یا کاهش ریسک در سیاست خارجی نسبت به یکدیگر هستند.
آمریکا باید از امنیتی ساختن تحرکات سیاست خارجی ایران دست بردارد و ایران نیز برای حل این مشکل باید با فرمول و مدلی همه جانبه، استفاده از اهرمهای قدرت، بدون شتابزدگی و افتادن در تور تبلیغات رسانه ائی و با طراحی راهبردی برای این مسئله که نه تنها منطقه بلکه معادلات جهانی را نیز متاثر کرده است به حل این مشکل اقدام نماید.در سیاست صحبت از نقش قدرت در تنظیم مناسبات سیاسی اجتماعی می شود و در ژئوپلیتیک از عامل یا عوامل تولید آن قدرت. بهمین دلیل است که گفته می شود ژئوپلیتیک سیاست را از آسمان به زمین کشانده است. هر کشور دارای منافع گوناگونی است که بسته به مجموعه توانمندیها و موقعیت منطقه ائی و جهانی اش میتواند آنها را به منافع ملی تبدیل کند.

منافع ژئوپلیتیکی آن دسته از منافع است که با استفاده از نقاط قوت و اهرمهائی که هر کشور اعم از خارجی، داخلی: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی دارد آنها را تبدیل به قدرت برای حرکت، تغییر و تاثیر گذاری بر روند تحولات کند.بنابراین منابع اختلاف بین ایران و آمریکا شکلی نیست بلکه ماهوی و حاصل تضاد منافع ژئوپلیتیکی بین دوکشور است. ماهوی بودن و شکلی نبودن به این معنا است که افراد و توانمندیهایشان به فرض صحت نقش چندانی در حل این قضیه ندارد و مدیریت سیاست خارجی باید با قبول راهبرد بالا به دنبال تبیین و چگونگی حل مسائل، منافع و تضادهای امنیتی، سیاسی و ژئوپلیتیکی باشد.

در شرایط کنونی روابط بین المللی و تحرکات آمریکا در قبال تحولات خاورمیانه مشکلات بین ایران و آمریکا پیچیده تر شده و تضاد منافع ژئوپلیتیکی دو کشور عمیقتر شده است. لذا اگر نقطه شروع برای حل این مشکلات بر اساس صحنه مجامع بین المللی که بر اساس استفاده یکطرفه از حقوق بین الملل شکل گرفته مذاکره باشد نتیجه ائی عاید ما نخواهد شد بلکه ما باید نقطه شروعمان نقاط قوتمان باشد که آمریکائیها نیز به دنبال تضعیف آن هستند. آمریکا به کلیه تحرکات سیاست خارجی ایران در منطقه و جهان جنبه ضد امنیتی داده و در قدم بعدی مهار ایران از اولویتها و راهبردهای اساسی سیاست خارجی آن کشور در خاورمیانه است که با تلاشی وسیع حتی به آن ابعاد جهانی نیز داده است و با تغییر دولت در ایران نه تنها فرقی نخواهد کرد بلکه همچنان با قوت دنبال خواهد شد.

البته چه در زمینه اعمال این سیاست و چه در زمینه روشهای آن منتقدانی نیز در میان دست اندرکاران و اساتید این رشته در آمریکا وجود دارند که با اعمال این سیاست نسبت به ایران مخالفت می کنند و این امر نیز نباید ما را به اشتباه محاسبه بیاندازد. ولی باید توجه نمود که به دام تعریف و تمجید و خط دهی های آنچه که مطبوعات غربی در صدد الغاء آن هستند که ایران در قالب تنازل در سیاست خارجی خود و مخصوصا قضایای خاورمیانه و موضوع فلسطین قصد تعامل با آمریکا و حل مشکلات روابط بین الملل و مسائل اقتصادی خو را دارد، نیفتد.

از طرف دیگر ضمن قبول نقش عوامل انسانی در سیاست خارجی ولی بعضی توانمندیهای فردی نظیر سابقه مذاکرات و یا حضور در مجامع بین المللی، عموما” تخصصی و بیانگر شکل گیری روندها و تصویب قطعنامه های آن مجامع است و عملی است که بر اساس ساختارهای آن نهاد بین المللی کاربرد دارد. پس چنین توانمندیهائی مضر به روند کنونی مناسبات بین المللی ایران است و هیچ کمکی به حل مشکلات بین دو کشور ایران و آمریکا نمی کند. در حالیکه موقعیت کنونی روابط بین المللی ایران و مناسبات جهانی و دیدگاه و عملکرد سلطه گرایانه آمریکا نیازمند راهبرد، سیاست و توانمندیهائی برای بررسی و حل مسائل امنیتی و منافع و تضادهای سیاسی و ژئوپلیتیکی است. این سخن به معنای آن نیست که دیپلماسی در تبیین حقایق و مشکلات و پیدا کردن راه مصالحه نسبی جایگاهی ندارد بلکه نباید ساده انگاری و ساده سازی کرد. متقابلا” باید با فرمول و مدلی همه جانبه، استفاده از اهرمهای قدرت، بدون شتابزدگی و افتادن در تور تبلیغات رسانه ائی و با طراحی راهبردی برای این مسئله که نه تنها منطقه بلکه معادلات جهانی را نیز متاثر کرده است به حل این مشکل اقدام نمود.

علوم انسانی بطور عام و پدیده های سیاسی بطور خاص از جمله در عرصه سیاست خارجی که پدیده های چند وجهی (منشوری) و چند علتی هستند و پروسه خلق و تولید فرصت و تهدید را توامان در بر دارند. بر همین اساس سیاست قدرت و امنیت ماهیت چندبعدی دارد لذا هر کشور می تواند بخشی از نشانه های قدرت سازی را پیگیری کند و برای تحقق آن راهکارهایی را دنبال کند. روندهای مورد نیاز برای طراحی سیاست خارجی نیز بر اساس همین فرمول همواره مبتنی بر الگوهای متفاوتی باید شکل گیرد که از قابلیت لازم برای پاسخگویی به بخشی از نگاههای موجود در ساختارها و لایه های گوناگون سیاست گذاری در هر کشوری را برخوردار باشد. همانگونه که قبلا” هم نوشته ام[۱] ایران و آمریکا نیاز مند توافق بر سر تعیین راهبردی همچون سیاست ایمن سازی و یا کاهش ریسک در سیاست خارجی[۲] نسبت به یکدیگر هستند. این راهبرد با سیاست مهار، مهار دوگانه[۳] ، توازن[۴] و یا حتی درگیر و متعهد ساختن[۵] که عموما” انتخابهای راهبردی مستقیمی هستند و آمریکا تمامی آنها را نسبت به ایران اعمال کرده است اشتباه شود. در راهبرد کاهش ریسک و ایمن سازی نوعی اطمینان بخشی از سوی دولتهائی که این راهبرد را در رابطه با یکدیگر برای گذر از یک مرحله به مرحله بعدی روابط انتخاب کرده اند وجود دارد و ترکیبی از راهبردهای مستقیم مهار، توازن، درگیر و متعهد کردن بطور همزمان بکار گرفته میشود.

آمریکا ئیها با توجه به تحولات سوریه، مصر و ایران سیاست جدیدی در منطقه را در دستور کار قرار داده اند که در غیاب عناصر موثر در صحنه خاورمیانه و فلسطین فقط دو عنصر اصلی صهیونیستی و فلسطینی که رابطه ائی نا برابر دارند رو در روی هم باشند و خود به تعادل برسند. آنها فرایند جدید نقشه راه را که منجر به شکل گیری دو دولت می شود را در حالی دنبال می کنند که صهیونیستها از حمایتهای مادی و معنوی آنها برخوردارند و فلسطینیها محروم از حمایت جهان اسلام که رابطه ائی نا متقارن و نابرابر در صحنه تحولات جهانی و منطقه ائی است ولی با توجه به التهاب خاورمیانه بعید به نظر می رسد دستاورد خیلی زیادی نسبت به گذشته داشته باشد ولی به تضادهای درونی عناصر اصلی این ماجرا یعنی فلسطینیها و نیز کشورهای مسلمان دامن می زند که این به نوبه خود آتش التهاب منطقه ائی را شعله ور تر خواهد کرد.

آنچه این روزها در صحنه خاورمیانه میگذرد از یکطرف حاصل اشتباهات آمریکا، اروپا و دوستان منطقه ائی اشان همچون سعودی، ترکیه و قطر است که صحنه و روند تحولات صلح آمیز این کشورها را بهم ریخته ولی متاسفانه دیپلوماسی ضعیف و غیر فعال ایران نتوانسته مابه ازای این اشتباهات را از آمریکا و دوستانش بگیرد و تازه پرونده از قطر و ترکیه به سعودی منتقل شده که بصورت یکه تازی دنبال اهداف خود باشند. اشتباه دیگر در سیاست خارجی ایران آن خواهد بود که هر گونه انعطاف پذیری احتمالی آمریکا و غرب را در زمینه مسئله تحریم ها و فعالیت های هسته ای ایران را در چارچوب مابه ازای منطقه ای دنبال نمود، نقاط قوت ما باید مبنای قدرت ما در تعامل باشد نه در مصالحه و چانه زنی و امتیاز گیری و امتیاز دهی.


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر