۲۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۷
کد خبر: ۴۶۳۰
پانزدهمین بخش از سلسله یادداشت‌های جدید سرکیس نعوم
امریکا می تواند از ایران دعوت به مذاکره کند و با آن بر سر مسائل اختلافی با هدف توقف "تروریسم" به توافق برسد. اما روسیه خواستار نقشی مهم در دنیا است و کاهش نقش بین المللی اش در منطقه را به سود خود نمی بیند

امسال سومین سالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم، نویسنده و روزنامه نگار مشهور لبنانی را که ماحصل سفر هر ساله وی به امریکا است، با هماهنگی او ترجمه و منتشر می کند. یادداشت هایی که در پی دیدارهای او با مقام های امریکایی در واشنگتن و نمایندگی های جامعه جهانی در نیویورک نوشته شده اند و به دلیل به روز بودن آنها اهمیت خاصی دارند. همانند همیشه نعوم نامی از مصاحبه کننده نمی آورد اگر چه سمت او را ذکر می کند، و به رویه همیشگی اش مصاحبه اش بیش از آن که مصاحبه باشد، گفت وگو و بحثی خواندنی است.

نعوم در مقدمه امسال یادداشت های خود آورده است: در طول 15 سال شاید هم بیشتری که هر سال در ماه مارس به واشنگتن سفر می کنم و نزدیک به پنج هفته ای را که هر سال در آن جا می گذرانم، به اداره های مختلف امریکایی و مراکز پژوهشی متنوع و صاحب نامی که ارتباطات بسیاری با سیاست خارجی و داخلی امریکا دارند، سر زده ام. امسال نیز به عادت هر ساله نزد همه آنها رفتم و به نیویورک که بعضی ها به آن لقب جهان داده اند، نیز سر زدم. با مقام های عالی رتبه نهادهای بین المللی چه اعضای سازمان ملل، چه دیپلمات های کشورهای مختلف و چه پژوهشگران مشهور مراکز پژوهشی فعال در ایالات متحده نیز دیدار کردم و همانند همیشه با برخی از چهره های ذی نفوذ در نهادهای امریکایی و حتی صهیونیستی هم دیدار کردم و به گفت وگو نشستم. در سلسله جدید از یادداشت هایم درباره شرق و غرب جهان عرب و همچنین تحولات خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس، همچنین ایران اسلامی و ترکیه به طور مفصل خواهید خواند. البته افغانستان و پاکستان و کشوری که به تازگی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا شده، یعنی کره شمالی نیز از قلم نینداخته ام. درگیری های فلسطینی – اسرائیلی را نیز فراموش نکرده ام.

در زیر پانزدهمین بخش از سلسله نوشته های جدید سرکیس نعوم را می خوانید:

در پاسخ به سوال یکی از مقام های رسمی سابق و فعال در فرایند صلح به ویژه در پرونده فلسطینی – اسرائیلی و پژوهشگر فعلی در یکی از ریشه دارترین مراکز مطالعاتی در امریکا که پرسید امریکا در سوریه چه باید بکند که نمی کند؟ گفتم: «ایران و روسیه در سوریه هستند. در برابر ایران جهان اسلامی قرار دارد که 85 درصد آن سنی هستند و به دلیل مسائل مذهبی یا قومی با آن دشمنی دارند و با امریکا به دلیل طرفداری اش از اسرائیل دشمنی می کنند. این در حالی است که به سرعت به سمت اسلامی شدن نیز پیش می رود. یعنی دنیای اسلام به سرعت به سمت اسلام گرایی پیش می رود به ویژه "تروریست ها" که می خواهند از این دنیا دنیایی بسیار خطرناک برای امریکا ایجاد کنند و درگیری های سنی – شیعی در منطقه را تشدید کنند. امریکا می تواند از ایران دعوت به مذاکره کند و با آن بر سر مسائل اختلافی با هدف توقف "تروریسم" به توافق برسد. اما روسیه خواستار نقشی مهم در دنیا است و کاهش نقش بین المللی اش در منطقه را به سود خود نمی بیند. امریکا تا کنون هیچ چیز به روسیه نداده است در حالی که لازم است امتیازی به آن بدهد. شاید مذاکرات جدی میان آنها بتواند به توافق جدی منجر شود و این مساله بر سوریه تاثیر بگذارد. همچنین می تواند از این توافق برای فشار بر ایران که می خواهد از "دشمنی" یا رقابت با روسیه و امریکا برای تحت فشار گذاشتن امریکا و جهان غرب به طور کل و جهان عرب استقاده کند، بهره ببرد. ایران گمان می کند که اوباما نمی خواهد به آن حمله نظامی کند. و تصور می کند که منع کردن اسرائیل از انجام چنین حمله ای این نگاهش را تایید می کند. برای همین گمان می کند که در برابر خود زمان دارد تا به دستاوردهای هسته ای اش برسد. برای همین زمان می خرد و مانور می دهد. این بدان معنا نیست که مطلقا خواستار مذاکره نیست. بلکه می خواهد مذاکرات شامل همه قضایای اختلافی نه فقط موضوع هسته ای باشد.»

نظر داد: «انگار که از امریکا دعوت می کنی که در همه قضایای کشورها دخالت کند؟» جواب دادم: «نه ابدا. اما الآن صاحب نقشی مخل در کل منطقه است. همان طور که نمی خواهم نقشی همه جانبه، کامل و بزرگ برای ایران در کل جهان اسلام وجود داشته باشد. اما آن چه اکنون می گذرد جنگی میان سوریه و امریکا نیست. بلکه درگیری ای حاد نیابتی میان ایران و امریکا است که در آن روسیه و چین از تهران حمایت می کنند. سوریه بشار اسد همانند سوریه پدر راحلش، حافظ اسد شریک ایران نیست. چیز دیگری شده است. لازم است که صاحب نقشی منطقه ای باشد اما در ضمن چارچوب گسترده ای که امریکا در آن بتواند با کشورهای منطقه به ویژه کشورهای خلیج فارس به توافق برسد که تضمین کننده مصالح همه باشد. به هر حال دوست من معتقدم که مشکل موجودی که درباره اش صحبت کردیم به سرعت حل نمی شود. لبنان 15 سال در آتش سوخت و برای مشکلش آن طور که باید راه حلی یافت نشد، با علم بر این که کل منطقه سازمانی باثبات بوده که به واسطه قلع و قمع و حکومت های سرکوبگر، مردمی و حکومتی ثباتی ظاهری داشته است. در حالی که الآن منطقه منفجر شده است، همچنین کشورها. کشورهای کمی هستند که بتوانند از این انفجار نجات یابند. این بدان معنا است که حکومت های منطقه ای که بعد از جنگ جهانی اول بریتانیا و فرانسه ایجاد کردند از بین خواهند رفت. زوال آنها نیاز به وقت طولانی دارد و لازم است که حکومتی به جای آنها بر سر کار آید. و شاید سختی چنین کاری در آخر باعث شود که نظام بین المللی وارد عمل شود تا حضور ناقص خود را تکمیل کند. اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 سقوط کرد و از هم فروپاشید و امریکا تنها رهبر تک قطبی جهان شد. اما کشورهای مهم آن را رد کردند و همچنان هم رد می کنند و با سوء استفاده از مشکلات منطقه ای و بین المللی امریکا نمی تواند راه حلی برای خود بیابد، مگر این که یک جهان چند قطبی ایجاد کند که در آخر رهبری آن را قبول کنند. تا حالا موفقیت های به دست آورده اما محدود بوده است. و این مساله ای است که سبب شده تا اوباما بر ضرورت شریک ساختن کشورهای بزرگ برای رسیدن به راه حلی برای مشکلات جهانی با شعار رهبری پشت پرده به کمک هم پیمانان و شرکا فکر کند.»

از او درباره عربستان و تحولاتی که در منطقه در سایه ایران اسلامی می افتد پرسیدم، گفت: «این سوال گسترده و بزرگی است. آن طور که من می بینم عربستان با مشکلات متعددی دست به گریبان است. از جمله نسل جوان که نیاز به فرصت های کار دارند. همچنین برابری های اجتماعی و وجود فقر در کشور. این صحیح است که فقر در عربستان مثل فقر در مصر نیست اما گروه بزرگی از عربستانی ها در فقر به سر می برند. مشکل دیگر اعتقادهای سنتی است.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر