يا روي کار آمدن حسن روحاني، واشنگتن از يک سو در پي دستيابي به راهحلي براي مذاکره با ايران است اما از سوي ديگر همچنان اقدام به تشديد تحريم هاي عليه کشورمان مي کند. همين رفتار متناقض، پاسخ دادن به اين پرسش را دشوار مي کند؛ آيا زمان آب شدن يخ روابط ايران و آمريکا فرا رسيده است؟
رفتار متناقض
به
نظر مي رسد که در طيف سياسي در داخل امريکا حرکت هاي افراطي و غير منطقي
که از لابي صهيونيستي اسراييل خط مي گيرد در جهتي قرار دارد که مي خواهد
ديدگاههاي غير منطقي ومطالبات غير مشروع خود را در قالب به اصطلاح معامله
هسته اي با جمهوري اسلامي تحميل کند . عنوان مثال در بيانيه اخير کاخ سفيد
؛تمايل به گفتگو و مذاکره با ايران منوط به انجام تعهدات بين المللي از سوي
ايران شده است . اين بدان معناست که نگاه آمريکا به گفتگو با ايران در
مدار تک بعدي است و اين باور غلط را القاء مي کند که اعتمادسازي جاده اي
يکطرفه است که فقط ايران بايد انرا طي کند تا خواسته اي غرب را محقق کند .
نکته
ديگر در ارزيابي رفتار متناقض امريکا بيانيه ها و مصوبه هاي ريز و درشتي
است که اين روزها از مجلس نمايندگان آمريکا بيرون مي آيد که مضمون آنها
تشديد تحريم و تهديد است . بخشي از اين منصوبه ها شديد عليه بخش نفت و ديگر
صنايع ايران است .
دولتمردان امريکا اخيراً از رفع برخي محدوديت ها در
تحريم ها در زمينه صدور تجهيزات پزشکي و فرآورده هاي کشاورزي و غذايي به
ايران خبردادند؛ در حالي که آنها همواره منکر چنين تحريم هايي بودند و ادعا
مي کردند که تحريم ها متوجه مردم ايران نيست . اما بخوبي مي دانند که اين
ادعاي انها درست نيست زيرا به صراحت گفته اند که هدف انها از تشديد تحريم
هاي ايران ؛ ايجاد نارضايتي واعتراض هاي مدني از سوي مردم عليه نظام است .
در روزهاي اخير نيز همزمان با شروع کار دولت يازدهم جمعي از سناتورهاي
امريکا مصوبات تازه اي از تحريمها را تصويب کردند و به کاخ سفيد فرستادند .
برخي منابع اين مسئله را مطرح مي کنند که اوباما از طرف کنگره آمريکا تحت
فشار است و جان کري وزير امورخارجه آمريکا مخالف مصوبه تحريم هاي جديد عليه
ايران در کنگره آمريکا بوده است .
قطع نظر از اين رفتارهاي متناقض ؛
از محتواي اين بيانيه ها و اظهار نظرهاي مشابه اينگونه به نظر مي رسد که
تمايل به مذاکره جدي ؛ در حال شکل گيري است؛ اما از ديد آمريکا فرصت بوجود
آمده صرفاً به منزله قرار گرفتن "توپ در زمين ايران" است .
مايکل مان،
سخنگوي کاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا و هماهنگ کننده
مذاکرات 5+1 و ايران نيز از گفته هاي حسن روحاني، رئيس جمهور جديد ايران در
مراسم تحليف اش استقبال کرده ؛ اما درباره چگونگي برداشتن تحريم هاي ايران
گفته است که براي اين کار بايد يک روند مشخص طي شود. به گفته "مان "اولا
توپ الان در زمين ايران است و آنها(ايران) بايد قدم اول را بردارند چون به
ادعاي غرب اين ايران است که تعهدات بين المللي اش را نقض کرده است.
نگاهي به روابط ايران و آمريکا از گذشته تا به حال
نگاهي
به رابطه ميان تهران و واشنگتن حاکي از آن است که اين روابط نخستين بار
با تاسيس کنسولگري آمريکا در ايران در ژوئن 1883 شکل گرفت و پس از آن هم
دولت ايران در اکتبر 1888 ميلادي حاج حسينقليخان صدرالسلطنه، فرزند ميرزا
آقاخان نوري را به عنوان نماينده رسمي به آمريکا فرستاد که نام وي از آن
زمان به عنوان حاجي واشنگتن در تاريخ ايران ماندگار مانده است.
اين
روابط در حد سفير بين دو کشور در سال 1944 برقرار شد و تا روي کار آمدن
رضاخان کموبيش ادامه داشت اما حتي رضاخان هم نتوانست با رفتار
امريکاييها کنار آمده و ماجراي تخلف رانندگي وزير مختار ايران در واشنگتن
در سال 1314 موجب سردي روابط دو کشور شد.
با اين حال، ورود
آمريکا به جنگ جهاني دوم و پس از آن، دخالت در ماجراي اشغال ايران
مقدمهاي براي گسترش روابط ايران و آمريکا شد. ايالات متحده در طول جنگ
جهاني دوم حدود 45 ميليـون دلار در چارچوب قانون وام و اجاره به ايران
پرداخت.
شرايط جديد بينالمللي پس از پايان جنگ جهاني،
آمريکا را به يک ابرقدرت بزرگ و تعيين کننده تبديل کرده بود و وجود منابع
عظيم نفتي در خليج فارس و موقعيت استراتژيک ايران در اين منطقه موجب شد تا
امريکا تمرکز بيشتري بر روي ايران داشته باشد.
چنين حضوري
دخالتها و دردسرهاي متعدد اين کشور براي ايران را به دنبال داشت. يکي
ازمشهورترين دخالتهاي اين کشور در ايران، ماجراي ملي شدن صنعت نفت و
سرنگوني دولت مصدق و روي کار آمدن دولت کودتا بود که شايد يکي از بدترين
خاطرات ايرانيان از امريکا به شمار رود.
پس از اجراي قانون
ملي شدن شرکت نفت در ايران و با روي کار آمدن وينستون چرچيل در انگليس و
آيزنهاور در آمريکا، همسويي دو کشور در برخورد با دولت مصدق شکل گرفت و دو
کشور با فراهم آوردن انحراف مشروطيت در ايران، از ايده سرنگوني مصدق و
بازگشت شاه حمايت کرده و کودتاي بيست و هشتم مرداد 1332 که اولين تجربه
سيا در سرنگوني يک دولت خارجي به شمار ميآمد، رقم زدند.
اما
اين تازه ابتداي کار بود زيرا از فاصله سالهاي 1332 تا 1357 حاکميت
آمريکا بر ايران شکل تازهاي يافت و اين بار دولت را در مقابل ملت ايران
قرارداد. در اين سالها دولت ايران کاملا وابسته و در اختيار آمريکا بود،
به نحوي که آمريکاييها بر تمام مسائل ايران مسلط بودند. در اين دوران بود
که مبارزات ضد آمريکايي ابتدا و بظاهر عليه نظام سلطنتي پهلوي شکل گرفت،
اما واقعا و ماهيتا اين اعتراضات براي قطع سلطه آمريکا بر ايران روي داد و
انقلاب اسلامي ايران شکل گرفت .
پس از پيروزي انقلاب
اسلامي اولين موج مخالفتها با آمريکا درسيزدهم آبان 1358 نمايان شد. مردم
در اين مرحله ديگر تحمل دخالتهاي آشکار و غير آشکار امريکا در امور داخلي
خود را نداشتند و تلاشهاي امريکا براي شکست انقلاب اسلامي در ايران و عدم
استرداد شاه به ايران جهت محاکمه، موجب شد تا سفارت آمريکا در تهران در
سيزدهم آبان 1358 توسط گروهي از دانشجويان تصرف شده و کارکنان آن به
گروگان گرفته شوند.
دولت وقت امريکا که لطمه بزرگي به
حيثيت استکبارياش وارد آمده بود، پس از تسخير سفارتش، دست به يکسري
اقدامات عليه ايران زد که بلوکه کردن داراييهاي ايران، قطع يکجانبه روابط
سياسي و نظامي و تبليغاتي آمريکا در بيستم فروردين59 از آن جمله بود.
دولت
آمريکا در مرحله بعدي، عمليات نظامياي را در ايران طراحي کرد اما عمليات
نظامي آمريکا در سحرگاه سوم ارديبهشت 59 در طبس با شکست مواجه شد. پس از
اين شکست و بينتيجه ماندن عمليات نظامي، اين کشور در اول خرداد 1359
نخستين دور محاصره اقتصادي خود عليه ايران را آغاز کرد و در تيرماه همان
سال دست به طراحي يک کودتا به نام کودتاي نوژه زد که براساس آن قرار بود
مرکز حکومت توسط يک دسته هواپيماي شکاري مورد اصابت قرار گيرد که البته اين
حرکت نيز ناکام ماند.
اما بعد با خروج کارتر از دايره
قدرت در امريکا و روي کار آمدن ريگان، وي با پيگيري «دکترين رمبو» نيز دست
از سياست خصمانه عليه ايران برنداشت و سياست براندازي انقلاب ايران از
طريق جنگ را در پيش گرفت. او معتقد بود جنگ پايههاي نظامي، اقتصادي و
مالي جمهوري اسلامي را در منطقه ضعيف ميکند و در نهايت باگذشت زمان جمهوري
اسلامي ساقط ميشود.
آمريکا در جريان جنگ ايران و عراق
اقدامات متفاوتي از جمله لغو تحريمهاي عراق و اعطاي کمکهاي نظامي،
تسليحاتي و لجستيک فراوان به اين کشور انجام داد. در عين حال با عمليات
مالي براي تامين نيازهاي مالي عراق از کشورهاي عربي و غربي، عمليات
اطلاعاتي و ارتباطي و عمليات جنگ رواني و سياسي عليه ايران را پي گرفته و
با تحريک گروهکهاي ضدانقلاب آنها را به جبهه رژيم بعث کشانده بود.
با
اين وجود در سال 1365 امريکا سعي کرد با طرح ماجراي «ايرانکنترا» و سفر
ديويد مکفارلين رئيس وقت شوراي امنيت ملي امريکا به ايران، روابط را با
تهران بهبود ببخشد که اين امر حاصلي جز رسوايي براي دولتمردان اين کشور
نداشت.
امريکا پس از اين واقعه، تغيير آشکارتري در مواضع
خود به سود عراق براي افزايش فشار بر ايران اتخاذ کرد؛ چنانکه موفقيت عرا ق
در بمباران نيروگاه نکا باکمک اطلاعاتي امريکا صورت گرفت.
سال
66 ، جنگ دريايي آمريکا با ايران و حمله به پايانه نفتي رشادت و رسالت،
کشتي تجاري ايران ارج و در نهايت انهدام هواپيماي مسافربري ايران در تير
67، اوج خصومت خود را با ايران نشان داد.
اما پس از پايان
جنگ، مرحله سوم دشمني آمريکا با ايران از سال 68 تا سال 88 آغاز شد. دولت
کلينتون سال 72 روي کار آمد و در سال 73 تحريمهاي همه جانبه را عليه
ايران وضع کرد و در نهايت قانون ضد ايراني داماتو در کنگره آمريکا تصويب
شد که مانع از سرمايهگذاري شرکتها در ايران ميشد اما با روي کار آمدن
بوش پسر، وي به بهانه از بين رفتن برجهاي دوقلو و مبارزه با تروريسم فصل
نويني را در سياستخارجي اين کشور با ايران گشود و نه تنها انعطافي در
مواضع کشورش نشان نداد، بلکه ايران را در "محور شرارت" قرار داد.
پس
از آن، آمريکا که خود يکي از بزرگترين دپوهاي سلاح اتمي را در دست دارد،
از سال 77 نسبت به دستيابي ايران به سلاحهاي کشتار جمعي اظهار نگراني کرد و
به اين رفتار خود شدت بخشيد و سرانجام پرونده هستهاي ايران را به شوراي
حکام آژانس بينالمللي انرژي اتمي برد. به دنبال اين امر در سال 84
دولتمردان آمريکا يکي از سختترين مواضع خود را عليه ايران اتخاذ کردند و
آمريکا پرونده ايران را از آژانس انرژي هستهاي به شوراي امنيت برد و به
صورت پي درپي سه قطعنامه در اين شورا عليه ايران صادر کرد.
با
روي کار آمدن باراک اوباما در سال 2008 (1387) وي با شعار تغيير تلاش کرد
که نشان دهد ميخواهد از شيوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سياست گفتوگو
با ايران را در پيش بگيرد، اما در عمل همان سياستهاي رفتاري را دنبال کرد
و نشان داد که دستي را که بسوي ملت ايران دراز کرده است دستي هدفدار است
که به فرموده مقام معظم رهبري دست چدني زير دستکش مخملين است.
تشديد
تحريمها، اعمال سياست چماق و هويج، پيگيري بحث براندازي از درون و تغيير
رژيم، حمايت از تروريستها، حمايت بيقيد و شرط از اسرائيل و تهديد مکرر
به حمله نظامي در زمره اصليترين برنامههاي اوباما در قبال ايران قرار
داشت. او هنگام انتخاب دوباره خود در کاخ سفيد موضوع گفتوگوهاي دوجانبه با
ايران را مطرح کرد اما همزمان با اين ادعا تحريمهاي شديدتري را عليه
ايران در نظر گرفت.
به هر روي بيشترين تحريمهاي ايران در
دولتي اتفاق افتاد که از قضاي روزگار بيشترين ادعاي تلاش براي رابطه با
ايران را داشت. آخرين سياست تحريمي امريکا در قبال ايران همزمان با روي کار
آمدن دولت جديد در ايران اتخاذ شد و امريکا نشان داد که سياستهايش با آمدن
و رفتن دولتها در ايران تفاوت چنداني نميکند و براي او تنها يک هدف و آن
نيز سقوط جمهوري اسلامي ايران اهميت دارد.
تنها راه تعامل با ايران
حسن
روحاني رئيس جمهور جديد ايران در خصوص رابطه با آمريکا و غرب ديدگاههاي
صريحي را مطرح کرده است که مهمترين شاخص ان شفاف سازي ؛ در موضو ع هسته اي
است .
رييس
جمهوري اسلامي ايران در نخستين گفتگوي مطبوعاتي خود پس از مراسم تحليف
تاکيد کرد که تنها راه تعامل با ايران، گفتگو از جايگاه برابر، اعتمادسازي
متقابل و احترام دوجانبه و کاستن از خصومتهاست.
حسن
روحاني در جمع ميهمانان خارجي شرکت کننده در مراسم تحليف رياست جمهوري در
مجلس گفت ؛ مبناي روابط ايران با کشورهاي ديگر بر تعامل سازنده همراه با
"احترام متقابل و منافع مشترک و از موضع برابر" استوار خواهد بود و دولت او
رفتار خود را متناسب با برخوردهاي طرف مقابل تنظيم خواهد کرد.
مذاکرات
معنادار در ادبيات سياسي نيز مي تواند بدان معنا باشد که صرف مذاکره براي
مذاکره ؛ هدف نيست؛ بلکه بايد مقصد و هدف روشن و صريح باشد. باهمين تاکيد،
روحاني در نخستين نشست خبري خود با رسانه هاي داخلي و خارجي تصريح کرد که
ايران به هر رفتار معنا دار غرب پاسخ متقابل خواهد داد .