۱۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۹
کد خبر: ۴۵۳۶
فروپاشی نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد به همراه رواج یافتن نظریات گسترده از امنیت، سرآغاز شروع تحولاتی بود که طی آن، موضوعات دیگری وارد حوزه امنیتی کشورها شدند و قومیت نیز به‌عنوان یکی از این موضوعات به‌تدریج از حاشیه به متن معادلات قدرت در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی وارد گردید،

حاکمیت نظام دوقطبی بر جهان و نبرد ایدئولوژی‌ها در دوره جنگ سرد، شرایطی ایجاد کرده بود که مسائل امنیتی کشورها در چارچوب اتحاد و ائتلاف با یکی از دو قطب تعریف و پیگیری می‌شد. در سایه تحمیلات و الزامات چنین فضایی، امکان اندکی برای کشورها، حتی آن‌هایی که قدرت منطقه‌ای تلقی می‌شدند، برای دنبال کردن منافع و ملاحظات امنیتی خودشان وجود داشت. نقش‌آفرینی دولت‌های ملی در ملاحظات امنیتی و سیاسی داخلی کشورها موضوعیتی نداشت و نادیده گرفته می‌شد. فروپاشی نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد به همراه رواج یافتن نظریات گسترده از امنیت، سرآغاز شروع تحولاتی بود که طی آن، موضوعات دیگری وارد حوزه امنیتی کشورها شدند و قومیت نیز به‌عنوان یکی از این موضوعات به‌تدریج از حاشیه به متن معادلات قدرت در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی وارد گردید، به‌طوری که رفته‌رفته منازعات داخلی قومی و مذهبی به نحو فزاینده‌ای خودنمایی کرد و ضرورت توجه به آ‌‌ن‌ها در عرصه سیاست داخلی و خارجی ایجاد شد.


این مسئله در منطقه خاورمیانه به‌عنوان محل تولد ادیان مختلف و تلاقی منافع قدرت‌های منطقه‌ای با همدیگر و قدرت‌های بزرگ، ظهور و بروز ویژه‌ای داشت. دشمن نیز با تکیه بر ظرفیت سیاسی و مذهبی و امنیتی ناشی از تنوع قومی و مذهبی در دو قرن اخیر توانست تسلط مدیریتی خود را بر این منطقه محرز کند و در مواردی خاص مثل جمهوری اسلامی که به دلیل استقلال، قدرت مزاحم لحاظ می‌شدند را مورد اذیت و آزار سیاسی و امنیتی قرار دهد. در این میان، بهترین ظرفیت برای سرمایه‌گذاری بسترهای قومی و مذهبی و نخبگان واداده سیاسی و رسانه‌ای محلی و ملی بود که همواره گام‌به‌گام، دانسته یا نادانسته به‌عنوان یک عمله در اختیار دشمنان هویت ملی و وحدت ملی، قدم برمی‌داشتند و در ادبیات‌سازی، تاریخ‌سازی و جریان‌سازی سیاسی و فرهنگی، یاری‌دهندگان دشمن شده و منازعات قومی و مذهبی را در ادوار تاریخی تثبیت و توسعه داده‌اند. در این میان، منازعات قومی و مذهبی در مناطقی که سابقه مستعمراتی داشته و مرزها و ملت‌ها به‌طور غیرطبیعی و دستوری ایجاد شده‌اند، بسیار شدیدتر از مناطق دیگر بوده است. پس از گذشت چند سال از بحران بالکان، با اتفاقاتی که در حل رخ دادن است، خاورمیانه نیز در حال تجربه کردن بحران مشابهی است و بحث از بالکانیزه شدن خاورمیانه در تحلیل‌های مختلف به چشم می‌خورد. بحران قومی در خاورمیانه نیز ناشی از مرزهای دستوری و ناقص بودن فرایند ملت‌سازی است که باعث شده است کشورهای منطقه از تنوع قومی و زبانی گسترده‌ای برخوردار گردند. چنین وضعیتی، شرایطی را به وجود آورده است تا مسئله قومیت‌ها همواره به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست قدرت‌های خارجی در منطقه محسوب شود.

 

سیاست خارجی آمریکا در جهان در قالب دو راهبرد کلان ادغام یا براندازی دنبال می‌شود. منظور از ادغام، همسو کردن کشور مورد نظر با سیاست‌های کلی آمریکا و نظام بین‌الملل است و وقتی کشوری در مقابل این روند، ایستادگی می‌کند، راهبرد براندازی در مورد آن در دستور کار قرار می‌گیرد که خود این راهبرد نیز با هدف ادغام پیگیری می‌شود. در مورد منطقه خاورمیانه نیز راهبرد کلی آمریکا، ادغام است و در این روند، وقتی با مقاومت کشوری مواجه شود، به سمت راهبرد براندازی می‌رود و در این مرحله است که قومیت‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که می‌تواند این هدف را با کمترین هزینه برآورده سازد، مطرح می‌شوند. به‌واقع از بین بردن قدرت‌های بزرگ منطقه و تجزیه کردن و تبدیل آن‌ها به کشورهای کوچک وابسته، از مهم‌ترین شیوه‌ها و برنامه‌های آمریکا است. طرح خاورمیانه بزرگ که هدف از آن، تقسیم کشورهای منطقه به کشورها و مناطق کوچک با استفاده از تفاوت‌های قومی است، در همین راستا طراحی شده و در حال اجراست.

 

با اینکه چند سال از مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ می‌گذرد و طی این سال‌ها برخی تحلیل‌ها خبر از شکست این طرح داده‌اند؛ اما تحولات منطقه دوباره آتش منازعات قومی را شعله‌ور ساخته و آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه متحدان منطقه‌ای‌اش به دنبال احیای این طرح با استفاده از این فرصت پیش‌آمده هستند. در اوضاع فعلی خاورمیانه، آمریکا و متحدانش به‌ویژه رژیم صهیونیستی نسبت به ایجاد تقسیماتی در منطقه عزمی جزم دارند. واکنش آن‌ها به اتفاقات رخ داده در سودان و لیبی و طراحی ساختار فدرالیسم در عراق که قومیت‌گرایی یا طایفه‌گری در آن‌ها موج می‌زند و ترویج ادبیات و مفاهیم هدفمند در چارچوب اصل حق تعیین سرنوشت، مؤید این واقعیت است.

 

برخورداری ایران اسلامی از تنوع قومی و مذهبی باعث شده است که دشمن درصدد تضعیف و تخریب مولفه‌های هویت ملی و شکستن وحدت ملی و مخدوش کردن امنیت ملی ما برآید. در کنار برخورداری از تنوع قومی و مذهبی، مهم‌ترین مسئله در مورد قومیت‌های ایران، این است که امتداد آن‌ها به آن سوی مرز نیز گسترش دارد و بدین‌ترتیب، زمینه تأثیرپذیری از تحولات سیاسی و امنیتی را فراهم می‌سازند. هرگونه بی‌تدبیری نخبگان و مدیران در بهره‌برداری‌های جریانی، ملی و محلی و یا تلاش برای همسو شدن با جریان‌ها و تحولات برون‌مرزی می‌تواند ظرفیت‌ساز طرح‌ها و برنامه‌های بیرونی و اپوزیسیون داخلی گردد.در زمینه داخلی، غفلت از نارسایی‌ها، عقب‌ماندگی‌ها و محرومیت‌های نسبی، عدم طراحی سیاست‌گذاری راهبردی برای حفاظت از مؤلفه‌های سازنده هویت ملی از یک سو و بهره‌برداری‌های حزبی و سیاسی نخبگان محلی و ملی، در شرایط گذار قدرت قوه مجریه، یکی از تهدیدات جدی در آینده خواهد بود که امنیت ملی و وحدت و تمامیت کشور را مورد تهدید قرار می‌دهد. در کنار سیاست راهبردی برخی نابرابری‌ها در توزیع فرصت‌ها و منابع اقتصادی، اجتماعی و سوءمدیریت‌ها از عوامل عمده تحریک‌کننده به‌شمار می‌روند که موجد احساس تبعیض و روی آوردن گروه‌های قومی به ناهنجاری‌های سیاسی است. این مسئله در مورد ایران که دولت بر پایه درآمدهای نفتی سیاست‌های رشد و توسعه را به صورت کارگزارانه و هدایت‌شده پیش می‌برد، اهمیت فزاینده‌ای می‌یابد. تضعیف وفاداری ملی و تعلق خاطر به هویت ملی در نتیجه بدفهمی‌های سیاسی داخلی، زمینه را برای تنش‌های قومی و دخالت و بهره‌برداری قدرت‌های خارجی فراهم می‌کند که این وضعیت می‌تواند طیف وسیعی از تهدیدات را از تضعیف ظرفیت‌های ملی و پایگاه قدرت مرکزی، تا ایجاد بی‌ثباتی داخلی در شرایطی که قدرت‌های بیگانه مشغول پیاده‌سازی نقشه‌های سیاسی و امنیتی خود هستند، به دنبال داشته باشد.

 

در حوزه سیاست و روابط خارجی نیز با توجه به تحولات منطقه، مسئله قومیت‌ها اهمیت می‌یابد. ایران کشوری است که به دلیل موقعیت راهبردی ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی و هدایت‌گری جبهه مقاومت در خاورمیانه از یکسو و ناهمسویی با سیاست‌های غرب و دشمنی با آمریکا و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر، همواره در مرکزیت طرح‌های براندازانه سخت و نرم جبهه ضدمقاومت بوده است. در این راستا، بهره‌برداری از مسئله‌ قوم‌گرایی در دو سطح منطقه‌ای و ملی یکی از مهم‌ترین ابزارهای آمریکا برای دستیابی به این هدف است. در سطح منطقه‌ای، ایران غیرعرب و با مذهبی متفاوت در همسایگی کشورهایی قرار دارد که اکثریت آن‌ها عرب یا غیرشیعه هستند و این موضوع، دستاویزی شده است برای تهدید نشان دادن ایران برای کشورهای منطقه. در سطح داخلی نیز آمریکا با تحریک و حمایت مستقیم برخی چهره‌ها و جریان‌های معلوم‌الحال در میان اقلیت‌های قومی و مذهبی، با طراحی پروژه جنگ روانی درصدد است که تهدیداتی را متوجه امنیت ملی ایران کند. مراجع سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و کلیه نخبگان ملی و محلی باید با لحاظ عزت، حکمت و مصلحت در سطح سیاست داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی از تبدیل شدن به کاتالیزور دشمن در شرایط گذار تاریخی اجتناب کنند؛ چرا که دشمن مترصد فرصت برای هدایت ناآرامی‌ها و آشوب‌های منطقه به داخل کشورمان است تا در سایه بی‌ثباتی سیاسی و امنیتی، در درون جمهوری اسلامی، شکاف سیاسی ـ فرهنگی ایجاد کند و با تضعیف و شکستن انسجام ملی مردم ایران، بسترسازی برای حرکات افراطی و ایجاد آشوب‌های قومی ـ فرقه‌ای در شکل نرم و سخت را فراهم آورد.

 

بصیرت
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر