برای سرمایه داری آمریکایی نفت قطعا شاه کلید ماجراست. رفاه و ثروت این کشور با نفت و دلاری که به عنوان ارز ذخیره جهانی عمل می کند حفظ می شود.
به گزارش پایداری ملی، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا کم و بیش تایید کرده است که هدف از بی
ثبات کردن ونزوئلا، دسترسی به نفت این کشور است. او اخیرا گفته است: «ما به
دارایی های نفتی چشم داریم...ما هم اکنون درحال گفتگو با شرکت های بزرگ
آمریکایی هستیم...از نظر اقتصادی برای ایالات متحده بسیار فرق می کند که
شرکت های نفتی آمریکایی بتوانند واقعا در ونزوئلا سرمایه گذاری و از قابلیت
های نفتی آن بهره برداری کنند.» خوآن گوآیدو رهبر خودخوانده و دستچین
شده آمریکا در نظر دارد این روند را تسهیل کند و به حکم اربابان کودتاساز
خود در واشنگتن، «خصوصی سازی جمعی» و «هایپر سرمایه داری» را در برنامه های
خود گنجانده است تا آنچه را که انقلاب سوسیالیستی به بار نشسته توسط هوگو
چاوز فقید کسب کرده نابود کند و یک سیستم اقتصادی سرمایه داری تحت کنترل
الیگارش ها را بر سر کار آورد. شاید انسان تعجب کند که بولتون یا هر کس
دیگری در آمریکا کیست که چیزی را دیکته و مهندسی کند که باید آن را آینده
یک کشور مستقل و دارای حق حاکمیت ملی دیگر دانست. اما این کاری است که
ایالات متحده دهه هاست در سطح جهان انجام داده است. ویلیام بلوم،
امپریالیسم خونبار، بی ثبات سازی ها، کودتاها، ترورها، حملات نظامی و
مداخلات نظامی این کشور را به شکل جامعی مستند کرده است.
البته هر چند
که در تحلیل های جاری از رخدادهای ونزوئلا نفت یکی از کلیدها محسوب می
شود، اما یک زیرمتن از بدهی ها، وام ها و سرمایه گذاری ها و اهرم روسیه
دردرون این کشور نیز باید در نظر گرفته شود. همزمان باید درک کرد که سرمایه
داری تحت رهبری آمریکا در حال تجربه کردن یک بحران بیش تولیدی است: اتفاقی
که زمانی روی می دهد که برای گسترش دادن یا خلق بازارهای جدید به سرمایه
نیاز است و این کمبودها کشورهایی نظیر ونزوئلا را وادار به سرخم کردن در
برابر هژمونی آمریکا و گشودن اقتصاد خود می کند.
با این حال برای
سرمایه داری آمریکایی نفت قطعا شاه کلید ماجراست. رفاه و ثروت این کشور با
نفت و دلاری که به عنوان ارز ذخیره جهانی عمل می کند حفظ می شود. وقتی عمده
تجارت بین المللی (به خصوص و مهم تر از همه نفت) با استفاده از دلار صورت
می گیرد، تقاضا برای دلار تضمین می شود. و کشورهایی که از دلار فاصله می
گیرند معمولا هدف آمریکا واقع می شوند (از این نظر ونزوئلا یک مورد محسوب
می شود.)
هژمونی جهانی آمریکا بستگی به حفظ جایگاه پیشتاز دلار از سوی
واشنگتن دارد. به راه انداختن بازچرخه دلارهای نفتی و «سوپر سرمایه داری»
خزانه داری - اوراق قرضه، ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و آمریکا را قادر
ساخته با استفاده از دلار کاغذی (با پشتوانه نفت) به عنوان ضمانتی برای
خودش، توازن بزرگی را در کسری پرداخت هایش (یک سواری مجانی از بقیه جهان)
به وجود آورد. مهم تر اینکه آمریکا با کنترل و دستکاری خود بر بانک
جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی، توانسته است به طرق
مختلف از سیستم های تجاری و مالی بین المللی به عنوان اهرمی به نفع خود سود
ببرد. در نتیجه سرمایه داری آمریکایی اجازه نخواهد داد سیطره جهانی و نقش
دلار به چالش کشیده شود.
از شوربختی بشریت و کلیت حیات بر روی زمین،
ایالات متحده می پندارد که تلاش برای تداوم دادن به هژمونی (رو به افول)
خود و عصر نفت یک ضرورت است.
نفت، امپریالیسم و کشاورزی
در مقاله ای با عنوان «و شما فکر می کنید که یونان یک مشکل دارد» نورمن
پگت اشاره می کند که تفوق انسان های صنعتی مدرن به برکت نفت، درخشش نور
کوتاهی بوده که به سرعت ما را از مهلکه قرون وسطی خارج کرده است. چیزی که
ما آن را تمدن مدرن در عصر نفت می نامیم بسیار شکننده است و هر چه می گذرد
استخراج ذخایر باقیمانده نفت دشوارتر و پر هزینه تر می شود. عصر نفت یکی از
عوامل تغییرات آب و هوایی است که جای انکار ندارد. اما چیزی که به همین
اندازه آزار دهنده است، این است که رژیم غذایی جهانی مدرن وابسته به نفت
است و عملا تمام روندها در سیستم غذایی مدرن وابسته به این منبع پایان پذیر
است:
«مقادیر زیادی از نفت و گاز به عنوان مواد اولیه خام و انرژی در
تولید کودهای شیمیایی و آفت کش ها و به عنوان انرژی ارزان و به سادگی قابل
دسترس در کلیه مراحل تولید مواد غذایی، از کشت و کار، آبیاری، کود دادن و
برداشت تا فرآوری، توزیع و بسته بندی مورد استفاده قرار می گیرد. بعلاوه
سوخت های فسیلی در ساخت و ساز و تعمیر تجهیزات و زیرساخت های مورد نیاز
برای تسهیل این صنعت نیز ضروری هستند، از جمله ماشین آلات کشاورزی، تاسیسات
فرآوری، نگهداری، کشتی ها، کامیون ها و راه ها. سیستم تامین مواد غذایی
صنعتی یکی از بزرگ ترین مصرف کنندگان سوخت های فسیلی و یکی از بزرگ ترین
تولید کنندگان گازهای گلخانه ای به شمار می رود.» نورمن جی چرچ (2005)
پگت اشاره می کند که دبدبه و کبکبه تمدن، نتوانسته یک قاعده حیات را تغییر
دهد: اینکه اگر مواد خوراکی را از زمین و به روشی فردی تولید نکنید، زندگی
شما وابسته به این می شود که یک نفر دیگر نورخورشید را برای شما به مواد
غذایی تبدیل کند. در نظر بگیرید که شهرهای پرزرق و برق عربستان در وسط صحرا
با نفت این کشور بنا شده اند. این کشور نفت را در ازای مواد غذایی می
فروشد. انگلیس نیز باید 40 درصد مواد خوراکی خود را وارد کند و تولید بخش
عمده ای از بقیه آن متکی بر نفت است که آن را نیز باید وارد کرد. پگت اشاره
می کند در حالی که برخی از پایان عصر نفت سخن می گویند، عده اندکی این
وضعیت را به پایان عصر مواد غذایی مرتبط می کنند یا آن را چنین توصیف می
کنند.
بدون نفت ما می توانیم زنده بمانیم، اما نه با سماجت بر دنبال
کردن مدل «رشدی» که چین یا هند اکنون دنبال می کنند یا غرب دنبال کرده است.
اما بدون پایداری کشاورزی سالم ما نمی توانیم دوام پیدا کنیم. با ویران
کردن کشاورزی یا دقیق تر بگویم نابودی منابع برای رسیدن به پایداری مواد
غذایی (آب و هوا، دسترسی به آب آشامیدنی و بذرهای بومی، دانش سنتی، آموخته
ها و راهکارهایی که در طول نسل ها انتقال یافته، باروری خاک و غیره) یعنی
کاری که اکنون انجام می دهیم، ما به دردسر خواهیم افتاد.
غالب شدن رژیم
غذایی جهانی مبتنی بر نفت دوشادوش مدل از اساس اشتباه «توسعه» مبتنی بر
نفت قرار دارد که ما در مکان هایی چون هند شاهد هستیم. چنین توسعه ای مبتنی
بر یک پارداریم «رشد» منسوخ شده است:
«سیاستمدارانمان به ما می گویند
که ما باید رشد اقتصادی جهانی را با نرخی سالانه بیشتر از 3 درصد –حداقل
لازم برای آنکه موسسات بزرگ سودآوری داشته باشد - حفظ کنیم. این یعنی هر
20 سال ما باید حجم اقتصاد جهانی را دو برابر کنیم و این یعنی دو برابر شدن
اتومبیل ها، دو برابر شدن ماهیگیری، دو برابر شدن استخراج معادن، دو برابر
شدن هله هوله های مک دونالدی و دو برابر شدن آی پد ها. و زمانی که آنها را
دو برابر کردیم دوباره 20 سال بعد آنها را دو برابر کنیم.» جیسون هایکل
(2016)
ما چگونه می توانیم از پیامدهای فاجعه بار چنین رویکردی اجتناب
کنیم، از جمله چیزی که به نظر می رسد احتمال فزاینده یک کشمکش هسته ای بین
قدرت های امپریالیستی رقیب باشد؟ ما باید با بازسازماندهی اقتصادها به
گونه ای که کشورها در چهارچوب مقتضیات زیست محیطی خود زندگی کنند، از نظامی
گری و کشمکش ها بر سر تصاحب منابع فاصله بگیریم. ما باید سلامت و رفاه
انسان ها را به حداکثر برسانیم و همزمان سطوح مصرف و ردپای اکولوژیک خود را
فعالانه کاهش دهیم.
در اینجا عده ای ممکن است از تاکیدی که بر کشاورزی
می کنم متعجب شوند. اما آنچه که بسیاری نادیده می گیرند این است که محور
این استدلال، به رسمیت شناختن نه تنها نقش کلیدی است که کشاورزی در تسهیل
دستیابی آمریکا به اهداف ژئوپلتیک خود بازی کرده بلکه پتانسیل کشاورزی برای
دگرگون کردن ارزش های ما و نحوه زندگی ماست. ما به چرخشی اساسی از مدل
فعلی کشاورزی صنعتی و تولید صنعتی مواد غذایی نیازمند هستیم. گذشته از
اینکه این صنعت یکی از عوامل اصلی انتشار گازهای گلخانه ای محسوب می شود،
کشاورزی صنعتی به مواد غذایی نامناسب، پایین آمدن سطح سلامتی و نابودی محیط
زیست نیز انجامیده و چندین دهه است که به شالوده سیاست خارجی آمریکا برای
کشمکش بر سر تصاحب منابع و جبران کسری مواد غذایی تولیدی تبدیل شده که با
همکاری سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و راهبردهای
«کمک» انجام شده است.
کنترل بر کشاورزی جهانی یکی از بازوهای راهبرد
ژئوپلتیک سرمایه داری آمریکا بوده است. انقلاب سبز با حمایت صاحبان منافع
غنی نفتی صادر شده و کشورهای فقیرتر، این مدل کشاورزی متکی بر مواد شیمیایی
را اقتباس کرده اند که مستلزم دریافت وام در ازای بازده و توسعه زیرساخت
های مرتبط است. این راهبرد کشورها را در یک سیستم جهانی شده بردگی بدهی
گرفتار کرده، روابط تجاری را دستکاری و اقتصادهای محلی و ملی را از درون
تهی و اسیر کرده است. در نتیجه ما شاهد تثبیت تجارت شرکت های فراملیتی و
ریشه کن شدن سیستم های محلی شده مولد بوده ایم.
بازارهای کشاورزی
غربی با پشتوانه نظامی گری (اوکراین و عراق)، «تنظیمات ساختاری» و وام های
با نرخ های بهره بسیار بالا (آفریقا) و معاملات تجاری یکجانبه (هند) ایجاد
یا پشتیبانی شده اند. کشاورزی سرمایه دارانه یک دستورکار جهانی شده را
برای دنبال کردن منافع خود و از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه
سودآوری به پیش می برد. اهمیتی ندارد که چقدر ویرانی به بار می آید یا رژیم
مواد غذایی آن چه اندازه پایدار است، «مدیریت بحران» و «نوآوری» به الگوی
بهره کشانه ای سوخت می رسانند که تحت کنترل شرکت هاست و شرکت ها به دنبال
تحمیل آن هستند.
اما همانطور که نورمن چرچ می گوید، جهانی سازی و کنترل
شرکتی که جامعه و ثبات محیط زیست ما را به طور جدی تهدید می کنند، تنها به
این دلیل امکان پذیر شده اند که از انرژی ارزان قیمت برای جایگزین شدن با
نیروی کار انسانی استفاده می شود و شرایطی را فراهم می آورد که فاصله بین
تولید کننده و مصرف کننده طولانی تر شود.
ما باید تاکید بیشتری بر
تولید مواد غذایی کنیم که در اصول محلی سازی، خودکفایی (کاهش کربن) کشاورزی
خلاق و زاینده و کشاورزی مبتنی بر محیط زیست (سیاسی) و دانش مورد نیاز در
ارتباط با مایحتاج (خاک، آب، بذر، زمین، جنگل، دیگرمنابع طبیعی و غیره) به
عنوان ثروت همگانی و کاملا تحت کنترل دمکراتیک ریشه داشته باشد. این
رویکرد راه حل هایی متمرکز و عملی را (کنترل تغییرات آب و هوایی، ایجاد
مشاغل در غرب و سایر نقاط، کشاورزی و اقتصادهای خلاق و زاینده در جهان جنوب
و غیره) برای بسیاری از مشکلات جهان فراهم خواهد کرد که از کشاورزی بسیار
فراتر می روند (اما همچنان به آن مرتبط هستند.)
این اتفاق چالش بزرگی
را پیش روی رژیم جهانی مواد غذایی فعلی و اقتصادهای دکترینی فراگیر و درحال
احتضاری که در خدمت منافع شرکت های نفتی و موسسات مالی غربی، کسب و کارهای
کشاورزی جهانی و شرکت های تسلیحاتی بزرگ غربی هستند قرار می دهد. این
صاحبان منافع متناظر به هم که در خدمت منافع یکدیگر قرار دارند، کاری کرده
اند که یک سیستم جهانی شده از جنگ، فقر و ناامنی مواد غذایی به وجود آید.
مقررات زدایی از جریان های سرمایه بین المللی (آزادی سازی مالی) به شکل
موثری جهان را برای سرمایه جهانی، به یک مفهوم رایگان برای همگان تبدیل
کرده است. هرچه نظامی گری آمریکایی گسترده تر شود، یک دستورکار نئولیبرال
مقررات زدایی شده و مدافع خصوصی سازی بیشتر به اجرا گذاشته می شود که بودجه
های دولتی را به درون خود می مکد، دستمزدها را سرکوب می کند، اعتبار به
مصرف کنندگان و به دولت ها را (برای تداوم هزینه و مصرف) بسط می دهد و از
سفته بازی مالی مهار برمی دارد. این نظامی گری لجام گسیخته اکنون به یکی از
عوامل پیش برنده بزرگ اقتصاد آمریکا تبدیل شده است.
میلیون ها نفر در
عراق، سوریه، لیبی و افغانستان می میرند و ایالات متحده و هم پیمانانش
سرگرم تداوم چیزی هستند که آن را «بازی بزرگ» روزگار مدرن می دانند. اکنون
نیز آمریکا درجایی که با نخوت آن را حیاط خلوت خود می نامد، در حال تدارک
باز هم یک کودتا و حمله نظامی احتمالی دیگر است.
ما با سیاستمداران و
رسانه های غربی مواجه ایم که طوطی وار ادعاهای بی اساس را درباره پرزیدنت
مادورو تکرار می کنند، مشابه کاری که با اسد، صدام حسین، قذافی کردند، کاری
که درباره «تهاجم روسیه» انجام می دهند. این همه برای چیست؟ منابع، خطوط
انتقال انرژی، نفت و گاز. و در حالی که تقاضای جهانی برای منابع با وجود
افت تولید ناشی از کاهش این منابع افزایش پیدا می کند، این جنگ ها و کشمکش
ها و دروغ هایی که برای توجیه آنها گفته می شود، فقط تشدید خواهد شد.
ما به یک سیستم متفاوت با انرژی پایین، کربن پایین و مبتنی بر مجموعه
متفاوتی از ارزش ها نیازمندیم. در حالی که آمریکا به تنش ها در ونزوئلا
دامن می زند، ما بار دیگر شاهد تداوم همان طرز فکر امپریالیستی هستیم که به
دو جنگ جهانی ویرانگر منتهی شد.