اما بنابر تعریفی که ما از فضای سایبر ارائه کردیم، زندگی سایبری سراسر خیالی و تصوری نیست، بلکه برخی از اجزای آن در دنیای واقعی قرار دارد، به عنوان مثال یک انسان سایبورگ(در آینده شرح داده خواهد شد) که از طریق کاشت برخی قطعات قابلیت های مختلف جسمش را ارتقاء داده، مثلاً شنوایی اش را بهبود بخشیده، واقعی است، این یک سیستم سایبرنتکی است که در آن ماشین و انسان با یکدیگر در تعامل اند. پس زندگی سایبری درشکل عام، از طریق یک هویت سایبری و در فضای سایبر شکل می گیرد اما این زندگی لزوماً در برابر زندگی واقعی قرار نیست، بلکه جنبه ها و ابعادی از آن در زندگی واقعی اختلال ایجاد می کند.
در مجموع زندگی در عصر سایبر(The Cyber Age) واژگان و فرهنگ لغات خاص خود را می طلبد، برای نمونه به عنوان پاره ای از واژه های شکل گرفته حول سایبر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
سایبورگ(Cyborg, Cybernetics Organism) یکی از اصطلاحات به کار رفته در زندگی سایبری است. کلمه سایبورگ در سال ۱۹۶۰ توسط مانفرد کلینز (Manfred Clynes) و از ترکیب دو کلمه سایبرنتیکس(Cybernetics) و ارگانیسم(Organism) برای بیان نیاز انسان به بالابردن مصنوعی عملکردهای بیولوژیکی اش به منظور زنده ماندن در فضا ایجاد شد.
سایبورگ به انسانی که عملکردهای جسمی اش از طریق دستگاه های تکنولوژیکی توسعه یافته و یا کنترل می شود، همانند استفاده از مخزن اکسیژن، دریچه قلب مصنوعی و یا پمپ انسولین، اشاره دارد. در داستان های علمی تخیلی، سایبورگ انسانی است که بواسطه ی اینکه در بدنش از دستگاه های مکانیکی و یا الکتریکی استفاده شده، توانایی بیشتری از انسان معمولی دارد. در تعریفی دیگر سایبورگ یک انسان بیونیک(Bionic Human) است.
در طول سال ها سایبورگ معنای عمومی تری پیدا کرد، امروزه این واژه وابستگی انسان به تکنولوژی را توصیف می-کند، به این ترتیب سایبورگ به هر کسی که برای انجام فعالیت های روزانه ی خود به کامپیوتر متکی است اطلاق می-شود. البته همچنان به جانداری که همزمان در کنار بخش های بیولوژیکی از بخش های مصنوعی اعم از الکترونیکی، مکانیکی و یا رباتیک برخوردار است نیز سایبورگ یا سایبرنتیک ارگانیسم گفته می شود.
سایبورگولوژی (Cyborgology) به عنوان شاخه ای میان رشته ای از دستاوردهای علومی همچون بیونیک، مهندسی پزشکی، سایببرنتیکس، مهندسی ژنتیک، هوش مصنوعی و غیره استفاده می کند. برخی دانشمندان معتقدند انسان در آینده نیاز دارد برای ادامه ی حیات از طریق اضافه کردن تجهیزات و قطعات مختلف توانایی های بدن خویش را بالا ببرد. برخی دیگر معتقدند که در جامعه برای انجام برخی امور فیزیکی باید ماشین جای انسان را بگیرد تا انسان به کارهایی بپردازد که نیاز به تفکر دارد.
مایکل کروست از سال ۲۰۰۱ از طریق یک کاشت حلزونی می تواند اصوات را بشنود. وی که مادرزادی کم شنوا بود در سال ۲۰۰۱ به کلی شنوایی خود را از دست داد.
کامپیوترهای پوشیدنی یکی از راه های است که دانشمندان برای سایبورگ کردن ِ بیشتر انسان یافته اند. کامپیوترهای پوشیدنی ابزارهای الکترونیک و گجت هایی هستند که همچون یک عضو مصنوعی بدن و یا ذهن صاحب خود را توسعه می دهند. برای نیل به نتیجه مطلوب کلیه ابزارهای الکترونیکی که در اطراف شخص قرار دارند از جمله موبایل، لپتاپ و … از طریق یک معماری نرم افزاری و شبکه شخصی و با هدایت کامپیوتر پوشیدنی به یکدیگر متصل می شوند، به این کار "یارانش همراه” گفته می شود. از نمونه های انسان سایبورگ می توان به پرفسور کوین وارویک اشاره کرد.
این دانشمند انگلیسی معتقد است که انسان به مرحله ی کهنگی رسیده است. وی در سال ۱۹۹۸ طی یک عمل جراحی قطعه ای را در بازوی خود کار گذاشت که به او امکان می دهد هنگام عبور از راهرو ها و دفاتر دانشگاهی که در آن کار می کند بدون اینکه انگشت خود را تکان دهد، درها را باز کرده و چراغ ها و سیستم ها را روشن نماید. نمونه ی دیگر مارتین مگنوسن سوئدی است، این محقق برای اینکه در محدودیت های واقعیت فیزیکی برای حضور در جهان مجازی اسیر نباشد یک کامپیوتر پوشیدنی برای خود تهیه کرده که در همه جا به او امکان دسترسی به جهان مجازی را می دهد.
هدف استفاده از کامپیوترهای پوشیدنی این است که انسان و ماشین در کنار یکدیگر به انجام فعالیت هایی بپردازند که در آن مهارت بیشتری دارند. فعالان این حوزه چنین مطرح می کنند که پس از مدتی طولانی عملکرد کامپیوتر پوشیدنی همانند عمکرد غیر ارادی مغز و یا سایر قسمت های بدن حس نمی شود، در این زمان کاربر به کامپیوتر عادت کرده و در نبود آن احساس ناراحتی می کند همانند لباس که در نبود آن انسان ناراحت می شود.
مشرق