۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۰
کد خبر: ۳۷۸۷۳
تحلیلگر روس:
نویسنده کتاب «جنگ ترکیبی: رویکرد غیرمستقیم تغییر رژیم» گفت واشنگتن با تحریک گسل‌های اجتماعی و تکیه بر مشکلات اقتصادی، برای بی‌ثبات کردن کشور هدف با جنگ رسانه‌ای تلاش می‌کند.

به گزارش پایداری ملی، «جنگ ترکیبی» (Hybrid Warfare) یکی از مناقشه برانگیزترین اصطلاحاتی است که در ادبیات روابط بین‌الملل و رقابت میان کشورها مطرح شده است. برای این اصطلاح، تعاریف متعددی مطرح شده، اما هنوز مفهوم واحدی از آن وجود ندارد و کارشناسان مختلف نظرات گوناگونی درباره آن دارند.

با این وجود، نکته مشترک در تمام تعاریف، استفاده از ابزارهای جنگ رسانه‌ای و اقتصادی در جنگ ترکیبی است که با هدف اثرگذاری بر جامعه کشور هدف صورت می‌گیرد. این جنگ در عصر «اخبار جعلی» و انتشار سریع شایعات در شبکه‌های اجتماعی، بیش از پیش تشدید شده و بسیاری از کشورها تلاش می‌کنند از این طریق بر طرف مقابل اثر بگذارند.

«اندرو کوریبکو» تحلیلگر سیاسی و عضو شورای کارشناسان موسسه مطالعات و پیش‌بینی راهبردی دانشگاه «دوستی مردم روسیه» یکی از افرادی که است که مطالعات گسترده‌ای در زمینه نمونه‌ها و روش‌های پیاده‌سازی جنگ ترکیبی داشته است.

او که در سال ۲۰۱۵ کتابی تحت عنوان «جنگ ترکیبی: رویکرد تطبیقی غیرمستقیم تغییر رژیم» منتشر کرد، به تشریح روند اجرای طرح‌های جنگ‌های ترکیبی در کشورهای هدف توسط آمریکا پرداخت و راهکارهایی را نیز برای مقابله با این جنگ رسانه‌ای، اطلاعاتی و اقتصادی طرح کرد.

در این مصاحبه سه کشور ایران، ترکیه و روسیه به عنوان نمونه‌های موردی تلاش واشنگتن برای به راه انداختن جنگ ترکیبی، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. به گفته کوریبکو، ایالات متحده برای بی‌ثبات کردن کشورهای هدف، از ضعف‌های ساختاری، گسل‌های اجتماعی و ناکارآمدی‌های اقتصادی بهره می‌گیرد تا با ایجاد ناآرامی در این کشورها، حکومت‌ها را به تغییر رفتار وادار کند.

او روش‌های ایجاد «چرخه خشونت» در کشورها را نیز تشریح کرده و می‌گوید: «ایالات متحده به گروه کوچکی از تحریک‌آفرینان حرفه‌ای اتکا می‌کند که به این جنبش‌های (اعتراضی) نفوذ کرده و این شرکت‌کنندگان عمدتا مسالمت‌آمیز را به سپر انسانی خود بدل می‌کنند و همزمان با حمله به نیروهای پلیس، حکومت را به توسل به واکنش‌های خشونت‌بار تحریک می‌کنند.»

ایجاد انگیزه‌های اقتصادی اعتراض برای مردم و همزمان دمیدن در نارضایتی‌ها از طریق جنگ رسانه‌ای، از جمله تاکتیک‌هایی است که به گفته کوریبکو برای زدن جرقه ناآرامی در کشورهای هدف، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اصلاحات اقتصادی، پرهیز از پاسخ غیرمتناسب به اعتراضات، تأکید بر مولفه‌های وحدت‌بخش ملی و نهایتا مقابله با روایت‌های تحریف‌شده از اعتراضات، از جمله راهکارهایی است که این تحلیلگر برای مقابله با جنگ ترکیبی، مطرح کرده است.

در این مصاحبه، از کوریبکو درباره بی‌ثباتی در بازار ارز ایران، ترکیه و روسیه هم سوال کردیم و پرسیدیم که آیا کاهش ارزش پول این سه کشور دلایل صرفا اقتصادی دارد یا اینکه عناصر خارجی نیز در این وضعیت دخیل هستند. وی در پاسخ گفت پول ملی هر سه کشور از ضعف ساختاری رنج می‌برد و آمریکا با بهره‌برداری از همین ضعف، توانسته با یک جنگ اقتصادی، بازار ارز سه کشور را بی‌ثبات کند.

او هدف از جنگ ترکیبی علیه ایران را در وهله اول تغییر رفتار نظام ایران و عقب‌نشینی از «مشرق» توصیف کرد و گفت در گام‌های بعدی واشنگتن از ایران خواهد خواست تا به اتحاد با حزب‌الله لبنان و پشتیبانی سیاسی از انصارالله یمن، پایان دهد.

کوریبکو هرچند دلارزدایی از نظام اقتصادی بین‌الملل را «دلگرم‌کننده» خواند، اما گفت در حال حاضر امکان جایگزینی این حجم از دلار وجود ندارد و ایران، روسیه و ترکیه باید برای شروع دلار را از تجارت دوجانبه خود کنار بگذارند. به گفته وی، در گام بعدی می‌توان با مشارکت چین، به مرور به سمت جایگزینی یوان به جای دلار، حرکت کرد، مشروط بر اینکه این کشورها با یکدیگر همکاری و هماهنگی داشته باشند.

 

متن کامل این مصاحبه به این شرح است:

 شما کتابی درباره «جنگ‌های ترکیبی» نوشته‌اید. لطفا کمی درباره این مفهوم و برخی از نمونه‌های آن توضیح دهید.

کوریبکو: جنگ ترکیبی را به انحاء مختلف می‌توان تعریف کرد، اما کتاب من به طور مشخص بر تحریک‌های خارجی مناقشات هویتی درون کشور هدف که از طریق سازمان‌های غیردولتی، جنگ اطلاعاتی و دیگر روش‌ها برای برانگیختن آشوب‌های «انقلاب رنگی» که سپس به جنگ نامتعارف بدل می‌شود، متمرکز است. ساده‌تر بگویم، این مفهوم ناظر بر این است که کشورهای خارجی مانند ایالات متحده، چطور در نقاط مختلف جهان تظاهرات به راه می‌اندازند و سپس برخی از شرکت‌کنندگان را به سمت به دست گرفتن سلاح علیه حکومت و ارتکاب اقدامات تروریستی، سوق می‌دهند.

ایالات متحده دریافته که به راه انداختن جنگ‌های نیابتی علیه دشمنانش از طریق تبدیل مردم آن کشور به مخالفان حکومت، از تجاوز مستقیم نظامی به کشورها، نظیر آنچه در عراق اتفاق افتاد، مقرون به صرفه‌تر است. اگر فشار محدود بتواند کشور هدف را به امتیازدهی سیاسی وادارد (گزیدن رژیم)، در آن صورت دیگر به گسترش آن به سطح براندازی حکومت (تغییر رژیم) و یا تغییر قواعد بازی از طریق اصلاح قانون اساسی (بازآرایی رژیم)، نیازی نیست.

رخدادهای موسوم به «بهار عربی» هم واقعا یک تلاش همه‌جانبه هماهنگ برای انقلاب رنگی در سرتاسر شمال آفریقا و شام بود که مداخله نظامی متعارف در لیبی را هم در بر داشت تا بتوان راهبرد «رهبری از پشت» را هم در سطح جنگ نیابتی حکومت‌ها (از طریق تشویق اروپایی‌ها به پیشبرد تهاجم) آزمود و جنگ تروریستی جاری در سوریه و تبعات دیگری را هم به همراه داشت. به راه افتادن تروریسم شهری در اوکراین، موسوم به «یورو میدان» هم نمونه دیگری از جنگ ترکیبی است.

 جنگ ترکیبی چطور بر یک کشور اثر می‌گذارد؟

کوریبکو: ممکن است جنگ‌های ترکیبی روندی بسیار سریع به نظر برسند، اما در حقیقت این جنگ‌ها پیش از آنکه به فاز پرتحرک برانگیختن یک انقلاب رنگی برسند، به مجموعه بزرگی از شرایط اجتماعی-اقتصادی نیاز دارند. باید کاری کرد که جمعیت هدف احساس کند که دارد مستقلانه و برای پیشبرد منافع خود و نه پیشبرد ناخواسته اهداف ایالات متحده، اقدام می‌کند. تحقق این امر، به یک جنگ سنگین رسانه‌ای که به صورت مشخص برای هر گروه هدف طراحی شده باشد نیاز دارد و معمولا هم یک محرک اقتصادی می خواهد که مردم را به خیابان‌ها بکشاند.

عنصر دوم (انگیزه اقتصادی) مهمترین عامل است، چراکه افراد بیشتر زمانی راغب به اقدام هستند که منافع مستقیم شخصی آن‌ها، و نه مسائل ایدئولوژیک صرف، مطرح باشد. دلیل به کارگیری تحریم‌ها و دیگر ابزارهای مخرب اقتصادی برای حمله به ثبات یک کشور هم همین است.

هدف اصلی جنگ ترکیبی، برانگیختن گسل‌های موجود یا بالقوه درون جامعه کشور هدف از طریق تحریک مردم و سوق دادن آن‌ها به سمت درگیری با مقامات است. بعد از این مرحله، می‌توان از طریق رسانه‌های جریان اصلی یا جایگزین (هم داخلی و هم خارجی) این درگیری را از محتوای اصلی منحرف کرد، آن را به نحوی دیگر به تصویر کشید و بیش از آنچه هست نشان داد، تا درون آن کشور ناآرامی‌های بیشتری به راه افتاده و یک واکنش بین‌المللی که می‌تواند به تحریم‌های یک یا چندجانبه منجر شود، شکل بگیرد.

نکته‌ای که ذکر آن ضروری است، این است که پاسخ حکومت به این تحریکات نباید نامتناسب باشد، چراکه این کار دقیقا در راستای اهداف ایالات متحده است و نارضایتی‌های مشروعی ایجاد می‌کند که احتمالا پیش از این وجود نداشته‌اند، چراکه اغلب شرکت‌کنندگان در انقلاب‌های رنگی شهروندانی «خیرخواه» هستند، نه عوامل آمریکا.

باید گفت که ایالات متحده به گروه کوچکی از تحریک‌آفرینان حرفه‌ای اتکا می‌کند که به این جنبش‌ها نفوذ کرده و این شرکت‌کنندگان عمدتا مسالمت‌آمیز را به سپر انسانی خود بدل می‌کنند و همزمان با حمله به نیروهای پلیس، حکومت را به توسل به واکنش‌های خشونت‌بار تحریک می‌کنند. از طریق همین روش‌های غیرمستقیم است که یک سلول بسیار کوچک تروریستی تلاش می‌کند چرخه‌ای بی‌پایان از خشونت را بین حکومت و شهروندان به راه بیاندازد.

این چرخه سپس می‌تواند به یک انقلاب رنگی که پیشتر از طریق جنگ اطلاعاتی، سازمان‌های غیردولتی و فشار اقتصادی انتظار آن برای شهروندان و «جامعه بین‌الملل» ایجاد شده، تبدیل شود. می‌توان انتظار داشت که این وضعیت سپس به یک جنگ تروریستی تمام عیار مورد حمایت حکومت‌های خارجی، مانند آنچه که در سوریه رخ داد، منتهی شود. با این حال، روش‌هایی هم برای مقابله (با این جنگ ترکیبی) وجود دارد.

رشته نوظهور «امنیت دموکراتیک» اقدامات واکنشی و پیشگیرانه‌ای را بررسی می‌کند که یک کشور هدف می‌تواند برای ممانعت از موفقیت طرح‌های جنگ ترکیبی، به کار گیرد.

اگر بخواهیم به صورت خلاصه محتوای این مفهوم را توضیح دهیم، باید بگوییم که حکومت باید از پایگاه مستحکم وطن‌دوستانه‌ای برخودار باشد که بتواند با عناصر ایدئولوژیک مخرب وارداتی از خارج، مقابله کند. حکومت همچنین باید در مواقع لزوم بر اصلاحات اقتصادی متمرکز شود تا در جنگ رسانه‌ای از ناتوانی حکومت (در انجام این اصلاحات)، سوء استفاده نشود.

اطلاع‌رسانی فعال به مردم درباره سناریوهای جنگ ترکیبی هم عامل بازدارنده قدرتمندی است، هرچند که این عامل باید با رفتار درست در طول تحریک‌آفرینی‌ها همراه شود؛ از جمله مثلا اینکه مقام‌ها از پاسخ خود (به اعتراضات) فیلم بگیرند و با آن ویدئوهای تحریف‌آمیزی را که بعدا برای تحریک ناآرامی بیشتر منتشر می‌شوند، به چالش بکشند.

 در ماه‌های اخیر، ارزش واحد پول ملی ایران، ترکیه و روسیه شاهد کاهش چشمگیری بوده است. آیا این تحولات صرفا دلایل اقتصادی دارند؟ یا آنطور که برخی از کارشناسان معتقدند، عناصر خارجی هم در آن‌ها دست دارند؟

کوریبکو: در ابتدا باید گفت که هریک از این سه واحد پولی به خودی خود به واسطه ضعف‌های ساختاری، آسیب‌پذیر بودند و همین امر آن‌ها را برای بی‌ثبات شدن در برابر تحریم‌های ایالات متحده، بی‌ثبات کرده بود.

ایالات متحده صرفا از این مسئله بهره‌برداری کرد و یک جنگ اقتصادی نامتقارن به راه انداخت تا به صورت همزمان اوضاع داخلی هریک از این سه کشور رقیبش را به هم بریزد. این، راهبرد بسیار پر ریسکی است، چراکه می‌تواند به سادگی پاسخ عکس داده و این سه کشورها را به سمت همکاری با هم برای مقابله با تحریم‌های ایالات متحده سوق دهد. با این حال، واشنگتن روی این مسئله حساب باز کرده که یکی از این کشورها «ضعیف‌ترین نقطه پیوند» بوده و نهایتا در برابر «گزیدن رژیم» تسلیم شود.

 ایالات متحده مشخصا با به راه انداختن این جنگ اقتصادی علیه ایران، ترکیه و روسیه به دنبال چه اهدافی است؟

کوریبکو: ایالات متحده به دنبال آن است که ایران به صورت راهبردی از «مشرق» (شام و کشورهای عربی واقع در شرق مصر) عقب‌نشینی کند. اولین گام در این مسیر، این است که ایران مستشارانش را از سوریه و عراق خارج کند.

پس از آن، ایالات متحده از ای کشور می‌خواهد که از اتحاد با حزب‌الله دست برداشته و حمایت سیاسی از انصارالله یمن را هم متوقف کند. هرچند ایران هرگز مخفی نکرده که حاضر است به درخواست دمشق پس از پایان عملیات مبارزه با تروریسم، سوریه را ترک کند، اما اینکه اینطور به نظر برسد که این کار در واکنش به فشار آمریکا انجام می‌گیرد، برای حکومت ایران غیرقابل قبول است، چه برسد به اینکه این کشور به بقیه درخواست‌های مطرح‌شده، هم عمل کند.

روابط ترکیه هم با ایالات متحده پس از تلاش شکست‌خورده برای انجام کودتایی در حمایت از آمریکا در تابستان سال ۲۰۱۶، به سردی گراییده است. آنکارا دیگر به واشنگتن اعتماد ندارد. در مقابل، واشنگتن هم به رئیس‌جمهور (رجب طیب) اردوغان که پس از آن رخداد به سمت روسیه و ایران متمایل شده، بی‌اعتماد است.

تصمیم ترکیه برای خرید سامانه ضدهوایی اس-۴۰۰ از روسیه هم بنیان یک رابطه بلندمدت و بسیار مستحکم نظامی را بنا می‌کند که طبعا نفوذ ناتو در این کشور را خنثی می‌کند. به همین دلیل ایالات متحده از این کشور خواسته که از این توافق صرف نظر کند. علاوه بر این، ایالات متحده از ترکیه می‌خواهد که به همکاری با روسیه و ایران در سوریه پایان داده و به ایفای نقش ثبات‌زدای قبلی‌اش در سوریه، بازگردد.

در مورد روسیه هم، ایالات متحده می‌خواهد آنقدر فشار اقتصادی به طبقه متنفذ تجار (الیگارشی) تحمیل کند که آن‌ها با موفقیت کرملین را برای «تعدیل» سیاست خارجی‌اش تحت فشار قرار دهند و مسکو را وادار کنند که در ازای کاهش تحریم‌ها، دیگر چیرگی آمریکا بر اوراسیا را به چالش نکشد. به موازات این امر، ایالات متحده از روسیه انتظار دارد که اجرای پروژه‌های بزرگ «جاده ابریشم» با چین را به تعویق بیاندازد تا جمهوری خلق را همچنان به مسیرهای موجود تجاری وابسته نگه دارد و ایالات متحده همچنان بتواند به بی‌ثبات‌سازی از طریق جنگ‌های ترکیبی، ادامه دهد. ایالات متحده ممکن است برای «شیرین‌تر کردن معامله»، در مسئله اوکراین و سوریه برخی «امتیازات» ظاهری واگذار کند.

در چند سال اخیر، برخی کشورها به سمت استفاده از واحدهای پولی ملی خود در تجارت خارجی حرکت کرده‌اند. این روش چقدر در کاهش آثار منفی نفوذ خارجی دلارمحور، موثر است؟

کوریبکو: دلارزدایی رخداد امیدوارکننده‌ای است، اما اجرای آن در عمل، فارغ از این که این کار به درستی انجام شود، کار بسیار دشواری است. به همین دلیل هم هست که در این چند سال این روش با وجود موفقیت نمادین گفت‌وگوی جدی درباره آن و اجرای آن در ابعادی بسیار محدود، دستاورد چندانی نداشته است. راهکار ایده‌آل برای ایران، ترکیه و روسیه این است که فورا استفاده از دلار در تجارت دوجانبه را، به خصوص در حوزه منابع طبیعی، متوقف کنند و سپس این مسئله را به تجارت با دیگر شرکایی که می‌خواهند با آن‌ها تجارت کنند نیز بسط دهند. البته، این کار به وجود ذخایر سنگین منابع مالی نیاز دارد تا بتواند این حجم گسترده از تجارت را تحت پوشش قرار دهد، که طبیعتا خود به چاپ بیشتر پول و احتمالا تورم بالا منجر می‌شود.

در حال حاضر جایگزین کردن این حجم از دلار که در حال گردش در اقتصاد بین‌الملل است، بیش از حد دشوار است، اما این بدان معنا نیست که نمی‌توان از همین حالا پیشرفت در این مسیر را آغاز کرد، کما اینکه این کار همین حالا هم در جریان است. بهترین شانس موفقیت، این است که چین به صورتی فعالانه وارد میدان شود، چراکه این کشور تنها اقتصادی است که تا حدی توان رقابت با ایالات متحده را دارد.

انتقال مسیرهای تجارت بین‌الملل از غرب به شرق به عنوان بخشی از چشم‌انداز جاده ابریشم جدید بین دو نیم‌کره هم این مشوق را برای جمهوری خلق ایجاد می‌کنند تا استفاده از «یوان» در تجارت با شرکای متعددش را افزایش دهد. با این حال، این اقدام باید با هماهنگی دیگر کشورها انجام گیرد، تا به طور ناخواسته به تضعیف پول ملی آن‌ها منجر نشود.

با وجود آنکه ایران، ترکیه و روسیه طبیعتا اعتماد بیشتری به چین دارند و در جایگزین شدن «قرن جاده ابریشم» تحت رهبری پکن به جای «قرن آمریکایی» تحت رهبری واشنگتن هم صاحب منفعت هستند، اما این سه کشور میل چندانی به جایگزینی دلار با یوآن ندارند، چراکه هریک از آن‌ها به دنبال تقویت پول ملی خود است و متنوع‌سازی نظام مالی بین‌الملل را تشویق می‌کند.

با این وجود، آن‌ها نمی‌توانند به تنهایی این کار را انجام دهند، بدون آنکه چین نقش رهبری را بر عهده گرفته و به جای تلاش صرف برای جایگزینی دلار، درک کند که با تقویت پول شرکایش است که منافعش بهتر تأمین می‌شود. بنابراین، این قدرت‌های بزرگ اوراسیایی باید نشستی جدی برای سازماندهی این کار برگزار کنند، هرچند که این اقدام قطعا به تشدید فوری جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه هریک از آن‌ها منجر می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر