با خروج آمریکا از برجام ما در موضع حقانیت حقوقی و اخلاقی قرار داریم. اگر خوب بازی کنیم، از این موضع حقانیت میتوانیم بهرههای بسیاری برای منافع ملی بگیریم. خروج از برجام هیچ فایده عاجلی برای ما ندارد.
قرار بود با برجام مشکلات کشور حل شود؛ این قرار را روحانی و رسانه های
اصلاح طلب به مردم اعلام کرده بودند اما حالا با شکست برجام رسانه های
اصلاح طلب از پیروزی اخلاقی ما به جای حل مشکلات می گویند. روزنامه شرق در
این زمینه مطلبی نوشته که در ادامه می خوانید.
با گذشت چند هفته از
خروج آمریکا از برجام، در محافل مختلف به طور پیگیر با این پرسش مواجه
میشویم که چه خواهد شد؟ و چه باید کرد؟ گفتگوها نشان میدهد که هیچیک از
جریانهای مختلف پاسخ روشن و سازمانیافتهای برای این پرسشها ندارند.
نداشتن اطلاعات کافی از تصمیمهای اتخاذشده آمریکا و سایر قدرتهای صنعتی
از یک سو و تصمیمهای بخشهای مختلف حکومت در داخل از سوی دیگر، امکان هر
نوع پاسخ مستدل را از تحلیلگران میگیرد. در چنین شرایطی به جای طرح
تحلیلهای خیالی بهتر است یادآور قواعدی باشیم که باید در تصمیمگیری در
این زمینه خاص راهنمای ما باشند. به طور کلی در هر زمینهای جریانهای فکری
و سیاسی باید «قواعد راهنمای خطمشیگذاری» را برای خود تعریف کرده و مشخص
کنند تا در هزارتوی ارائه دیدگاه در شرایط نبودن اطلاعات کافی گرفتار
نشوند. به نوبه خودم برخی از اصولی را که باید راهنمای ما در برخورد با
برجام و وضعیت پس از خروج آمریکا باشند، متذکر میشوم. امید که باب گفتگو
را بگشاید.
یکم، برجام یکی از مهمترین دستاوردهای دولت و ملت
ایران در سالهای پس از انقلاب است. اهمیت برجام برای ما هم از لحاظ «روش»
آن است و هم از لحاظ «دستاوردها»ی آن. از لحاظ روش، برجام یعنی پذیرش
«گفتوگوی انتقادی توأم با احترام متقابل» برای حل مشکلات و مدیریت
تعارضها. تثبیت این روش راهگشای ما هم در حل مسائل داخلی و هم در حل مسائل
خارجی خواهد بود. از نظر دستاورد نیز برجام چهره متفاوتی از ایران را به
جهان نشان داد. پس از برجام ما کشوری هستیم که به تعهدات خود پایبند است،
رفتارهای پیشبینیپذیر دارد و میتوان با آن گفتگو کرد و به توافق پایدار
رسید. برجام توان ملی ما را در مذاکره و هماهنگی نیز به نمایش میگذارد.
همه میدانستند که اگر هماهنگی میان بخشهای مختلف حکومت در ایران وجود
نداشت، دستیابی به توافق برجام ناممکن بود. مخالفان برجام (چه در داخل
ایران و چه در خارج) در سطح روابط داخلی ایران به دنبال تثبیت «روش قهر و
انتقام» هستند. روشی که اینک همه ما به عقیمبودن آن آگاهیم. در سطح خارجی
نیز مخالفان به دنبال جایگزینی «تقابل به جای تعامل» بودند. آنها بهخوبی
دریافته بودند که برجام هم در روش و هم در نتیجه به معنای برهمزدن
شیوههای آشنای آنهاست.
با خروج آمریکا از برجام ما در موضع حقانیت
حقوقی و اخلاقی قرار داریم. اگر خوب بازی کنیم، از این موضع حقانیت
میتوانیم بهرههای بسیاری برای منافع ملی بگیریم. خروج از برجام هیچ فایده
عاجلی برای ما ندارد. خروج از برجام تنها ما را در موضع اتهام تلاش برای
دستیابی به سلاح هستهای قرار میدهد. بهعلاوه ما را ناگزیر از آغاز
پروژههایی میکند که معلوم نیست از نظر فایده و هزینه توجیه داشته باشند.
بههرحال اینک باید بتوانیم درباره اجرای طرحهای گسترش تأسیسات هستهای
به طور عقلایی و با توجه به هزینهها و فایدههای آن تصمیمگیری کنیم.
دوم،
خروج آمریکا از برجام و تلاش این کشور برای فشارآوردن به ایران، به طور
قطع مشکلاتی برای ما ایجاد خواهد کرد. بههیچوجه نباید این مشکلات را
انکار کرد و نادیده گرفت. مهمترین این مشکلات احتمالا در زمینه درآمدهای
نفتی ما و مبادلات خارجی ما خواهند بود. با توجه به تجربه گذشته شوکها
ناشی از نوسانات درآمدهای نفتی موجب تلاطم بودجه دولت، بیثباتی در اقتصاد
کلان، ناکارآمدی سرمایهگذاریهای عمرانی و انتقال مستقیم شوک درآمدهای
نفتی به تمام بخشهای بهرهمند از نفت میشود.
برای مقابله با این
مشکل باید قاعده فعلی تقسیم درآمدهای نفتی (توزیع درآمدها به صورت درصدی
مشخص میان بودجه دولت، صندوق توسعه ملی و شرکت ملی نفت) را تغییر داد. سهم
بودجه دولت از درآمدهای نفتی را باید تثبیت کرد (مثلا 18 میلیارد دلار) و
مخاطره ناشی از نوسان درآمدهای نفتی را به گونهای دیگر مدیریت و تثبیت
کرد. هدف از این اشاره ارائه یک راهحل تفصیلی نیست؛ بلکه تأکید بر این
نکته است که راهنمایی برای مقابله با پیامدهای خروج آمریکا و تلاشش برای
فشار بر ایران وجود دارد که باید درباره آنها اندیشید و برای اجرایشان
آمادگی داشت. باید این تهدید را به فرصتی برای تغییرات ساختاری در اقتصاد
ایران تبدیل کرد.
برای مثال باید با کاهش مالیات بر شرکتها امکان
سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال بیشتر را برای آنها فراهم کرد، اما بهطور
همزمان مالیات بر مصرف (مالیات بر ارزش افزوده) را افزایش داد تا بهسوی
تغییر ترکیب درآمدهای مالیاتی دولت و افزایش آن حرکت کرد. با تصویب و
اجرای قواعد مشخص در عین آنکه به دولت امکان مانور و انعطاف میدهیم، به
تثبیت اقتصاد کلان کشور کمک کنیم؛ برای مثال بانک مرکزی موظف شود در پنج
سال آینده رشد سالانه پایه پولی کشور را در سطح 15 درصد نگه دارد، اما این
امکان را به بانک مرکزی بدهیم که سازوکار این کار را (رسیدن به این هدف را)
بتواند انتخاب و پیگیری کند. با وضع مقررات دستوپاگیر نباید امکان انعطاف
را از دولت گرفت. باید اهدافی را مشخص کرد و تحقق آنها را از دولت خواست،
هم در سیاستهای پولی و هم در سیاستهای مالی میتوان اینگونه برخورد
کرد.
سوم: تهدید پیشآمده را باید به فرصتی برای ایجاد اصلاحات
ساختاری تبدیل کرد. چه در اقتصاد، چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی.
این گردنه دشوار پیموده نخواهد شد مگر آنکه همه ارکان حکومت بپذیرند که
نیازمند اصلاح ساختارهایی هستیم که مشکلآفرین بوده و خواهند بود. سیاست
خارجی باید بهطورکامل از مجرای وزارت امور خارجه دنبال شود. نمایندگان
مجلس نیز باید بر این وزارتخانه نظارت کامل داشته باشند. تناسب میان اختیار
و مسئولیت از بدیهیات مدیریت در دنیای مدرن است که به نظر میرسد در سیاست
خارجی ما از آن غفلت میشود. از مذاکره نباید هراسید. مذاکره از موضع قدرت
بر مبنای مواضع قابل دفاع، از طریق یک تیم توانمند برای ما هیچ ضرری
نخواهد داشت. شکست هر مذاکرهای بازگشت به وضعیت قبل از شروع مذاکره است با
این تفاوت که ما شناخت مستقیمتر و عمیقتری از طرف مقابل پیدا کردهایم.
در دوران پیشآمده اطلاعرسانی به مردم اهمیت ویژه دارد. آیا با رادیو و
تلویزیون فعلی چنین چیزی امکانپذیر است؟ شکست صداوسیما در جلب اعتماد مردم
و عملکرد آن بهعنوان سخنگوی یک جناح سیاسی خاص تأثیرگذاری آن را به حداقل
ممکن تقلیل داده است. اگر اصلاح ساختاری در این سازمان انجام نشود، هدایت
افکار عمومی توسط رسانههایی غیرملی و با اهداف نگرانکننده صورت خواهد
گرفت. اصلاحات ساختاری در کشور را نباید به بهانههای مختلف به تأخیر
انداخت. اگر واقعا عزم مقابله با تهدیدها را داریم باید برای آن خود را
آماده کنیم و ضعفهای خود را برطرف کنیم. برای برطرفکردن ضعفها در برخی
از زمینهها مانند اقتصاد کار شده است (طرح جامع مطالعات اقتصاد ایران)،
باید طرحهای مشابهی برای سیاست خارجی و سیاست داخلی نیز تهیه کرد و برای
اجرای آنها کوشید.
چهارم: ایرانیان مقیم خارج از کشور، لابی
قدرتمند ایران هستند، آنها را باید در دفاع از کشور و منافع ملی فعال کرد.
روند کنونی برخورد با آنها توأم با تحقیر، راندن و دلشکستهکردن آنهاست.
بهجای آنکه زمینه را برای رفتوآمد شرافتمندانه و سربلند آنها به ایران
فراهم کنیم، با ترساندن آنها خود را از سرمایهای بزرگ محروم میکنیم.
ایرانیان خارج از کشور، فعالیتهای مشخصی هم در دفاع از منافع ایران دارند و
ظن جاسوسی کمتر متوجه آنهاست. بهتر است در جاهایی که دسترسی به اطلاعات
طبقهبندیشده وجود دارد، جاسوسها را دنبال کنیم! در مواردی دیده شده برخی
افراد که شعارهای داغ و پرهیجان میدهند، مشوق و مجری اقداماتی هستند که
به نفع دشمنان ایران تمام میشود، آنها بیشتر امکان دارد جاسوس باشند تا
آنها که آرام سخن میگویند، اما در دفع شرارت از ایران تلاش میکنند.
بهویژه برای گریز از «دام جنگ» باید تمام امکانهای بینالمللی ایران را
فعال کنیم. روشن است که مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان «دام جنگ» در برابر
ما پهن کردهاند. از این دام باید گریخت. آنها قدرت شکست ما را ندارند،
اما میتوانند به منافع ملی ما آسیب وارد کنند و همین کافی است تا بکوشیم
از دام جنگ بگریزیم. حرفهای دیگری هم هست که در مناسبتهای دیگری باید گفت.