حسن بهشتی پور کارشناس مسائل بین الملل در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که اساسا شروط ترامپ می تواند اوج بهانه جویی های رئیس جمهوری آمریکا و در عین حال نهایت و نماد تمامی تلاش های یک ساله اخیر او در تقابل با برجام باشد.
به گزارش پایداری ملی، مشروح این گفت وگو را درادامه می خوانیم: با نگاهی کلی به این شرایط به خوبی روشن است که بخشی از آن، یا توان اجرایی شدن را ندارند و یا این که محلی از طرح و مذاکره ندارند.
روز جمعه هفته گذشته رئیس جمهوری آمریکا به رغم تلاش یک ساله خود برای از بین بردن برجام، بار دیگر ناگزیر به تمدید «اسقاطیه های برجامی» الزامی در برجام شد. استحکام درونی برجام و حمایت بین المللی از این توافق، راه را بر تلاش های آقای ترامپ برای لغو این توافق یا ایجاد تغییرات در آن بسته است.
با این حال، رئیس جمهوری آمریکا بر اساس رویه یک ساله خود همچنان به اقدامات خصمانه علیه مردم ایران ادامه داده و تهدیداتی را تکرار می کند که بارها در اجرای آنها ناتوان مانده است و با ادامه روش یک سال گذشته خود همزمان با انجام اقدامات اجباری مندرج در برجام و برای نشان دادن خصومت با مرم بزرگ ایران، از سر استیصال تعدادی از اتباع ایرانی و غیرایرانی را به بهانه های غیرقانونی، در فهرست تحریم قرار داده است تا حداقل جبران بخشی از ناکامی های خود را کرده باشد. البته از آن سو هم در یک فرصت 120 روزه ای، ترامپ اروپا و سایر اعضای 1+5 را ملزم کرده تا در خصوص غنی سازی ایران مسائل موشکی راه حلی بیابند در غیر این صورت به گفته او این آخرین تایید برجام از جانب کاخ سفید خواهد بود.
مضافا این که رئیس جمهوری آمریکا پس از تمدید تعلیق تحریم های هسته ای علیه ایران و همزمان با تحریم 14 فرد و نهاد جدید، 4 شرط برای امضای هر قانونی که کنگره در رابطه با برجام وضع می کند، تعیین کرد. دیپلماسی ایرانیبرای تحلیل این چهار شرط و نیز فرصت 120 روزه ترامپ و همچنین بررسی تحریم های 14 فرد و نهاد به خصوص تحریم رئیس قوه قضائیه ایران گفت وگویی را با حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در بیانیه جمعه شب خود علیه ایران، امضای هر قانونی از سوی کنگره برای حفظ برجام را منوط به اجرای 4 شرط کرد؛ این شروط چهار گانه را چگونه ارزیابی می کنید. آیا در فرصت 120 روزه ترامپ خواهد توانست جامعه جهانی را با خود همراه کند؟
در خصوص تحلیل شرایط چهار گانه ترامپ باید گفت که اساسا این شروط می تواند اوج بهانه جویی های رئیس جمهوری آمریکا و در عین حال نهایت و نماد تمامی تلاش های یک ساله اخیر او در تقابل با برجام باشد. با نگاهی کلی به این شرایط به خوبی روشن است که بخشی از آن، یا توان اجرایی شدن را ندارند و یا این که محلی از طرح و مذاکره ندارند. خصوصا این که همه اعضای 1+5 و به ویژه ایران در جریان مذاکرات توافق هسته ای بر این نکته تاکید داشته اند که از هر گونه مذاکره مجدد در باره مفاد برجام، اصلاح و یا تغییر برخی از بندهای توافق و نیز عدم افزودن تکمله و یا الحاقیه ای به آن (برجام) جدا خودداری کنند. لذا این شروط چهار گانه ترامپ در حکم سنگ بزرگ نشانه نزدن است. از سوی دیگر فرصت 120 روزه ترامپ برای کشورهای اروپایی حاضر در 1+5 و نیز روسیه و چین برای بازبینی توافق هسته ای، نه فرصتی به جامعه بین الملل که فرصتی برای خود ترامپ است، چرا که این فرصت چهار ماهه بیشتر جنبه مصرف داخلی و اقناع افکار عمومی آمریکایی دارد. مضافا که یقینا کشورهای اروپایی و روسیه و چین شروط ترامپ را برای تایید مجدد آمریکا نخواهند پذیرفت. از همین رو نیز اگر ترامپ 120 روز دیگر برجام را تایید نکند، عملا به انزوای آمریکا در جامعه جهانی کمک کرده است.
اما این سیاست و به نوعی راهکار مقطعی ترامپ در سایه گزارش های 90 روزه به کنگره آمریکا و یا تایید و تمدید 120 روزه تعلیق تحریم های برجامی که در یک سال گذشته توسط ترامپ و علیرغم میل باطنی اش صورت داده تا کی ادامه دارد؛ به عبارت دیگر ترامپ تا چه زمانی می تواند در یک سیاست یک بام و دو هوا علیه برجام عمل کند، یعنی هم ژست جدی ترین منتقد و مخالف برجام را داشته باشد و هم برای زیر سوال نرفتن جایگاه خود و نیز فرار از تبعات سیاسی نقش برجام آن را تایید کند؟
اساسا گزارش های 90 روزه رئیس جهموری آمریکا به گنگره در دوره اوباما تصویب شد تا کنگره بتواند او را در پیشبرد برجام محدود کند، چرا که در آن زمان اکثریت جمهوری خواهان کنگره مخالف مذاکرات و حصول برجام بودند. لذا پس از توافق هسته ای طبق قانون تصویبی خود، رئیس جمهوری آمریکا را مکلف کردند که هر 90 روز بک باز گزارشی را از نحوه عملکره ایران در تعهد به برجام داشته باشد. اما تایید و تمدید تعلیق تحریم های برجامی هر 120 روز اتقاق می افتد. اما در خصوص زمان پیش برد سیاست یک بام و دو هوای ترامپ در خصوص برجام باید چند نکته را مد نظر داشت.
اولا او هیچ تمایلی به حضور آمریکا در توافقات و معاهدات چند جانبه بین المللی ندارد. لذا از همان ابتدای کار تا به امروز توافقاتی ماند بفتا، ناتو و حتی پیمان آب و هوایی پاریس را در یک سال گذشته یا نقد کرده یا از آن خارج شده است. لذا در خصوص برجام هم چنین رفتاری را البته با شدت بیشتری پی گرفته است. در ثانی ترامپ از نظر شخصیتی هم به روشنی نشان داده که تعادل روحی و عقلی یک رئیس جمهور، آن هم رئیس جهموری ایالات متحده آمریکا را ندارد. شما به همین اظهار نظر اخیر او در خصوص مهاجرین آفریقایی و آمریکای لاتین تبار ساکن در آمریکا توجه کنید. آیا چنین فردی با چنین ادبیاتی صلاحیت نظر دهی در خصوص برجام را دارد؟ همین ترامپ 90 روزه پیش ایران را ملت تروریست نامید. در نتیجه شرایط پیش برد این راهکار برای ترامپ در آینده کوتاه پایان خواهد یافت. خصوصا این که آبان ماه آینده انتخابات مجلس نمایندگان (هر دو سال یک بار) و کنگره آمریکا (هر 6 سال بک بار یک سوم آن باید تمدید شود) را در پیش دارد و این مساله با توجه به احتمال پررنگ پیروزی دمکرات ها در هر دو انتخابات پیش رو شرایط بسیار سختی را در مقابل ترامپ قرار داده است. شرایطی که به مراتب از یک سال گذشته سخت تر خواهد بود و او دیگر توان انجام هر کاری را نخواهد داشت.
ایران متناسب با شرایط خود به غنی سازی بالاتری نیاز دارد. از مسائل پزشکی هسته ای تا تولید نیرو. در غیر این صورت اساسا تولید و غنی سازی 68/3 درصدی نمی تواند پاسخ گوی نیاز های ایران باشد. همین مساله مد نظر ترامپ است تا بتواند درعین حفظ برجام فشارهای خود را بر تهران اعمال کند.
اما به شروط چهار گانه ترامپ بپردازیم. ترامپ در سخنان جمعه شب خود یکی از شروطش را نامحدود دانستن تعهدات ایران در خصوص مسائل هسته ای به خصوص غنی سازی عنوان کرد. ترامپ اعلام کرد که مفاد و تعدات ایران در برجام نباید تاریخ انقضا داشته باشد و در صورت عدم پایبندی ایران به هر یک از مفاد این قانون، تحریم های هسته ای آمریکا به صورت خودکار بازگردند.
چنانی که گفتید شرط اول ناظر بر نامحدود بودن تعهدات ایران در برجام است، به خصوص مساله غنی سازی که شما هم به آن اشاره کردید. این شرط مغایر با مفاد برجام است، چرا که پس از گذشت دوره ای مشخص که ایران به همراه 1+5 آن را در توافق هسته ای معلوم کرده است، می تواند غنی سازی متناسب با نیاز خود را از سر بگیرد. این دوره زمانی عدم غنی سازی بالا برای صنعت هسته ای ایران در توافق برجامی یک دوره 10 ساله است. اما ترامپ مدعی است که این مساله به صورت دائمی و همیشگی از تعهدات تهران نسبت به جامعه جهانی ذیل برجام باشد.
منظور شما این است که غنی سازی 3.68 درصدی ایران متناسب با نیاز صنعت هسته ای ایران نیست؟
خیر، ایران متناسب با شرایط خود به غنی سازی بالاتری نیاز دارد. از مسائل پزشکی هسته ای تا تولید نیرو. در غیر این صورت اساسا تولید و غنی سازی 3.68 درصدی نمی تواند پاسخ گوی نیاز های ایران باشد. همین مساله مد نظر ترامپ است تا بتواند در عین حفظ برجام فشارهای خود را بر تهران اعمال کند.
ترامپ در یکی از شروط دیگر خود اعلام کرد که جامعه جهانی باید از ایران بخواهد اجازه بازرسی فوری از همه سایت های مورد درخواست بازرسان بین المللی را بدهد. ارزیابی شما از این شرط چیست؟ آیا این مساله مغایر پروتکل الحاقی نیست؟
اما در خصوص این شرط هم باید گفت که اساسا دسترسی ناظران بین المللی به همه مراکزی که به نظر آنان مشکوک و مبهم است، نمی تواند صورت بگیرد. مضافا که همه مراکز اعم از نظامی و غیر نظامی مد نظر شرط ترامپ است. در حالی که برجام در صورت در خواست سازمان بین المللی انرژی اتمی البته از مراکز هسته ای یک فاصله زمانی 26 روزه را برای ایران در نظر گرفته است. علاوه بر این باید ناظران آژرانس بین المللی انرژی اتمی دلائل، شواهد و مدارک مستدل خود را برای چنین درخواستی از ایران ارائه دهند. البته تمامی این مسائل و روندها طبق پروتکل الحالقی صورت می گیرد. لذا این شرط ترامپ، نه درباره ایران که در خصوص هیچ کشوری وجاهت ندارد و عملا ناقض حق استقلال یک کشور است. چرا که هر کشور مستقلی که به پروتکل الحاقی پیوسته باشد، طبق قوانینی و روند مشخصی مورد بازرسی قرار می گیرند که از قبل میان آژانس بین المللی انرژی اتمی و کشور میزبان توافق شده باشد و نظر مساعد آن کشور هم در این خصوص دیده شده باشد. از همین رو شرط ترامپ در خصوص دسترسی به همه نقاط ایران برای بازرسی بین المللی هم غیر ممکن و هم غیر قابل قبول است.
اما نکته مهم دیگر به مساله دسترسی و نظارت بر مراکز نظامی اشاره دارد. اگر آژانس بین المللی انرژی اتمی به فعالیت های مرکز نظامی ای در ایران شک داشت باید چه راهکاری را در پیش گیرد. در این خصوص ارزیابی شما چیست؟
چگونگی دسترسی به همه نقاط اعم از هسته ای و غیر هسته ای در برجام تعریف شده است. لذا ابتدا به ساکن آژانس بین المللی انژری اتمی تنها از مراکزی می تواند دیدن کند که در آن فعالیت هسته ای صورت گرفته باشد، نه در همه نقاط، آن هم نقاط حساس نظامی. مضافا ایران در مراکز نظامی خود فعالیت هسته ای انجام نمی دهد؛ لذا اگر چنین درخواستی از جانب آژانس برای بازرسی و دیدن از مراکز نظامی صورت گرفت باید ابتدا در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی طرح شود و پس از بحث و بررسی لازم و توافق برای ارائه چنین درخواستی از ایران، نظر مساعد تهران در این رابطه اعلام شود تا بتوان از آن مراکز بازدید کرد.
یکی از شروط مهم ترامپ به مساله موشکی ایران باز می گردد. در این خصوص رئیس جهموری امریکا اعلام کرده است که تهران باید صریحا موشک های دوربرد را غیرقابل تفکیک از تسلیحات هسته ای بداند و توسعه و آزمایش موشکی ایران را تحت تحریم های شدید قرار دهد. آیا می توان اساسا چنین شرط غیر برجامی را به برجام گره زد؟
این شرط هم مانند شروط دیگر نه تنها مورد قبول نیست که اساسا محلی از طرح شدن ندارد. چرا که در خصوص مسائل موشکی ایران توان دفاعی کشور باید گفت که در برجام کوچکترین اشاره ای به این گونه مسائل در حوزه موشکی نشده است. لذا مطرح کردن این شرط از جانب ترامپ چنان که گفتید عملا تحمیل و گره زدن مسائل غیربرجامی به برجام است. از این نظر این شرط ترامپ محل طرح ندارد. خود او می داند که برجام را نمی توان به موشک و یا هر مساله دیگر غیر هسته ای ربط داد. برجام صرفا و صرفا مربوط به مسائل پرونده هسته ای ایران است. مضافا این که موشک های ایرانی کلاهک هسته ای ندارند. در عین حال در دکترین نظامی ایران اساسا تولید و ساخت سلاح هسته ای تعریف نشده است. علاوه بر این تهران در همان توافق هسته ای به صراحت به جامعه جهانی این تضمین را داده است که در پی ساخت سلاح هسته ای نیست. گذشته از این نکات تمامی 4 مسیری که احتمال دست یابی ایران به مواد اولیه ساخت سلاح هسته ای وجود دارد، توسط خود آژانس بین المللی انرژی اتمی مسدود شده است. پس این شرط ترامپ بیشتر یک بهانه جویی برای تحت الشعاع قرار دادن برجام است. جدای از این مسائل مسائل موشکی البته متعارف هر کشور توان دفاعی ملت ها تنها به خود آن کشور ارتباط دارد و هر کشوری بنا به اقتضائات و متناسب با شرایط و تهدیدات خود توان دافاعی اش را گسترش و تنظیم می کند. از همین رو نیز موشک هایی که برای دفاع در مقابل تهدیدات استفاده می شوند جزء ملزومات امنیتی هر کشوری است و غیر قابل مذاکره است، به خصوص ایران که در منطقه ملتهب و پر آشوب خاورمیانه هر لحظه امکان تهدید از جانب هر کشور همسایه و غیر همسایه ای را دارد. از سوی دیگر فرهنگ ایران از گذشته تا کنون نشان داده که هیچ گاه آغاز کننده جنگی علیه هیچ کشوری نبوده و همیشه از خود دفاع کرده است.
اما در شرط پایانی هم ترامپ از ایران خواسته است که تضمین کند که هرگز به تسلیحات هسته ای نزدیک نخواهد شد؛ آیا چنان که گفیتد نظارت آژرانش انرژی اتمی بر فعالیت های صنعت هسته ای ایران و نیز نظارت دقیق بر معادن و ذخایر اورانیومی کشور مانند معدن اورنیومی 'ساغند' یزد و معدن روباز 'گچین' بندر عباس تضمین محسوب نمی شود؟
در این خصوص باید گفت که ایران از همان ابتدا، چه قبل از برجام و چه در حین انجام مذاکرات و چه بعد از حصول توافق هسته ای به جامعه جهانی این تضمین را داده است که هیچ تمایل و تلاشی برای دستیابی به سلاح هسته ای نداشته و ندارد. چرا که این گونه سلاح ها برای کشور اسلامی ایران مشروعیت اخلاق و دینی ندارد. از سوی دیگر هم چنان که پیش تر هم اشاره کردم تمامی مبادی ورودی مواد اولیه هسته ای ایران مانند معادنی که اشاره کردید (گچین و ساغند) که معادن استخراج اورنیوم ایران هستند، زیر نظر بارزسی دقیق و کامل آژانس است. به عبارت دیگر ورودی و خروجی اورانیومی که در صنعت هسته ای ایران مصرف می شود، کاملا مشخص و کنترل شده است؛ یعنی کاملا مشخص است که چه مقدار اورانیوم استخراج شده و از این مقدار مشخص استخراج شده هم، چه مقدار آن غنی سازی شده و چه مقدارش هم به کیک زرد تبدیل شده است. لذا خارج از این مبادی تحت کنترل آژانس اورانیوم دیگر در اختیار ایران قرار نمی گیرد که تهران بتواند از آن برای ساخت و تولید سلاح های هسته ای استفاد کند. مضافا تمامی مبادی ورودی اورانیوم از خارج از کشور هم مسدود است. جدای از نکات یاد شده حجم اورنیوم مورد نیاز برای تولید و ساخت سلاح هسته مقدار قابل توجهی است که برخی برای ساخت سلاح هسته ای به غنی سازی بیش از 10 تن اورنیوم اشاره کرده اند، یقینا دستیابی و غنی سازی بالای این حجم از اورانیوم تحت نظارت دقیق آژانس نمی تواند از چشمانش دور بماند. از همین رو نیز مجموعه شرایطی که اشاره شد خود می تواند در حکم یک تضمین برای عدم دسترسی ایران به سلاح هسته ای عمل کند.
آمریکا آبان ماه آینده انتخابات مجلس نمایندگان و کنگره آمریکا را در پیش دارد و این مساله با توجه به احتمال پررنگ پیروزی دمکرات ها در هر دو انتخابات پیش رو شرایط بسیار سختی را در مقابل ترامپ قرار داده است. شرایطی که به مراتب از یک سال گذشته سخت تر خواهد بود و او دیگر توان انجام هر کاری را نخواهد داشت.
اما عملا ایران توان ساخت موشک های بالستیک را دارد. زمانی که از یک ماهواره بر رونمایی می شود که می تواند ماهوره ای به وزن بیش از 400 کیلوگرم را به خارج از جو زمین انتقال دهد، عملا از یک موشک بالستیکی سخن می گوییم که توان حمل کلاهک هسته ای را دارد، با توجه به این که وزن یک کلاهک هسته ای می تواند تا 120 کیلوگرم نیز کاهش یابد؛ از آن سو هم در بند سوم قطعنامه 2231 هم از ایران خواسته می شود تا هیچ فعالیتی مرتبط با موشک های بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هسته ای صورت ندهد، از جمله شلیک هر گونه موشک با استفاده از فناوری های مربوط به موشک های بالستیک، تا زمان هشت سال پس از روز پذیرش برجام و یا تا زمانی که آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارشی ارائه دهد که جمع بندی مبسوط را تأیید کند، بسته به اینکه کدام زودتر اتفاق افتد. آیا این مسائل می تواند محل نگرانی و نقض قطعنامه ایران باشد؟
به نکات بسیار مهمی اشاره کردید که باید یک به یک پاسخ داده شوند تا شائبه ای در خصوص ساخت موشک بالستیکی با قابلیت عمل کلاهک هسته و یا نقض قطعنامه از جانب ایران پیش نیاید؛ اولا برای ساخت سلاح هسته ای و کلاهک اتمی چنانی که پیش تر هم گفتم به غنی ساری بیش از 10 تن اورانیوم نیاز است که در سایه نظارت دقیق و سنگین آژانس بین المللی انرژی اتمی، هم بر منابع و معادن داخلی اورنیوم کشور و هم بر عدم ورود هر گونه اورانیوم از خارج از ایران به داخل خاک کشور، عملا مواد اولیه ساخت کلاهک هسته ای و تسلیحات اتمی در داخل ایران وجود ندارد. ثانیا چنانی که شما اشاره کردید در قطعنامه 2231 که برجام هم ذیل آن قرار می گیرد، ایران از استفاده از هر گونه موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای منع شده است.
لذا این مساله به نفس موشک بالستیکی ایرانی ارتباطی ندارد، بلکه موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای مد نظر قطعنامه است. گذشته از این نکات مسائلی که شما در سوال مهمتان اشاره کردید، مواردی هستند که بسیاری از رسانه های معاند هم بر روی آن مانور می دهند که این مساله از نکات انحرافی است. ببینید نکات شما در عین این که درست هستند، اما همه واقعیت نیست. مساله وزن کلاهک هسته ای که از الزامات مهم آن است نمی تواند دلیل کافی برای نقض قطعنامه 2231 باشد.
به عبارت دیگر درست است که یک کلاهک هسته ای می تواند تا 120 کیلوگرم وزن داشته باشد، اما اساسا ساخت و تولید کلاهک هسته ای تنها به وزن آن محدود نمی شود. یعنی موشک بالستیک یا غیر بالستیکی که بتواند کلاهک هسته ای را حمل کند بر اساس وزن این کار را انجام نمی دهد. البته وزن کلاهک از پارامترهای مهم آن است، اما همه ماجرا نیست.
لذا موشک های با قابلیت حمل کلاهک هسته ای، چه بالستیک چه غیر بالستیک بر اساس وزن این کار را انجام نمی دهند، بلکه باید از صفر تا صد آن موشک فقط و فقط برای حمل کلاهک هسته ای طراحی شده باشد. چرا که از زمان شلیک آن موشک تا زمان حمل کلاهک هسته ای و زمان اصابت و منفجر شدن، باید بر اساس طراحی پیچیده و جداگانه ای که کاملا از طراحی موشک های عادی جداست، انجام گیرد.
لذا هر موشک بالستیکی توان حمل کلاهک هسته ای را ندارد. پس لزوما هر کشوری مانند ایران که توان ساخت موشک حتی از نوع بالستیکی دارد، نمی تواند موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای را بسازد. لذا یک ماهواره بر یا یک موشک عادی بالستیک است، نمی تواند دالی بر وجود موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای باشد.
این نکته فرقی در بمب یا موشکی بودن آن ندارد؟
من متخصص امور نظامی نیستم. اما چه برای ساخت موشک و چه برای تولید بمبی که از هواپیما بتوان آن را حمل و شلیک کرد، تکنولوژی متفاوت و البته پیچیده و حساسی مد نظر است که از مقوله جنگ افزارهای عادی جداست. پس مادامی که در قطعنامه 2231 به موشک بالستیکی با قابلیت حمل کلاهک هسته ای اشاره می کند، دقیقا منظور این قطعنامه مشخص است، چرا که طرفین می دانند موشک بالستیک عادی با موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای بسیار متفاوت است. البته این نقیصه از جانب مسئولین ایران نشات می گیرد. چرا که این نکات مهم شما علیرغم این که درست است اما کل واقعیت نیست. لذا به جای این که کارشناسان نظامی در حد ضرورت چنین مسائلی را روشن کنند به بهانه محرمانه بودن مسائل نظامی و حفظ اسرار دفاعی کشور از توضیحاتی برای روشنگری افکار عمومی خودداری می کنند و همین مساله هم سبب می شود تا برخی رسانه ها با مطرح کردن بخشی از واقعیت، افکار عمومی را به سمت و سوی انحراف از حقیقت بکشانند. نتیجه اش هم می شود فشارهای آمریکا و ترامپ بر برجام و ایران در سایه شروط غیر منطقی وغیرعقلانی اش.
اما در خصوص تحریم 14 شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی از سوی وزارت خزانه داری آمریکا به خصوص تحریم رئیس قوه قضائیه چه نظری دارید؛ آیا این تحریم ها می تواند اثری در برجام داشته باشد؟
خیر، اساسا ایران با آمریکا روابط تجاری و سیاسی چندانی ندارد که در سایه این تحریم ها نگران وضعیت برجامی باشیم. مساله و تحریم های اصلی تحریم های ثانویه هستند که خوشبختانه در سایه توافق هسته ای امکان بازگشت آنها وجود ندارد. البته مساله تحریم آقای آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه مساله جدایی است که می تواند حیثیت ایران را در جامعه جهانی زیر سوال ببرد که این مساله هم مورد پیگیری حقوقی ایران است.
از همین رو زمانی که رئیس قوه یک کشور تحریم می شود جای شکایت جدی در مجامع بین المللی را دارد که بیانیه دیروز وزارت امور خارجه هم این مساله را تقبیح کرد. البته این دست از تحریم ها تاثیرات منفی را در زمینه سرمایه گذاری سایر کشورها در ایران خواهد داشت و در زمینه کشتیرانی، بانکداری و مراودات ارزی هم می تواند ایران را تحت الشعاع قرار دهد.