به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری اهل بیت(ع) ،دفتر نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر کاشان هفته گذشته میزبان برگزاری همایش علمی بررسی اشکالات پنج گانه مسئله خطرناک تراریخته بود.
در این نشست که با حضور اساتید محترم حوزه ها و دانشگاه های کاشان برگزار گردید حجت الاسلام علی کشوری دبیر شورا راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به بررسی اجمالی پنج محور مرتبط با مسئله خطرناک تراریخته پرداختند.
متن کامل سخنرانی وی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده میخواهم مقدمهای را محضر اساتید خودم گزارش دهم و پنج سؤال را بپرسم. انشاءالله این بحثهایی که محضر شما مطرح میکنم یکقدری خطر عجیبی را که مملکت ما را تهدید میکند واضحتر کند. واقعیت این است که هجمهای که الآن علیه مردم ایران و هویت شیعی در حال تحقق است، در هیچکدام از دورههای تاریخی گذشته قابل رصد و بررسی نیست. انشاءالله توضیحاتی که بنده محضر برادران و خواهران گرامی عرض میکنم یکقدری تهدیدات جدیدی که ما با آنها روبرو هستیم را واضحتر کند.
مقدمه ای که انتخاب کردم تا محضر شما راجع به آن صحبت کنم این است که ما نیاز داریم به اینکه یک گفتگوی ملی را راجع به آینده کشورمان در کشور راه بیندازیم و مجموعه شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی هم با بضاعت اندک خود این مسئله را دنبال میکند. ما اگر به آیندۀ خود فکر نکنیم، آینده فرامیرسد و دیگران که برای آینده فکر کردهاند آینده را میسازند و ما منفعل خواهیم شد. باید در مورد خیلی از مسائل آینده صحبت کنیم.
بهعنوانمثال ما متاسفانه با وضعیت وخیم سیاستهای پولی و مالی در کشورمان روبرو هستیم و این پدیدهٔ تلخ بانکهای ربوی، زندگی مردم را به چالش کشیده است. شما احدی را در جامعه ایران پیدا نمیکنید که از وضعیت بانکها و از وضعیت سیاستهای پولی و مالیِ کشور راضی باشد. نحوه تخصیص بودجه و در یک نگاه کلان سیاستهای پولی و مالی نمیتواند فاصله بین فقیر و غنی را در کشور ما کم کند. البته خود مسئله بودجه و خصوصاً بودجه سال 1397 یک بحثهای گسترده و پردامنهای را دارد و در جاهای دیگر به آن پرداختهایم و خواهیم پرداخت ولی فیالجمله وقتی عرض میکنیم باید راجع به آینده صحبت کنیم یکی از محورهای این آینده، همین سیاستهای پولی و مالی است. بالاخره تکلیف باید روشن شود؛ آیا الآن در کشور ما بانکها، ربوی عمل میکنند یا غیر ربوی؟ آیا تخصیص بودجه حدود 12 تریلیونی کشور به رفع فقر و استضعاف در کشور کمک میکند یا طبقه ثروتمندِ کشور را ثروتمندتر میکند؟ به نظر من اگر سیاستهای پولی و مالی بر مبنای نظریات نئوکینزی باشد، آینده ایران یک والاستریت ایرانی خواهد بود که چالشی برای همه ما خواهد شد.
یکی دیگر از محورهایی که باید راجع به آن صحبت کنیم مسئله مسائل اجتماعی است. استحضار دارید که طلاق شهر تهران در حال حاضر 42 درصد است. میانگین طلاق در کشور 25 یا 26 درصد است. عرض بنده این است که اگر راجع به آینده خودمان گفتگو نکنیم، بیست سال آینده بیش از نیمی از خانوادههای ایرانی دچار فروپاشی مطلق و محض خواهند شد. چه شده است که خانواده در ایران دچار چالش میشود؟ این نیاز به گفتگو دارد. ذیل مسئله خانواده 25 آسیب در حال شکلگیری است. یکی از آنها کودکان کار و کودکان خیابانی است. مسئله کودکان کار و ظلمی که به آنها میرود، ناشی از فروپاشی نهاد خانواده است. مسائل اجتماعی، مسائلی هستند که اگر به آنها نپردازیم نمیتوانیم ادعای پیشرفت داشته باشیم. این هم یک پرونده است که باید مورد گفتگو قرار بگیرد.
یکی دیگر از پروندههای بسیار مهمی که نیاز به گفتگو دارد پرونده حوزه سلامت کشور است. اساتید در جلسه حضور دارند. طبق آمار رسمی که جناب آقای قاضیزاده هاشمی اعلام کردهاند هفتادوپنج درصد مرگومیرهای غیر واگیرِ ایران ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی و بیماریهای مشابه است. یک کشتار در جریان است و نظام سلامت کشور نتوانسته مسئله سلامتِ مردم را تأمین کند. باید راجع به این گفتگو شود. البته محورهای مختلفی دارد و بحثهای مختلفی هست و کارشناسان باید اظهارنظر کنند. عرض بنده در این جلسه این است که این دستگاه سلامت، دستگاه موفقی نیست. چرا؟ چون نمیتواند پیشگیری ایجاد کند، البته نه پیشگیری موردی و توصیهای، بلکه پیشگیری ساختاری. اساساً استاندارد خوبی نیست که بگوییم میزان تختهای بیمارستانی را به این میزان افزایش دادیم، یا مثلاً بگوییم مرگومیرِ زیر پنج سال را کنترل کردیم، یا مثلاً بر اساس برخی از شاخصهای دیگر بگوییم الآن به کنترل بیماریهای واگیر در دنیا رسیدهایم. دستگاه سلامت موجود ادعا میکند که بیماریهای واگیر را کنترل کرده است ولی کشتاری که از ناحیه بیماریهای مزمن اتفاق میافتد کمتر از بیماریهای واگیری که در دورههای گذشته بوده نیست. علاوه بر بیماریهای قلبی و عروقی -که در رنکینگ جهانی یک جای بالایی را به خود اختصاص دادهاند- مسئله بیماریهای روحی و روانی هم یک پرونده مجزایی دارد. بیماریِ استرس اصطلاحاً بیماری قرن است. حاشیههای روحی و روانیِ انسانِ مدرن نسبت به دورهای که بشریت میگوید نسبت به آن دوره وضعیت زندگی بهتر شده بیشتر شده است. باید برای اینها علاجی شود و نسبت به آنها گفتگوهایی اتفاق بیافتد.
مسئله دیگری که باید راجع به آن گفتگو کنیم و انشاءالله امشب قدری راجع به آن صحبت خواهم کرد تهدیدات جدیدی است که امنیت مردم ایران را تهدید میکند. در گذشته سپاهی از یک کشوری حرکت میکرد و مرزهای رسمی یک کشور را به چالش میکشید و این مصداق عدم امنیت تلقی میشد. حالا در دوره جدید مثلا شما باید فضای مجازی را جزء عوامل امنیتی تلقی کنید، چه از باب اشراف دشمن به اطلاعات داخل کشور و تجزیهوتحلیلی که روی این اطلاعات انجام داده و برنامههایی را برای کشور تنظیم میکند و چه از این باب که بر اندیشههای داخل کشور تأثیر میگذارد و محتوایی را که احیاناً تناسب آنها با فرهنگ ما احراز نشده، در داخل کشور گسترش میدهد. در نمونه تهدیدات جدید شما باید تهدیدات زیستی را نیز اضافه کنید. متأسفانه نخبگان ما در داخل کشور اطلاعاتشان راجع به پدیده خطرناک بیوتروریسم کم است و اطلاع ندارند. الآن بعضی از کارشناسان داستان تراریختهها را با بعضی از شواهدی که انشاءالله عرض خواهم کرد ذیل بیوتروریسم معنا میکنند. اگر جلسه به چالش کشیده نشود من اجازه میخواهم با صراحت عرض کنم که ما شواهدی داریم که فکر میکنیم داستان واکسیناسیون هم در این راستا در حال سازماندهی است. همین چند روز پیش سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که ما در واکسنها از جیوه استفاده میکنیم تا جلوی رشد باکتری و قارچ را در واکسن بگیریم. علی المبنای تحقیقات موجود و بر مبنای همین روشهای ساینتیکی که همین الآن هست جیوه اثر سوئی بر مسئله حافظه دارد و تأثیرات روحی و روانی آن ممکن است MS را گسترش دهد. پرونده این موضوع نیاز به بازخوانی دارد. سلامت کشور باید تأمین شود و ما در این حرفی نداریم ولی یک سؤال جدی داریم؛ چرا هر روز تعداد واکسنها ارتقا پیدا میکند و زیاد میشود؟ ما در گذشته از واکسیناسیون برای کنترل بیماریهای واگیر استفاده میکردیم و شاید از آن میشد دفاع کرد ولی چرا واکسیناسیون را به بیماریهای مزمن سرایت و تعمیم میدهد؟ این جنبشها و تظاهراتهایی که در کشورهای اروپایی علیه واکسن کزاز یا سایر واکسنها اتفاق افتاده میتواند مورد بررسی قرار بگیرد. به هر حال پرونده بیوتروریسم یک پرونده جدید است و برخی از شخصیتهای ما در همین سالهای اخیر مشکوک هستند که به وسیله ابزار بیوتروریسم از این دنیا رفتهاند. خب ممکن است ابعاد این موضوع در آینده گسترش پیدا کند.
من الآن در این جلسه در مقام این نیستم که همه موضوعاتی را که نیاز به گفتگو دارند محضر شما طرح کنم. عرض میکنم بحثهای جدیدی هویت شیعی و جامعه ما را تهدید میکند و ما نمیتوانیم با این مباحثات برخورد سیاسی داشته باشیم. بنده یادم میآید در زمان مناظرات برنامه ششم -که چهار مناظره مهم بر سر کارآمدی برنامه ششم برگزار شد- در دو تا از این مناظرات مسئولین محترم وقتی آنتن قطع شد به بنده گفتند که ما این حرفها را قبول داریم. من به آنها گفتم چرا اینها را روی آنتن نگفتید. گفتند ترسیدیم که سوء استفاده سیاسی اتفاق بیافتد. عرض بنده این است که این دعوای زید و عمرو را باید کنار بگذاریم و این مسائلی که بنده بحث میکنم ربطی به جناح اصلاحطلب یا اصولگرای جامعه ندارد. اگر بیوتروریسم یک واقعیت باشد، اگر تدابیر سلامت نیاز به احیا داشته باشد، اگر مسائل اجتماعی نیاز به تدابیر ویژه داشته باشند تفاوتی نمیکند که این جناح بر مسند امور باشد یا آن جناح. در بیست سال آینده جامعه ایران ضربات سختی خواهد خورد. این بحثها موضوعات حیاتی هستند. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند جامعهای که نخبگان آن به مفهوم پیشرفت فکر نمیکنند پیداست به فکر پیشرفت نیستند. آن موقعی ما مطئمن میشویم در آینده پیشرفتهتر از الآن هستیم که گفتگوها در جامعه ما در مورد این موضوعات مهم گسترشیافته باشد. نه اینکه یک جلسات فرمایشی برگزار شود، آن هم با چند ده حاشیه و طرح مسئلهای هم بشود. شما همین شهر زرخیز کاشان را بررسی کنید و ببینید که چقدر راجع به این مسائل جدیده جلساتِ گفتگو هست؟ اساساً فضا را آماده نکردیم که به این سمت برویم. وقتی دوستان جلسه امشب را تنظیم میکردند چند مکان را به بنده پیشنهاد دادند و بنده با تأکید گفتم حتما جلسه در دفتر نماینده محترم ولی فقیه باشد تا یک مقدار فضای گفتگوها آمادهتر باشد و دیگر کسی نتواند دخالت کند و برخی از سلیقهها را اعمال کرده و جلوی گفتگوهای جدی را بگیرد. من دوست داشتم که وقتِ جلسه تفصیلیتر بود. امروز که بنده جلسهای با آقایان داشتم محضرشان گفتم ما در نقشه راه خودمان 100 مسئله شبیه این مسائلی که الآن شمردم را احصا کردهایم که نیاز به گفتکو دارند و اشکالی ندارد که یک فضای ملی به وجود بیاید و مخالف و موافق صحبت کنند و بعد از یک دوره گفتگو که گفتگوها غنی شد تصمیمگیران ما تصمیم عاقلانهتری را بگیرند.
در مسئلهٔ تراریختهها تلخی مسئله و آنچیزی که ذائقهها را تلخ میکند این است که آن کسی که تراریخته را تولید میکند، خودِ او میگوید تراریخته سالم است؛ یعنی حتی دانشمندانِ دانشگاه ما و نخبگان محیطهای علمی ما به سمت این نرفتهاند که یک نظام ارزیابی مستقل را در جامعه ایجاد کنند که تولیدکننده، غیر از ارزیاب باشد تا انسان اعتماد کند، یعنی وضع ما در نظام برنامهریزی فعلی کشور به این میزان وخیم است. پروندههای بانکها و مسائل اجتماعی را میتوانید در ذهن شریفتان باز کنید. این مقدمهٔ بحثهای بنده بود.
اگر یکوقتی سؤال پیش بیاید که فکر الگوی پیشرفت اسلامی به دنبال چیست؟ جواب این است که الگوی پیشرفت اسلامی در گام اول به دنبال این است که گفتگوهای ملی را راجع به آیندهٔ کشور در موضوعات مختلف راهاندازی کند. همانطور که رهبری معظم انقلاب فرمودند: الگو، نقشهٔ جامع ادارهٔ کشور است و یک مسئلهای در کنار یک مسئلهٔ دیگر نیست. اگر ما میخواهیم پیشرفتهتر باشیم، نیاز داریم راجع به این مسائل فکر کرده و گفتگو کنیم و واقعاً هم آزاداندیش باشیم و بحث را سیاسی نکنیم؛ ممکن است به اصطلاح مشهور یک پارادایم جدید علمی، قابلیت طرح داشته باشد و نسخههای کارشناسی کارآمدتری را مطرح کند. باید اصطلاحا ظرفیت تغییر پارادایم هم باشد. کار تازه شروع شده است و اگر عمری باشد باید دو دهه کار کنیم و در دانشگاه، حوزه و رسانهها گفتگو کنیم. باید مکتوبات الگو را دید و بررسی کرد و باید نقدها را شنید و باید جدی با یکدیگر صحبت کنیم. دنیا، دنیای تعارفات نیست و همهچیز را همگان میدانند و باید یک گفتگوی جدی صورت بگیرد تا این مسائل حل و فصل شود. این مقدمهٔ عرایض بنده بود.
برای اینکه بنده به این مقدمه عامل باشم، دربارهٔ مسئلهٔ تراریختهها 5 سؤال را پرسیدیم. من نمیدانم چقدر وقت جلسه اجازه بدهد که من این 5 سؤال را شرح و توضیح دهم، ولی احساس میکنم که طرح این 5 سؤال کمک میکند که ما یک درک بهتری راجع به تراریختهها پیدا کنیم. البته آن مناظرهای که راجع به تراریختهها صورت گرفت، خیلی مناظرهٔ چالشی بود و اصلاً نشد که ما بحث کنیم و گفتگو کاملاً در دقایقِ اولیه به یک دعوا تبدیل شد. البته ما تدابیری را پیشنهاد داده بودیم ولی دوستان تدابیر را عمل نکردند. به هر حال یک جلسهای بود و احتمالاً بعضی از آقایان آن را دیدهاند. وقتی آن دعوا اتفاق افتاد من همانجا هم اعلام کردم که ما 5 سؤال داریم، این 5 سؤال را میتوان پرسید و جواب داد و بررسی کرد و برای آن پاسخ پیدا کرد. اگر ما اشتباه طرح سؤال کردیم، میتوانند به ما بگویند که این سؤالها، سؤالات اشتباهی بود. چون فضای کشور ما یک فضایی است که همهچیز به سرعت به دعواهای «استقلال و پیروزی» تبدیل میشود و به دعوای جناحی تبدیل میشود، من استدعا میکنم این سؤالات را با نگاه علمی بررسی بفرمایید، إنشاءالله راهگشا باشد. من به دلیل وزن جلسه دیگر توضیح نمیدهم که محصولات تراریخته چه محصولاتی هستند. همهٔ حضرات آقایان اطلاع دارند.
سؤال اولی که ما دربارهٔ مسئلهٔ تراریختهها پرسیدیم این است که آیا برای بررسی مسئلهٔ تراریخته و به صورت کلی تکنولوژیهای زیستی غیر از تراریخته، میتوان به روشهای حسی و پوزیتیویستی اعتماد کرد یا نه؟ وقتی ما میخواهیم راجع به یک مسئلهٔ زیستی اظهار نظر کنیم، آیا از همین روشهای موجود -که اصطلاحا در ادبیات علمی به آنها روشهای پوزیتیویستی گفته میشود- میتوانیم استفاده کنیم؟ اگر استفاده کردیم، آیا این روشها یقینآور هستند یا نه؟
من سؤال اول را توضیح دهم. گاهی وقتها ما میخواهیم یک میکروفون بسازیم. مثلا این میکروفونی که بنده با آن دارم صحبت میکنم از لحاظ کیفیت انتقال صدا، کیفیت پایینی دارد. یک دانشمندی میآید و میگوید: فلان متغیر را کم یا زیاد کنید تا کیفیت صدای این میکروفون ارتقا پیدا کند. گاهی وقتها میخواهیم یک لامپ بسازیم. دربارهٔ ساخت یک لامپ هم یک دانشمند میتواند بگوید: ضریب فلان متغیر را افزایش دهید تا گرمای تولیدشدهٔ از روشنایی کاهش پیدا کند.پس گاهی وقتها استفاده از روشهای تجربی و پوزیتیویستی، دربارهٔ تصرف در عینیت و ساخت یک تکنولوژی معمولی و تصرف در طبیعت است؛ در این موضوع شاید بتوان گفت ما روشهای پوزیتیویستی را امضا میکنیم. البته من الآن در آن خدشه نمیکنم، در اینجا هم یک بحثهایی را داریم ولی الآن نرمش قهرمانانه میکنم و میگویم: عیبی ندارد که در ساخت میکروفون و لامپ و تصرف در تکنولوژی، از روشهای پوزیتیویستی استفاده کنید.
ولی گاهی موضوع بحث انسان است و ما داریم راجع به یک آلیاژ بسیار پیچیده
به اسم انسان صحبت میکنیم. حرف اصلی ما این است که چون روشهای تجربی و
پوزیتیویستی، اشراف اطلاعاتی نسبت به موضوع برای انسان ایجاد نمیکند، اگر
از آن روشها در تحلیل مسئلهٔ انسان و موضوعات مرتبط با انسان استفاده
کنیم، اگر به خطا برویم، زندگی انسان به چالش کشیده میشود و این مسئله
دیگر جبرانپذیر نیست.
دقت کنید که پایهٔ اشکال بنده در استفاده از
روشهای پوزیتیویستی در تصرفات انسانی، اصلِ اشراف است. ما در حوزه به
تبعیت از آیات و روایات معتقد هستیم که به دلیل پیچیده بودن انسان تحلیلی
که راجع به مسائل انسان مطرح میشود باید از پایگاه اشرافِ اطلاعاتی باشد و
اشراف اطلاعاتی نسبت به انسان، تنها در اختیار «خالق انسان» و «کسانی که
حامل وحی از طرف خالق میشوند»، هست. اگر دربارهٔ روح و غذا و سبک زندگی
انسان، یک پیشنهادی دادیم که این پیشنهاد نتیجهٔ روشهای پوزیتیویستی بود،
اگر این پیشنهاد اشتباه بود، معنای آن این است که زندگی انسان را به چالش
کشیدیم. من سالها پیش در همین دانشگاه اصفهان، یک مناظرهای داشتم و یکی
از این آقایان به ما میگفت: خُوبیِ دستگاه علمی غرب این است که اگر فهمید
اشتباه کرده، خود را ترمیم میکند. من به ایشان گفتم اگر این تئوری که بعد
از یک مدتی به خطا بودن آن پی میبرید بر روی یک جامعهٔ انسانی پیاده شده
باشد، آیا ضربات ناشی از آن تئوری در مورد این جامعهٔ انسانی هم ترمیمپذیر
هست یا نه؟ اگر گفتید ترمیمپذیر نیست، پس ما حق نداریم از روشهای
پوزیتیویستی راجع به انسانها استفاده کنیم و باید به یک اشراف اطلاعاتی
وصل شویم که آن اشراف اطلاعاتی هم در اختیار وحی است.
الآن دربارهٔ قضیهٔ تراریختهها همینطور است؛ میگویند: تراریختهها سلامت انسان را به خطر نمیاندازد. من عرض میکنم: این گزاره را با چه روشی به دست آوردید؟ شما یک تحقیقی کردید. اخیراً دانشگاه یزد برنج تراریخته را در یک تحقیق 90 روزه بر روی یک مجموعهٔ دامی تست کرده است. من آن گزارش را خواندم که نوشته بود: نه در گوشت و نه در پوست و نه در خون آنها و نه در سایر شرایط حیاتی آنها، هیچ تغییری ایجاد نشده است. من یک سؤال میپرسم: اگر ما این 90 روز را به یک سال تبدیل کردیم، آیا باز هم نتیجه همین است؟ روشهای پوزیتیویستی تابع متغیرهای پیشفرضِ خود نتیجه میدهند. اگر زمان روش تحقیق را یک دورۀ 2 ساله قرار دادیم، آیا باز همین نتیجه را به دست میآوریم؟ ممکن است نتیجه تغییر کند و اینطور نیست که شما بتوانید به ضرس قاطع بگویید: اگر برنج تراریخته را به یک مجموعهٔ دامی دادیم، حتماً نتیجهٔ دورهٔ 90 روزه مثل نتیجهٔ دورۀ 2 ساله است؛ نه، ممکن است نتیجهٔ دورهٔ 2 ساله متفاوت باشد. لذا به ما حق بدهند که در مسائل مربوط به انسان نتوانیم به پژوهشهای پوزیتیویستی اعتماد کنیم. غذا یک مسئلهٔ حساس است. ما باید در مورد غذا، احراز سلامت کنیم و احراز سلامت به وسیلهٔ روشهای پوزیتیویستی، به نظر من سخت است.
همین الآن که دارم محضر شما گزارش میدهم، دوستان ما بیش از 2000 مقالهٔ ISI و سایر جاها جمع کردند که در همهٔ این مقالات به مخاطرات محیطزیستی و مخاطرات سلامتِ تراریختهها پرداخته شده است که حالا اینها بخشهای مختلفی دارد که باید تشریح شود. البته تحقیقاتی هم هست که از سلامت تراریختهها دفاع میکند. ببینید ما با 2 دسته تحقیقات مواجه هستیم و خروجی روشهای پوزیتیویستی همین است. البته بحث روش تحقیق یک بحث طولانی است، اجازه دهید که من بیش از این به آن نپردازم. سؤال اول خود را دوباره تکرار میکنم و از شما نخبگان محترم میپرسم که آیا ما در بررسی تکنولوژیهای زیستی مثل مسئلهٔ تراریختهها به روشهای پوزیتیویستی اعتماد کنیم یا نه؟ عرض من این است که روشهای پوزیتیویستی «ابطالپذیر» بوده و «یقینآور» نیستند. همان موقعی هم که شما میگویید: تحقیق من به نتیجه رسیده، با یک آکسیومهای خاص و در شرایط خاصی به نتیجه رسیده است و کافی است شما متغیرها را تغییر دهید تا نتیجه تغییر پیدا کند و در مورد انسان، چون ما پیچیدگی فطرت انسان را به عنوان پیشفرض پذیرفتیم -یعنی به اصطلاح امروزیها، انسان یک آلیاژ ساده نیست، انسان یک موجود بسیار پیچیده است- نمیتوانیم از این روشها برای تحلیل مسائل مربوط به انسان استفاده کنیم. این سؤال اول است که بعداً میتواند مورد بحث قرار بگیرد.
سؤال دومی که ما مطرح کردیم که من به سرعت از اینها عبور کنم، این است که در صورت عدم اعتماد به روشهای حسّی، آیا دسترسی به روش تحقیق جدیدی در این حوزه امکانپذیر هست یا نه؟ آیا ما میتوانیم یک روش تحقیق جدیدی را برای بررسی تکنولوژیهای زیستی برای نخبگان مطرح کنیم یا نه؟ ما یک «الگوی تخصیص تکنولوژی» را در قم مطرح کردیم که آن الگو به ما میگوید: اگر خواستید راجع به سلامت و صحت یک مسئلهای اظهار نظر کنید، نسبت آن مسئله را با 9 زیرساخت هدایت را بسنجید. اگر آن مسئله با زیرساختهای 9 گانهٔ هدایت تعارضی نداشت، آن مسئله را «فیالجمله» امضا کنید.
حالا این زیرساختهای 9 گانهٔ هدایت چیست؟ باید اجازه دهید که شرح آن را در جلسات دیگری بگویم، امّا نمونهٔ اول آن، همین «تلقی از علم» است. یکی از زیرساختها «علم» است. وقتی شما اساساً میگویید: Knowledge is power و علم را ابزار قدرت تعریف میکنید و یک روش پوزیتیوستی برای آن بیان میکنید –یعنی این نگاه فلسفی بِیکنی را کمّی نموده و به معادله تبدیل میکند- اساساً شما گفتهاید: علم ابزار قدرت است، یعنی هر معادلهای که به من قدرت تصرف در طبیعت را بدهد، علم است. این تلقی غلط است، اینکه شما بگویید: بنابر آنچه بِیکن گفته هر معادلهای که به انسان قدرت تصرف بدهد، علم است؛ این یک تلقی غلط از علم است.
ما در مقابل این نگاه روایت شریف حضرت امیرالمؤمنین را داریم که فرمودند: «العلمُ سلطانٌ». من همیشه به محضر اعزّه گزارش دادهام که کلمهٔ «سلطان» در آیات و روایات ما در «روابط انسانی» ظهور دارد. وقتی مسئلهٔ دو انسان یا یک مجموعهٔ انسانی مطرح است، طبیعی است که در مجموعهٔ انسانی همه افراد همدرجه قرار نمیگیرند و بعضی بر بعضی مسلط میشوند؛ مثلاً در یک خانواده، حتماً بخش عمدهای از اختیارات خانواده بر عهدهٔ مرد خانه است؛ یعنی اصطلاحاً مرد از حیث تصمیمگیری مسلّط است، یک استاد دانشگاه در یک کلاس درس مسلط است، در یک نظام مدیریتی، مدیر مجموعه تسلط دارد. پس مسئلهٔ روابط انسانی یک مسئلهٔ دارای مراتب مدیریتی در همهٔ سطوح است.
حالا حضرت چه میفرمایند؟ حضرت میفرمایند: «العلمُ سلطانٌ»؛ علم چیزی است که این روابط را تنظیم کند. مثلاً در روایات هست که ما دربارهٔ حکومت و بعضی از امور دیگر، سلطان عادل میخواهیم. درست است که اصل تسلط، غیرقابلانکار است ولی تسلط باید بر اساس عدالت اتفاق بیافتد یا تسلط باید بر اساس علم اتفاق بیافتد. اگر تسلطی بر مبنای ظلم بود، شریعت مقدس آن را امضا نمیکند، بلکه با آن برخورد میکند.
پس شما با یک ابر گزارهٔ از امیرالمؤمنین، نگاه بیکنی را از اساس به چالش میکشید و میگویید: اساس علم، معادلاتی است که روابط انسانی را بهینه میکند و این را اصل قرار میدهید و وارد بحث میشوید. خب یک تعریف دیگری از علم را مبنا قرار میدهید. بنده هم در آن اشکال اول هم همین مسئله را مطرح کردم و گفتم: روش تحقیقی که محققکنندهٔ نظریه و نگاه بیکن به علم است را در مورد مسائل انسانی نمیتوان به کار برد. ما با استفادهٔ از آن اصل این نگاه را به چالش کشیدیم.
ما این را در بحثهای دیگر هم مطرح کردیم؛ مسئلهٔ تکنولوژیهای زیستی را با 8 موضوع دیگر هم میتوان سنجید. من باید خود این روش تحقیقی که در قم استظهاراً للروایات و آیات به آن دست پیدا کردیم را در یک جلسات دیگر توضیح بدهم، فقط خواستم عرض کنم که دست ما بسته نیست.
آقایان برای ما از تهران پیغام فرستادند و گفتند: کنشگران بیوتکنولوژی صلاحیت اظهارنظر در حوزهٔ سلامت محصولات تراریخته دارند. خیلی ساده فرمودند: شما دخالت نکنید. من هم از طریق یکی از دوستان به زبان خودشان به آنها یک پاسخی دادم و گفتم: اگر شما اشکالات ما را اشکالاتی از پایگاه پارادایم جدید تلقی کنید، نمیتوانید اینطوری اشکال کنید. اگر بندهٔ طلبهای که در حوزهٔ علمیهٔ قم درس خواندم، روش پوزیتیویستی را پذیرفته بودم؛من از این روش استفاده نکرده و تراریخته را ارزیابی نکردهام و در نتیجه اظهار نظر من علمی نیست؛ اما اگر از پایگاه روش تحقیق خودم ورود پیدا کردم و به شما اشکال روش تحقیقی کردم، شما نمیتوانید به من بگویید که اظهار نظر تو، اظهار نظر علمی نیست. این یک بحثی است که باید راجع به موضوعات مختلف مطرح کرد.
ما به صورت کلی معتقد هستیم: هر آن چیزی که هدایت جامعه را به چالش بکشد، مصداق پسرفت است و هدایت جامعه، موقعی به چالش کشیده میشود که زیرساختهای 9 گانهٔ هدایت به چالش کشیده شود. یکی از اشکالاتی که ما به ISI وارد میکنیم این است که اگر ما شب و روز مقاله تولید کنیم و آن را در ISI یا سایر نظامهای ارزیابی دنیا ثبت کنیم، با توجه به اینکه همهٔ اینها پوزیتیویستی هستند و اساساً تلقی غرب به علم، تلقیِ ناقصی است، [با این روشها، به نتیجه اعتمادآور نخواهیم رسید.] ما علم را ابزار بهینهٔ روابط انسانی میدانیم؛ زیرا در همهٔ حوزههای زیستی، روابط انسانی اصل است و اگر روابط انسانی به چالش کشیده شود، خلاقیت و کارآمدی و بهرهوری به چالش کشیده میشود. لذا استنباط من –بعداً هم از آن دفاع میکنم- این است که از نظر فکر اسلامی، آن معادلهای که کمک میکند تا روابط انسانها بهینه شود، علم است.
شما نگویید: این معادله به چه درد صنعت کشور میخورد؟ چون پاسخ آن این است که در صنعت کشور هم روابط انسانی اصل است. اگر شما بخواهید حتی یک اتومبیل خوب تولید کنید، ابتدا باید یک فکری به حال بهینهٔ روابط انسانی بخش صنعتتان کنید؛ زیرا تا روابط انسانی بخش صنعت بهینه نشود، ما نمیتوانیم ارتقای کیفیت داشته باشیم. بنابراین معادلهای که من بر پایهٔ تلقی خودم از علم دارم، به درد صنعت هم میخورد و میتواند آن حوزه را هم مدیریت کند. نمونهٔ آن هم همین آخرین تحقیقاتی است که ما انجام دادیم و این چیز عجیبی است؛ در دورهٔ 8 سالهٔ دفاع مقدس، بیش از 2000 اختراع جدید در جبهه ایجاد شد؛ یعنی ملتی که حوزهٔ تکنولوژی او به دست مستشاران آمریکایی بود و آنها هیچ تصرفی در حوزهٔ تکنولوژیهای کشور نداشتند، وقتی در شرایط دفاع مقدس قرار گرفتند، بیش از 2000 اختراع جدید در حوزههای مختلف مثل مهندسی، هوافضا، موشکی و تکنولوژیهای مرتبط با آن ثبت و ایجاد کردند. ما در آنجا روابط انسانی را بهینه کردیم و استعدادها شکوفا شد و این اتفاقات افتاده است. کتاب آن هم الآن موجود است و شما میتوانید این کتاب را از وزارت دفاع تهیه کنید و لیست این اختراعات را ببینید. ما یک رفیقی داریم، ایشان برای من تعریف میکرد و میگفت: پدر من در زمان طاغوت در ارتش خدمت میکردند. ایشان میگفتند: یک پروتکل برای شستن هلیکوپتر وجود دارد. آمریکاییها وقتی میخواستند هلیکوپتر را شستشو بدهند، کل ایرانیها را از آن منطقه خارج میکردند و حتی نحوهٔ شستشوی هلیکوپتر را هم به ما نشان نمیدادند؛ یعنی ما در دوره طاغوت به این میزان از دخالت در مسائل فنّی بازداشته میشدیم. حال در دورهٔ دفاع مقدس هویت همین ملت به او باز گردانده میشود و به سمت این میرود که اینچنین تصرفاتی را در حوزههای فنی میکند. چرا؟ چون بهینهٔ روابط انسانی، اصل در حوزهٔ صنعت هم هست، در حوزهٔ اقتصاد و روابط خانوادگی هم اصل است. بهینهٔ روابط انسانی در تمامی حوزهها اصل است؛ پس اگر امیرالمؤمنین فرمودند: «العلم سلطانٌ» و علم، ابزار تنظیم نظام تسلطهای انسانی و روابط انسانی است؛ حضرت همهٔ امور را دیدند و این بحث را گفتند. تلقی از علم باید تصحیح شود.
به این موضوع، تلقی از «تزکیه و تربیت» را هم اضافه کنید که زیرساخت هدایت است. هر اقدامی که «تزکیه و تربیت» را به چالش بکشد، مصداق پسرفت است. من عرض میکنم که بین تراریختهها و تزکیه ارتباط است؛ میپرسید: چرا؟ عرض میکنم که در روایات ما، غذا زیرساخت اخلاق است. اهل بیت عصمت و طهارت وقتی راجع به غذا صحبت میکنند، تأثیرات اخلاقی غذا را هم بحث کردند؛ بنابراین من میتوانم با روش تحقیق خودم و بر پایهٔ مسئلهٔ اخلاق به غذایی که شما بر سر سفرهٔ مردم میگذارید، اشکال بگیرم. شما نمیتوانید به من اشکال بکنید که چون شما پوزیتیویستی نیستی، نمیتوانی دخالت کنی! چون من اصطلاحا دارم از پایگاه یک پارادایم جدید وارد بحث میشوم و میگویم: اگر شما میخواهید اخلاق یک جامعه را تزکیه کنید، اولین سطحِ دستورات اهل بیت، مسئلهٔ «أکل طیبات» است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «کُلُوا مِنَ الطَّیِّبات وَ اعمَلُوا صالِحاً»؛ «أکل طیبات»، زیرساخت «عمل صالح و تزکیه» است؛ هر غذایی را نمیتوان به انسان داد، چون تأثیرات اخلاقی دارد.
حالا الآن بنده نمیخواهم وارد بحث مزاجشناسی شوم، بعضی از غذاهای شما مزاج انسان را به هم میزند. اجازه دهید من در اینجا یک بحثی را مطرح کنم. یک اصل در طب اسلامی و حتی در طب سنتی مطرح است تحت عنوان «صورت نوعیه گیاهان»؛ اصطلاحاً گفته میشود: گیاهان یک صورت نوعیه دارند؛ مثلاً گندم یک صورت نوعیهای دارد و برنج یک صورت نوعیهای دارد و همهٔ مسائلی که ما در تغذیه داریم، یک صورت نوعیهای دارند. صورت نوعیه به اصطلاح ساده یعنی، نوع آن گیاهی که به وجود میآید، بر اساس یک خواص و یک شکل خاصی به وجود میآید. در اول خلقتِ خود همینطور بوده و تا آخر هم همینطور خواهد بود. داستان صورت نوعیه در طب در کجا مطرح میشود؟ اثر آن در مزاجهای 4 گانه مطرح میشود. اگر شما مثلاً صورت نوعیهٔ برنج را تحلیل کنید، میگویید: بر روی فلان مزاج انسان تأثیر دارد. یا اینکه صورت نوعیه گندم بر روی فلان مزاج تأثیر دارد. حرف ما این است که صورت نوعیهٔ هر گیاه یا غذایی بر روی یک مزاجی تأثیر میگذارد. وقتی شما به نظام ژنوم آن دست میزنید، صورت نوعیهٔ آن بههمخورده است، چون یک ژنی از یک نظام ژنوم دیگری به یک نظام ژنوم جدیدی انتقال پیدا میکند. وقتی یک متغیر جدید اضافه میشود، یک محصول جدید به وجود میآید؛ بنابراین ما دیگر با آن صورت نوعیه روبرو نیستیم، درست است که ظاهر آن مثل برنج است ولی نظام ژنوم آن تغییر کرده است، پس صورت نوعیه آن تغییر کرده و در نتیجه تأثیر آن بر روی مزاج هم تغییر پیدا میکند؛ پس من میتوانم نسبت تراریختهها را با مسئلهٔ «اخلاق و تزکیه» هم بسنجم.
البته من در اینجا پیشدستی کنم و یک داستانی را تعریف کنم که آقایان ما را متهم نکنند. میگویند: وقتی ادیسون لامپ خود را ساخته بود یا میخواست بسازد، نیاز به بودجهٔ تحقیقاتی داشت؛ چراغگردسوزکارها را جمع کردند تا ادیسون طرح خود را توضیح دهد تا به اصطلاح یک بودجهٔ تحقیقاتی بگیرد. ادیسون هم بحثهای خود را آماده کرد و گفت: فرق این لامپی که من میسازم با چراغگردسوزی که شما از آن استفاده میکنید، در 3 چیز است: فرق اول این است که سیستم انتقال سوخت آن، توپُر است. بعد آنها با خودشان فکر کردند: اگر سیستم انتقال سوخت توپر باشد، این روغنی که در چراغگردسوز است، چطوری انتقال پیدا میکند؟ توضیح ادیسون بر ابهام اینها افزود. ادیسون توضیح داد که سوخت آن هم نامرئی است. باز به جای اینکه طرح روشنتر شود، ابهامِ مسئله افزوده شد. سوخت چراغگردسوز مایع و روغن است. فرق سوم را هم توضیح داد و گفت: این لامپ در محیط خلأ مشتعل میشود. میگویند نصف بیشتر این جماعت چراغگردسوزکار جلسه را ترک کردند و گفتند: این نمیفهمد که چه میگوید. چرا؟ چون با پیشفرضهای آنها صحبت نمیکرد. یک جمعیتی برای اینکه فرار مغزها رخ ندهد، پولی به او دادند و گفتند برو لامپ خود را بساز و وقتی ساخت، دیدند با همان ویژگیهایی که میگفت، روشنایی تولید میکند.
حالا این یک واقعیت است؛ من دارم به عنوان درد دل به محضر شما عرض میکنم که وقتی قرار است در دستگاه علمی تحول اتفاق بیافتد، کسانی که با پیشفرضهای دستگاه علمی قبلی خُو گرفتهاند، سختشان است که نگاه جدید را بحث و گفتگو کنند ولی به هر حال ما مشکل ادیسون را نداریم و حداقل ما طلبهها میتوانیم حرفهای خودمان را اجمالاً بیان کنیم.
عرض من این است که از نظر فکر اسلامی، غذا زیرساخت اخلاق است. ما میتوانیم مسئلهٔ تراریختهها را با اخلاق بسنجیم و این ممکن است برای چراغگردسوزکارهای حوزهٔ بیوتکنولوژی چیز عجیبی باشد، ولی به هر حال مبنا و منطق و قابلیت گفتگو دارد؛ پس این هم سؤال دوم است. اگر کسی پرسید: آیا به جای روش تحقیقهای موجود، شما میتوانید یک روش تحقیق دیگری را برای ارزیابی تکنولوژیهای زیستی پیشنهاد کنید؟ عرض بنده این است که ما باید نسبتِ همهِٔ تکنولوژیهای زیستی را با زیرساختهای هدایت بسنجیم. اگر احراز شد که یک تکنولوژی ضد «تلقّی صحیح از علم» نبود و ضد «تزکیه» و ضد سایر زیرساختها نبود، ما میتوانیم راجع به آن صحبت کنیم. آن چیزی که مهم است، هدایت جامعه است و هدایت جامعه هم به زیرساختهای 9 گانه وابسته است و کافی است شما اجازه دهید که فرآیند تزکیه به چالش کشیده شود، در اینصورت نسل بعدی شما ضالّ خواهد شد و به سمت ضلالت میرود. همهٔ مسئلهٔ تزکیه با توصیه و وعظ انجام نمیشود، بلکه بنابر صریح ظهور آیات قرآن بخش قابل توجهی از آن، «أکل طیبات» است. ما حتماً باید به سمتی برویم که سفرههای مردم را پر از «طیبات» کنیم؛ این بحثی که عرض کردم، یک بحث فنی است که باید آن را توضیح دهیم. چون حاجآقا تشریف آوردند، من لاجرم باید بحثم را کوتاه کنم، گرچه عمدهٔ بحث بنده ماند.
سؤال سوم را هم بپرسم. سؤال سوم، یک سؤال بر مبنای نرمش قهرمانانه است. سؤال سوم این است که علی المبنای مدلهای تحقیقاتی موجود، آیا سلامت تراریختهها را میتوان احراز کرد یا نه؟ اگر میتوان احراز کرد، لوازم آن چیست؟ آیا لوازمِ احراز تراریختهها در کشور ما جاری هست یا نه؟ من بحث را توضیح دهم. گفته میشود: تراریختهها یک خاصیتهایی دارند. من ابتدائاً از این بحث شروع کنم؛ مثلاً گفته میشود: اگر ما محصولات تراریخته را کشت کنیم و به آنها بپردازیم، اینها مقابل مسئلهٔ آفات مقاومتر هستند. یکی از استدلالهایی که در حوزهٔ مهندسی ژنتیک کشاورزی دائماً بر روی آن تأکید میشود، این است که میگویند: مثلا اگر شما نظام ژنوم برنج را دستکاری کردید، در مقابل آفت پروانهای مقاومتر میشود. این یک استدلال است.
راجع به این استدلالِ اول عرض کنم که اولاً کنترل آفات به انتقال یک ژنِ مقابلهکنندهٔ آفات به نظام ژنوم مثلا برنج، انحصار ندارد. روشهای دیگری هم در دنیا مطرح است. از حدود 60-70 سال پیش، مونسانتو و بعضی از شرکتهای آمریکایی برای مقابلهٔ با آفات، سموم شیمیایی را پیشنهاد دادند که الآن متأسفانه عمدهٔ محصولاتی که بر سر سفرهٔ مردم ایران حاضر هست، همه آلودهٔ به سموم خطرناک است. همین هندوانه و سیب و پرتقال و عمدهٔ محصولاتی که ما داریم مصرف میکنیم، متأسفانه به سموم شیمیایی آلوده است. خب این یک روش است. قبلاً غربیها به ما گفتند این روش خوبی است. چون ما در یک خانوادهٔ کشاورز بزرگ شدیم، من یادم میآید که ابوی ما سم DDT را به ما نشان میداد و میگفت از این سم پرهیز کنید؛ به ما میگفت: از طریق پوست انتقال پیدا میکند و از معایب این سم برای ما روضهها خواند تا به این سم دست نزنیم. میدانید که این سم وقتی به جایی زده میشود، همهٔ موجودات زندهٔ آن محیط را از بین میبرد، آفت را هم از بین میبرد، یعنی وقتی سم DDT در حوزهٔ کشاورزی استفاده میشود، هیچ موجود زندهای دوام نمیآورد. خب این سمّ DDT را چه کسی پیشنهاد داد؟ مونسانتو، همین شرکت آمریکایی معروف ظالمی که الآن هم وارد حوزهٔ بیوتکنولوژی شده است. این هم یک روش است و ما هم میدانیم که روش اشتباهی است.
یک روشی را هم آقایان [بیوتکنولوژی] میگویند. از معروفترین ژنهایی که محصول را نسبت به آفات مقاوم میکند، همین ژن BT است. ژن BT را از یک پروتئین خاکزی میگیرند و مثلا به ساقهٔ برنج منتقل میکنند و میگویند: این ژن، برنج را مقاوم میکند. اولاً، تحقیقات نشان داده که آن آفت بعد از طی یک دورهای نسبت به آن ژن مقاوم میشود. این مسئله واقعاً مورد خدشه است که شما وقتی از طریق تصرف در نظام ژنتیکی یک موجود برای ارتقای مقاومت آن اقدام میکنید، شاید در یک دورهٔ زمانی جواب دهد ولی ما مواردی را داشتیم که این روش در دورههای زمانی بلندمدتتر به نتیجه نرسیده است؛ بنابراین ادعایی که میکنند و میگویند: ما از بیوتکنولوژی برای ارتقای مقاومت در برابر آفات استفاده میکنیم، زیر سؤال است.
علاوه بر این روش، در دنیا مرسوم است که میتوانید از مدیریت تلفیقی مبارزه با آفات استفاده کنید، مخفف IPM. روشهای مختلفی هست که استفاده میکنند. من نمیدانم چرا آقایان اصرار میکنند که ما باید از طریق تصرف در نظام ژنتیک استفاده کنیم؟
حالا ما در قم یک جلسهای به صورت اختصاصی برای بحث مبارزهٔ با آفات میگذاریم که این را توضیح دهیم. پیشنهاد من این است که حضرات علمای محترم و نخبگان گرامی ورود پیدا کنند. ما امروز بر سر سفرهٔ مردم ایران، غذای آلوده داریم و الآن سمهای مختلفی در غذاها و میوهها هستند. چرا؟ چون کشاورزی ما از سموم شیمیایی استفاده میکند ولی اگر ما بخواهیم از این سموم شیمیایی فرار کنیم، راه آن این نیست که ژن BT را به نظام ژنوم محصولات منتقل کنیم. این موضوع ممکن است مشکلات دیگری مثل تغییر «صورت نوعیه» که عرض کردم پیش بیاورد. یا مثلاً ممکن است با این روش آفات مقاوم شوند. ما باید به سمت این برویم که روشهای جدید را گفتگو کنیم. من باز بر مبنای آقایان دارم صحبت میکنم؛ در عالم، زنجیرهٔ غذایی وجود دارد. اگر شما آفتی را فرض کنید، بالادست آن، یک زنجیرهٔ غذایی موجود هست. شما میتوانید آن موجود بالادستی را شناسایی کنید و پرورش دهید. به این صورت هم میتوان با آفات مقابله کرد. یا مانند بحثهایی که ما ذیل قواعد تقدیر مطرح کردیم که باید بعداً بحث کنیم. الزامی ندارد که ما برای فرار از سموم شیمیایی به سمت بیوتکنولوژی برویم.
در مورد کاهش سطح آبخواری هم همین بحثها مطرح است و چون وقت گذشته، من بعداً در جلسات دیگری به آن خواهم پرداخت. در مورد اینکه سطح زیرِ کشت محصولات تراریخته بیشتر هست و محصول تولیدشده خیلی بیشتر از محصولات ارگانیک است، باز موارد نقض وجود دارد.
به هر حال با همهٔ این خواصی که من مهمترین آن را مثال زدم سؤال من این است که آیا با روشهای موجود میتوان سلامت را احراز کرد یا نه؟ روشهای موجود همین روشهای پوزیتیویستی است. خب در این بحث، چند سؤال مطرح میکنم: یکی اینکه این جنبشهای Anti-GMO در دنیا چه میگویند؟ میدانید که مقابلهٔ با تراریختهها یک پدیدهٔ بینالمللی و جهانی است و یک پدیدهٔ مختص به ایران نیست. اینها بر روی چه استناداتی این جنبشهای Anti-GMO را راه انداختهاند؟ آیا آنها تحقیق کردند یا آنها هم صلاحیت ندارند؟ وقتی در ایتالیا یا کانادا یا برزیل علیه تراریختهها تظاهرات اتفاق میافتد، سردمداران آنها که طلبهها نیستند! همین کنشگران حوزهٔ بیوتکنولوژی هستند که رفتهاند و تحقیقاتی دیگری انجام دادهاند. پس اگر مبنا را روشهای پوزیتیویستی بگیریم، این موارد مخالف را باید علاج کنیم. نمیتوان به ضرس قاطع گفت: تراریختهها سالم هستند. 38 کشور دنیا، تراریختهها را ممنوع کردند. خب اینها برای چه ممنوع کردهاند؟ طبق بررسیهای ما، سر سفرهٔ مردم اسرائیل و سر سفرهٔ یهودیها، محصولات تراریخته حضور ندارد؛ یعنی استاندارد غذاییشان را طوری تنظیم کردند که این محصولات بر سر سفرهٔ یهودیها حاضر نباشد؛ برای چه اینها این قدر حسّاس هستند؟ انسان به شک میافتد. من دارم بر مبنای موجود حرف میزنم. علی المبنای موجود نمیتوان به سلامت محصولات تراریخته یقین کرد. این یک بحث.
حالا فرضاً این جنبشهای Anti-GMO و تحقیقات ضدتراریخته که مخاطرات زیستی و مخاطرات سلامت محصولات تراریخته را بحث میکند، اینها هم وجود نداشتند؛ من سؤال میکنم: آیا نباید در ایران نظام ملی مستقل ارزیابی محصولات تراریخته وجود داشته باشد؟ ببینید من مدام دارم عقبنشینی میکنم. اخیراً دانشگاه یزد تحقیقی را منتشر و اعلام کرد که برنج تراریخته سالم است و آقایان غوغا کردند. من رفتم و اسامی تیم پژوهشگاهی که آزمایش را انجام دادند نگاه کردم. برخی از اسامی همانهایی هستند که دستاندرکار تولید برنج تراریخته هستند؛ یعنی خود تولید کننده، ادعای سلامت تراریخته میکند! این چه بینظمی علمی است که در کشور ما وجود دارد؟ من دارم علی المبنای روشهای خود این آقایان صحبت میکنم. حداقل اجازه دهید که یکی تولید کند و دیگری ارزیابی کند تا شاید مردم اعتماد کنند. به قول معروف هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است. الآن آقایان خودشان تولید میکنند و خودشان هم ارزیابی میکنند و ما تا اشکال میکنیم، میگویند: شما میخواهید فناوریهراسی را در کشور راه بیاندازید. در کشورهای مختلف آن کسی که سلامتی تراریختهها را ارزیابی میکند، تولیدکنندهٔ تراریختهها نیست ولی متأسفانه در ایران، ارتباطات تنگاتنگی دارند که باید اینها را بحث کنیم.
من باز بنابر مبنای این بحثها یک نکتهٔ دیگری را عرض کنم، تنها تحقیقی که در کشور بر روی آن مانور میدهند، همین تحقیق دانشگاه یزد است که دورهٔ آن 90 روزه است. من با دوستانی که در حوزهٔ بیوتکنولوژی کار میکنند، این را چک کردیم و این یک حرف قطعی است که استاندارد زمانی ارزیابی تراریخته در دنیا 90 روز نیست. حتماً دورهٔ میانمدت یا بلند مدت دارد؛ یعنی مخاطرات زیستی یا مخاطرات سلامت تراریختهها در 90 روز بروز نمیکند! چرا دورهٔ زمانی را 90 روز بستید و بعد در رسانهها به مردم میگویید: سلامت تراریختهها را احراز کردیم؟ بنابراین علی المبنای موجود، اگر شما به این قائل هستید که میتوان سلامت تراریختهها را احراز کرد، باید نظام ملی ارزیابی وجود داشته باشد و قوانین سختگیرانه وجود داشته باشد؛ آقایان باید بر اساس این قوانین سختگیرانه بگویند: تراریختهها سالم هست یا نه؟ پس این هم علی المبنای بحث موجود.
سؤال چهارم را هم مختصر عرض کنم: یک گزارهٔ در بیوتکنولوژی وجود دارد، خلاصه آن این است: ژن بیانکنندهٔ خاصیت است. میدانید که حوزهٔ بیوتکنولوژی بر پایهٔ این حرف استوار است. اولاً موجودات از نظام ژنوم تشکیل شدند و دهها یا صدها هزار ژن، مادهٔ اولیهٔ موجودات عالم هستند و هر ژنی یک خاصیتی را بیان میکند؛ مثلاً رنگ توسط یک ژنی بیان میشود و حجم توسط یکی و مزّه توسط دیگری بیان میشود. هر خاصیتی که در موجودی بحث میکنید، یک ژن آن را بیان میکند. این حرف اصلیِ «بیوتکنولوژی» است. بیوتکنولوژی با همین گزارهٔ بنیادین، 30 حوزهٔ تصرف دارد که یکی از آنها حوزهٔ کشاورزی و مسئلهٔ تراریختههاست.
ما یک سؤال طلبگی پرسیدیم: آیا ژن ذاتاً دارای خاصیت است یا خاصیت به ژن اعطا شده است؟ این هم یک سؤال است. طبیعتاً اگر کسی مفهوم ربوبیت یا خلقت را تصور کند، نمیتواند بگوید: خاصیتهای ژن، ذاتی ژن هستند و از اول بودهاند. بر مبنای مفاهیم دینی، این خاصیت ذیل تقدیر به آنها اعطا شده است؛ یعنی اگر شما بپذیرید که ژن بیانکنندهٔ خاصیت است، بهتر است که اصلاح کنید و بگویید: «ژن، حامل خاصیت میشود» و الاّ از اول که نبوده است؛ به وسیلهٔ قواعد تقدیر و ربوبیت، حامل خاصیت میشود. حال سؤال دومی در اینجا مطرح میشود که آیا اعطای خاصیت به نظام ژنوم یک موجود، ذیل یک قواعدی شکل میگیرد یا بدون قاعده است؟ این هم یک سؤال است. ما همیشه راجع به شب قدر صحبت میکنیم. شب قدر، شب اعطا است. مسئله «کُلّاً نُمِدُّ هؤُلاءِ و هؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّک» در شب قدر و به صورت سالیانه رقم میخورد. راجع به همه امور هم هست؛ «تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ و الرُّوحُ فِیها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ اَمرٍ». دربارهٔ همهٔ امور، اعطا اتفاق میافتد. آیا این اعطاها ذیل یک قواعدی اتفاق میافتد یا بدون قاعده است؟ باز قدر متیقَّنِ ادبیات دینی این است که یک قواعدی حاکم بر تقدیر وجود دارد که باید به آن قواعد توجه کرد و راجع به آنها فکر کرد.
ما یک بحثی را مطرح کردیم و گفتیم: تصرف در نظام ژنوم و نظام خاصیتهای موجودات، از طریق رعایت قواعد تقدیر هم ممکن است و لازم نیست که از یک موجود پرخاصیت برش ژن اتفاق افتاده و به یک موجود کمخاصیت انتقال پیدا کند؛ یعنی اگر شما به نظام قواعد تقدیر توجه کنید، میتوانید خاصیتها را ارتقا دهید. من این بحث را بعداً باید بشکافم ولی آن را خلاصه میکنم: مثلاً یکی از قواعد تقدیر، مسئلهٔ زکات است؛ بنابر روایات ما دادن زکات، موجب «نموّ» و «رشد» و «برکت» میشود؛ یعنی اگر شما یک مزرعهای داشته باشید که زکات آن را بدهید، آن مزرعه، سال بعد پرخاصیتتر است و خاصیتهای بیشتری به آن اعطا میشود. غیر از زکات هم دهها قاعدهٔ تقدیری دیگر وجود دارد. من وقتی با نگاه طلبگی خودم به آیات و روایات نگاه میکنم، احساس میکنم: راه دیگری برای ارتقای خاصیت موجودات وجود دارد و آن هم رعایت قواعد تقدیر است که ما در «فقهالتقدیر» مفصّل راجع به این قواعد تقدیر بحث میکنیم که این بحث جزء بحثهای مغفول مانده حتی در حوزههای علمیه است؛ با اینکه همهٔ آقایان علما در شب قدر راجع به مفهوم «قَدر» صحبت میکنند ولی کمتر منبری را پیدا میکنید که «ساختارِ تقدیر» را بحث کند. بله تقدیر، مسلم است ولی تقدیر چه موضوعاتی را شامل میشود و ذیل چه قواعدی قرار میگیرد؟ معمولاً کمتر مورد بحث قرار میگیرد؛ بنابراین در پرسش چهارم، ما ابر گزارهٔ بیوتکنولوژی را به چالش کشیدیم و میگوییم: این گزارهای که شما میگویید: ژن بیانکنندهٔ خاصیت است، این ابر گزاره محلّ خدشه است. این مهمترین اشکال ماست که بعداً باید بحث کنیم.
سؤال آخر را هم من مطرح کنم، اگر ما به هر دلیلی –به این دلایل 4 گانه که گفتیم- بیوتکنولوژی را نپذیرفتیم –خصوصاً در حوزهٔ غذا و تغذیه- آیا دانشمندان و کنشگران حوزهٔ بیوتکنولوژی در مملکت ما، کار دیگری برایشان متصور نیست؟ آیا تنها باید مقالهٔ ISI چاپ کنند و برای «پژوهش» پژوهش کنند؟ یا یک کارکرد دیگری هم برای کنشگران حوزهٔ بیوتکنولوژی متصور است؟ به نظر ما متصور است؛ چه حوزهای؟ ما در حوزهٔ امنیت و نفی سبیل و پدافند غیر عامل میتوانیم از اینها استفاده کنیم. بالاخره تهدیدات زیستی در دنیا وجود دارد، ما چه طور بفهمیم که داریم تهدید زیستی میشویم یا نه؟ بهترین یاوران ما همین کنشگران حوزهٔ بیوتکنولوژی هستند؛ اگر دوستان بپذیرند که از بیوتکنولوژی در سر سفرهٔ مردم، استفاده نکنند و نخواهند آن را بر سر سفرهٔ مردم بیاورند، ما میتوانیم از آنها برای امنیت مردم استفاده کنیم. چه اشکالی دارد؟ این هم یک کاربرد است؛ اتفاقاً به نظر من، کاربرد قابلفهمتری هم برای عموم است. مثلاً الآن تهدیدات زیستی در چند حوزه در جریان است؟ کنشگران حوزهٔ بیوتکنولوژی بیایند و نظر بدهند. چطور جلوی این را بگیریم؟ اظهار نظر علمی کنند و اجلاسیه بگذارند. بهترین مورد استفاده از تحلیلگران بیوتکنولوژی در حوزهٔ پدافند غیر عامل و حوزههای امنیتی است؛ بنابراین اگر ما بیوتکنولوژی و تراریختهها را نپذیرفتیم، معنای آن این نیست که دانش این دوستان مورد استفاده قرار نمیگیرد؛ من معتقد هستم که دانشمندان حوزهٔ بیوتکنولوژی ذخایر نظام ما هستند؛ اینها با شیطنتهای دستگاه استکبار آشنا هستند و ما میتوانیم از تخصص آنها در حفظ امنیت ملت ایران، استفاده کنیم. من 5 سؤال را اجمالاً به محضر شما طرح کردم؛ این 5 سؤال، پرسشهایی است که شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی در مورد مسئلهٔ تراریختهها مطرح کرده است و با پرداختن به این 5 سؤال، نخبگان ما تصویر روشنتری از مسئله پیدا میکنند.
من یک نکتهٔ پایانی هم عرض کنم که این نکته ذیل سؤالات 5 گانه است ولی به این دلیل آن را مجزا و مختصراً بحث میکنم که خیلی مهم است. شهریور سال 1393 در اوج مذاکرات برجام، آقای «کِنِت مایکِل کوئین» پرزیدنت جایزهٔ جهانی غذا به ایران سفری کرده و با وزیر وقت کشاورزی ایران بر سر مسئلهٔ تراریختهها جلسه گذاشته است؛ کنت مایکِل کوئین، یک مقام امنیتی آمریکایی است. من داستان سفر کِنِت مایکِل کوئین به ایران را از حیثی شبیه سفر «مَک فارلین» به ایران میدانم. آقای کِنِت مایکِل کوئین به ایران سفر کرده و گزارش آن را در آمریکا منتشر کرده و گفته است: ما یک برنامههایی را در ایران پیش میبریم. بنده الآن بار چندم است که در جلسات مختلف و در صدا و سیما هم از آقایان پرسیدم: گزارش سفر آقای کنت مککوئین به ایران را منتشر کنید. اصلاً این بحثهای علمیمان را کنار میگذاریم. من عرض میکنم که چرا یک مقام امنیتی آمریکایی بر سر مسئلهٔ کشاورزی و تراریختهها به ایران سفر کرده است؟ این یک سؤال است. اینکه ما عرض میکنیم نگران هستیم؛ یک بخش آن همین بُعد امنیتی داستان است. شما همین عنوان «کنت مایکل کوئین» را در فضای مجازی جستجو کنید، دوستان ما عکسهای آن آقا و سفر او به ایران و اینکه با چه کسانی جلسه گذاشته است را مفصل منتشر کردند. این هم یک سؤال امنیتی است.
مگر رهبری معظم انقلاب نفرمودند: نفوذ همهجانبه در جریان است؟ ما با این شواهدی که بحث کردیم، حدس میزنیم که نفوذ در حوزهٔ کشاورزی، یکی از مهمترین حوزههای نفوذ است. قرار است که غذای ملت ایران را به سلاح علیه ملت ایران تبدیل کنند. من اینها را جلسات دیگری هم مفصلاً بحث کردم. این هم یک سؤال پایانی بود که خواستم به محضرتان بحث کنم. از اینکه اوقات حضرات آقایان را تصدیع کردم [معذرتخواهی میکنم،] خصوصاً نمایندهٔ محترم ولی فقیه، حضرت آیتالله نمازی که در جلسه شرف حضور دارند. إنشاءالله خدای متعال توفیق بدهند و این مباحث مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی در سالهای آینده در شهر کاشان پر رنگتر شود.
و الحمد لله رب العالمین