استفاده از این ابزارها منجر به ساخت و شکلدهی موافقت و یا تأیید افکار عمومی میشود و این در چارچوبها و ابعاد روحی و روانی قرار میگیرد که هیچ یک از قدرتهای جهانی جهت ایفای نقش فعال و تاثیرگذار خود و یا کاهش هزینههای تحقق اهداف مورد نظر خود از آن بی نیاز نیستند و از این طریق تلاش میکنند تا مصداقیت و یا مشروعیت اهداف خود را تحکیم بخشیده و افزایش دهند و آنها را جزو به عنوان اهداف جهانی مشترک به افکار عمومی القا کنند.
تسلط هالیوود بر صنعت سینمای جهان
«هالیوود» از زمان پیدایش در اوایل قرن بیستم به عنوان یکی از مهمترین عناصر جذب و قدرت نرم، همیشه نقشی اساسی را در صنعت سرگرمی و سینمای جهان ایفا کرده و همواره بر این صنعت سلطه داشته است. این تأثیرگذاری طی دو دهه گذشته در سایه جهانی سازی و عصر اطلاعات به خصوص با گسترش ماهوارهها، شبکههای کابلی که تولیدات آمریکایی را نمایش میدهند، افزایش یافت و تکیه بسیاری از نسلها بر اینترنت، فیلمها و وسایل سرگرم کننده به عنوان ابزارهای اساسی برای جذب افکار عمومی و گرایشات و تمایلات، بیش از پیش از اهمیت ابزارهای سنتی مثل کتاب و رسانههای شنیداری و نوشتاری و … کاست. بنابراین فیلمها که فیلمهای آمریکایی در رأس آن قرار دارند، نقش نهادهای آموزشی جایگزین را در قبال کاربران ایفا کردند و دست اندرکاران امور از طریق سینما افکار و نظرات خود را در قبال بسیاری از مسائل و قضایا بیان کردند.
صنعت سینمای آمریکا نقش مهمی را در نشر فرهنگ مردم آمریکا و جلب نگاهها و توجهات با خط مشی زندگی آمریکایی و جذب علایق و سلایق با این شیوه زندگی، ارائه الگوهایی جذاب از ارزشهای خاص آمریکا درباره آزادی ایفا کرد، به طوریکه در میان بسیاری از نسلهای جوان در سراسر جهان اینگونه جا افتاده است که آمریکا سرزمین فرصتها به شمار میآید.
توجیه و جلب حمایت از سیاست خارجی آمریکا
صرف نظر از این بعد، هالیوود نقش مهمی را در توجیه و جلب حمایت از سیاست خارجی آمریکا به خصوص در زمان تغییر و تحولات بین المللی و یا بحرانهای جهانی همچون رویارویی با نازیها، اتحاد شوروی سابق، ویتنام و سرانجام تروریسم ایفا کرده و میکند.
این به این معناست که هالیوود همیشه ابزاری آسان در دست حکومتها و دولتهای مختلف آمریکایی بوده تا خواستهها و دیدگاه و مواضع خود را به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه به دیگران انتقال دهند و این موجب شده تا رابطه صنعت سینمای آمریکا با سیاست داخلی و خارجی این کشور به خصوص در سایه تأسیس استودیوهایی با حمایت بخش خصوصی به رابطهای پیچیده تبدیل شود.
تاریخ هالیوود نشان میدهد که بهره مندی اندک هالیوود از استقلال باعث شده است تا تعدادی از روسا و مدیران این صنعت در دهه ۴۰ و ۵۰ قرن بیستم به اتهام همراهی و همبستگی با کمونیسم و یا ترویج و اشاعه افکار این مکتب مورد بازخواست قرار گیرند و کار به آنجا کشید که در آن زمان این افراد به اقدام علیه آمریکا متهم شدند و لیست سیاهی از نمایندگان، مولفان و تهیه کنندگان تهیه شد تا پس از مورد تحقیق و بازجویی قضایی قرار گرفتن، برخی از آنها به زندان محکوم شوند.
بنابراین صنعت سینمای آمریکا جایگاهی را به خود اختصاص داده که موجب میشود تا آن را یکی از ابزارهای رسانهای سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد، اما در عین حال این صنعت از استقلال نیز بهره مند است.
با این وجود شبکه پیچیدهای از روابط وجود دارد که اغلب اوقات باعث میشوند تا فیلمهای هالیوود از سیاست حاکم بر این صنعت چشم پوشی کنند و رو به سیاستهایی بیاورند که اغلب مواقع با استراتژیهای بزرگ سیاست آمریکا به خصوص در دورههای همراه با تغییر و تحولات مهم بین المللی هماهنگ و همخوان است.
بنابراین صنعت سینمای آمریکا نقش بارزی را در ترویج سیاست خارجی این کشور ایفا میکند، اگرچه در این خصوص استثناهای محدودی نیز ممکن است، وجود داشته باشد.
چه ابعاد سیاسی در فیلمهای هالیوود به خواستهها و مطالبات عمومی مردم آمریکا، تغییرات موجود، محاسبات مربوط به حمایت مالی و سود و زیان پاسخ دهد و یا اینکه تلاشی آگاهانه برای تغییر افکار عمومی از سوی سازندگان سینمای آمریکا را در برگیرد، فیلمهای آمریکایی همیشه شکل دهنده خطوط اصلی سیاست خارجی آمریکا در دورههای مختلف زمانی بودهاند.
هالیوود و تعامل با دوره جنگ سرد
به عنوان مثال در دوره جنگ سرد و نظام دو قطبی شاهد ساخت فیلمهای بسیاری توسط هالیوود بودیم که از کمونیسم انتقاد و تلاش میکردند، وجهه این مکتب را مخدوش و سیاستهای کشور اتحاد شوروی سابق را بدنام کنند، امری که مشابه آن را در دوره نازیسم هم میتوان مشاهده کرد. همچنین در دهه هفتاد هالیوود فیلمهای بسیاری تولید کرد تا به هر طریق ممکن به تحریف افکار عمومی جهانی در قبال مقاومت ویتنام بپردازد و در این راستا مقاومت مردم ویتنام را خشونت مفرط نامگذاری کرد. فیلمهای هالیوود گاهی به طور مستقیم به این موضوع از بعد تاریخی و یا سیاسی پرداختند و گاهی به طور غیرمستقیم طرف مقابل را به عنوان عامل شر معرفی کردند.
هالیوود و تعامل با دوره پس از جنگ سرد
از دوران پایان جنگ سرد بسیاری از فیلمها در صنعت هالیوود ظهور کردند که به محوریت نقش آمریکا در عرصه بین المللی میپرداختند، از جمله این فیلمها میتوان به فیلم «روز استقلال» و یا «آرماگدون» اشاره کرد که در آنها قهرمانان آمریکایی، جهان را از شرارتهای مختلف نجات میدادند. امری که بیانگر روحیه آمریکایی موجود در آن زمان بود و موجب شد تا اصطلاحات اساسی و مهمی پای به عرصه بین المللی بگذارد که شاید یکی از مهمترین آنها اظهارات «مادلین آلبرایت» وزیر وقت خارجه آمریکا در آن زمان درباره امتی است که نمیتوان از آن بینیاز بود.
هالیوود و تعامل با دوره پس از حوادث ۱۱ سپتامبر
از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و با وجود تقسیم بندیهای موجود در داخل هالیوود درباره سیاست دولت وقت آمریکا و دیدگاههای اعلام شده برخی از روسا و مدیران آن، بعضی از هالیوودیها از بیان اختلاف خود با دولت آمریکا و سیاستهایشان نترسیدند و در مواردی حتی این اختلافات را در آثار هنری خود به تصویر نیز کشیدند و در این خصوص میتوان به «مایکل مور»، کارگردان آمریکایی اشاره کرد که در فیلم معروفش «فارنهایت یازدهم سپتامبر» انتقادهای تندی از سیاستهای جرج بوشِ پسر، رئیس جمهوری وقت آمریکا به عمل آورد و از آنچه جنگ علیه تروریسم و هم پیمانی بین المللی با آمریکا و علیه تروریسم خوانده شد، انتقاد کرد.
اگرچه در این میان موج جدید و روشنی از فیلمهای هالیوودی ظهور کردند که سیاست خارجی آمریکا را در طول سالهای پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ توجیه و یا تأیید میکردند و گاهی این تأیید ناخودآگاه و گاهی عمدی بود.
شکل گیری نهضت فیلم آمریکایی
در همین چارچوب در سال ۲۰۰۴ میلادی گروهی به نام «نهضت فیلم آمریکایی» تاسیس شد و شکل گرفت و جشنواره سینمایی را با این عنوان بر پا و تلاش کرد تا گرایشهای ملی گرایی را در فیلمهای آمریکایی افزایش و دیدگاههای نومحافظه کارانه را به تصویر بکشد و برحسب اظهارات بنیانگذاران آن، این مجموعه با حمایت مالی خوبی از سوی طرفداران و هواداران اندیشههای محافظه کارانه روبه رو شد.
فیلم اسامه یا توجیه اشغال افغانستان
طی سالهای اندک گذشته شاهد تولید تعداد قابل ملاحظهای از فیلمهای هالیوودی بودیم که به صورت مستقیم حمایت از سیاست خارجی آمریکا را به تصویر میکشیدند و یا تلاش میکردند تا وجهه نظامی آمریکا را به ویژه در عرصه جنگ علیه تروریسم و پیامدهای آن در افغانستان و عراق زیبا و خوشایند جلوه دهند، از جمله مهمترین فیلمهای تولید شده در این عرصه فیلم «اسامه» ساخته شده در سال ۲۰۰۴ است که در آن مصایبهای دختر جوانی در سایه حاکمیت نظام طالبان بر افغانستان به تصویر کشیده شده است، تا به این ترتیب جنگ آمریکا علیه نظام طالبان در افغانستان برای جامعه بین المللی و افکار عمومی آن موجه جلوه کند و در این راستا بر رنجهای بشری به خصوص مشکلات زنان افغانی در سایه حاکمیت نظام طالبان بر این کشور تمرکز شده است.
فیلم پاس وایر یا توجیه رسوایی ابو غریب
اما این تمام ماجرا نبود، بلکه در این بین گروه دیگری از فیلمها را نیز مشاهده میکنیم که به طور غیرمستقیم به توجیه و یا زیبا جلوه دادن سیاست آمریکا پرداختند، در این خصوص میتوان به فیلم «پاس وایر» از تولیدات «والت دیزنی» در سال ۲۰۰۵ میلادی اشاره کرد که در آن تلاش شده شکنجههای روی داده در زندان «ابو غریب» عراق را به تصویر بکشد و آنها را افشا کند. این فیلم با استفاده از ستارهای همچون «وین دیزل» تلاش میکند تا وجهه نظامی آمریکا را بهبود بخشد که به دلیل افشاگریهای صورت گرفته درباره شکنجه زندانیان این زندان توسط زندانبانان آمریکایی لطمات زیادی خورده بود. این فیلم با داستانی انسانی و بشر دوستانه تلاش میکند، سرباز آمریکایی را به تصویر بکشد که قهرمانیهای خارق العادهای را از خود در عراق به نمایش میگذارد، اگرچه ساختار حاکم بر فیلم ساختاری کمدی – انسانی جهت حمایت از فرزندان یک دانشمند آمریکایی است که تروریستها به دلیل ممانعت وی از دستیابی به اختراعی خاص که به صلح جهان لطمه میزند او را ترور میکنند و تفنگدار آمریکایی نیز موفق میشود تا از خانواده این دانشمند محافظت کند و او با شایستگی میتواند کارهای خانوادگی آنها را انجام داده و مشکلات شخصی فرزندان آن دانشمند را حل و فصل کند، امری که باعث میشود تا او وجههای انسانی دلسوز به خواننده القا شود.
به همین دلیل میتوان گفت، از جمله مهمترین فیلمهایی که در این دوره ساخته شدند و به طور ضمنی سیاست آمریکا را توجیه کردند، فیلم درامی به نام «اسامه» و فیلم کمدی – اجتماعی به نام «پاس وایر» بود که بیانگر ظهور گرایش جدیدی در فیلمهای هالیوود بود که از قدرت آمریکا به خصوص قدرت نظامی آن تمجید میکردند و آن را بهایی ضروری میدانستند که باید در قبال آزادی پرداخته شود، امری که به طور کلی با سخنرانی جرج بوش پسر در توجیه جنگهای پی در پی سازگاری داشت.
فیلم نارنیا یا اشاعه فرهنگ جنگ در میان کودکان
از جمله دیگر فیلمهای مهمی دیگری که در این چارچوب ساخته شدند، میتوان به فیلم «نارنیا» تولید استودیوهای دیزنی در سال ۲۰۰۵ میلادی اشاره کرد. این فیلم کودکان را هدف قرار میدهد و تلاش میکند، به تغییر دیدگاههای کودکان درباره جنگ بپردازد. همچنین در این فیلم به برخی شرارتها و بدیها اشاره شده که باید از آنها دوری کرد و در ادامه به تمجید از جنگ علیه شر و بدی به عنوان یک ابزار ضروری در درگیری میان خیر و شر میپردازد. فیلم با حوادثی شروع میشود که واقعی به نظر میرسند، در این حوادث مادر فرزندان خود را به مکانی دور منتقل میکند تا از خسارتها و زیانهای جنگ در امان باشند، اما طی انتقال فانتزی آنها به دنیای خیالی، این کودکان فنون جنگ را یاد میگیرند و به رویارویی سرنوشت ساز با شر میپردازند، رویارویی که در آن تنها راه حل موجود جنگ است.
فیلم ۳۰۰ اسپارت یا توجیه جنگ و خونریزی برای دفاع از آزادی و دمکراسی
اما فیلم « ۳۰۰ اسپارت» از تولیدات شرکت ورنربروذرز در سال ۲۰۰۶ میلادی که تنها در آمریکا ۲۰۰ میلیون دلار فروش داشت، را باید اوج گرایش به تمجید از قدرت نظامی به شمار آورد. این فیلم حکایت دفاع پادشاه یونانی «لئو نیداس» را از وطن خود در جنگ با فارسها نشان میدهد که شامل قهرمانیهای نظامی شبه انتحاری است. علی رغم آنکه در تاریخ ثبت شده سیستم نظامی اسپارتی از محبوبیت مردمی بالایی در مقایسه با نظام دمکراتیک موجود در آتن برخوردار نبود که افتخار تمدن یونان به شمار میرفت و سهم بالایی در جهان آزاد و دمکراتیک داشت، اما این فیلم بر عکس از سیستم نظامی موجود در اسپارت تمجید و به طور ضمنی به این نکته اشاره میکند که قدرت نظامی اسپارت باعث حمایت از الگوی دمکراسی در آتن شد و به روشنی اشاره میکند که ارزشها و به خصوص آزادی نیازمند قدرتی است تا از آن محافظت کند. صحنههای خونبار فیلم نشان دهنده جنگهای خونین میان ارتش آزاد اسپارت که متشکل از ۳۰۰ مبارز است، با ارتش متجاوز فارسها است. همچنین این فیلم حاوی صحنههای زیادی است که از تربیت نظامی کودکان اسپارت و مبارزاتش تمجید میکند. علی رغم آنکه این فیلم متهم میشود که آغاز تبلیغات آمریکا برای شروع جنگ علیه ایران است و به پادشاه طاغوتی فارسها اشاره میکند، اما رسالت فیلم عمیقتر از آن است و مصرانه بر این نکته تاکید میکند که قدرت نظامی برای حمایت از آزادی اهمیت بسیاری دارد.
نکته قابل توجه در این فیلمها به خصوص در فیلم اخیر آن است که جنگ مجسم کننده ارزشهای پاک و شرافتمندانه نیست، بلکه این فیلمها جنگ را به معنای قدرت و برتری نظامی و به عنوان وسیلهای جهت حفظ آزادی، ارزشهای اساسی، حمایت از جان انسانها و جهان از شرارتها ترویج کرده و اشاعه میدهند. خطرناکتر از آن اینکه این فیلمها پیامهای مشابهی را از طریق برخی فیلمهای ویژه کودکان و از طریق استودیوهای دیزنی اشاعه میدهند که دارای نفوذ بسیار از حیث توزیع و پخش در سراسر جهان است.
فارس