۲۷ آبان ۱۳۹۱ - ۰۰:۱۵
کد خبر: ۲۸۴
ایالات متحده در راستای سیاست الگوسازی خود به دنبال آن است تا با استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی به اهداف خود در راستای بازسازی و اصلاح تصویر تولید شده برسد تا بدین وسیله به ادعای خیالی خود مبنی بر حتمی بودن لیبرال دموکراسی برای سرنوشت بشر جامه عمل بپوشاند.

همانند قسمت قبل در این گزارش تلاش می‌شود تا ضمن اشاره به منطق توسل به قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریکا، به اجمال به مهم‌ترین سازمان‌ها و ابزارهای این کشور در این عرصه بپردازیم و از این طریق، شرایط را برای مقایسه‌ی این دو مهیا کنیم.

جایگاه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده

مروری بر روندها و رویکردهای سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریکا، ماهیتی پیچیده و چندبعدی را به نمایش می‌گذارد که نشان‌دهنده‌ی تلاش این کشور جهت اعمال نفوذ همه‌جانبه در مناطق مختلف جهان است. جوزف نای، مبدع اصطلاح قدرت نرم، معتقد است که ایالات متحده‌ی آمریکا تنها به خاطر قدرت اقتصادی و نظامی، در زمره‌ی قوی‌ترین کشورهای جهان قرار نگرفته است، بلکه این امر به خاطر بُعد سومی است که قدرت نرم نام دارد و ایالات متحده همواره تلاش کرده است تا با کاربردی کردنِ قدرت نرم خود، از طریق دیپلماسی عمومی، شرایط را برای سلطه بر جهان فراهم نماید.

در این راستا، با ظهورِ «ودرو ویلسون»، به عنوان رئیس‌جمهوری در صحنه‌ی سیاسی آمریکا، ما با نوعی جدید از کاربرد قدرت و دیپلماسی برخورد می‌کنیم. اعلام اصولی چند از سوی ویلسون، برای بسیج افکار عمومی کشورهای دوست و متخاصم، دقیقاً ناظر به جلب و جذب پشتیبانی افکار عمومی دنیا در مورد سیاست‌های ایالات متحده‌ی آمریکا بود. اما مایکل مک کللن(Mc Clellan)، مشاور دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه‌ی آمریکا، بر این باور است که: «دیپلماسی عمومی برای اولین بار در سال ۱۹۹۷، پس از ادغام آژانس اطلاعات ایالات متحده (USIA) در وزارت خارجه‌ی آمریکا، به منظور ارائه‌ی تعریفی جدید از دیپلماسی سنتی و در بستر آن، پدید آمده است.»[۱]

از سوی دیگر، هانس تاچ نیز دیپلماسی عمومی را تلاش‌های رسمی دولت آمریکا برای شکل‌دهی محیط ارتباطات در خارج می‌داند؛ به گونه‌ای که سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریکا قابلیت اجرا بیابد و میزان ناآگاهی‌ها و شناخت‌های نادرست از روابط پیچیده‌ی بین ایالات متحده و دیگر کشورها کاهش یابد. [۲]

لذا آنچه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی آمریکا نامیده شده است، بنا را بر این داشته است تا با ایجاد تصویری مثبت از ایالات متحده در ذهن مخاطبان، به لحاظ سیاسی، آمریکایی‌گرایی را تقویت کند و میزان احساسات ضدآمریکایی را کاهش دهد.

در آوریل سال ۱۹۱۷، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، ویلسون، کمیته‌ای را برای اطلاعات عمومی تشکیل داد که با هدف متقاعد کردن شهروندان سایر کشورها، در اصالت داشتن اهداف سیاست خارجی ایالات متحده، تشکیل شده بود. این دفتر در کشورهای متفاوتی فعالیت می‌کند و به تولید فیلم و بروشورهای تبلیغاتی می‌پردازد. این کمیته تلاش می‌کند که بر افکار عمومی آمریکا و جهان تأثیر بگذارد تا مداخله‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا در جنگ جهانی اول را توجیه کند.

این کمیته به تشکیل یک گروه ۷۵ هزار نفری دست زده بود که در زمان کوتاهی وارد مباحثه با مردم، پیرامون جنگ و اهداف آمریکا، می‌شدند. همچنین مدت زمان کوتاهی قبل از حمله‌ی پرل هاربر، در سال ۱۹۴۱، فرانکلین روزولت کمیته‌ی اطلاعات خارجی را ایجاد می‌کند. اداره‌ای در این سرویس شروع به تولید اخبار برای کشورهای اروپایی، آسیایی و تبلیغات علیه آلمان و ژاپن می‌کند که بعداً به صدای آمریکا (Voice of America: VOA) مشهور می‌شود. این شبکه در فوریه ۱۹۴۲ پخش برنامه‌های خود را به ۴ زبان انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و فرانسوی آغاز نمود. چند ماه بعد، اداره‌ی اطلاع‌رسانی جنگ تأسیس شد و شبکه‌ی صدای آمریکا به عنوان یکی از برنامه‌های اصلی این نهاد بدان پیوست.

در سال ۱۹۷۷، در قالب طرح بازسازی شماره‌ی ۲ در دولت کارتر، آژانس اطلاعات و واحد فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی وزارت امور خارجه در هم ادغام شدند و در قالب جدیدی به نام آژانس ارتباطات بین‌المللی ایالات متحده به کار خویش ادامه دادند. در سال ۱۹۸۲، رونالد ریگان یک بار دیگر نام آژانس را تغییر داد و به عنوان نخست بازگرداند. آژانس تا دوره‌ی دوم ریاست جمهوری کلینتون با همین نام به فعالیت‌های خود ادامه داد و در این دوره، در وزارت امور خارجه ادغام شد. برای مثال، در دهه‌ی ۸۰، مدیران کاخ سفید، برای مقابله با ساندنیست‌ها در نیکاراگوئه، دفتری به نام اداره‌ی دیپلماسی عمومی برای آمریکای لاتین و جزایر کارائیب راه‌اندازی نمودند که از آن زمان، اصطلاح دیپلماسی عمومی نزد افکار عمومی جهانیان معمول گردید. [۳] در طول دوران جنگ سرد نیز ردپای استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی را در سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریکا به وضوح مشاهده می‌کنیم.

پس از آن، آمریکا در دهه‌ی ۱۹۹۰ شاهد کاهش ارتباطات راهبردی خود یا همان دیپلماسی عمومی بود. در واقع آن‌ها حتی آژانس اطلاعات ایالات متحده را نیز در دهه‌ی ۹۰ تعطیل کردند. در این میان بود که مردانی چون جوزف نای، در مورد اغفال در به‌کارگیری قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، به مقامات آمریکایی هشدارهایی دادند. وقوع حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی فرصت‌های قدرت نرم و دیپلماسی عمومی را، در کنار سابقه‌ی پرآشوب بین اسلام و غرب، تغییر داد. افزون برآن، «جنگ علیه ترور» ‌ـ‌که توسط رئیس‌جمهور وقت آمریکا، جورج بوش، اعلام شد‌ـ در این زمینه تأثیرگذار بوده است.

لذا همواره ایالات متحده‌ی آمریکا تلاش نموده است تا با استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، به بازسازی و اصلاح تصویر تولیدشده از ایالات متحده‌ی آمریکا در عرصه‌ی سیاست خارجی اقدام نماید؛ به گونه‌ای که کالین پاول، وزیر امور خارجه‌ی سابق ایالات متحده‌ی آمریکا، در یکی از شماره‌های مجله (State Azine) بیان کرده است که: «در زمان جنگ و صلح، تلاش‌های ما در زمینه‌ی دیپلماسی عمومی و امور عمومی، در مقایسه با سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریکا، بسیار مهم‌تر است و باید این تلاش‌ها جزء لاینفک سیاست خارجی ما باشد.» [۴]

بنابراین در راستای اصلاح و تأثیرگذاری بر برداشت‌های ملل خارجی، در راستای تقویت منافع ملی ایالات متحده‌ی آمریکا، سیاست‌مداران این کشور ضرورت تهیه و ارائه‌ی اطلاعات در زمینه‌ی ارزش‌های مشترک را سرلوحه‌ی برنامه‌های استراتژیک خود قرار داده‌اند. ایجاد ارتباطات و نظام متقابل بر اساس تبادل مردم و عقاید و توصیه به تصمیم‌گیران آمریکا در مسائل خارجی، برای تقویت ارتباطات تأثیرگذار بر ملل خارجی و روزنامه‌نگاران، اساتید، نخبگان و سایر قشرهایی که در شکل‌گیری افکار عمومی مؤثرند، از جمله اقداماتی است که در راستای حمایت از سیاست‌های دولتی ایالات متحده و در بستر قدرت نرم و دیپلماسی عمومی صورت می‌گیرد.

معرفت‌شناسی قدرت نرم و دیپلماسی عمومی آمریکا

ایالات متحده‌ی آمریکا، از گذشته‌های دور، با معرفی خود به مثابه‌ی «شهری بر فراز تپه»، که دیگران باید آن را الگوی خود قرار دهند، و از سوی دیگر با قائل شدن به این ادعای خیالی که «لیبرل‌ـ‌دموکراسی» سرنوشت محتوم بشریت است و این کشور «رسالتی تاریخی» در گسترش مردم‌سالاری دارد، همواره در صدد معرفی خود و الگوسازی برای سایرین بوده و هست. لذا با در نظر گرفتن این امر و با پیشگامی افرادی چون ساموئل هانتینگتون، فوکویاما و در گذشته‌های نزدیک، جوزف نای، در حوزه‌ی نظریه‌پردازی و کاربردی کردن قدرت نرم در حوزه‌ی سیاست عملی، همواره در این راستا حرکت کرده است و از دهه‌ی ۱۹۶۰، با محور قرار دادن قدرت نرم و «دیپلماسی عمومی» در کنار قدرت سخت و نظامی، اما با اولویت بیشتر قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، سعی کرده است تا با ایجاد جاذبه نزد افکار عمومی جهانی و از این طریق، متأثر ساختن تصمیم‌سازان در کشورهای مقصد، اهداف خود را در این راستا پی بگیرد.

لذا باید توجه داشت که ایالات متحده، با دوقطبی ساختن دنیای فعلی، به این ترتیب که در یک سو جهان سرمایه‌داری و لیبرال‌ـ‌دموکراسی قرار دارد و در سوی دیگر تمامی کشورها و سیستم‌های حکومتی غیرسرمایه‌داری، تلاش خود را بر معرفی و الگوسازی خود به مثابه‌ی نمونه‌ی اعلای دموکراسی و مردم‌سالاری معطوف داشته است. بنابراین با تبدیل شدن الگوسازی و رسالت تاریخی در گسترش مردم‌سالاری به عقلانیت و قانون حاکم بر سیاست خارجی آمریکا، قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، ابزار ایالات متحده در راستای عملیاتی کردن قانون‌مندی فوق‌الذکر است و به اقدامات این کشور در چارچوب این معرفت‌شناسی باید نگریسته شود.

اهداف قدرت نرم و دیپلماسی عمومی آمریکا

به طور کلی، هدف از تلاش‌های قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ایالات متحده‌ی آمریکا، عبارت است از: درک، آگاه‌سازی، تعامل و تأثیرگذاری بر نگرش‌ها و رفتار مخاطبان خارجی از راه‌هایی که پشتیبان منافع استراتژیک ایالات متحده باشد. بخش ۲۷۳۲ از کد قوانین آمریکا، ۲ هدف دیپلماسی عمومی را این گونه شرح می‌دهد: نخست، افزایش سطح آگاهی ملل خارجی در مورد آمریکا و سیاست‌های خارجی این کشور؛

دوم، تشریح ارزش‌ها و اصولی که حکومت آمریکا و سیاست‌های خارجی این کشور بر مبنای آن استوار است.

بر طبق قانون، هر راهبردی در حوزه‌ی دیپلماسی عمومی آمریکا باید کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای در حال توسعه و مخاطبان خاص و عام را، با استفاده از رسانه‌های مناسب و برای تشریح و ارائه‌ی توصیفی درخور از سیاست خارجی آمریکا در قبال حکومت‌ها و عموم مردم در این کشورها، با نیّت افزایش حمایت عمومی از سیاست‌های آمریکا و تأمین اخبار و اطلاعات لازم، هدف قرار دهد. لذا وزارت خارجه باید از طریق کارآمدترین سازوکارها، با اطلاعات نادرست و تبلیغات سیاسی منفی در مورد آمریکا مبارزه کند. به زعم آنان، وزارت خارجه باید کماکان به تشریح اهمیت آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، به عنوان اصول بنیادینی که در پس اهداف سیاست‌های خارجی آمریکا نهفته است، ادامه دهد.

ایالات متحده، با دوقطبی ساختن دنیای فعلی، به این ترتیب که در یک سو جهان سرمایه‌داری و لیبرال‌ـ‌دموکراسی قرار دارد و در سوی دیگر تمامی کشورها و سیستم‌های حکومتی غیرسرمایه‌داری، تلاش خود را بر معرفی و الگوسازی خود به مثابه‌ی نمونه‌ی اعلای دموکراسی و مردم‌سالاری معطوف داشته است.

کارگزاران قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در آمریکا

بر اساس اصول حاکم بر سیاست خارجی آمریکا، قدرت نرم و دیپلماسی عمومی از ابزارهای سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود که در مرحله‌ی نخست و پیش از هر نهاد دیگری، مسئولیت آن به کاخ سفید، وزارت امور خارجه و «شورای حکام بی‌بی‌جی» (Broadcasting Board of Governors: BBG) برمی‌گردد. با این حال، نمی‌توان از نقش کلیدی و البته جنجالی و مناقشه‌انگیز وزارت دفاع نیز چشم پوشید. البته تعداد بسیاری از دیگر سازمان‌های دولتی مانند «آژانس توسعه‌ی بین‌المللی آمریکا»، «بنیاد ملی برای دموکراسی» و وزارت کشاورزی، بازرگانی، آموزش و کار را، به سبب تعامل و ارتباط با دیگر ملت‌ها، می‌توان در این امر دخیل دانست.

در این راستا، تلاش‌های قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ایالات متحده‌ی آمریکا توسط چندین سازمان، از جمله وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، سازمان توسعه‌ی بین‌المللی ایالات متحده و شورای رادیو و تلویزیونی ایالات متحده، انجام می‌شود که همگی زیر نظر کاخ سفید و شورای امنیت ملی هدایت می‌شوند. بودجه‌ی این فعالیت‌ها نیز به‌ طور کلی به وزارت خارجه و شورای رادیو و تلویزیونی اختصاص می‌یابد که در سال ۲۰۰۵ میزان آن ۱/۲ میلیارد دلار بود.

گفتنی است که بودجه‌ی وزارت دفاع و سازمان توسعه‌ی بین‌المللی ایالات متحده در زمینه‌ی دیپلماسی عمومی تا حدودی اندک است. البته لازم به ذکر است که فعالیت‌های دیپلماسی عمومی وزارت خارجه‌ی آمریکا زیر نظر معاونت دیپلماسی عمومی و روابط عمومی وزارت خارجه انجام می‌شود. [۵]

فعالیت نهاد «شورای حکام پخش (بی‌بی‌جی)»، که بر روند پخش رسانه‌های بین‌المللی آمریکا نظارت دارد، در ارتباط نزدیکی با اهداف دیپلماسی عمومی وزارت خارجه قرار می‌گیرد. رئیس‌جمهور، در سال مالی ۲۰۱۲، خواستار اختصاص ۷۵۴ میلیون دلار برای پشتیبانی از چنین نظارتی شد. بی‌بی‌جی مدیریت رسانه‌های آمریکایی به ۵۹ زبان زنده‌ی دنیا را بر عهده دارد. این رسانه‌ها، با هدف قرار دادن ۱۰۰ کشور، نزدیک به ۱۶۶ میلیون مخاطب را تحت پوشش قرار می‌دهند.

از دیگر ابزارهای ایالات متحده در این عرصه، صدای آمریکاست. صدای آمریکا رسانه‌ای است که در سال ۱۹۴۲، با هدف مقابله با تبلیغات آلمان نازی ایجاد شد و در سال ۱۹۹۶، نخستین برنامه‌ی تلویزیونی خود را پخش کرد. این رسانه اکنون به بیش از ۴۵ زبان، برای حدود ۱۳۴ میلیون مخاطب در سراسر جهان، برنامه پخش می‌کند. «صدای آمریکا» ‌‌برجسته‌ترین رسانه‌ی بین‌المللی واشنگتن است که در مجموعه‌ی رسانه‌های بین‌المللی آمریکا، تنها سرمایه‌گذاری بزرگ حکومت، در بخش دیپلماسی عمومی، به شمار می‌رود. هدف این شبکه، آشنایی مخاطبان خارجی با دیدگاه‌ها و اندیشه‌های آمریکایی در مورد زندگی آمریکایی و سیاست‌های واشنگتن است. از دیگر رسانه‌های این مجموعه می‌توان به شبکه‌های «جایگزینی» (جایگزین رسانه‌های داخلی کشورهای دیگر) مانند «رادیو و تلویزیون مارتی»، «رادیوی اروپای آزاد‌ـ‌رادیوی آزادی»، «رادیوی آسیای آزاد»، شبکه‌ی تلویزیونی «الحره» و رادیو «سوا» اشاره کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر