به نظر میرسد اقتصاد مقاومتی بیش از آنکه جهت اقتصادی داشته باشد، باید در ساحت فرهنگی و اعتقادی تحلیل شود. این حرف به معنای رهاسازی نقشهای حاکمیتی و اصلاحات صرفاً اقتصادی نیست. اما مساله باید جامع تحلیل شود.
یک سؤال ساده؛ وقتی کالایی ارزانتر و با کیفیتتر وجود دارد چرا باید کالایی گرانتر و بیکیفیت بخریم؟
یک پرسش دیگر؛ تا وقتی تجارت کالای پرتقاضا وجود دارد با چه توجیهی باید وارد تولید مشقتبار کالای کم متقاضی شد؟
اقتصاد
مقاومتی را چه فرض کردیم؟ اقتصادی که میتوان در کوتاهمدت آن را به سمت
مقاومت برگرداند و مشکلات موجود را برطرف کرد؟ سادهانگاری از اقتصاد
مقاومتی ما را در مقراض دو تکه عرضه و تقاضای نظام سرمایهداری متوقف
میسازد.
به نظر میرسد اقتصاد مقاومتی بیش از
آنکه جهت اقتصادی داشته باشد، باید در ساحت فرهنگی و اعتقادی تحلیل شود.
این حرف به معنای رهاسازی نقشهای حاکمیتی و اصلاحات صرفاً اقتصادی نیست.
اما مساله باید جامع تحلیل شود.
خلاصه کردن
اقتصاد مقاومتی در وظایف حاکمیتی خطای فاحشی است. تحقق اقتصاد مقاومتی،
بهغیر از تصمیمات و نهادسازیهای حاکمیتی، نیازمند اجتماعی شدن و
فرهنگسازی میان مردم است. اقتصاد مقاومتی باید به مثابه یک اخلاق اجتماعی
مورد توجه قرار بگیرد.
فرهنگ اقتصاد مقاومتی
کارکرد انگیزشی و ادراکی فراتر از سود و زیاد مادی میطلبد. به تعبیر دیگر
مساله اقتصاد مقاومتی باید افزون بر مناسبات رایج اقتصادی تحلیل شود.
اقتصاد مقاومتی را باید در نسبت با یک دشمن خارجی تحلیل کرد. نفس دشمن
خارجی مجاهدانی میطلبد که برای مقاومت و ایستادگی مهیا باشند. مقاومت نیز،
بهغیر از تدبیر و محاسبات و نقشه، نیازمند ایثار و فداکاری و از
خودگذشتگی است.
در جامعه اخلاقگراست که میشود
روی مردم، آن هم در بزنگاههای سیاسی حساب کرد. این جامعه اخلاقی است که
میفهمد برای رشد رفاه و عدالت اجتماعی و پیشرفت مردم باید «اراده و تصمیم»
و رفاه شخصیشان را معطوف به یک تصمیم ملی و رشد همگانی تنظیم کنند.
اقتصاد مقاومتی با نگاه پایین به بالا، نیازمند یک عزم جدی در جامعه اخلاقی
است.
یک مشتری اخلاقگرا و اهل مبارزه است که سفره کارگر ایرانی
را به سود دلالان سودپرست و شرکتهای خارجی و کالای ضعیف داخلی را به
نمونه مشابه خارجیاش ترجیح میدهد. یک بازاری اخلاقگراست که اگرچه سود
دلالی و تجارت را 10 برابر تولید میداند، اما تولید شغل و ایجاد چرخه رشد
را برای تعالی اجتماعی و نفع عمومی انتخاب میکند و میشود حاج حسن
امینالضرب. میشود مرحوم عالینسب و خیلیهای دیگر.
کاسبی
که بهرغم سود بالای کالای قاچاق یا کالای چینی و غیره، تابلویی بزرگ در
مغازهاش نصب میکند که اینجا فقط کالای ایرانی میفروشیم، یعنی اقتصاد را
در ابعاد انقلاب اسلامی تحلیل کرده است نه مادیت صرف و منافع فردی و سود
شخصی. تولیدکنندهای که برای حذف یک برند خارجی در بازار نوآوری و تلاش
علمی و مبتکرانه دارد، توانسته است اقتصاد مقاومتی را به مثابه یک مبارزه
تمامعیار درونی کند.
اساساً اگر کاسبی توانست
نفع جامعه را بر نفع شخصی مقدم بدارد، ولو اینکه متوجه دشمن نباشد، استعداد
پیش بردن اقتصاد مقاومتی را خواهد داشت چون فرهنگ ایثار را در خود تقویت
کرده است.
در مقیاس وسیعتر اگر یک بازار
بهعنوان نهاد اقتصادی، اخلاقگرا و به نفع رفاه عمومی جهتگیری پیدا کرد
این بازار میتواند در بزنگاههایی مثل اقتصاد مقاومتی سهم مؤثر و کلیدی
داشته باشد؛ چه آنکه در روزهای انقلاب و دفاعمقدس همین بلوغ بازار اخلاقی و
بازار اسلامی بود که مبارزه مجاهدین را پیش میبرد. ترویج کاسب حبیبالله
و بازار اخلاقگرا مقدمه ساخت سرمایه اجتماعی لازم برای تحقق اقتصاد
مقاومتی است. کاسب اخلاقگرایی که دکانش را جزئی از یک نظام دینی میداند و
مردم را نه تنها مشتری بلکه سرمایههای یک کشور میپندارد آنگاه کسبش
فراتر از عبادت که حتی جهاد است و مبارزه.
با چنین کسبی است که یک اقتصاد پیش میرود و مردمداری یک کاسب تنها در چارچوب دکانش منحصر نمیماند.
داستان
جالبی از حضرت علامه جعفری نقل شده که خواندنی است. نقل شده یک روز بعد از
پایان کلاس شرح معنوی، استاد علامه جعفری فرمودند: من خیلی فکر کردم و به
این جمعبندی رسیدهام که رسالت 124 هزار پیغمبر در یک جمله خلاصه میشود و
آن «کوک چهارم» است.
علامه با آن لهجه شیرین
توضیح میدهند که: کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی
میگوید این کفش سه کوک میخواهد و خرج کفش میشود فلان قدر. مشتری هم قبول
میکند. کفاش دستبهکار میشود. کوک اول. کوک دوم و در نهایت کوک سوم و
تمام... اما... اما با یک نگاه عمیق درمییابد اگرچه کار تمام است ولی یک
کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش کفشتر خواهد شد.
کوک سوم، کسب حلال است و کوک چهارم، اقتصاد مقاومتی.