اعضای شورای پلاسکو این روزها جلسه پشت جلسه برگزار میکنند. میگویند روزهای سختی در راه دارند؛ به ویژه که شب عید هم نزدیک است. آنها معتقدند تنها همدلی و در کنار هم بودن میتواند شرایط روحیشان را بهتر کند. آنها بارها تاکید میکنند کاش مسئولان چند روز بعد از حادثه آنها را فراموش نکنند.
«نابود شدم همه زندگیام رفت، دیدید شب عید چه بلایی سرمان آمد؟ حالا خودم
هیچی طفلک ۳۰ نفر کارگرم هم نابود شدند. هر روز زنگ میزنند، میگویند شب
عید جواب زن و بچههایمان را چی باید بدهیم. آخر من چه جوابی دارم که به
آنها بدهم؟» اینها حرفهای محمد کریمی یکی از کسبه ساختمان پلاسکو است. او
با بغض حرف میزند و تقریباً ترجیعبند هر جملهاش این است: «دیدید چه
بلایی سرمان آمد، چه خاکی به سرمان شد، وای که بدبخت شدیم!»
ساختمان
پلاسکو روز پنجشنبه به دلیل آتشسوزی فروریخت و عدهای را داغدار و
بسیاری را بیکار و نگران آیندهشان کرد. ۵۶۰ واحد تولیدی در پلاسکو مشغول
فعالیت بودند که گفته میشود فقط حدود ۱۱۰ واحد آن بیمه بودهاند. اما
کریمی هم مانند اغلب مغازهداران پلاسکو فقط ناراحت وضعیت خودش نیست. بارها
از آتشنشانهایی که جانشان را در این حادثه از دست دادهاند هم حرف
میزند: «واقعاً نمیدانم درباره درد خانواده آتشنشانها چه بگویم. فقط
همهشان بدانند که ما تا آخر عمر قدردانشان هستیم.»
کریمی هم مثل
اغلب مغازهداران پلاسکو ساعتی قبل از فروریختن ساختمان به توصیه
آتشنشانها آنجا را ترک کرد: «توی مغازه همهمان پیکنیکی بود برای داغ
کردن غذا. من با خودم آوردمش بیرون. کاش همه همکارها این کار را کرده
باشند، وای از این همه درد.»
روزنامه ایران
کریمی اداره کننده یک تولیدی از
آنهایی است که نه اجناسش بیمه بوده و نه مغازهاش: «بیمهام کجا بود؟ فقط
خودم را بیمه عمر کردم که آن هم اسنادش در گاوصندوق جا مانده. نمیدانم
حالا بدون سند قبول میکنند یا نه؟» او هم مثل اغلب مغازهداران پلاسکو
تولید کننده پیراهن مردانه است: «۲۰۰ میلیون جنس توی مغازهام بود. حدود
۲۵۰ میلیون تومان سند و چک هم توی گاوصندوق، موعد همهشان هم برج ۱۱ و ۱۲.
رفتم آگاهی مرکز گفتند، برو آگاهی بهارستان. آنجا گفتند برو چهارراه
استانبول. آنجا گفتند برو با اجارهنامه و مبایعهنامه بیا. میگویم آخر
اجارهنامهام کجاست؟ همه توی گاوصندوق بود و سوخت. گفتند فرم بگیرید پر
کنید. میترسم همه این حرفها را بزنند و بعد یادشان برود. برخی از همکارها
برای همین چک و سفته، سوختند. این مالدوستی نیست ترس از آبروست.»
علی
ربیعی، وزیر کار و رفاه اجتماعی روز شنبه اعلام کرد: «برای کاهش آلام مردم
در گام اول از فردا صبح کارگران بیکار میتوانند به اداره کار وزارت رفاه
در خیابان حافظ مراجعه و برای دریافت بیمه بیکاری ثبتنام کنند. البته
کسانی که بیمه شده تأمین اجتماعی باشند.» هر چند کریمی میگوید هیچکدام از
کارگرانش بیمه نبودهاند.
محمد ۳۲ ساله یکی از کارگران اوست:
«کارگاه ما نزدیک «جمهوری» است. بیمه هم نبودیم. همهمان شب عید بیکار
شدیم. دلخوشی همهمان عیدی و کارانه شب عید بود. حالا چه کار کنیم. همه با
مغازهدارها حرف میزنند؟ سراغ آنها میروند اما هیچکس به فکر کارگران
نیست. حالا ما از کجا کار پیدا کنیم؟»
یکی از اعضای شورای پلاسکو که
جمعه شب جلسهای را با حضور ۷۰ نفر در خانه یکی از اعضا برگزار کرده در
گفتوگو با ما میگوید: «ما نگران وضعیت روحی کسبه هستیم. برخی از شدت
ناراحتی قلبشان چند بار گرفته و راهی بیمارستان شدهاند. میدانید
مالباختگی در این سطح اصلاً چیز کمی نیست. کاش همه صحبت از شرایط مالی این
افراد نکنند. یکی هم برای نجات شرایط روحی به دادشان برسد؛ وگرنه این میان
چند نفر دیگر هم میمیرند. این بار بدون آتش و خفگی. خیلی از کسبه چک
دارند، بازار پارچه برای این اتفاقات متلاطم شده.»
شاید برای همین
است که این کسبه گروهی به نام «داغداران پلاسکو» تشکیل دادهاند و معتقدند
این روزها تنها کنار هم بودن میتواند نجاتشان دهد. در همین گروه مجازی،
مرکز روانشناسی و مشاوره «نگاه سبز» به همه کسبه معرفی شده تا از شنبه ۲
بهمن تا ۱۴ بهمن به مدت دو هفته به همه آسیبدیدگان مالی و روانی پلاسکو
مشاوره رایگان بدهد.
کریمی همین طور با بغض و آه حرف میزند:
«صاحبخانهام که فقط به فکر خودش است. سرقفلی برای خودش است و ناراحت سوختن
ملک خودش است. کی به ما اهمیت میدهد؟»
مولایی یکی دیگر از کسبه
پلاسکوست. او هم مثل اغلب کسبه ساختمان پلاسکو دو کارگاه تولیدیاش بیرون
از ساختمان بوده: «دو کارگاه دارم با ۵۰ کارگر. یعنی داشتم. بدبختی این بود
که اگر برج ۸ این اتفاق میافتاد آن قدر بدبخت نمیشدیم. تمام این مدت
داشتیم برای شب عید انبار میکردیم. هر چه داشتیم گذاشته بودیم شب عید
ارائه بکنیم. همه شب عید بیکاریم، بیکار. برای بیمه بیکاری هم گفتند باید
بیمه تأمین اجتماعی داشته باشیم. کارگران من بیمه نیستند. دائم نالان به من
زنگ میزنند که حالا چه کار کنیم. هیچ جوابی ندارم به آنها بدهم.»
او
میگوید: «۵۰ سال از خدا عمر گرفتهام و با آبرو زندگی کردهام. در یک شب
همه چیز دود شد و رفت هوا. تازه همه داغیم. دو روز دیگر پارچهفروشها که
ازشان جنس بردیم میریزند سرمان و حسابشان را میخواهند. آنها میگویند به
ما چه؟ طلبمان را میخواهیم. خانهات را بفروش! ماشینات را بفروش! اما
دریغ! نه ماشین دارم، نه خانه. اجارهنشینم همه را فروختم و خرج بازار خراب
این سالها کردم تا ورشکست نشوم. وای از دل خانواده آتشنشانها که دیگر
نمیدانم چه بگویم.»
علی ملکیان از دیگر کسبه پلاسکوست: «فقط از شما
میخواهم واقعیت را بنویسید. این روزها هر چه شنیدم دروغ بود. من اجناسم
بیمه بود اما چه فایده دارد؟ مغازه از دست رفت، ملک هم برای بنیاد مستضعفان
بود و متأسفانه تا حالا هیچ واکنشی نشان ندادهاند. چرا مدام تکرار
میکنند ۳۰ بار درباره ناایمن بودن ساختمان اخطار دادهایم؟ به کی اخطار
دادهاید؟ باید این اخطارها را به بنیاد مستضعفان میدادند نه نگهبانی
پلاسکو که اخطارنامهها را امضا کرده. همه اخطارها با امضای «کمال عبدی»
نگهبان پلاسکوست. این کاملاً قابل اثبات است.»
او ادامه میدهد:
«بارها اعضای شورای شهر در گفتوگو با رسانهها اعلام کردند، ماشینآلات
سنگین بافندگی و چرخآلات سنگینی کرده و موجب ریزش ساختمان شده، آخر این
حرفها یعنی چه؟ همه اجناس ما خارج از ساختمان تولید میشد و تنها اینجا
عرضه و پخش میشد.»
او امیدوار است اتحادیه و شورای اصناف پیگیر
حقوق از دست رفتهشان باشند. رئیس اتاق اصناف ایران هم در گفتوگو با
خبرگزاریها احیای پلاسکو را منوط به تصمیم بنیاد مستضعفان یعنی مالک
ساختمان دانسته است: «خطر مشابه ساختمان پلاسکو در کمین بازار بزرگ تهران
است.»
یکی دیگر از کسبه پلاسکو هم که در طبقه هشتم مغازه داشته، چند
روز اخیر شبها و روزهای سختی را سپری کرده: «هیچکس به فکر حال کسبه
نیست. پدرم بعد از این ماجرا آن قدر فشار خونش بالا رفت که شب گذشته را در
بیمارستان گذراند. نگرانیاش هم بدهیها و پول مردم است، نه مال و اموال
خودمان. قوه قضائیه هر چه زودتر باید به بحث پلاسکو ورود کند و یک شعبه
برای اسناد از بین رفته و چکهای برگشتی ایجاد کند، چون پیگیری این مسأله
در شورای حل اختلاف ماهها طول میکشد. خیلیها به خاطر چکهای برگشتی
قلبشان گرفته. فکر نکنید این مسأله منحصر به پلاسکوست. خیلیها در بازار
بافت و پارچه هم شرایط روحی بسیار نامناسبی دارند. آنها که در معامله
مستقیم با هم بودند.»
این مغازهدار پلاسکو هم حدود ۴۰۰ میلیون
داراییاش را از دست داده: «ما اجناسمان بیمه بود اما حدود ۱۰۰ میلیون تا
یک میلیارد گردش مالی داریم و حالا همه چکهایمان در آتش سوخته. بیشتر
مغازهها هم جنسهایشان را میدادند شهرستانها که همه این اسناد هم نابود
شده. ما همه منتظر پاسخگویی بنیاد مستضعفان هستیم تا گامهای بعدیمان را
برداریم.»