براي پرداختن به موضوع نقش ديپلماسي رسانهاي در ارتقاي اعتبار ملي كشورها لازم است پيش از هر چيز اشاره كوتاهي به معنا و مفهوم ديپلماسي رسانهاي در عصر حاضر داشته باشيم.
پايداري ملي؛ در بیان جایگاه اعتبار نیز به ذکر همین نکته بسنده میکنیم که برخی صاحبنظران،اعتبار ملی را در کنار حفظ تمامیت ارضی، امنیت ملی، رفاه ملی و کسب قدرت از اصول مبنایی تعیین هدف در سیاست خارجی کشورها میدانند و معتقدند کشورها در سیاستگذاری سیاست خارجی خود همواره حفظ و کسب حد اعلایاعتبار را در نظر دارند و حتی حاضرند بهای سنگینی را برای آن بپردازند. در باب اعتبار در کتاب سیاست میان ملتها نمونههای متعددی از اهمیتاعتبار در گذشته و حال ذکر شده است، ازجمله توجه ویژه ناپلئون بناپارت به انجام آن دسته از تشریفاتی که موجب افزایشاعتبار این کشور میشد و همچنین مذاکرات صلح میان ایالات متحده آمریکا، حکومتهای ویتنام شمالی و جنوبی و جبهه آزادیبخش ملی (ویتکنگ) که قرار بود در نوامبر 1968 آغاز شود، ولی به دلیل اختلافنظر بر سر شکل میز کنفرانس 10 هفته به تعویق افتاد، اشاره شده است. (مورگنتا، 1378) در این بخش به عوامل افزایشدهندهاعتبار بصورت مختصر اشاره میکنیم. هوشنگ عامری در کتاب اصول روابط بینالملل معتقد است در عصر حاضراعتبار کشورها با معیارهایی همچون توسعه اقتصادی، پیشرفت صنعتی، علمی، مهارتهای فنی و غیره سنجیده میشود. به نظر وی کشورهای صنعتی و قدرتهای بزرگ از طریق افزایش قدرت نظامی، اهدای کمکهای خارجی و همچنین تشکیل نمایشگاههای عظیم صنعتی و علمی و بخصوص توسعه و تکمیل سلاحهای هستهای و اکتشافات فضاییاعتبار بینالمللی خود را افزایش میدهند و شاید بتوان گفت داشتن سلاح هستهای مهمترین عامل برای بالا بردناعتبار نظامی و سیاسی کشورها در صحنه بینالمللی است. (عامری، 1370) پوچالا از استادان دانشگاه کلمبیا نیز معتقد است اعتبار توجهی است که به کشوری از طرف دیگر کشورها میشود. به نظر پوچالا نیزاعتبار از عوامل مختلف همچون سرزمین وسیع، جمعیت زیاد، داشتن قدرت اقتصادی و قدرت نظامی ناشی میشود. گفتنی است در اظهارات این اندیشمندان اشارهای به توانمندیهای فرهنگی و ایدئولوژی کشورها نشده است و صرفا عناصر مادی را در کسب و افزایشاعتبار موثر دانستهاند، در حالی که اکنون غنای فرهنگی و برخورداری از یک چارچوب منطقی تئوریک میتواند باعث کسباعتبار در عرصه روابط بینالملل باشد؛ چنانچه موضوع روابط میان فرهنگی نیز بر همین اساس از جایگاه فزایندهای برخوردار شده است. به هر تقدیر آنچه مسلم است رسانه در همه مولفهها و عناصراعتبار تاثیرگذار است. این تاثیر میتواند در دو سر یک طیف مورد بررسی قرار گیرد، یعنی رسانه هم میتواند با درشتنمایی نقاط قوت و امتیازات یک کشور باعث افزایشاعتبار آن در عرصه بینالملل شود یا میتواند از طریق معرفی نقاط ضعف و به تصویر کشیدن کاستیهای موجود از میزاناعتبار یک کشور بکاهد؛ برای مثال تاثیر مخرب و هولناکی که فیلم «بدون دخترم هرگز» در اذهان کشورهای دیگر گذاشت، قابل کتمان نیست. نشان دادن گوسفندان در خیابانهای شهر و مردان مسلحی که در هر نقطه با وضعیتی ژولیده و نامنظم ایستادهاند باعث شد تصویر ذهنی مردم دنیا از کشورمان برهمین اساس شکل بگیرد، به طوری که برخی میهمانان خارجی که برای اولین بار به کشورمان سفر میکنند از دیدن ساختمانهای چند طبقه و آسفالت کف خیابانها هم تعجب میکنند و باور نمیکنند خیابانهای تهران آسفالت باشد. با این نمونه میتوان عمق فاجعه و سیاهنماییای که در مورد کشورمان شده است را حدس زد و دقیقا به همین دلیل است که امروزه رسانههای کشورها از طریق تهیه و تولید مستندهای زیبا و حرفهای توانستهاند چهره مطلوب و مورد نظر خود را به دنیا ارائه کنند. این تولیدات معمولا به صورت رایگان و به بهانههای مختلف در اختیار شبکههای مختلف تلویزیونی قرار میگیرد. همه مطالب ذکر شده به نحوی با نقش رسانه دراعتبار ملی کشورها مرتبط است، ولی آنچه مقصود اصلی ما از این نوشته است، پرداختن به نقش دیپلماسی رسانهای دراعتبار کشورهای دنیاست. بهعبارت روشنتر کیفیت و محتوای حضور رهبران سیاسی در صفحه تلویزیون تاثیر شگرفی در برداشت و نگرش مردم دنیا و بخصوص رهبران سیاسی دیگر کشورها و به تبع آن بر روابط دیپلماتیک کشورها دارد. (کیفیت به معنای شکل ظاهری حضور در جلوی دوربین است.) در اینجا اشاره به ظاهر شدن قدرتمند و با صلابت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و همچنین رهبر معظم انقلاب در رسانههای تصویری و مقایسه آن با حضور برخی رهبران سیاسی از جمله قذافی و... در رسانههای دنیا به فهم بیشتر موضوع و اهمیت آن کمک میکند. لازم است در این خصوص به نقش ترفندهای تصویری رسانههای غربی در شکلگیری اذهان عمومی دنیا نسبت به رهبران کشورهای اسلامی اشاره مختصری داشته باشیم. با کمال تاسف غالب تصاویری که در خبرهای بی.بی.سی و سی.ان.ان و بخصوص فاکس نیوز از مسوولان کشور پخش میشود، حضور ایشان را در جمع نیروهای نظامی و انتظامی نمایش میدهد. این تصاویر اگرچه واقعی هستند، ولی مرتبط با یک مناسبت خاص مثل روز ارتش یا روز سپاه پاسداران یا مربوط به یک مانور نظامی است، ولی رسانهها از این روش برای میلیتاریستی نشان دادن جمهوری اسلامی ایران استفاده میکنند و به این وسیله به دنیا چنین القا میکنند که این رهبران تنها با تاکید و توسل به زور و در یک فضای کاملا نظامی زندگی کرده و همواره خطر حمله آنها به کشورهای دیگر وجود دارد، در حالی که حضور مسوولان رده بالای نظام در میان نظامیان تنها بخش کوچکی از دیدارهای ایشان با اقشار و جمعیتهای مختلف است. آراستگی و تسلط به اصول و آداب دیپلماتیک و استفاده از ادبیات مناسب برای رهبران سیاسی اهمیت بسیاری دارد، بویژه رعایت اکسپرسیونیسم سیاسی از نکاتی است که بیشتر رهبران دنیا بشدت به آن توجه نشان میدهند. از سوی دیگر فرم رسانههای بینالمللی نیز تا حد زیادی معرف ارزش و میزاناعتبار آن کشور است و چه بسا کشورهایی که از طریق رسانه و پوشش شبکه ماهوارهای توانستند در دنیا تصویر تازهای از خود ارائه کنند. شاید در این مورد شبکه الجزیره مثال خوبی باشد، چراکه بعضی تحلیلگران معتقدند این شبکه الجزیره است که قطر را به دنیا معرفی کرد و شاید تا پیش از افتتاح این شبکه کسی نمیدانست قطر در کجای نقشه جغرافیایی قرار دارد. به عبارت دیگر، اقتدار و شهرت یک رسانه و حضور در عرصههای سیاست بینالملل میتواند باعث تعریف شخصیت و هویت یک واحد سیاسی شود. با توجه به مطالب گفته شده به این زاویه از بحث نزدیک میشویم که علاوه بر فرم ظاهری و مسائل شکلی حضور رسانه در عرصههای بینالمللی، محتوا و درونمایه پیامهای ارسالی نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است. رهبرانی که در رسانههای جمعی و کنفرانسهای خبری منفعتطلبی و یکجانبهگرایی را دنبال میکنند و همواره به دنبال چانهزنی بیشتر برای منافع خود هستند در فضای بینالملل از جایگاه چندان ارزشمندی برخوردار نیستند و مخاطبان آنها نیز محدود به مرزهای جغرافیای کشور خودشان است، ولی رهبرانی که در سخنرانیهای خود منافع ملی دیگر کشورها را محترم میشمارند و از واژههایی چون دوستی، همزیستی مسالمتآمیز و احترام به حقوق دیگران استفاده میکنند در واقع با همه مردم دنیا سخن میگویند و مخاطبان بیشماری را مورد خطاب قرار میدهند. این شیوه استفاده از رسانه به طور قطع موجب افزایش و ارتقای سطحاعتبار ملی در عرصه بینالمللی خواهد شد. به عنوان مثال میتوان به سخنرانیهای آتشین جمال عبدالناصر اشاره کرد که با تاکید بر وحدت جهان عرب و ناسیونالیسم عربی در عمل به خبر سازترین چهره سیاسی زمان خود و محبوبترین رهبر عربی تبدیل شده و توانست با ملی کردن کانال سوئز، نقطه عطفی در تاریخ کشور مصر رقم زند. رسانه واعتبار بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند یعنی در برخی موارداعتبار ملی باعث توجه بیشتر به رسانه ملی کشور میشود که نمونه آن رادیو قاهره در دهه 1950 و بی.بی.سی در ایام جنگ جهانی دوم است و همچنین در برخی موارد میتوان گفت رسانه ملی کارآمد براعتبار ملی کشور تاثیر مثبت دارد. چنانچه در سالهای اخیر نیز مشاهده میکنید دیپلماسی از طریق رسانهها بخش عظیم و قابل توجهی از مراودات دیپلماتیک را پوشش میدهد و همین مساله باعث شدهاعتبار ملی کشورها از طریق رسانهها باز تعریف شود. بهطوری که رسانهها بهطور مستقیم بر ارزیابیهای دیگر کشورها از میزان قدرت یک واحد سیاسی تاثیر میگذارند. در این میان برخی کشورها در ارائه و کسباعتبار در عرصه بینالملل دچار افراط و تفریط شدهاند. به عبارت سادهتر برخی کشورها قدرت خود را زیادتر از آنچه واقعیت دارد، تعریف میکنند و دچار شکلی از بلوف و زیادهگویی در فضای بینالملل میشوند. این کشورهااعتبار خود را بر ظاهر قدرت و نه جوهر آن بنا میکنند. در اینجاست که سیاست کسباعتبار به سیاست لافزنی تبدیل میشود. رسانهها میتوانند در این زمینه تاخت و تاز زیادی داشته باشند و به این لافزنی در عرصه بینالملل کمک زیادی کنند، ولی آنچه مسلم است ناظران آگاه و بیطرف را نمیتوان برای مدت طولانی فریب داد و تاریخ رسانهها در این موضوع نشان میدهد رسانهها توان مقاومت چندانی ندارند؛ بنابر این باید پذیرفت اتخاذ سیاست لافزنی برای کسباعتبار عموما به آبروریزی بیشتر و کاهش شدیداعتبار کشورها منجر میشود. مثالهای بارز این سیاست، تلاش رسانهای شوروی سابق برای اثبات برتری بود که در نهایت با فروپاشی این قدرت ضعف و ناتوانی آن بر همگان روشن شد یا همچنین میتوان به فعالیت رسانهای واپسین روزهای حکومت صدام اشاره کرد که باعث طعن و تمسخر همگان شد. سعیدالصحاف، سخنگوی دولت عراق در حالی از پیروزی و مقاومت سخن میگفت که شبکههای خبری دنیا صحنههای پیشروی نیروهای آمریکایی را بهطور همزمان به مردم نشان میدادند. آنچه گفته شد یک طرف آفات رسانهها در بحثاعتبار است؛ شکل دیگری نیز که میتوان برای کوتاهی و قصور رسانهها مطرح کرد. ناتوانی در ارائه قدرت حقیقی کشور و پتانسیلهای بالقوه و بالفعل در ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی است. همانطور که میدانیداعتبار مجموعهای از خصوصیات، رفتارها، موفقیتها، آرزوها و اهداف یک کشور است و کشوری که نتواند تصویر درستی از این مجموعه به دنیا ارائه کند از یک امتیاز مسلم و کارآمد در عرصه بینالملل محروم میشود. صفحات تاریخ مشحون از جنگها و درگیریهایی است که اگر چنانچه طرفین بر عمق اقتدار و توانمندی یکدیگر اشراف داشتند چه بسا این جنگها هرگز اتفاق نمیافتاد. در واقعاعتبار یک کشور میتواند تمامی معادلات سیاسی بازیگران را دچار تغییر و تحول جدی کند. برخی صاحبنظران معتقدند یکی از دلایل حمله نظامی نکردن آمریکا به جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر و بخصوص موضوع غنیسازی اورانیوم و انرژی هستهای، برخورداری جمهوری اسلامی ازاعتبار بالا در میان کشورهای منطقه است؛ یعنی پیروزی انقلاب در سال 1357 و وقوع جنگ تحمیلی باعث شد تصویری که در اذهان سیاستمداران و دنیای معاصر شکل گرفته، تصویری همراه با هیبت و قدرت باشد. از طرفی دقت در دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی در جریان هستهای و پافشاری برای دستیابی صلحآمیز بر انرژی هستهای باعث شد باوجود همه تبلیغات انجام شده،اعتبار ایران در میان کشورهای منطقه از جایگاه ویژهای برخوردار باشد. آنچه در بحث ارتباط دیپلماسی رسانهای واعتبار، اهمیت ویژهای دارد این است که بیاحتیاطی و بیدقتی در اظهارات سیاسی میتواند یک کشور را در معرض تهاجم و حمله رسانهای دیگر کشورها قرار دهد و کار را تا جایی پیش ببرد که یک کشور مجبور به عذرخواهی رسمی از طریق مجاری دیپلماتیک شود. این مطلب برای کشورهایی که از حساسیت ویژهای در منطقه برخوردارند اهمیت بسیاری دارد چراکه اعتبار و احترام، امری تصادفی و کوتاهمدت نیست و کشورها برای کسب آن احتیاج به یک پیشینه طولانی مدت دارند و چه بسا یک اظهار نظر نسنجیده یا یک عبارت توهینآمیز میتواند این احترام و اعتبار را مخدوش کند.