۲۰ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۹
کد خبر: ۲۵۱
مهدی صمدی

موجودات تخیلی وارد کره زمین شده بودند و چند سالی بود که بر روی آن ساکن گردیده و حاکمان آن به حساب میآمدند. ناگهان به آنها خبر رسید که یک موجود قدرتمند فضایی دیگر وارد زمین خواهد شد. آنها از ترس این موجود جدید به تکاپو افتادند. خیلی‌ها قصد داشتند با اولین سفینه، زمین را به مقصد کرههای خود ترک کنند و در این میان یک انسان، بسیار مشتاق بود تا ببیند قضیه از چه قرار است.
 او به سراغ یکی از موجودات فضایی رفت و از او موضوع را سؤال کرد. آن موجود که ظاهری شبیه سگهای زمینی داشت گفت: یکی از قدرتمندترین موجودات عالم قرار است وارد کره زمین شود و او قصد دارد همه ما را نابود کند. انسان سؤال کرد: مگر این موجود چقدر بزرگ و وحشتناک است که شماها اینقدر از آن میترسید؟ موجود به ظاهر سگ پاسخ داد: مشکل شما انسانها این است که فکر میکنید هر چیز به همان اندازه که بزرگ است قدرت و نیرو دارد (!)
 این خلاصه داستانی بود که در یکی از فیلمهای تخیلی به نمایش درآمده بود. هرچند انسان صنعتی به سراغ ابزارهای بزرگ میرفت تا قدرت زیادتری داشته باشد ولی انسان اطلاعمدار اولویت را نه به بزرگی ظاهری بلکه به اطلاعات و دانایی قائل است.
 مدتی قبل در یکی از کتابهای منتشره به قلم یکی از سران صهیونیزم مطلبی آورده شده بود به این مضمون: دولتها و قدرتهای بزرگ دیگر هم اکنون قدرت خود را در ارتش جستجو نمیکنند بلکه آنها قدرت نظامی را در دانشگاهها دنبال مینمایند. به ظاهر شاید منظور وی دانشکدههای افسری تلقی شود ولی بالواقع مقصود وی همین دانشکدههای عادی خودمان از فنی گرفته تا علوم اجتماعی است.
امروزه طرز تلقی از قدرت همچنان که همان موجود تخیلی ادعا میکرد بسیار متفاوت از گذشته است. یکی از بانیان اصلی جنگ دوم عراق در یک اظهار نظر جالب توجه گفته بود: ارتش صدام یک نمونه کامل و پیشرفته از جنگافزارهای نسل دوم بود ولی ارتش ایالات متحده یک نمونه برجسته از ارتشهای نسل سوم و این تقابل نشان داد نسل سوم که بر پایه اطلاعات تئوریزه شده است چقدر متفاوت از نمونههای سابق آن است.
در دنیای جدید ارتباط برای گرفتن اطلاع بسیار متفاوت است. شما به جای آنکه یک هواپیمای بسیار پیشرفته با هزینههای گزاف تهیه کنید و برای هر ساعت توقف در یک فرودگاه چند هزار دلار هزینه کرده و راهی کلاس درس استادی شوید کافی است یک دستگاه رایانه را به همراه یک مودم و یک خط تلفن در اختیار داشته باشید. با این وصف شما به راحتی میتوانید پیامها، اطلاعات و خلاصه، هر آنچه که نیار دارید یا نیاز دارند به هر نقطه از جهان ارسال کنید. ولی این تنها یک وجهه از قدرتمندی جدید است.
جنگ چالدران بین ایران صفوی و عثمانیها نمونهای از جنگ ارتش نسل اولی و ارتش نسل دومی با فنآوریهای اولیه بود. وقتی سپاهیان ایران بیمهابا به صفوف عثمانیها حمله میبردند آنها با روشن کردن فتیلههای توپ ایرانیها را هدف قرار میدادند و هیچ گونه وطندوستی نمیتوانست در برابر ارتش نسل دوم دوام بیاورد. مگر اینکه آنها نیز به این تجهیزات مجهز شوند.
هر چه این تجهیزات پیشرفتهتر میشد دسترسی به آنها سختتر میشد و تنها در اختیار عدهای خاص از صاحبان قدرت قرار میگرفت لیکن انقلاب سوم باعث شد تحولی در دسترسی به توانمندی به وقوع بپیوندد. تکنولوژیهای جدید به واقع توانستند ابزارهای سازماندهنده قدرت را با یک تعریف جدید بیان نمایند لیکن آنچه در اینجا مورد نظر است تحولی است که نسبت به جنگ چالدران به وقوع پیوسته است.
ابزارهای قدرت جدید هم اکنون از یک حالت خنثی برخوردار هستند. این بدان معنی است که توانمندیهای مذکور هم به قدرتمندان و هم آنها که قصد کردهاند جلوی آنها بایستند به یک اندازه کمک میکند. ولی یک سؤال اساسی وجود دارد. آیا اطلاعات قدرت به حساب میآید؟ این مسأله از دو دیدگاه قابل بررسی است که شکل دوم آن بیشتر مورد نظر ماست.
دیدگاه اول اینکه برخی معتقدند (و اعتقاد بجایی نیز دارند) که جنگهای آینده جنگهای شبکهای خواهند بود. جنگ به طریقه نرمافزاری به این معنی نیست که کشورها نرمافزارهایی تولید کنند تا سیستم انفجاری داشته باشد و باعث کشته شدن افراد گردد زیرا امروزه کشتن به طریقه سابق بیمعناست. امروزه کشتن به معنای مال خود کردن است. کشتن امروز به معنای از بین بردن تمایلات مخالف با ماست و اگر بتوان کسی را از آنچه داشته جدا کرد و به چیزهای جدید رهنمون ساخت او را از حالت قبلی کشته و در حالت جدید زنده کردهایم. جنگ نرمافزار یعنی جنگ فکری یا به همان عبارت مشهور هانتینگتون جنگ تمدنها. روش جنگ در تضارب شبکهای میتواند به صورت تولیدی یا تحریری باشد. تولید نرمافزار برای مقابله با تفکرات جدید یا تحریر شبکه از راههایی همچون فیلترینگ و غیره. سایتهایی به مبانی فکری و نظری یک کشور یورش میبرند و یک جنگ نرمافزاری تمام عیار به راه میافتد. کشور مقابل هم میتواند از راههای مذکور انتخاب کند ولی کشور مذکور دوباره سایتهایی جدید راهاندازی و یورش خود را از نو آغاز میکند. اینجا یا باید نام آن سایت را به مجموعه سایتهای فیلتر شده اضافه کرد یا به وسیله ایجاد سایتهای مبارز به جنگ این تئوری جدید رفت.
 ولی دیدگاه دوم آیا اطلاعات به خودی خود قدرت محسوب میشود؟ با یک مثال صحبتهای خود را ادامه میدهیم. در اکثر کشورهای پیشرفته وقتی نوبت به تغییر رئیس جمهور یا رئیس کابینه با هر عنوان دیگری میرسد اولین گزینههای احتمالی از تیم اقتصادی آنها به ذهن متبادر میشود. شاید این تغبیر به طور کامل بجا و صحیح نباشد لیکن بیان آن خالی از فایده نیست که اتحاد جماهیر شوروی که بیشتر شاخصههای نظامی خود را تقویت کرده بود در مقابل ایالات متحده که علاوه بر شاخصههای نظامی، وضعیت اقتصادی و فنآوری خود را نیز تقویت کرده بود. به این خاطر زودتر قافیه را ترک کرد که نتوانست درک صحیحی از قدرت در جهان آینده داشته باشد. و شاید این درک صحیح قدرت همان اطلاعات باشد که ما آنرا مبنای قدرت تلقی کردیم. کتابخانه واقع شده در کنگره آمریکا یکی از بزرگترین کتابخانههای این کشور است که دستاورد چندین و چند سال فعالیت علمی و تحقیقاتی ایالات متحده و دیگر کشورها میباشد. جالب است بدانیم در سال 2002 اطلاعات تولید شده در جهان 500 هزار برابر بزرگتر از این کتابخانه بوده است. شاید این همان مفهوم صحیح از قدرت ناشی شده از اطلاعات باشد لیکن باز هم میتوان جلوتر رفت و از مفاهیم جدید قدرت سخن گفت.
 تقریباً چند ماه پیش وقتی جریانات مربوط به مقتدی صدر با ارتش آمریکا درگیر شده بودند یک خبر بر روی سایت خبرگزاریها قرار گرفت که به ظاهر همانند دیگر خبرها بود. خبر از این قرار بود یک هلیکوپتر آمریکایی پس از نشستن روی بام خانه رئیس دفتر مقتدی صدر وی را دستگیر کرده و با خود به بغداد عودت دادند. چنانکه گفتیم ظاهر خبر چیز خاصی ندارد لیکن تصور کنید اطلاعات چقدر دقیق و کانالیزه شده بود که هلیکوپتر آمریکایی میداند در کدام نقطه عراق، در کدام شهر، در کدام محله و در کدام خیابان و کوچه و خانه فرود آید تا شخص مورد نظر را دستگیر کنند.
حال این سؤال را دوباره مطرح میکنیم آیا اطلاعات به خودی خود میتواند قدرت تلقی شود؟ این مباحث آغاز موارد بسیار جالب توجهی است که شاید این نوشته مقدمه آن تلقی شود. از همین رو سعی خواهیم کرد چنین مواردی را با بحث بیشتر ادامه داده و موارد نظری مفصلتر را داشته باشیم. در اینجا تنها به بیان یک نکته دیگر بسنده میکنیم. جنگ چالدران و جنگ دوم عراق هر دو شاهد قرار گرفتن یک ارتش نسل دومی در یک سوی میدان بودند لیکن بدون شک ارتش نسل دومی عثمانی در دوره شاه اسماعیل صفوی با ارتش صدام در سال 2003 وضعیت آنچنان مشابهی نداشتند. هرچند در ماهیت هر دو نسل دومی تلقی میشوند. حال آیا طرز تلقی فوق میتواند درباره ارتش نسل سومی ایالات متحده با یک ارتش تکامل یافته به تمام معنا از همین نسل قابل قیاس باشد؟ و یک سؤال دیگر نسل چهارم قدرت به نظر شما چه خواهد بود؟
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر