قرار بود توافقی «صرفا هستهای» حاصل شود که در برابر عقبنشینیهایی از برنامه هستهای، تحریمهایی که غربیها نام فلجکننده به آنها داده بودند، لغو شود.
به گزارش پایداری ملی، «ما همه تحریمهایی را که با رفع شدنشان موافقت کرده بودیم، برداشتهایم. اما مسائل دیگری وجود دارد. باید به ایران در درک این مسئله کمک کنیم که چالشهای داخلیای در ارتباط با سیستم بانکداریاش، رویههای تجاریاش و شفافیتش دارد که باید به آنها بپردازد. ... به واسطه درگیری ایران در یمن، حمایت آنها از اسد، پشتیبانی از حزبالله، شلیک موشکهایی که افراد آنها را تهدیدآمیز میدانند و این قبیل موارد، این کار بسیار دشوار است. این مسائل حرکت رو به جلو را بسیار پیچیده میکند.» اینها بخشهایی از مصاحبه جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا با نشریه «فارین افرز» است. وزیر امور خارجه آمریکا که بیتردید در شکلگیری توافقی بهنام «برجام» بیشترین نقش را داشته، اکنون تصریح میکند که موانعی خارج از مساله هستهای و غیرمرتبط با برجام بر سر راه رفع تحریمهای ضدایرانی وجود دارند.
واکنش سید عباس عراقچی، نفر دوم تیم مذاکرهکننده هستهای ایران و مسئول هماهنگی اجرای برجام در وزارت خارجه دولت حسن روحانی به سخنان کری در مصاحبه با فارین افرز این بود که آمریکا نمیتواند شرایط جدیدی برای برداشتن تحریمهای ضدایرانی تعیین کند. وی گفت: «اینکه الان بخواهند شرایط جدیدی قرار دهند، اصلاً قابل پذیرش نیست. آنها با پذیرش این شرط که ایران هیچگاه خللی در سیاستهای منطقهای و دفاعی خود ایجاد نخواهد کرد، با ما مذاکره و توافق کردند و برجام را پذیرفتند.»
آقای عراقچی در حالی از شرایط جدید سخن میگوید که همتای آمریکائیش، استفان مول، ماهها پیش گفته بود: « ایران برای اینکه به طور کامل از فرصتهای اقتصادی ایجاد شده (بعد از اجرایی شدن برجام) بهرهمند شود بایستی مسائل داخلیاش که به تصمیمگیریها در سطح بینالمللی اثرگذار است را حل و فصل کند که از جمله آن مسائل میتوان به عدم وجود شفافیت در بخشهای مالی و تجاری و همچنین اقدامات تحریکآمیز از قبیل آزمایش مکرر موشکهای بالستیک اشاره کرد.» اگر جان کری سخن از حمایت ایران از مقاومت بر زبان آورده، استفان مول هم از موشکهای ایران سخن گفته بود.
* ایدئولوژی برجام
سوال اینجاست که آیا تیم مذاکرهکننده هستهای ایران واقعا بر این باور بود که با این توافق تمام تحریمهای دردسرساز برطرف میشود؟ و آیا اگر میدانست که برطرف نمیشوند، برجام را تائید نمیکرد؟ پاسخ این است: «خیر، خیر».
قطعا تیم حقوقدانی که در وین و پس از بیش از یکسال مذاکره به توافق رسید، میدانست که حکم تائید بر پای چگونه توافقی میزند. معلوم بود که محرومیت ایران از U Turn قرار است ادامه پیدا کند. معلوم بود با عدم دسترسی به چرخه دلار، بخش زیادی از مشکلات بانکی ایران بر سر جای خود باقی میماند. معلوم بود که طرح «Bipartisan Center» چیست و چگونه اجرا شده است. تمام اینها معلوم بود و تیم مذاکرهکننده و مسئولان محترمشان در دولت نیز به قول خودشان باسواد هستند و میدانستند پای چه سندی مهر تائید زدهاند.
اما چرا اگر میدانستند، باز هم با «برجام» به تهران برگشتند؟! این سوالیست که باید پاسخی ریشهای به آن داد. پاسخ این گزارش به این سوال از دو کلمه تشکیل میشود: «ایدئولوژی برجام».
صادق زیباکلام، اگرچه از سوی اصولگرایان گزافهگو شمرده شده و از سوی دوستان اصلاحطلبش چندان جدی گرفته نمیشود، اما در خصوص برجام تعبیر جالبی دارد: «مهم این بود که ایران و آمریکا توانستند با مذاکره به یک توافق برسند.» کلام زیباکلام در این فقره کاملا دقیق است و معنای آن چنین: «تحریمها مهم نبودند، توافق با واشنگتن مهم بود.»
برجام در واقع نماد یک ایدئولوژی است. اطلاق عبارت «ایدئولوژی برجام» به این معنا نیست که برجام که یک سند حقوقی و هستهای است، خود یک ایدئولوژی است بلکه به معنای آن است که نماد نوعی از ایدئولوژی سیاسی در داخل ایران و برآمده و محصول آن است. این ایدئولوژی دارای خصوصیات گوناگونی است که برخی موارد از کاراکترهای مرتبط را میتواند به شکل زیر مورد اشاره قرار داد:
الف – در سطح فردی: اعتقاد به اصالت زندگی دنیایی و لزوم رسیدن به آسایش و آرامش در همین فضای کنونی. آن مسیر و جهتی درست است که بیشترین آسایش مادی و اقتصادی را تامین کند. زندگی موفق، زندگی همراه با آرامش است و هر آنچه آرامش را از انسان بزداید، نکوهیده است.
ایدئولوژی مزبور در سطح فردی چنین میاندیشد که انسان به این دنیا آمده تا آسوده زندگی کند. برای این آسودگی پرداخت هر قیمتی آسان است. قرار است شاد باشیم، خوش باشیم و از همین چند ده سال زندگی دنیا لذت ببریم تا مرگ فرابرسد. مهم نیست که در عرصه بینالمللی چه میگذرد، آن سیاستی درست است که مبتنی بر آشتیجویی باعث میشود اوضاع اقتصادی بهبود یافته و زندگی به بهترین نحو ممکن گذران شود. آنچه مهم است، انگیزه زنده بودن و هدف از زندگی نیست بلکه چگونگی و کیفیت گذران عمر است.
ب – در سطح اجتماعی: در این سطح، ایدئولوژی فوق الذکر بیشتر به همان سمت و سویی میرود که در مغرب زمین جریان دارد و از همان ارزشهایی پیروی میکند که مربوط به «عصر روشنگری» در اروپاست و بیان آنها بیشتر در انقلاب کبیر فرانسه رخ داده است هرچند که ارزشهای مزبور در آن دوران 10 ساله چندان فرصت بروز نیافتند. تضمین آزادی فردی، شخصی بودن دیانت و اعتقادات، عرفی بودن قوانین بر مبنای تامین حداکثر رضایت فردی و عدم الزام به دستورات دینی در صحنه اجتماعی از جمله مشخصات نگاه ایدئولوژیک مزبور است.
ج – در سطح سیاست داخلی: سیاست داخلی در این ایدئولوژی چیزی جز تامین منافع طبقات سیاسی رایدهنده نیست. قرار نیست حکومت کاری به بهشت و جهنم افراد داشته باشد و قرار نیست برمبنای الگوهای دینی رفتار کند، بلکه موظف است منویات آنانی را که با رای خود، حکام را تعیین کردهاند و لابیهایی که در این مسیر حمایت کردهاند را برآورده کرده، حداکثر رفاه مادی را که قابل حصول است، تامین کند.
در این سطح نیز ارزشهای عصر روشنگری خودنمایی میکنند، بالاخص سکولاریسم. دین داشتن آزاد است اما آن دینی که کاری به سیاست ندارد. تنها نوعی «لذتجویی معنوی» است که در خلوت انسانها یا اجتماعات همگن رخ میدهد. قرار نیست حکومت خود را ملتزم به وحی بداند بلکه قرار است آزادیها و خواستههای رایدهندگان را تامین کند.
د – در سطح بینالمللی: چون سرکشی در برابر نظم قدرتمحور بینالمللی و نُرمهای برآمده از آن هزینهبر است و حکومت را از تامین نیازهای مادی مردم و رساندن آنان به رفاه مادی بازمیدارد، چارهای جز آن نیست که نظم بینالمللی پذیرفته شود و از تجدیدنظرطلبی در فضای بینالمللی پرهیز شود. بر این اساس، هرگونه اختلافی باید بر اساس قواعدی حل شود که نظم قاهره بینالمللی آن را پذیرفته است. نماد چنین نگاهی «دقیقا برجام» است.
برجام آمد تا ایران در سطح بینالمللی به عنوان بازیگر سرکش شناخته نشود و همانگونه که «ناصر هادیان» میگوید، «امنیتیزدایی» شود. مسیر امنیتیزدایی از ایران – که مفهومی برآمده از مکتب کپنهاگ است – یک ابزار رئالیستی است، یعنی اجتماعی شدن. اجتماعی شدن یعنی سرسپردن بازیگر سرکش بینالمللی به قواعد قاهره قدرتمحور.
آنچه فوقا از آن بهعنوان «ایدئولوژی برجام» یاد شد، مجموعهای از کاراکترهای فوقالذکر است.
* برجامیزه شدن سیاست خارجی
قرار بود کشور به توافقی با غرب بر سر مساله هستهای دست یابد که برخی فشارهای اقتصادی وارد شده بر ایران از سال 90 به بعد کاهش یابند. یکی از معضلاتی که با موج جدید تحریمها از سال 91 وجود داشت، ناکارآمدی شدید دولت وقت در مدیریت تبعات بود. فرصت ششماهه موجود برای اتخاذ تدابیر راهبردی و تاکتیکی بهراحتی از دست رفت و پس از آغاز تحریم نیز عزمی جدی برای مواجهه نبود. نرخ دلار سر به فلک میکشید و مردم هر روز که به مغازهها میرفتند، با قیمت جدید مایحتاج مواجه میشدند. دولت دوم «محمود احمدینژاد» در دو سال پایانی خود بیش از آنکه به فکر اداره کشور باشد، بهدنبال دغدغههای دیگری بود.
با روی کار آمدن حسن روحانی، نظام به این نتیجه رسیده بود که لازم است فشارهای تحریمی علیه ایران کاهش یابد. قرار بود توافقی «صرفا هستهای» حاصل شود که در برابر عقبنشینی هایی از برنامه هستهای ایران، تحریمهایی که غربی ها نام فلجکننده به آنها داده بودند، لغو شود. از یکسو مشخص بود که خطوط قرمز هستهای – که در عمل برخی حفظ نشدند – بر سر جای خود بمانند و از سوی دیگر، تحریمها همه برداشته شوند. اما اتفاقی که افتاد در عمل این نبود.
آنچه جان کری گفته نشان میدهد که از ایدئولوژی برجام انتظار دارد که به حوزههای غیرهستهای وارد شود. حمایت از حزبالله و شلیک موشکها از نظر وزیر امور خارجه آمریکا، همان چیزهایی را کند کردهاند که قرار بود با کوتاه آمدن ایران از پیشرفت هستهای برای دورهای مشخص ظرف مدتزمانی کوتاه حاصل شوند. حالا گویا ایدئولوژی برجام باز هم باید به میدان بیاید و نظر غربیها را در حوزههای دیگر هم تامین کند. کری به صراحت از ایران میخواهد که همانگونه که از بسیاری پیشرفتهای هستهای خود صرفنظر کرد، از مقاومت اسلامی در منطقه هم صرفنظر کند. این یعنی برجامیزه شدن سیاست خارجی؛ آن هم در شرایطی که «دیپلمات انقلابی» دیگر در معاونت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه حضور ندارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در تاریخ 28 مهر 95 در جمع نخبگان علمی کشور فرمودند: «چند روز قبل یکی از دولتمردان آمریکایی گفت تا حمایت و طرفداری ایران از مقاومت باقی است، معلوم نیست تحریمها بهطور اساسی تکان بخورد که این همان واقعیتی است که بارها به مسئولان گفتهایم.»
حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری سخنانشان در جلسات خصوصی و عمومی به مسئولان، گفتند: «بارها گفتهایم که اگر در هستهای عقبنشینی کنید، آنها مسئله موشک را پیش میکشند، اگر باز هم عقب بروید، بحث حمایت از مقاومت را مطرح میکنند، اگر به عقبنشینی ادامه دادید، موضوع حقوق بشر را جلو میآورند، و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید، سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت میروند مگر ول میکنند شما را...»
اشارات فوق از رهبر انقلاب، دقیقا به همین سخنان وزیر امور خارجه آمریکا بازمیگردد.
توافقی که در تیرماه 93 منعقد شد، ظاهرا بیش از آنکه به نیازهای عینی کشور برای کاهش فشارهای اقتصادی نظر داشته باشد، به همان بعد ایدئولوژیک نظر داشت. اکنون این خطر وجود دارد که تسری ایدئولوژی برجام به حوزه منطقهای، عقبنشینیهای بی اجر و مزد بیشتری را به کشور تحمیل کند. اگر ایدئولوژی مزبور در کشور بیشتر و بیشتر پا بگیرد، نباید تردید کرد که احتمال نفوذ به سایر حوزهها را هم دارد.