در اسلام قدرتی مشروع است که منشأ الهی داشته باشد و الا فسادآور خواهد بود.بر مبنای آموزههای قرآنی و مکتب اسلام، با اعتقاد به حقیقت اصل «لا حول و لا قوه الا بالله»، اساسا هیچ قدرتی به جز ذات قدرت الهی وجود ندارد.
به گزارش پایداری ملی، در نگاه اسلام شیعی، اساسا قدرت هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای نیل به اهداف بالاتر، یعنی کمال انسانی و قرب الهی.
موضوع «مشروعیت»
(legitimacy ) از دغدغههای فکری «ماکس وبر» بوده و او تئوری «مشروعیت کاریزماتیک» را مطرح کرده است که اندیشمندان حوزه اندیشهورزی سیاسی به اشتراکات و افترافات این نظریه با نظریه ولایت ورود کرده و به آن پرداختهاند اما موضوع این مقال تاکید بر فضای پسابرجام، راهبرد «نفوذ» و تاثیرگذاری بر مشروعیت مردمی در جنگ بیقاعده است.
یکی از مصادیق اصلی رویکرد اسلامی قدرت، خلافت الهی- انسانی است که با تغیر ماهیت مولفههای قدرت مادی، صورت میپذیرد. بر این اساس، قدرت و حق حاکمیت از آن خداست که در جریان پراگماتیک شدن و تسری یافتن المانهای توحیدی در جامعه و محقق شدن عدالت، تعریف و معنا میشود. در چارچوبهای اعتقادی شیعه، اعتبار و جایگاه انسان به عنوان اشرف مخلوقات، مانع تحمیل و عدم توجه به اختیارش در تعیین سرنوشتش نمیشود. در حکومت اسلامی (عصر غیبت)، اصل اراده و حضور مردم در تفویض قدرت و مشروعیتبخشی حاکمیت پذیرفته شده است. امام(ره) نقش مردم را کاملا اصیل و دخیل میدانند و میفرمایند: «در اسلام اراده مردم باید در اصل تفویض قدرت دخیل باشد و الا قدرت مشروعیت لازم را ندارد.» (صحیفه، جلد3، ص170)
بعد از پایان جنگ سرد و شکلگیری تحولات نوین در حوزه تغییر ماهیت قدرت سخت در نظام بینالملل و تغییر تهدیدات اجتماعی و ظهور و بروز چالشها و بحرانهای اجتماعی جدید، کشورها به سمت و سوی مقومسازی شاکلههای قدرت نرم، در حوزه مشروعیتآفرینی، ثباتبخشی و انسجامسازی اجتماعی، گام برداشته و رهنمون شدهاند. به بیان سادهتر، ترتیبات مشروعیتساز در نظامهای سیاسی دچار تغییرات اساسی و شگرف شد. رهبر انقلاب در این باره معتقدند: «ما تکیه میکنیم بر عناصر اقتدار، اقتدار یک ملت فقط نیروهای مسلح نیست. اقتدار ملت، یک حقیقت چندجانبه است، یک ملت باید دانش پیشرفته داشته باشد، از لحاظ اخلاق، از لحاظ ایمان، از لحاظ عزم و اراده باید پیشرفته باشد تا بتواند اقتدار خود را حفظ کند. راز این اقتدار در ایمان اسلامی، در تعبد اسلامی، در وحدت کلمه، در همراهی و همدلی ملت و مسؤولان با مردم است، این راز اصلی است که باید همواره حفظ کرد.»
مشروعیت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران همواره بر حمایت و پذیرش مستمر مردم از حاکمیت، سیاستها و برنامههای کلی نظام در داخل و خارج تاکید فراوان دارد. بدیهی است هر اندازه اقبال و حمایت مردمی از نظام و ارکانش ارتقا یابد، به همان اندازه در ابعاد داخلی، مولفههای قدرتآفرین تقویت خواهند شد و منتج به تقویت ارکان قدرت در سطوح بینالملل میشود. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، غرب، قدرت را به صورت کاملا مادی و ملموس، در قالب شاخصهای صرفا مادی - نظامی تعریف میکرد و تاکید داشت بر رویکرد «کلاسیک رئالیسم»، لیکن انقلاب اسلامی ایران این ترتیبات را متحول کرد و نشان داد تنها وسعت سرزمینی، جمعیت، انرژی یا قدرت اقتصادی و... منابع قدرت نیستند، بلکه شاخصهای قدرتساز نرم نظیر مذهب، باورها و نوع ارتباطات مردم با حاکمیت، منابع بزرگی از قدرت جدید را تشکیل میدهند و در نتیجه، قدرت، جنبههای نرم پنهان و فراوانی دارد به طوری که قدرت سخت با تولید و قدرت نرم با توزیع در ارتباط است. در سالیان جدید اندیشمندان صرحتا این نظریه را مطرح کردهاند که توزیع در ارتباطات(قدرت نرم) مهمتر از تولید(در قدرت سخت) است، بر این اساس در سطح بینالمللی نیز «قدرت نرم»، تاثیرگذارتر از قدرت سخت خواهد بود.
جنگ بیقاعده(Irregular Warfare):
اصطلاح «جنگ بیقاعده» که مدتی است بین استراتژیستهای غربی مصطلح شده، تاکیدی است بر جایگاه مشروعیت و ابعاد قدرت نرم کشورها. در مفهوم جنگ بیقاعده، تمرکز بر مردم است نه نظامیان. جنگ بیقاعده علاوه بر آنکه دلاوری و سلحشوری نظامی را مدنظر دارد، بشدت به درک جنبشهای اجتماعی نظیر سیاستهای قومی، شبکههای اجتماعی، تاثیرات مذهبی و آداب و رسوم فرهنگی نیز وابسته است. در موفقیت این جنگ، مردم نقش محوری دارند و هدف راهبردی آن در اختیار گرفتن و حفظ و کنترل و جلب حمایت مردم با اعمال روشهای سیاسی، روانی و اقتصادی است.
به عبارت بهتر تمرکز بر مشروعیت به منظور اعمال نفوذ یا کنترل و «استحاله مردم» است. براساس طراحی این پلن، دشمن به دنبال تخریب مشروعیت و اعتبار حکومت است تا بتواند مردم را از حکومت جدا کرده و از لحاظ فیزیکی و روانی به انزوا بکشاند، در عین حال، به دنبال تقویت اعتبار خود است تا بتواند به طور قانونی مردم را تحت کنترل خود دربیاورد. در «جنگ بیقاعده» برخلاف جنگ کلاسیک، این مردم هستند که به رهبری و حکومت خود فشار وارد و او را وادار به تغییر رفتار میکنند.
این جنگ معمولا از سوی یک نهاد دولتی غیر از وزارت دفاع آمریکا هدایت میشود. در این میان نیروهای تحت نظارت آمریکا وظیفه پشتیبانیکننده را داشته و با استفاده از روشهای غیرمستقیم عمل میکنند. مثلا به جای استفاده از قدرت نظامی در تقابل با نیروهای نظامی و بسیج ایران، زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا امنیتی که موجب نارضایتی عمومی بین مردم خواهد شد مورد هدف قرار میگیرند.
از دیدگاه آمریکا هر دو رویکرد ضروری است اما استفاده مستقیم از نیروی نظامی چندان تاثیرگذار نیست، بلکه بایستی از طریق توانمند کردن، پشتیبانی و اعمال نفوذ در نهادهای بینالمللی و سایر همپیمانان به منظور تهاجم نظامی یا تقابل غیرنظامی به ایران عمل کنند. همچنین لازم است از طریق انجام اقداماتی علیه دولتها یا گروههای مسلح ثالث(حزبالله، حماس و دولت سوریه) به ایران تحمیل اراده کرد. راه دیگر از بین بردن و کاهش جایگاه قدرت رهبری و نفوذ رهبری در حکومت ایران است که از طریق به انزوا کشاندن فیزیکی و روانی گروه حاکم بر ایران با بهکارگیری جنگ روانی، دیپلماسی عمومی، عملیات روانی- امنیتی، مقررات کنترل افراد و سایر ابزارها است.
جنگ بیقاعده به عنوان نبردی خشونتآمیز بین نیروهای دولتی و غیردولتی و با هدف «کسب مشروعیت» و تاثیرگذاری بر مردم تعریف میشود. این نوع جنگ ذاتا جنگی طولانیمدت است که میتواند اراده مردم را محک بزند. جنگ بیقاعده تلاشی است جهت کسب نفوذ و مشروعیت بر جمعیتها و افراد جامعه هدف. اساسا «راهبرد نفوذ» یکی از راهبردهای استراتژیک در جنگ بیقاعده محسوب میشود. از طرفی، برقراری ارتباط در سطوح مختلف با کشور هدف، یکی از سازوکارهای راهبرد نفوذ است. «نفوذ»، صورتی جامع و بنیادین از هرگونه تعامل اجتماعی و عنصر اساسی همکاری و همچنین رقابت یا نزاع در «جنگ بیقاعده» است.
بعضی شاخصها و ویژگیهای جنگ بیقاعده
1- ماهیت ذاتا سیاسی
2- طولانیمدت و آرام و گاه خشن
3- گسترش منطقه نزاع به کشورهای غیرمتخاصم
4- استفاده از رویکردهای غیرمستقیم
5- توجه به خواست مردم جامعه هدف
6- اقدامات و فعالیتهای هماهنگ و منسجم
7- متقاعدسازی مردم برای اقدام علیه مشروعیت نظام حاکم
8- درگیری کمشدت و حضور مستمر در اذهان مردم
9- بهکارگیری هوشمندانه از فضای مجازی، فناوری قدرت و ارتباطات هوشمندانه
10- کسب نفوذ بین نخبگان و تصمیمسازان
نظام سلطه از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی به طرق مختلف تلاش داشته تئوری شکافسازی و ایجاد گسست در نظام اسلامی بین مسؤولان و مردم را پیریزی کند، راهبردی که در مراکز تصمیمگیری و اتاقهای فکر غرب روی آن سرمایهگذاری فراوان کردهاند.
یک تکنگاشت موسسه رند (RAND) آمریکا در ژانویه سال 2008 (قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال88 ایران) تحت عنوان آسیبپذیریهای سیاسی، جمعیتی و اقتصادی ایران، منتشر شد که طی آن بیان شد: اگر ایرانیان به منظور ایجاد تغییر بر حکومت ایران فشار وارد کنند و از ایجاد تغییرات ناامید نشوند، ممکن است به انجام کارهای مخاطرهآمیز راغبتر شوند؛ کاهش رشد اشتغال یا کاهش درآمدهای نفتی میتواند خشم گروههای ناراضی را افزایش دهد. اگر ایرانیان به خیابانها بریزند، دولت ممکن است از سپاه پاسداران و بسیج برای سرکوب مخالفان استفاده کند. این گزارش در ادامه به مباحثی چون فساد بروکراتیک، نارضایتی قومی، بدگمانی جوانان به آینده، تورم دورقمی و همچنین تمدید تحریم فناوریها، ضبط حسابهای خارجی و تشویق متحدان آمریکا به ندادن ویزا به برخی مقامات رسمی شناخته شده ایران، اشارات مبسوطی دارد.
این سنگپراکنیها و عداوتها در حالی از طرف غرب و آمریکا پیگیری میشود که رهبر حکیم انقلاب مکررا بر لزوم حمایت مردم از نظام و اهمیت حفظ و حراست از این دستاورد بزرگ امام و انقلاب تاکید داشته و دارند. مهمترین عنصر قدرت ما «مردم» هستند و بزرگترین عاملی که این مردم را فعال نگه میدارد، ایمان و اتحاد آنهاستمشروعیت همه ما بسته به انجام وظیفه ماست و کارآمدی ما در گرو انجام وظیفه ماست، هر جا کارآمدی نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت. خط دیگری که به نظر ما دشمن از روز اول هم روی آن سرمایهگذاری کرده، منصرف کردن ذهن مردم از حمایت از نظام اسلامی است،اگر به نظامهای دنیا نگاه کنیم، خواهیم دید غیر از جمهوری اسلامی، هیچ کشور دیگری تا این اندازه به آرا و حضور و حمایت مردم متکی نیست و این وسیله استحکام نظام ماست.
بیشک موضوع نفوذ در فضای پسابرجام از راهبردهای متخذه آمریکا و غرب در تعامل با جمهوری اسلامی ایران است و سفرهای متعدد دیپلماتها به ایران از مشهودات این رهاورد بینتیجه است. اساسا نحوه بهرهبرداری از تاکتیک نفوذ در تفوق و شکست جنگ بیقاعده اهمیت ویژهای دارد و بیشک بین مقوله نفوذ و جنگ بیقاعده پیوندهای وثیقی وجود دارد.
مشروعیت، محور قدرت نرم است. اگر افراد یا ملتی اهداف کشور دیگر را مشروع بدانند، ترغیب آنان به پذیرش رهبری خودشان دشوار خواهد بود. مشروعیت همچنین میتواند هزینههای کاربرد قدرت سخت در شرایط لازم را تغییر دهد. استفاده از ارزشها، منافع و ترجیحات دیگران میتواند در شرایط مشخص، جایگزین وابستگی به چماقها و هویجها باشد. هدف جنگ بیقاعده علیه جمهوری اسلامی اثرگذاری بر قدرت نرم نظام و حمایت مردم از انقلاب اسلامی است؛ جنگی که پیروزی در آن، تلاش بیوقفه مسؤولان نظام را میطلبد.