هدف از ترویج ایدئولوژی مبتنی بر اومانیسم، خارج کردن دین از تمام شئونات فرهنگی و اجتماعی است که تلاش سالهای اخیر جبهه سکولاریسم داخلی و خارجی، بر تخریب این عامل پیروزی مردم، متمرکزشده است.
به گزارش پایداری ملی، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «شهریار زرشناس» نوشت:
«نئولیبرالیسم»، نوعی از انواع ایدئولوژی با مبنای شناختی نسبیانگارانه است که با خمیرمایه سکولاریسم و اومانیسم، با هر حکومت اسلامی و هر نوع حکومت دینی مخالفت تام دارد. طرفداران این جهانبینی در ایران (نئولیبرالهای ایرانی) حامی جدایی دین از سیاست هستند؛ به این معنا که خارج کردن دین از ثقل حیات سیاسی، فرهنگی و برنامهریزی سیاسی – اجتماعی بر پایه عقلانیت سکولار و ایدئولوژیهای برآمده از آن، مؤلفههای شاخص آن به شمار آمده و شعارهایی نظیر خردگرایی، پرهیز از دشمنتراشی در صحنه بینالمللی، تعامل با دنیا، جامعه مدنی و جامعه به اصطلاح چندصدایی از دیگر خصوصیات آن است.
یکی از ویژگیهای اساسی نئولییرالیسم ایرانی، تأکید بر لزوم جذب و هضم نظام اسلامی – از منظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی – در نظام سلطه جهانی و فرآیند جهانیسازی نئولیبرالی بهصورت راهبردی است و نئولیبرالهای ایرانی بهمنظور تحقق این هدف استراتژیک، کوشش گسترده و مستمری در راستای استحاله آرمانهای جمهوری اسلامی از درون و تبدیل آن به یک نظام منفک از هویت و شعائر دینی و انقلابی را در پیشگرفتهاند.
با پایان جنگ تحمیلی و در اوایل دهه 70 - همزمان با فعالیت برخی جریانات وابسته بهنظام فکری غرب- واقعیتی که در عرصه فرهنگی آن زمان بهطور محسوس مشاهده میشد، عبارت بود از فقدان رویکرد و برنامه مسنجم مبتنی بر آرمانگرایی انقلابی، بهگونهای که درک درستی از نسبت انقلاب بهعنوان حکومت اسلامی و اوضاع فرهنگی که ما را محاصره کرده بود، شکل نگرفت. حتی کار بهجایی رسید که مسئولین فرهنگی، نهفقط شناختی از نقشه فرهنگی و دسیسههای دشمن نداشتند، بلکه فراتر از آن، از عناصر غیرخودی که با مأموریت پیادهسازی نسخه ایرانی نئولیبرالیسم در کشورمان فعالیت داشتند، حمایت کرده و تحت پوشش پلورالیسم، آثار روشنفکران سکولار که مضامین ضدنظام و ضدانقلابی داشتند، منتشر میشد.
این شرایط را باید ناشی از نوعی غفلتزدگی و جهالت تلقی کنیم که متأسفانه در سالهای اخیر شدت یافته و شرایط را بهگونهای رقمزده است که گویی در عرصه فرهنگی هیچ برنامه، راهبرد و مرزی وجود ندارد و هرکسی با هر عقیدهای میتواند با خیال آسوده و با استفاده از غفلت مرزبانان فرهنگی، وارد حریم اخلاقی و ایمانی مردم و جامعه شود. این غفلت به عقیده نویسنده این سطور، ابتدا معبر «نفوذ فرهنگی» را باز کرد و در پی عملکرد بهشدت غیرانقلابی برخی مسئولین، «بزرگراه نفوذ فرهنگی» ایجاد شد !
شرایط فرهنگی فعلی، درواقع ترجمان جمله معروف رهبر بصیر انقلاب است که در خردادماه سال جاری در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی به آن اشاره و فرمودند: «در موضوع فرهنگ نوعی ولنگاری و بیاهتمامی در دستگاههای فرهنگی به چشم میخورد، زیرا در تولید کالای فرهنگی مفید و جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر، کوتاهیهایی انجام میشود.» همانگونه که در ابتدا اشاره گردید، هدف از ترویج ایدئولوژی مبتنی بر اومانیسم، خارج کردن دین از تمام شئونات فرهنگی و اجتماعی است که تلاش سالهای اخیر جبهه سکولاریسم داخلی و خارجی، بر تخریب این عامل پیروزی مردم، متمرکزشده است.
«امروز بعد از 37 سال، 38 سال از پیروزی انقلاب، انگیزه دشمنان برای نفوذ در حصار فرهنگی از روز اوّل بیشتر است؛ نه اینکه کم نشده، قطعاً زیاد شده؛ روشها را هم که شما میبینید: این شیوههای فضای مجازی و تبلیغات گوناگون و ماهواره و امثال اینها؛ [یعنی] انگیزهها بیشتر شده. آماج این حرکت هم درست همان چیزی است که مایه و هسته اصلی ایجاد نظام اسلامی شد؛ یعنی ایمان دینی، آماج این است.» (دیدار رهبر معظم انقلاب با ائمه جماعات مساجد استان تهران – 31/5/95)
شکی نیست که از چند سال پیش، جریان معاند فرهنگی، بسیار پرانرژی و پرتوان در عرصه فرهنگی ظاهرشده و در حال ترویج سکولاریسم و نئولیبرالیسم در بازار نشر و کتاب، در عرصه سینما و مطبوعات و سبک زندگی است. در حوزههای آکادمیک و دانشگاهی نیز همین مسئله با تفاوتهایی وجود دارد و متأسفانه ترجیح دستگاههای ذیربط بهجای حمایت از نیروهای مؤمن انقلابی، بر هواداری از افراد مسئلهدار قرارگرفته است. این در حالی است که در مهد بهاصطلاح دموکراسی و آزادی، وقتی بناست که امکانات و منابع تقسیم شوند، بخش زیادی از اعتبارات و منابع به جریانهایی اعطا میشوند که حتماً مکمل و مقوم نظام موجود باشند و بخش ناچیزی از آن، به جریان مخالف اختصاص مییابد.
باید توجه داشت که اگر جریانات فکری و فرهنگی جبهه انقلاب بر حمایت از نیروهای انقلابی تأکید میکنند، به معنی جزماندیشی و دیکتاتوری نیست، بلکه به این معناست که در تقسیم منابع و امکانات باید توازن قوا به نفع نیروهای وفادار به انقلاب باشد و این روشی است که هر کشوری و هر حکومتی در سراسر دنیا انجام میدهد.
بر این اساس، برای مقابله بانفوذ و ولنگاری فرهنگی، باید به این موارد توجه داشت:
1. مدیران فرهنگی ما باید بپذیرند که یک جبهه فرهنگی و جنگ نرم تمامعیار، علیه تمامیت نظام اسلامی وجود دارد و اینکه جمهوری اسلامی، فراتر از حد معمول، در معرض تهاجمی سازمانیافته و هدفمند قرارگرفته که بهصورت جدی برای تغییر هویتی ما در بخش فرهنگی برنامهریزی کرده است.
2. برای اینکه قادر باشیم بر ولنگاری فرهنگی و حملات بیامان دشمن غلبه کنیم، ابتدا باید فضای فرهنگی کشور را بشناسیم و مانند جبهه نبرد واقعی، موقعیت استقرار نیروهای مهاجم فرهنگی، توانایی و ضعفهای آنان را در چالشهای پیشرو، شناسایی کنیم که همه این موارد، نیازمند حرکت بر اساس یک تئوری منسجم انقلابی است.
3. اصلاح زیرساختهای فرهنگی توسط دستگاههای اجرایی بهنحویکه نظارتها، رخنهها و معابر نفوذ را مسدود کند. بهعنوان نمونه، زیرساختهای فرهنگی ما از دهه 40 به همان صورت باقیمانده و شبکهای از توزیع کتاب و محصولات فرهنگی به ارث مانده که هنوز اسیر آن هستیم. هنوز مافیای توزیع محصولات فرهنگی در دست عده خاصی است و این شبکه در دیگر موقعیتها و بزنگاهها، افراد خاص خود را دارد که اهداف نئولیبرالیستی را دنبال میکنند.
4. ایجاد ستاد فرماندهی «انقلاب فرهنگی» با حضور نیروهای آزمون پسداده انقلابی در حوزه فرهنگ عمومی، مطبوعات، بازار نشر، حوزههای هنری و نظام دانشگاهی. این ستاد، مرکزیت منسجمی است که بهعنوان دیدهبان جنگ نرم عمل میکند و وظیفه آن، ترسیم نقشه راه فرهنگی و تأثیرگذاری بر روندهاست.
ما در شرایطی قرار داریم که جریان خطرناکی، برای انکار وجهه فرهنگی و دینزدایی از ارکان انقلاب اسلامی کمربسته و تلاش میکند پیشرفت کشور را در پذیرش فرهنگ اومانیستی و سکولار غربی تفسیر کند اما شکی نیست که مسیر تأمین دین و دنیا و عزت و سربلندی کشور جز با رجوع به آرمانهای انقلابی در تمام ابعاد، از هیچ مسیر دیگری میسر نمیشود.