قصد بر این است در این گزارش و در عصری که به «عصر سوم رسانهها» معروف است، به شکلگیری «رسانههای جدیدتر از جدید» بپردازیم تا فرآیند تحولات ارتباطات نوین را پیگیری کنیم.
روزگاری متخصصان علوم ارتباطات بر این باور بودند که «رسانه، همان پیام است». درواقع این باور حاکم بود، که رسانه به تنهایی رسانندهی مفهوم پیام میباشد. در تقسیمبندی دورانهای مختلف تاریخ، اندیشمندان هر دورهای را متناظر با یک نوع وسیلهی ارتباطجمعی میدانند. به گونهای که ظهور رادیو و ورود آن به خانهها و جریان ارتباطی جهان، مصادف بود با تغییر و تحولی در این عرصه. طبق نظریه جان دیمیک با عنوان نظریه «نقش مناسب»، رسانه همانند الگوی تنازع بقای موجودات زنده در طبیعت، دارای اکولوژی یا بوم شناسی هستند. یعنی هر رسانهای عمر یا دورهای دارد که با پایان یافتن آن از صحنه رقابت ارتباطات خارج میشود.
امروزه این سخن مکلوهان که «رسانه، همان پیام است» به «پیام، همان رسانه است» تغییر پیدا کرده است. مفهوم این سخن چیست؟! برخی معتقدند که تا پایان سال ۲۰۱۲ میلادی دیگر تلویزیون به عنوان مهم ترین ابزار در انتقال پیام شناخته نخواهد شد و وسایل ارتباط جمعی جدیدتری جای آن را خواهند گرفت. امروزه اینترنت تواناییهایی را برای درهمآمیختن رسانهها فراهم کردهاست که مکلوهان نمیتوانست حتی تصورش را هم بکند.
درواقع، اینترنت و فضای مجازی امروزه نه به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان بستری متشکل از وسایل ارتباطی جمعی جدیدتری، در حال رشداند. امکان رفع نیازهای روزانه با برقراری ارتباط از طریق اینترنت آن هم به شیوههای مختلف، مانند حضور در گروههای مجازی، شبکههای اجتماعی، یارانامهها، چتهای گروهی و خصوصی، آراساسها و… نشان از این تغییر دارند.
آنچه تا اینجا اشاره شد، نشانگر تغییر بستر ارتباطی و ورود به عصری به نام «عصر سوم رسانهها» بود. دورهای با ظهور «رسانههای جدیدتر از جدید»!
اما نکته را از اینجا آغاز میکنیم که سرعت تطور رسانهها هیچگاه از این سریعتر نبوده است. توئیتر و یوتیوب فقط چند سالی است که قدمت دارند. عمر گوگل پلاس تنها به یکی دو سال می رسد. تلفنهای همراه هوشمند به بازار عرضه شدهاند و چیزی به نام تبلت آمده با کارایی متفاوت و ظاهری جدید. طی چند دقیقه میلیونها ویدئو در یوتیوب منتشر میشود و چندهزار توئیت بر توئیتر منتشر میشود. امروزه ریزش خوانندگان و بینندههای روزنامهها و برنامههای خبری تلویزیونی درحالی صورت میگیرد که اخیرا مدیر فناوری گوگل خبر از عبور رکورد مشترکین گوگل پلاس از مرز ۴۰۰ میلیون نفر داده است.
نیویورک تایمز در پایان سال ۲۰۰۹ نیروهای خود را تعدیل کرد. شبکه های تلویزیونی در مجموع ۱۵ میلیون بیننده را به خود جذب کردهاند، در حالی این میزان در دهه ۱۹۷۰ میلادی بیش از ۵۵ میلیون بیبننده بود. حتی شبکه های کابلی نیز در سال ۲۰۱۰ با کاهش مخاطب مواجه بودند. آیا این بدین معنی است که مردم کمتر مطلع هستند؟! درست برعکس، مردم امروزه از هر زمان دیگری بیشتر مطلع هستند، چراکه میتوانند به سرعت اخبار بهروز شده را در هر جایی که هستند، از طریق بستر فضای مجازی دریافت کنند.
اما ظهور «رسانههای جدیدتر از جدید» تنها مشخصهی این دوره نیست، بلکه سرعت اعجابانگیز تطور رسانهها، مخاطب را در این نظامهای ارتباطی از مصرفکنندگان پیام به تولیدکنندگان آن تبدیل کرده است. یعنی رسانههای جدیدتر از جدیدی چون فیسبوک، یوتیوب، توئیتر و گوگل پلاس این اختیار را به مخاطب میدهند تا آثارشان را به طور رایگان در دسترس همه قرار دهند.
امکان جذب میلیونها خوانندهای که هرکدامشان میتوانند در لحظه یک نویسنده، ویراستار، عکاس یا مستندساز آنی باشند، تاثیر رسانههای جدیدتر از جدید را افزایش داده است. قدرت فناوریهای اطلاعاتی جدید به هر فردی اجازه میدهد که هرگاه در بطن یک رویداد قرار داشت، به سرعت خبرها و تصاویر آن رویداد را برای همهی جهان ارسال کند. لذا کتابخانه کنگره در ایالات متحده آمریکا، هماکنون در حال آرشیو کردن همهی توئیتهاست. این کار نشان میدهد که توئیت –به مثابه محصول رسانههای جدیدِ جدید- اهمیت فراوانی در کار، زندگی و سرگرمیهای ما دارد.
روزنامههای سنتی این تغییر را درک کرده اند و تلاش میکنند عملکرد آنلاین خود را بهبود ببخشند. اما اگر روزنامههای سنتی میخواهند به حیات خود در فضای آنلاین ادامه دهند، باید یک مسئله اقتصادی مهم را حل کنند. مشتریان انتظار دارند محتواهای آنلاین را بصورت رایگان دریافت کنند، اما روزنامه های سنتی برای روزنامه خود و اشتراکشان پول دریافت می کنند. با این حال تبلیغات منبع اصلی درآمد روزنامه ها است. شبکههای تلویزیونی نیز در دهههای اخیر از راه تبلیغات به شکل سودآوری فعالیت کردهاند.
به هرحال «رسانههای جدید تر از جدید» در عصری به نام «عصر سوم رسانهها» در حال رشد هستند و سرعت رشد آنها روز به روز در حال افزایش است. هرکس این رسانه ها را نادیده بگیرد و یا کم محلی کند از قافله جا خواهد ماند و در قرن بیستم خواهند ماند. هرچند هماکنون نیز میتوان این انتقال نسل از رسانههای سنتی به رسانههای جدید را به وضوح مشاهده کرد، اما در عین حال مهمترین موضوع این نیست که علت یا مانع پیشرفت و ورود به بستری با قابلیتهایی گستردهتر و متفاوتتر چیست، بلکه باید بتوان در این ارتباط چندوجهی، توازن را به خوبی رعایت کرد و با آگاهی از این نکته که شبکههای اجتماعی ابزار اصلی آمریکا برای نفوذ بر افکار جهانی است به سراغ آنها رفت.
مسئله ی اصلی این است که تکنولوژی باید از سازندهی خود تبعیت کند، نه اینکه ما تابع تکنولوژی باشیم و این مستلزم آگاهی بخشی و واکسینه کردن مخاطب است.