۲۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۸:۰۲
کد خبر: ۲۲۴۸
یک اندیشکده آمریکایی در گزارشی به بررسی راهبرد جدید نظامی آمریکا و سیاست‌های آینده این کشور در مداخلات نظامی در جهان پرداخت.
اندیشکده «مرکز امنیت آمریکای نوین» در گزارشی به قلم سرگرد «فرناندو لوجان» نوشت: کاهش بودجه، از پا در آمدن نیروهای زمینی پس از سال‌ها صف‌آرایی مکرر، و طیفی وسیع از چالش‌های امنیتی همیشگی از مالی گرفته تا لیبی و یمن، همگی باعث شده سیاست رویکرد «مداخله نظامی مقیاس کوچک»، تبدیل به بخشی اصلی از راهبرد امریکا گردد.

به جای ارسال هزاران نیروی نظامی باید ده‌ها یا صدها نیرو بفرستید 

در این دوره که با محدودیت منابع در کشور، و چالش‌های امنیتی زیاد در خارج از کشور روبه‌رو هستیم، یک رویکرد «مداخله نظامی مقیاس کوچک» در مداخلات نظامی و تعاملی، به سرعت به بخشی از راهبرد اصلی امریکا تبدیل می‌گردد. سربازان یگان ویژه که من در آن دره افغانی ملاقات کردم (جاافتاده در یک فرهنگ خارجی و هدایتگر شبکه‌های انسانی پیچیده از شورشیان و رهبران قبیله‌ای) تنها یک نمونه از یک سبک جنگی کوچک‌تر و کم‌هزینه‌تر است که می‌توان آن را در یمن، لیبی، اوگاندا و دیگر مناطق نیز به کار گرفت. سیاست‌گذاران غیر نظامی، به جای «ملت‌سازی» که نیازمند تشکیلات بزرگ و سنتی نظامی است، بیش از پیش به ترکیب نیروی هوایی، نیروهای ویژه، مأموران اطلاعاتی، گروه‌ها و پیمانکاران مسلح بومی، اعمال نفوذ در روابط با متحدان و اجازه به شرکای نظامی نظیر اردن یا امارات متحده عربی برای داشتن نقش فعال‌تر، روی آورده‌اند. تاکتیک‌های خاصی که در این عملیات به کار گرفته می‌شود گوناگونند، اما فلسفه اصلی مشخص است: به جای ارسال هزاران نیروی نظامی باید ده‌ها یا صدها نیرو بفرستید. صبور باشد و به آهستگی در چارچوب‌های اکوسیستم سیاسی و اجتماعی کنونی فعالیت کنید. به جای آن که همه کارها را به تنهایی انجام دهید، به دیگران کمک کنید تا بتوانند به خودشان کمک کنند. اما زمانی که ضرورت حکم کرد، با دقت و شدت به صورت یک‌جانبه وارد عمل شوید.


سؤال‌هایی که قبل از اتخاذ این رویکرد نظامی باید پرسید 

علیرغم جذابیت نسبی که این نوع از مداخلات نظامی کم‌هزینه دارند، سیاست «مداخله نظامی مقیاس کوچک» دوای تمام مشکلات نیست. مثل هر گزینه سیاسی دیگر، این راهبرد هم خطرات، هزینه‌ها و فواید خودش را دارد که آن را برای چالش‌های امنیتی خاصی مناسب ساخته و برای برخی دیگر فاجعه‌بار می‌کند. علاوه بر این، پوشش رسانه‌ای اخیر از حملات هواپیماهای بی‌سرنشین و نیروی دریایی نیز ممکن است با ایجاد یک «تأثیر بن‌لادنی» (توصیف حمله نظامی به عنوان یک عمل بی‌فایده، ناگهانی و آزاردهنده) افکار عمومی را تحریف کند. با این وجود این شبیخون‌ها به قول معروف تنها نوک کوه یخ هستند: مشخص‌ترین بخش از یک راهبرد عمیق‌تر و بلندمدت‌تر که به سال‌ها زمان برای توسعه نیاز دارد، نمی‌تواند پس از یک بحران رشد کند و به شدت به شبکه‌های اطلاعاتی بشر، آموزش نیروهای بومی و همکاری نزدیک با دیپلمات‌های غیرنظامی متکی است.

در حالی که امریکا به پایان تدریجی طولانی‌ترین جنگ خود نزدیک‌تر شده و در رویارویی با چالش‌های امنیتی از مالی گرفته تا مکزیک، با کمبود بودجه روبه‌روست، سیاست‌گذاران باید دو پرسش را مدنظر قرار دهند: اول اینکه، مأموریت‌های «مداخله نظامی مقیاس کوچک» چگونه عمل کرده و چه زمانی برای استفاده از آن‌ها مناسب است؟ دوم اینکه، پس از آن که تصمیمی مبنی بر مداخله اتخاذ شد، تعیین اینکه کدام منابع سازمانی مهم‌ترین نقش را در موفقیت ایفا می‌کنند؟ هرچه باشد، بهترین نقشه دنیا هم اگر راهی برای رسیدن به آن وجود نداشته باشد بی‌فایده است.


درگیری‌های پر هرج و مرج امروزی نیازمند درک مشترک بیشتری میان تمامی ذینفعان است 

من در فعالیت‌های خود به عنوان افسر یگان ویژه و همکاری با مردان و زنان با استعدادی در این زمینه، در دهه اخیر، در این‌گونه از مأموریت‌ها غوطه‌ور بوده‌ام و به تازگی، این موضوع را در یک محیط آکادمیک و سیاسی مورد پژوهش قرار داده‌ام. با این که دیدگاه‌های من محدود است و با تجربیات شخصی و مستقیم شکل گرفته، اما افتخار این را داشته‌ام که آموزه‌هایی از چندین قهرمان گمنام که اطلاعاتی از نسل‌های گوناگون و دیگر جنگ‌ها داشته‌اند، کسب کنم. بسیاری از این افراد غیرنظامی، افسران، افسران بدون درجه و افراد خارجی، هنوز درگیر مأموریت‌های عملیاتی هستند و ممکن است هرگز این فرصت را پیدا نکنند که تجربیات خود را روی کاغذ بیاورند. بنابراین، هدف از این گزارش گردآوری مجموعه‌ای از پاسخ‌های جامع نیست، بلکه نقطه آغازی است برای یک بحث و گفتگوی صریح و واقع‌گرایانه. درگیری‌های نامنظم و پر هرج و مرجی که در فضای امنیت امروزی پدیدار می‌شود، نیازمند میزان بیشتری از ارتباطات و درک مشترک میان تمامی ذینفعان می‌باشد، خصوصاً آن دو جامعه‌ای که از قدیم از هم جدا مانده‌اند؛ یعنی بنیاد سیاست‌های غیرنظامی در واشنگتن و تیم‌های عملیاتی از متخصصان نظامی که مسئولیت تصمیم‌گیری در این زمینه را بر عهده دارند. این گزارش تنها تلاش کوچکی برای به هم پیوستن این شکاف است.


راه‌اندازی مجدد سیستم؟ 

برای این که رویکرد «مداخله نظامی مقیاس کوچک» در مداخلات و تعاملات نظامی موثر عمل کند، باید به درکی کامل از توانایی‌ها و محدودیت‌ها به عنوان یک ذهنیت راهبردی متفاوت و افرادی مناسب برای این زمینه، دست یافت. با این که مأموریت‌هایی در مقیاس کوچک چیز تازه‌ای نیست، تکنولوژی بکار گرفته شده، شمار عظیم و پیچیدگی چالش‌های امنیتی و تأثیرات یک دهه جنگ طولانی، نیازمند دیدگاهی تازه نسبت به این موضوع هستند. با وجود این که افسران ارشد بهترین نیت‌ها را دارند، برخی از آن‌ها نگرانند که سرخوردگی ناشی از به راه انداختن اقدامات ضد شورشی در عراق و افغانستان ممکن است بوروکراسی نظامی را به سمت تکرار سال‌های پس از ویتنام سوق دهد، و به جای تجهیز کردن جنگ‌های کوچک، به وضعیت آماده‌سازی برای جنگ‌های بزرگ معمول بازگردیم. شاون بریملی و ویکرام سینگ این را راه‌اندازی مجدد سیستم می‌نامند، یا تمایل به «پاکسازی آن دسته از اقدامات نظامی که بیشتر از هر چیز با کمپینی که محکوم به شکست است در ارتباطند».


عوامل فرهنگی و سازمانی را نمی‌توان دست کم گرفت 

عوامل فرهنگی و سازمانی را نمی‌توان دست کم گرفت. با این که هنوز برای تعیین جهت وزارت دفاع خیلی زود است، اگر برنامه‌های تجدید نظر شده فرماندهی ارتش و ستاد کل نیروها هرگونه اشاره‌ای به این امر داشته باشد، جنگ آتی مشخصاً به دیدگاهی که پیش از واقعه 11 سپتامبر 2001 وجود داشت، شباهت خواهد داشت. کاستی بودجه‌های دفاعی نیز مسائل را پیچیده‌تر می‌کند، چرا که احتمالاً این موضوع تمایل سازمانی طبیعی پنتاگون به حفاظت از برنامه‌های بزرگ و مدرن و پرهزینه را به شدت تشدید خواهد کرد و این در حالی است که برنامه‌هایی نظیر آموزش زبان، غوطه‌وری فرهنگی، افزایش تجربیات، آموزش پیشرفته، واحدهای مشاوره‌ای و دیگر سرمایه‌گذاری‌ها در منابع انسانی (که تمام آن‌ها در مأموریت‌های کوچک ارزش چندانی ندارند)، شانس اندکی دارند که در کنار عواملی سنتی نظیر مبارزان، حاملان و زیردریایی‌ها که سازنده پایگاه‌هایی هستند که هزاران امریکایی را در شرایط سخت اقتصادی به کار گرفتند، در اولویت قرار گیرند. در همین حال، فرآیندهای اداری که موجب گزینش، آموزش و تخصیص واحدها و افراد می‌گردند، همچنان بدون تغییر و همانند سابق باقی مانده‌اند.


آیا «مداخله نظامی مقیاس کوچک» تبدیل به ابزاری موثر در سیاست آمریکا خواهد شد؟ 

در حالی که این گزارش احتمالاً بیشتر از آن که پاسخگو باشد، پرسش‌های بیشتری را به همراه خواهد آورد، یک امر مشخص است: برای این که اصلاح قرارگاه‌های دفاعی در مأموریت‌های کوچک تأثیر و کارایی بیشتری داشته باشد، باید تلاش‌هایی ملموس و پایدار از جانب رهبران در تمامی سطوح، هم نظامی و هم غیرنظامی، صورت گیرد. امور درونی قرارگاه‌های دفاعی ممکن است تداعی‌گر روایت فیل و مردان کور (داستانی تمثیلی و عارفانه که برای روشن کردن نقص کشف حسی به آن استشهاد می‌شود و در مثنوی نیز ذکر شده است) باشد، چرا که سیاست‌گذاران، استراتژیست‌ها، نیروهای ویژه و تحلیلگران بودجه همه برداشت‌های مختلفی از تجربیات جنگ‌های دهه گذشته داشته‌اند و روایت متفاوتی از چگونگی عملکرد موثر سازمان دارند. اگر سخنرانی‌ها و اسناد سیاسی با فرهنگ، روندها، خط‌مشی‌ها و وضوح راهبردی هشمراه نباشند، سیاست رویکرد «مداخله نظامی مقیاس کوچک» همچنان یک توانایی کوچک و محدود به چند واحد نظامی حاشیه‌ای باقی خواهد ماند و تبدیل به ابزاری موثر در سیاست ملی نخواهد شد.

 


پایان

اشراف
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر